ارسطو در رسالهی بوطیقای خود دربارهی شعر و هنر سخن گفته است. این رساله همچون بسیاری دیگر از رسائل ارسطو وارد سنت اسلامی شد. شارحان نوافلاطونی ارسطو، «بوطیقا»
... را ذیل منطق فهم میکردند، از نظر آنها منطق نه بخش داشت، و شعر یکی از اجزای منطق بود. ارسطو خود شعر را ذیل منطق فهم نمیکرد و از نظر او باید به نحو مستقل به شعر پرداخت. ابنسینا نیز که فلسفه و منطق یونانی را از طریق این سنت میگرفت، شعر را ذیل منطق میدانست، و از جهت ارزش معرفتی به شعر میپرداخت. از طرف دیگر تلقی او از شعر کاملا با ارسطو متفاوت بود. ارسطو شعر را با نمایش و اجرا همراه میدانست، حال آنکه از نظر ابنسینا شعر همان اشعار متداول زمانهاش بوده است، اشعاری که شاعران عرب و فارس در قالبهایی همچون مثنوی، غزل، قصیده، رباعی و نظایر این میسرودند. این که ابنسینا رسالهی شعر را با تفسیری نوافلاطونی میفهمید، و این که اساسا تلقی ابنسینا از شعر با ارسطو متفاوت بود، باعث میشد از کلام ارسطو تفسیری بکند که با خود او بسیار متفاوت بوده است، و برخی عبارات او را درست متوجه نشود و در شرح آن نکاتی بگوید که فاصلهی بسیار با اصل کلام ارسطو دارد. در این رساله سعی داریم برخی ابداعات ابنسینا و برخی اختلافات او با ارسطو را در تفسیر بوطیقا بیان کنیم و بگوییم که اساسا این دو فیلسوف به شعر چطور مینگریستند. فصل چهارم این پایان نامه اختصاص به این مقایسه دارد، در این فصل سه امر مهم مقایسه شدهاند. اولین موضوع مقایسه، نظر این دو دربارهی محاکات است. ارسطو شعر را محاکات و تقلید طبیعت میدانست. ابنسینا تفسیر خاصی از محاکات ارسطویی دارد و آن را به تخییل پیوند میزند. دومین موضوع مقایسه، تراژدی از منظر این دو فیلسوف است. ارسطو تراژدی را یک هنر نمایشی میدانست و معتقد بود شش جزء دارد: 1- موثوس (طرح) 2- اثوس (شخصیت) 3- دیانویا (اندیشه) 4- لکسیس (گفتار) 5- ملوپویئا (آواز و همسرایی) 6- اُپَسیس (منظر نمایش). ابنسینا اما نمیدانست که تراژدی هنر نمایشی است، و به همین دلیل در تفسیر آرای ارسطو در این باب به مشکلاتی بر خورد. از نظر او نیز تراژدی شش جزء دارد که به ترتیب عبارتند از: 1- خرافه (داستان و افسانه) 2- عادت 3- رأی و اندیشه 4- وزن 5- لحن 6- «نظر و احتجاج». از میان این شش جزء، پنج جزء با اجزائی که ارسطو میگوید قابل مقایسه است و یک جزء ارتباطی به بحث ارسطو ندارد. این پنج جزء عبارتند از: 1- خرافه 2- عادت 3- رأی 4- وزن 5- لحن. اما در بخش سوم فصل چهارم دربارهی رابطهی بین شعر و حقیقت سخن رفته است، ارسطو معتقد است شعر میتواند ذاتیات و حقایق اشیاء را محاکات کند، از این رو از تاریخ بالاتر و فلسفیتر است. اما در مقابل ابنسینا شعر را تنها تخییل میداند، و معتقد است نسبتش با صدق و کذب برابر است، شعر تخییل است و میتواند صادق یا کاذب باشد.
بیشتر