ترجمه ماشینی :
در این پایان نامه، من بررسی می کنم که آیا فلسفه اخلاقی جان مک داول شکلی از نسبی گرایی را به وجود می آورد یا خیر. به عقیده سیمون بلکبرن، نسبی گر
... رایی اخلاقی از قیاس فرااخلاقی که مک داول بین ویژگی های اخلاقی و کیفیت های ثانویه ترسیم می کند، ایجاد می شود. در فصل 1، توضیحی درباره چگونگی و چرایی این تشبیه توسط مک داول ارائه میدهم. در فصل 2، من اتهام بلکبرن را مطرح میکنم که این قیاس شکلی از نسبیگرایی را به وجود میآورد، نشان میدهم که چرا چنین نسبیگرایی نگرانکننده است، و سپس به بلکبرن پاسخ میدهم، هم با نقدهای برگرفته از ادبیات فلسفی و هم با نقدهای خودم. نتیجه این فصل این است که برخلاف بلکبرن، قیاس کیفیت ثانویه مک داول نوعی نسبی گرایی را ایجاد نمی کند. در فصل 3، من شرح خود را از فلسفه اخلاق مک داول گسترش میدهم و نشان میدهم که چگونه او از طریق موقعیت خود به عنوان یک شناختگرای اخلاقی، این دیدگاه فرااخلاقی را که ویژگیهای اخلاقی شبیه کیفیتهای ثانویه و نظریه فضیلت درجه اول هستند، گرد هم میآورد. سپس استدلال میکنم که به دلیل شکل خاصی که نظریه فضیلت مک داول به خود میگیرد، فلسفه اخلاقی او به هر حال نوعی نسبیگرایی را ایجاد میکند - یعنی. که دانش اخلاقی و عمل اخلاقی هر دو نسبت به مجموعه خاصی از فضایل رایج در فرهنگ یا جامعه در هر زمان معین هستند. در باقی مانده فصل 3، من از طرف مک داول چندین پاسخ متقابل به اتهام نسبی گرایی خود می سازم، اما به نظرم همه آنها مشکل ساز هستند. به ویژه، به این فکر میکنم که آیا مکداول میتواند از اتهام من با تلاش برای استوار کردن فضایل، در حقیقت، در حقایق فرااخلاقی در مورد طبیعت انسان اجتناب کند. علیرغم این واقعیت که مک داول چنین تلاشی را تأیید نمیکند، به این نتیجه میرسم که به هر حال ناقص است، به این دلیل که روشن نیست که حقایق ظاهراً فرااخلاقی خود از فضایل مطلع نیستند.
بیشتر