ترجمه ماشینی :
از اوایل دهه 2000، مورخان روشنفکر به طور فزاینده ای تأکید کردند که روشنگری و دین مکشوف را می توان با هم آشتی داد، که در تضاد با تصویرهای سنتی ا
... است. در نتیجه این تغییر، تحقیقات فزاینده ای در مورد به اصطلاح "روشنگری مذهبی" - که شامل کاتولیک، یهودیت و پروتستانیسم است - ایجاد شده است. با این حال، تلاش برای قرار دادن نمایندگان روشنفکر همه ادیان در یک روشنگری فرااعترافی، به تدریج درک «مذهب روشنگرانه» را، به ویژه در زمینه پروتستان، سردرگم کرده است. برای مقابله با این تحول، این تز به دنبال ایجاد مجدد وجود روشنگری پروتستانی خاص و یکنواختی است که شامل انگلیکانیسم، لوتریانیسم آلمانی و لوتریانیسم سوئدی در طول «قرن طولانی هجدهم» بود. برای این منظور، تاریخ فکری و فرهنگی الهیات روشنگرانه در این کلیساها را بر اساس تاریخنگاری موجود و متون و ارقام بنیادی آن ارائه میکند: ابتدا تحلیلی تطبیقی از الهیات رالف کادورث، هنری مور، گوتفرید ویلهلم لایبنیتس ارائه میکند. ، جوزف باتلر و یوهان یواخیم اسپالدینگ. سپس دریافت الهیات آنها را در لوترانیسم سوئدی از طریق مکاتبات اریک بنزلیوس جوان و ژاکوب اکسلسون لیندبلوم ژورنال فور پرستر بررسی می کند. بر این اساس، این تز استدلال میکند که - با وجود تفاوتهای معین - یک روشنگری پروتستانی قابل تشخیص وجود داشت که مشخصه اصلی آن یک الهیات طبیعی روشنفکرانه بود که بر خیرخواهی اساسی خدا و هماهنگی جهان و همچنین آزادی اساسی و معقول بودن تأکید داشت. از انسانیت این عقیده که عمدتاً در نتیجه «بحرانهای ارتدکس» پدید آمد و یکنواختی شدید اعترافات را غیرقابل دفاع کرد، بر پایههای افلاطونی-اراسمی و پیشرفتهای علمی-فلسفی قرن هفدهم بنا شد. در حالی که بسیاری از ایدههای آگوستینی اصلاحطلب را رد میکرد، با این وجود، با اظهار اعتقادی فردگرایانه و رهاییبخش که برای آنگلیکنها و لوترانها به یک اندازه جذاب بود، بهطور مشخص دارای ویژگی پروتستانی بود. در واقع، تا پایان قرن هجدهم، بخش هایی از آن به یک جنبش خودآگاه تبدیل شد.
بیشتر