بحث از نسبت بین دادههای وحیانی و یافتههای انسانی، یکی چالشیترین و تأثیرگذارترین مسألههای معرفتی و فلسفی بشر بوده است و ایدهها درباره آن در طیف گستردهای ا
... از تضاد کامل تا تأیید و همنوا بودن آن دو مطرح شده است. در قرن نوزدهم که قرن الحاد و لاادریگری نام گرفته است، ویلیام کلیفورد ایده «اخلاق باور» را مطرح کرد که براساس آن، اعتقاد به چیزی بدون فراهم آوردن قرائن و شواهد کافی، امری خطا و اخلاقاً نادرست شمرده میشد! او این مسأله را طی مقالهای منتشر نمود و تحولی در معرفتشناسی معاصر ایجاد کرد. این پژوهش سعی میکند در خلأ تحقیقی مستقل و جامع به زبان فارسی درباره این نظریه، به تفصیل و تحلیل آن بپردازد. فهم درست از اخلاق باور، مبتنی بر تبیین مفاهیمی مانند قرینهگرایی، وظیفهگرایی، درونگرایی، ارادهگرایی و مفاهیم متقابل آنهاست که این پژوهش به آنها میپردازد. مقاله کلیفورد که حول سه قسمت اصلیِ اهمیت تحقیق درباره باورها، ارزش مرجعیتِ علمی دیگران در پذیرش گفتههای آنها و محدودههای استنتاج است، به صورت تفصیلی گزارش شده و سعی بر آن بوده است تا سیر منطقی و نحوه چینش اجزای آن نمایان گردد. کتابها و مقالههای متعددی در نقد و دفاع از اخلاق باور به نگارش درآمده که نقدها در سه دست? نقد مبانی، نقد روش و فرآیند استدلال و نقد بر نتایج جایمیگیرند. بعضی از این نقدها که در جهت ایمانگرایی و خردگریزی باورهای دینی یا کممهری به گوهر قدسی عقل و نیز از نگاه دروندینی مسیحی است، مقبول نمیافتد؛ اما عقلانیت حداکثری کلیفورد که شامل همه باورهای جزئی و ساده میشود و اینکه همه باورها دینی باید مستقیماً از عقل و استدلال عقلی نشأت بگیرند و برای همگان اثبات شده باشند نیز امری بیمبنا و فوق طاقت است. با این همه، رویکرد انتقادی کلیفورد به پذیرش بیرویه باورها و تقویت خوی زودباوری،امری پسندیده است. در مجموع میتوان چهار محور کلی و اصلی برای مقاله کلیفورد برشمرد: قرینهگرایی و وظیفهگرایی، حداکثری بودن در این فرآیند، غیراخلاقی بودن تخلف از آن و نبودن این ملاک در باورهای دینی. ادعاهای اول و سوم، با توضیحاتی قابل پذیرش است؛ اما ادعاهای دوم و چهارم مقبول نیست. این موضوع هنوز جای پژوهشهای مستقل دارد و مخصوصاً نگاه دروندینی اسلامی به آن، ثمرات مبارکی خواهد داشت.
بیشتر