کمیل از اصحاب امام علی علیه السلام است. وی در فرصتی مناسب از حضرت درباره حقیقت سوال میکند. امام پاسخ او را در جملاتی کوتاه می دهند که به حدیث حقیقت مشهور شده
... است. بزرگانی مانند سیدحیدر آملی و ملاعبدالله زنوزی این حدیث را شرح داده اند. سیدحیدر در توضیح فقرات حدیث معتقد است فقره اول یعنی «کشف سبحات الجلال من غیر اشارة» اشاره دارد به رفع کثرات خلقی و اسمائی، و همچنین اشاره دارد به ظهور حق تعالی به صور مظاهر. لذا وقتی پرده ها کنار رفت، حقیقت جلوه نمائی میکند. سیدحیدر سه فقره بعدی حدیث یعنی «محو الموهوم مع کشف المعلوم»، «هتک الستر لغلبة السرّ» و «جذب الاحدیة بصفة التوحید» را آنگونه شرح کرده است که تفسیر فقره اول است. بنابر این سالک از انواع کثرات به سوی وحدت و فناء سیر و سلوک می نماید لذا در مظاهر بجز ظاهر را نبیند. حضرت در فقره پنجم «نور يشرق من صبح الازل فيلوح على هياكل التوحيد آثاره» به کمیل می گوید که از مقام فناء به مقام بقاء ترقی کند یعنی در آئینه مظاهر، ظاهر یعنی حق تعالی را ببیند و در آئینه حق تعالی، مظاهر را شهود کند. اما زنوزی در تفسیر فقره اول معتقد شد که انوار جلال، فعل مطلق الهی است که پس از کنار رفتن پرده کثرات ظلمانی و نورانی، این انوار جلال کشف و مشهود می شوند. وی از کسانی که کشف را به معنی کنار رفتن خود آن انوار دانسته اند ایراد گرفته است که سیدحیدر از آن جمله است چراکه فقره اول را بمعنای فنای تام گرفتند و سه فقره بعدی را شرح همان فقره اول، لذا در شرح حدیث، کلام حضرت را از تناسب انداختهاند. به نظر او هر یک از چهار فقره اول حدیث به ترتیب به مرتبه فنای در افعال، صفات و ذات اشاره دارد و فقره پنجم به بقاء بعد از فناء. لذا از این روست که کمیل پس از هر فقره درخواست بیشتری می کند چراکه اگر فقرات، تفسیر همان فقره اول باشند درخواست بیشترکمیل و پاسخ حضرت علیه السلام توجیهی نخواهد داشت.زنوزی «موهوم» را در فقره دوم، انوار جلال می داندکه پس از محو شدن، انوار صفات«معلوم» می گردد.«ستر» در فقره سوم یعنی پرده صفات، که کنار رفته و انوار ذات الهی، یعنی«سرّ» نمایان می شود. سالک که اکنون به مقام فناء رسیده است از فنای خود نیز باید فانی شود. مفهوم فقره آخر این است که سالک، شاهد نور بسیط حق تعالی که در ممکنات تابیده است می شود. زنوزی صفات را عین ذات می داند که سالک در مقام فناء، فانی در ذات یا به عقیده وی، وجود «بشرط لا»ی از قیود امکانی می شود. در پاسخ او باید گفت حق تعالی، وجود «لابشرط» و مطلقی است که حتی از قید «اطلاق» نیز مطلق است و نمی تواند وجود «بشرط لا» باشد. از آنجا که در مرتبه ذات همه چیز فانی اند حتی صفات، پس نوبت به عینیت صفات با ذات نمی رسد. مع الاسف تفسیر زنوزی از فناء، بنابر مسلک تشکیک وجود، غیر قابل توجیه است
بیشتر