بخشی از شعر حافظ، محصول تجربه های پیچیدۀ عرفانی است و شاعر در صورتبندی زبانی آنها از انواع هنرسازههای بلاغی بهره میبرد و این دو عامل موجب پیچیدگی شعر حافظ م
... میشود و راه یافتن به دنیای غزلها مستلزم عبور از لایههای زبانی و فهم عالم سیّال تجربههای عرفانی است. تجربهمندی شعر حافظ، بیشتر در غزلهای رواییِ او نمایان شده است و به دلیل فشردگی بیش از حد روایت، گرههای دشواری در معنا و شکل غزلها به وجود میآید. غزل شمارۀ 423 با مطلعِ «دوش رفتم به در میکده خوابآلوده خرقه تردامن و سجّاده شرابآلوده» یکی از این نمونههاست. این غزل، به صورت پوشیده مرحلۀ تبدیل «عرفان زاهدانه» به «عرفان عاشقانه » را گزارش میکند، در پرداخت شخصیت نمادین «مغبچه» هنجارهای ادبی و عرفانیِ سنّت شعر قلندرانه نقض میشود؛ بدین معنا که مغبچه که مشوّق سالک برای ورود به دیرمغان است، در این غزل در نقش تازهای ظاهر میشود و ملامتگرانه راوی را نقد میکشد. مسألۀ اصلی نوشتار حاضر این است که چگونه میتوان غزل حاضر را در متن سنّت شعر قلندریِ پیش از حافظ و سایر ابیات پراکندۀ خود وی قرار داد و غزل را از این تناقض معنایی و شکلی نجات داد؟ ما با ارائۀ خوانشی معنایی- ساختی سعی میکنیم گره این مشکل را باز و اثبات کنیم این غزل نیز در ادامۀ سنّت غزل قلندرانه است و شاعر با دستکاری در سنّت ادبی، به روایت و ساختی هنری از بیان همان اندیشهها دست یافته و با ایجاد ابهامی معنایی و شکلی، اثری گشوده بر خوانشهای مختلف آفریده است.
بیشتر