از آغاز شکلگیری فِرَق و مذاهب اسلامی در نیمه نخست قرن دوم هجری به بعد و به موازات رخداد نهضت ترجمه علوم که با رهیافتِ علوم و اندیشههای سایر ادیان به جغرافیا
... ای فرهنگی جهان اسلام همراه بود، اندیشههای کلامی متکلّمان مسلمان، در موضوعات مختلف اعتقادی دستخوش تغییر و تحوّل گردید. با پیدایش اشاعره در نیمه نخست سدۀ چهارم هجری، رفته رفته نظرگاهِ سه فرقه شناختهشدۀ اسلامی؛ یعنی: شیعه، معتزله و اشاعره، بر پایه اصول و مبانی معرفتی خویش در مسائل مختلف اعتقادی با اختلافاتی همراه گشت. شیعیان متأثّر از آموزههای خاندان وحی، در تکیه بر عقل و نقل در فهم گزارههای دینی راهِ اعتدال را در پیش گرفتند، معتزله با عقلگرایی افراطی و کمبها ساختن نقش نقل و نیز اشاعره با نقلگرایی افراطی و کمرنگ نمودن نقش عقل، هر یک در فهم و تبیین مسائل معرفتیِ دین با چالشها، کاستیها و در پیِ آن خطاهایی رو به رو گشتند. مسأله «نبوّت» و ابعاد مختلف آن همچون: ضرورت نبوّت، روش احراز صدق ادّعای نبیّ، عصمت نبیّ و وحیشناسی از جمله مسائلی است که میتوان لایههای اختلافنظر متکلّمان مسلمان در آنها را رهگیری نمود. در پژوهش حاضر، اندیشههای کلامی سه متکلّم همعصر برجسته مسلمان؛ یعنی، شیخ مفید (413ق)، ابوبکر باقلانی (403ق) و عبدالجبّار معتزلی (415ق) به عنوان نمایندۀ هر یک از فِرَق یادشده در مسأله «نبوّت» و موضوعات فرعیِ آن مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. رسالت پژوهش حاضر بر آن بوده تا افزون بر روششناسی و استخراج اشتراکات و افتراقات اندیشۀ سه متکلّم، میزان تکیه هر یک بر «عقل» و «نقل» در اثبات هندسه معرفتیشان را مورد ارزیابی قرار دهد.
بیشتر