اساس وجود آدمی بر پایه فطرت استوار است، بنابراین بحث از آن و آگاهی از آن یک ضرورت اجتناب ناپذیر است. در این پژوهش به روش کتابخانهای به تحلیل و مقایسهی دیدگاه
... ه شیخ مفید و ملاصدرا در فطرت شناسی و همچنین به مسائل انسان شناسی و حیات پیشین انسانها در دیدگاه هر یک از این دو متفکر میپردازیم. سپس مبانی و روش شناسی آنها و در نهایت تاثیر فطرت شناسی آنها بر خداشناسی مورد بحث قرار میگیرد. از دستاوردهای این پژوهش روشن شدن نقش فکر فلسفی در تبیین فطرت و نیز خداشناسی مترتب بر آن میباشد. در دیدگاه هر دو متفکر اعتقاد به فطرت، اعتقاد به بُعد الهی برای انسان است؛ ولی شیخ مفید به دلیل شاهد گرفتن وجود کافران این بعد الهی انسان را انکار میکند؛ درحالی که ملاصدرا با تجهیز به وجود شناسی فلسفی، ضمن غور در آیات و روایات توانسته است؛ با تعریف ویژه خود از فطرت و بیان اقسام آن، فطرت شناسی مبسوطی را ارائه دهد و فطرت انسانی را امری غیر ایستا که با علم و عمل آدمی در حال رقم خوردن است، معرفی کند. نکته شایان توجه این است که وی فطرت و شریعت را همسو با یکدیگر معرفی میکند و حتی متابعت از شریعت را راهی برای ایجاد فطرت ثانوی میداند. لازم به ذکر است که اختلاف این دو متفکر در مبانی و روش شناسی از عوامل مهم اختلاف آنها در این زمینه است؛ زیرا ملاصدرا به عنوان یک فیلسوف قائل به سنخیت بین خالق و مخلوق است و با اصولی که ثابت میکند حکم به لاتعیّنی انسان میدهد و در روش شناسی نیز هرچند هر دو متفکر عقل نظری و عقل عملی را میپذیرند؛ اما شیخ مفید برخلاف ملاصدرا عقل را در چارچوبی از نقل حجت میداند. ملاصدرا مباحث عقل را در هر دو حوزه عقل نظری و عملی همراه با توضیح مراتب و درجات آن بیان میکند و آنها را مکمل هم میداند. نکته مهم دیگر این که عقل نظری در نظر شیخ مفید، ناظر به عقل استدلالی است؛ ولی عقل نظری در مباحثِ ملاصدرا اعم از عقل استدلالی و عقل شهود کننده است. در نهایت شیخ مفید معرفت فطری به حضرت حق را انکار میکند و معرفت به خداوند را منحصر در معرفت حصولی (استدلالی) میداند؛ در حالی که ملاصدرا معرفت به خداوند را از هر دو راه حصولی و حضوری ممکن میداند. نکته قابل تامل این است که در دیدگاه ملاصدرا خداشناسی، مقوّم ذات انسان است بدین معنا که از دید وی خداشناسی هرکس سازنده هویت اوست. در حالی که در نظر شیخ مفید با انکار معرفت فطری به خداوند، خداشناسی راهی به ذات و سرشت آدمی ندارد و این تفاوتی اساسی در این دو دیدگاه است. ملاصدرا معتقد است درجه وجودی انسانها بر حسب درجه شکوفایی فطرت آنها تعیین میگردد و نیز هر چه درجه موجودی آدمی بالاتر باشد، معرفت وی به خداوند هم در درجه بالاتری قرار میگیرد. او به دلیل جایگاه والایی که برای نفس انسانی قائل است، به خوبی میتواند بین خودشناسی و خداشناسی تناظر برقرار کند و به تبیین توحیدهای ذاتی، صفاتی و افعالی بپردازد؛ این در حالی است که در دستگاه فکری شیخ مفید ارتباطی بین خودشناسی و خدا شناسی تصویر نمیگردد.
بیشتر