مدتهاست «حقوق اسلامی» با زبان مسلمانان و ایرانیان همنشین شده. بسیاری از ایشان «حقوق اسلامی» را معادل فقه میدانند. لکن به نظر میرسد که بین این دو تفاوتهای مه
... همی وجود دارد و این تفاوت پیش از آنکه حقوقی باشد، فلسفی است. «فقه»، «حقوق» و «حقوق اسلامی» علاوه بر اینکه به سه دانش متفاوت دلالت میکنند، به سه طرح مختلف از کیفیت ساماندهی نهادهای حقوقی و البته کیفیت حضور آدمی در جهان اشاره دارند. برای اشاره به طرح حقوقی موجود در ایران معاصر و برخی از کشورهای مسلمان میتوان از «حقوق اسلامی» استفاده کرد. لکن این طرح در تمشیت و ساماندهی نظام اجتماعی با چالشهایی مواجه است. به نظر ریشه این چالشها به بحرانهایی در خود این طرح باز میگردد. «حقوق اسلامی» درگیر چه بحرانهایی است؟ متن حاضر تلاش داشته تا با روشی کیفی، به این سوال بپردازد. طرح «حقوق اسلامی» را میتوان در چند گفتمان پیگیری کرد. یکی از اینها، گفتمان مستشرقین است. به نظر میرسد دو نقطه بحرانی در این طرح وجود دارد؛ اولا از نظر دانشی که «حقوق اسلامی» در آن دانش متولد شده، فقه یک امر پیشاحقوقی است و تحقق مستقلی ندارد و نحوه حضورش بیتصمیمی است؛ ثانیا «حقوق اسلامی» دچار بحران معنا است. در اندیشه مستشرقی چون شاخت، فقه از کلام جدا شده و به عنوان حقیقتی صرفا تاریخی و جزئی محل توجه قرار میگیرد. حقوق اسلامی زمانی که ارتباط خود را با کلام از دست میدهد، در مورد پرسشهای اساسی حیات انسان سخنی نمیگوید و امکان تولید معنا برای زندگی انسانی را از دست میدهد.
بیشتر