از آنجا که ادعای معرفت بدون ارایه دلیل کافی و وافی بی وجه است، اساس معرفت شناسی معاصر بر این است که بنیان نظام معرفت بشری چیست، و نظام معرفتی بشر از کجا آغاز م
... می شود و به کجا سر می سپارد. از نظر ویتگنشتاین متاخر، توصیف عالم، بدون وجود تعدادی قضایای مبنایی و یقینی ناممکن است، اما قطعیت و یقینی بودن این قضایا به معنای مطابقت آن ها با واقع نیست بلکه به طرز نگرش افراد وابسته است. آنچه برای ما محرز و یقینی است، به وسیله بازی زبانی ای که فرد در آن شرکت می جوید، معین می شود. از این رو، معرفت بشر در کنه خود مبتنی بر اعمال او و دیگر الگوهای منشی رفتار اوست. ویتگنشتاین معتقد است که توجیه و عقلانیت، همواره متکی به بافت و زمینه است و در فعالیت های اجتماعی و بازی های زبانی جای می گیرد و چون نحوه های زندگی، جهان - تصویرها یا جهان بینی ها مختلف اند، شیوه های مختلفی از عقلانیت نیز وجود دارد. در این نوشتار، نخست با تعریف سه جزیی معرفت، تحلیل ویتگنشتاین از معرفت و وجه تمایز آن با یقین را بیان کرده ایم. سپس با اشاره به ساختار مبانی معرفتی ویتگنشتاین، نشان داده ایم که چرا از نظر وی مبناگرایی برای دفاع از اعتبار نظام معرفتی، قرین توفیق نیست و با جایگزینی نظریه زمینه گرایی چه تفاوتی در مبانی معرفت و کیفیت ابتنای معارف دیگر بر آن ها رخ خواهد داد. در پایان، با بررسی نظریه زمینه گرایی و مساله شکاکیت و با اشاره به برخی مزیت های این نظریه، نشان داده ایم که خود با جایز دانستن روایتی از نسبی گرایی، خالی از نوعی گرایش های شک گرایانه نیست.
بیشتر