ایمانوئل لویناس یکی از مهمترین فیلسوفان عصر جدید بهشمار میآید. اهمیت فلسفه او در اخلاق نمایان میشود. در فلسفه اخلاق لویناس، سوژهمحوری از اولویت خارج میگر
... ردد و «دیگری» و «چهره» او در اولویت قرارمیگیرد، بهنحویکه چهره دیگری بر پیامهای اخلاقی دلالت میکند و سوژه با دریافت این پیامهای اخلاقی، در خود احساس وظیفه میکند خود را در برابر دیگری پاسخگو و مسئولیتپذیر بداند. اما پرسش این است که در فلسفه اخلاق لویناس مقصود از «چهره» در مواجهه با دیگری چیست؟ و وجه اخلاقی آن با چه مبنایی قابل توجیه است؟. در ساختارگرایی و نشانهشناسی فیلسوفانی همچون فردینان دوسوسور، امورات بیرونی در عالم واقع، نشانه هستند و این نشانهها در محدوده مفاهیم و مقولات ذهنی سوژه، معنا میگیرند. این معنا، در نهایت به موضوعات هستیشناسی تقلیل پیدا کند. اما فلسفه اخلاق لویناس نوعی ساختارشکنی و عصیانگری در مقابل ساختارگرایی و نشانهشناسی فیلسوفانی همچون سوسور است. در فلسفه اخلاق لویناس، چهره دیگری بهمثابه نشانه اخلاقی است که سوژه را به پذیرش پیامهای اخلاقی و مسئولیتپذیری در برابر دیگری دعوت میکند. در چنین موقعیتی؛ پیامها و فرامین اخلاقی به موضوعات هستیشناسی تقلیل پیدا نمیکنند. بهنظر میرسد لویناس تلاش میکند وجه اخلاقی چهره را بر مبنای زبانشناسی توجیه نماید.
بیشتر