مطالعات اجتماعی دین، قدمتی به اندازه تاریخ اندیشهورزی بشر در اوضاع و احوال اجتماعی خویش دارد و در سه دسته متفاوت از هم قابل تشخیص است: 1. اندیشههای اجتماعی د
... دین؛ 2. جامعهشناسی دین قبل از جامعهشناسی دین؛ 3. جامعهشناسی دین. دین، از جمله موضوعاتی بوده که همواره در مرکز توجهات متفکرین اجتماعی قرار داشته است و این علاوه بر دلمشغولی و تعلق خاطر شخصی آنان، ناشی از اهمیتی است که در حیات اجتماعی مردمان اعصار گذشته داشته است. همین وضع، با اندک تغییراتی در عصر منتهی به ظهور جامعهشناسی نیز جاری بود و لذا جامعهشناسان کلاسیک را هم با تمام تمایلات ملحدانه ولاادریگرانهشان نسبت به دین، ناگزیر ساخت تا در تأملات خویش در احوال جوامع جدید و در بررسی فرایندهای گذار از سنت به مدرن، همچنان به این موضوع، به عنوان یکی از سرفصلهای مهم کار خویش اهتمام ورزند. این قبیل کوششهای نظری در ادوار پیش از شکلگیری، موجد انباشت ذخایر گرانسنگی برای «جامعهشناسی دین» گردید که امروزه از پشتوانههای نظری و تاریخی این رشته، به عنوان یکی از غنیترین رشتههای جامعهشناسی، محسوب میشود؛ البته جامعهشناسی به طور کلی و جامعهشناسی دین به طور خاص، از آغاز نگاه مثبتی به این پیشینه نظری نداشت؛ ولی به مرور زمان و با به راه افتادن نقد و تردیدهای درون رشتهای و تقویت همکاریهای برون حوزهای در برخی موضوعات، به ارزشهای نهفته و قابلیتهای مغفول مانده آن پیبرد و میرود تا با پشتسر گذاردن افراط و تفریطهای پوزیتیویستی و هرمنوتیکی، راه خویش را به سوی دانشی عمیق و در عین حال منعطف در مطالعه عالمانه مناسبات دین و جامعه، باز یابد. فراموش نباید کرد که نائل شدن جامعهشناسی دین به این موقعیت تحسین برانگیز، با عبور از مسیری میسر شده است که با نگاه «پدیده»ای به دین و ملاحظه آن در مقام «تحقق» و استفاده از روشهای «عینی و تجربی» و تلاش برای رعایت حداکثر «بیطرفی» توأم بوده است. امروز که جامعهشناسی دین به مثابه یک رشته علمی معتبر و مورد اعتنا، به تناوری رسیده و مداخلهگریهای بعضا ناگزیر اوان شکلگیری را پشت سر گذارده است، میتوان با چشم تأمل در ماحصل کار آن نظر کرد و انواع لغزشهای نظری و روششناختی آن را به منظور افزایش قابلیتهای معرفتی و کاربردی، مورد نقد و بازبینی قرار داد. آینده جامعهشناسی دین که نیاز به آن روز به روز افزونتر هم میشود، در آن است که با تصحیح نگرش آن نسبت به موضوع مطالعه خویش و اصلاح تلقیهای شایع از حیطه عمل جامعهشناسی و رشتههای دینپژوهی، از سطح مرزبندیهای کاذب و محدودیتهای مضر به حال معرفت، عبور کرده و دانش و روش خویش را بیش از گذشته، تابع صورت عینی و واقعی پدیدههای پر معنایی مثل دین سازد
بیشتر