یکی از مباحث اساسی علم کلام اسلامی که محور اصلی نظام فکری اکثر فرقههای اسلامی میباشد مبحث امکان یا عدم امکان شناخت خداوند است، متکلمان مسلمان در امکان معرفت
... از جمله شناخت خدا و صفات او هیچ تردیدی ندارند و معتقدند که شناخت خداوند نه تنها ممکن بلکه امری ضروری میباشد و همواره در آثار کلامی خود این مبحث را مطرح کردهاند. قاضی عبدالجبار بدلیل اهمیت عقل در آموزههای معتزلی، شناخت خداوند را محصول تأملات عقلانی دانسته و این شناخت عقلانی را بوسیله نظر و تفکر برای انسان ممکن میداند در نتیجه نزد قاضی معرفت و شناخت خداوند از طریق عقل انسان ممکن بوده و بر هر انسانی واجب است که با بکارگیری عقل به معرفت خدا دست یابد. اما فخر رازی به دلیل تأثر از دو مشرب فلسفی و کلامی دیدگاه متفاوتی درباره شناخت خداوند مطرح میکند به نظر وی اساساً شناخت خدا نه راجع به وجود خدا بلکه ناظر به حقیقت و ذات خدا مطرح میشود و از آنجا که اکثر متکلمان اشعری برای عقل و استدلالهای عقلی در شناخت خدا جایگاهی قائل نیستند معتقدند که شناخت و معرفت خدا واجب است ولی به موجب شرع نه از روی عقل و منطق اما با این حال فخر رازی به عنوان متکلم اشعری بدلیل تطور فکری اولاً برخلاف قاضی توانایی عقل در شناخت خداوند را محدود میداند ثانیاً تحت تأثیر آموزههای فلسفی و آرای کلامی اشعری بحث شناخت خداوند را بدلیل مغایرت وجود با ذات خدا، شناخت حقیقت خدا را مبتنی بر رؤیت خداوند در حیات اخروی امکانپذیر میداند. لذا در این پژوهش به بررسی مقایسهی مبانی فکری قاضی عبدالجبار به عنوان متکلم معتزلی با رویکرد عقل گرایانه و فخر رازی به عنوان متکلم اشعری با رویکرد نقل گرایانه درباره امکان شناخت خداوند پرداخته شده است.
بیشتر