بهرهگیری از مبانی انسانشناختی قرآنی برای علوم انسانی در تولید علم دینی، نقش اساسی دارد. نظریههای مختلف معرفتی و علمی، بر اساس مبانی هستیشناختی، انسانشناخت
... تی، معرفت-شناختی، روششناختی و... بیان گردیده است. علوم انسانی بر پیشفرضهای انسانشناختی خاصی استوار است و نظریههایی که در این علوم پیشنهاد میشود مستقیم یا غیرمستقیم مبتنی بر این پیش-فرضها است. بر این اساس، جهتگیری دیدگاهها و نظریات یک شخصیت علمی به مبانی انسان-شناختی او وابسته و در ارتباط است. به طوری که تغییر در مبانی و پیشفرضهای او موجب تغییر در نظریههای وی خواهد شد. یکی از نظریات مهم در حوزهی علوم اجتماعی و سیاسی نظریه قرارداد اجتماعی است که با رویکردهای مختلفی از سوی اندیشمندانی همچون توماس هابز، جان لاک و ژان ژاک روسو ارائه گردیده است. هر یک از دانشمندان مذکور در ارائه نظریه خود دارای مبانی و پیشفرضهای انسانشناسانهای هستند که نیازمند تحلیل و بررسی میباشند. مسأله اصلی در این تحقیق آن است که اولاً مبانی انسانشناختی هابز، لاک و روسو چیست و چه تأثیری در نظریهی قرارداد اجتماعی آنها دارد و ثانیاً اگر مبانی انسانشناختی آنها را تغییر داده و به جای آن-ها مبانی انسانشناختی قرآنی را قرار دهیم چه تغییری در محتوای نظریه قرارداد اجتماعی پدید می-آید؟ علاوه بر این آیا میتوان با کاربست مبانی انسانشناختی قرآنی در نظریه قرارداد اجتماعی به نظریه قرارداد اجتماعی با رویکرد اسلامی دست یافت؟ هابز، لاک و روسو نگاه های متفاوتی به انسان دارند و نظریه پردازی آنها در حوزه قرارداد اجتماعی مبتنی بر همین برداشت آنها از انسان است. با تغییر در مبانی انسانشناختی آنها و جایگزین کردن مبانی انسانشناختی قرآنی در نظریه تغییراتی پدید میآید و نظریه جدید مبتنی بر وحی حاصل خواهد شد. از جمله اینکه که انسانها برای حفظ و تعالی امور مادی و معنوی خود و همچنین تضمین سعادت خویش با قرار اجتماعی قدرت را در اختیار فردی قرار میدهند که نسبت به وضع قوانین صالح و سازگار با موازین دینی و الهی و همسو با فطرت انسانی از سایر انسانها آگاهتر است و با ایجاد زمینه رشد انسانها فطرت ملکوتی آنها را به فعلیت میرساند. این تحقیق بر اساس روش توصیفی- تحلیلی با استناد به منابع کتابخانهای نگاشته شده است.
بیشتر