از سدۀ هفتم هجری، در تصوّف دورهای نو آغاز شد که به دو دسته شدن متصوّفه انجامید؛ گروهی به اصول و مبانی عارفان پیشین پایبند ماندند و گروهی دیگر بهسبب رویکرد به
... ه فلسفه و کلام و تمایل به برخی اعتقادات شیعی، سنّتی نو در عرفان پایهریزی کردند که امروزه به سنّت دوم عرفانی شهرت یافته است. درپی این دگرگونیها طریقت نقشبندیّه بهمثابة مولود طریقه خواجگان، در قرن هشتم هجری با خواجه بهاءالدین نقشبند بخارایی در فرارودان تأسیس شد و در قرنهای نهم و دهم هجری به بزرگترین دستگاه تصوّف در ایران تبدیل شد. در این پژوهش به روش تحلیلی و با ابزار کتابخانهای سعی شده است جایگاه خواجه شمسالدین محمد بخارایی، ملقّب به خواجه پارسا در ترویج این طریقت نشان داده شود. برپایة تحقیق، چنین فهمیده شد که خواجه پارسا به دو طریق جذبه و سلوک، تحت تعالیم خواجه نقشبند پرورش یافته است و در طریقت نقشبندیّه به جایگاهی رسیده که بهاءالدینمحمدْ مقصود از ظهور خود را تربیت وی دانسته است. پارسا پس از علاءالدین عطار، خلیفة دوم نقشبندیّه خوانده میشود؛ اما در ترویج مبانی و تعالیم نقشبندیّه، نقشی مهمتر از وی بر عهده داشته است. یکی از خطوط برجستة فکری در تعالیم مشایخ و طریقۀ نقشبندیّه بزرگداشت و محبّت نسبتبه بزرگان و خلفای این طریقت و ارجنهادن به جایگاه و منزلت رفیع آنان است که در آثار و مکتوبات عارفان آن بهوضوح آشکار است. از دیگر دستاوردهای این پژوهش عبارت است از: اثبات تربیت مریدان به همّت خواجه پارسا؛ پیبردن به فراهمکردن مقدمة ارتباط پیروان و مشایخ نقشبندی با صاحبان قدرت و سیاست بهوسیلۀ وی؛ آگاهی از اینکه خواجه پارسا نخستین کسی است که با تألیف آثار مهمی مثل فصلالخطاب، قدسیّه و تحقیقات، مبانی و تعالیم این طریقه را تبیین و تثبیت کرده است.
بیشتر