جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 919
مبانی فکری شیخ اشراق و تطبیق آن با مثنوی مولوی (بر اساس چهار مؤلفه نفس، عقل، پیر و نور)
نویسنده:
پدیدآور: عاطفه احمدی استاد راهنما: حسین فقیهی استاد راهنما: احمد تمیم داری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
شهاب‌الدین سهروردی، فیلسوف اشراقی، یکی از برجسته‌ترین چهره‌های تاریخ حکمت اسلامی‌ و فرهنگ ایران است که در آثار او ناب‌ترین و عالی‌ترین اندیشه‌های اشراقی و عرفانی نمود پیدا کرده‌اند. این فیلسوفِ عارف، جامعِ حکمت بحثی و ذوقی است و این دو را مکمل یکدیگر می‌داند و اختلاف او با فلاسفه از آنجا نشأت می‌گیرد که کشف و شهود را بن‌مایه حکمت خود قرار می‌دهد. به گفته خود وی این حکمت منبع قدسی دارد و دریافت آن جز برای کاملان میسر نیست. در قاموس اندیشگانی سهروردی، چهار مؤلفه نفس، عقل، پیر و نور نقش اساسی ایفا می‌کنند. در تفکر مولانا جلال‌الدین نیز نفس و نور از آنجا اهمیّت می‌یابند که رستگاری سالک نزد مولانا در گرو تبدیل نفس بهیمی ‌به نفس نورانی است و در این میان عقل و پیر نقش واسطه و راهنما را ایفا می‌کنند. مسأله این پژوهش آن است که اشتراکات و افتراقات فکری سهروردی و مولوی در مباحث نفس عقل، پیر و نور را بررسی و واکاوی نماید. نتیجه به دست آمده، حاکی از آن است که سهروردی با دو دیدگاه فلسفی و عرفانی به چهار اصطلاح فوق می‌نگرد. او فیلسوف است اما متمایل به عرفان و اشراق و آنچه سبب تمایز وی از دیگر فلاسفه شده، پیوند فلسفه و عرفان در اندیشه اوست. بنابراین آنجا که مباحث، روی سویِ فلسفه دارند، کمتر با حضور اندیشه عرفانی مولانا مواجه می‌شویم و هرچه به سمت اندیشه‌های اشراقی سهروردی پیش می‌رویم، اشتراکات فکریِ او را با اندیشه‌های عرفانی مولانا پررنگ‌تر می‌یابیم تا جایی که در مباحث نور، با یک اتحاد فکری از سوی آن‌ها روبرو می‌شویم. در مبحث نفس، شیخ اشراق و مولانا به یک قوس نزولی و صعودی، قائل هستند. نفس از دیدگاه شیخ اشراق، وجودی الهی و سراسر نور است که با هبوط به عالم جسمانی از وطن اصلی خود دور افتاده و در هیئت ظلمانی تن محبوس شده‌است. از نظر مولانا نیز روح مجرّد که متعلق به عالم علوی است به سبب فرودآمدن در عالم سفلی و تعلّق به مادّیات، تیرگی و ظلمت بر وی چیره می‌شود. پس از آگاهی نفس نسبت به موقعیت خود در این دنیا، قوس صعودی آغاز می‌گردد. تلاش و تکاپو از سوی نفس به یاری پیر و راهنما صورت می‌گیرد. پیر در آثار سهروردی دو جلوه حقیقی و مثالی دارد. در «المشارع و المطارحات» مستقیماً به لزوم حضور پیر تأکید می‌ورزد و در رساله‌های رمزی، عقل فعال نقش راهبر و راهنما را دارد. مولانا نیز علاوه بر تأکید بر لزوم داشتن پیر و مرشد، عقل کلی را نماد پیر می‌داند. بیشترین اشتراک فکری سهروردی و مولانا در مفهوم نور جلوه یافته‌است. مقصد نهایی سفر سالک در اندیشه آن‌ها، سفر به اصل الهی و نورالانوار است.
عشق الهی از دیدگاه شیخ اشراق و مولانا
نویسنده:
پدیدآور: طاهره غلامی استاد راهنما: مجید ملایوسفی استاد مشاور: محمدجواد شمس
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
یکی از مباحثی که در فلسفه، ادبیات و عرفان عطف توجه بسیاری به آن شده و نظریات متنوعی در خصوص آن ارائه گردیده مسأله عشق الهی است، که متفکران بسیاری در باب آن سخن گفته اند. از یک سو متفکران بزرگی همچون سهروردی و مولانا عشق را به حقیقی ومجازی تقسیم می‌کنند که مطابق با تفکر ایشان عشق مجازی همان عشق به ماسوی الله وعشق حقیقی عشق به خدا، صفات و افعال اوست و از سوی دیگر متفکرانی از شرق تا غرب یک تقسیم‌بندی سه‌گانه از آن ارائه می‌کنند که عبارت است از عشق اروتیک، فیلیایی وآگاپه‌ای. مهم‌ترین خصیصه‌ی عشق اروتیک لذت است؛ در عشق فیلیایی خواستن چیزهای خو‌ب برای دیگری و فقط برای دیگری است که معیار و ملاکی مهم تلقی می‌شود و سرانجام عشق آگاپه ای که عبارت از محبّت عام خداوند نسبت به موجودات است که این نوع عشق، معنای حقیقی عشق در مسیحیت است. دربررسی نظریات سهروردی و مولانا در باب عشق الهی به دیدگاههای مشترک فراوانی برمی‌خوریم؛ از جمله اینکه هردوی آنها عشق را یک معنای ملکوتی و دارای مراتب متعددی می‌دانند که بالاترین مرتبه عشق متعلق به حق‌تعالی است. هردو متفکر معرفت را پایه واساس عشق و عقل را موجودی متعالی و نخستین صادر از خداوند می‌دانند. سهروردی عشق را در مراتب گوناگون هستی ساری وجاری و همه‌ی موجودات را واجد معشوق و مقصودی واحد می‌داند که جملگی به سوی حق‌تعالی رهسپارند، مولانا نیز وجود و بقای هستی را منوط به وجود و بقای عشق دانسته و همه‌ی کائنات را جویا و طالب معشوق حقیقی می‌داند. درکنار این نظریات مشترک، نظریات متنفاوتی نیز درنظریه ایشان درباب عشق‌الهی وجود دارد. برخلاف سهروردی که عشق را از محبّت ومعرفت بالاتر می‌داند و معرفت را مقدمه وپایه‌ای برای رسیدن به عشق می‌داند، مولانا عشق را مقدمه‌ای برای رسیدن به معرفت و شرط دریافت معرفت را عشق می‌داند.
چگونگی بازتاب حیرت در غزلیات مولانا
نویسنده:
طارق ذاکر، سید اسماعیل قافله باشی، قربان ولیئی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
حیرت، از رویارویی با امور ناشناخته و خلاف توقع بر افراد انسانی عارض می‌شود. حیرت عارفان از تجلیات ناگهانی باری‌تعالی ناشی می‌گردد؛ بر این اساس، حیرت از حالات مهم عارفان صاحب‌حال است. عارفان با تکیه بر تجربیات عرفانی‌شان دربارۀ حیرت و ویژگی‌های آن سخنانی ارائه کرده‌اند که مولانا هم از این امر مستثنا نیست. مولانا مانند سایر عارفان در آثار خود به‌ویژه مثنوی که جنبۀ تعیلمی دارد، حیرت را به مذموم (فلسفی) و ممدوح (معرفت‌بخش) تقسیم کرده است. وی منشأ حیرت عارفان را تجلیات ظاهراً متضاد باری‌تعالی می‌داند و باورمند است که حیرت عارفانه سبب شناخت حضرت حق می‌گردد. اما در برخی از غزل‌های مولانا تصویر واقعی حالات حیرت‌انگیزی که در نتیجۀ تجارب ناب عرفانی عارض گردیده، به‌شکل طبیعی آن بازتاب یافته است که بررسی و تحلیل آن در شناخت حالات باطنی و درونی مولانا ما را یاری می‌رساند. جستار حاضر به‌شیوۀ توصیفی‌تحلیلی تلاش کرده است تا علل، انواع، درجۀ شدت و چگونگی بیان حیرت مولانا را آشکار سازد. نتیجۀ این پژوهش نشان می‌دهد که مولانا در ابراز حیرت از واژه‌های متعارف زبان و شگردهای بلاغی سود جسته است؛ انواع مختلف موسیقی شعر هم در القای حیرت نقش بسزایی دارد. در این غزل‌ها حیرت از نظر درجۀ شدت آن در نوسان است. علاوه بر این محتوای برخی از غزل‌های مولانا کاملاً حیرت است و دیگر هیچ عاطفه‌ای به نظر نمی‌رسد؛ اما در تعدادی از غزل‌ها علاوه بر حیرت، عشق، وجد، شادی، پذیرش و... هم بیان گردیده است که از این میان در بعضی‌ها حیرت بر دیگر عواطف غلبه دارد و در برخی هم دیگر عواطف بر حیرت غالب بوده و حیرت در یک یا چند بیت به‌گونۀ عاطفۀ درجه دو و ثانوی در کنار دیگر عواطف ابراز شده است.
صفحات :
از صفحه 143 تا 174
مقایسۀ حکایت ابراهیم ادهم بر لب دریا بر اساس نظریۀ اضطراب تأثیر و بدخوانی خلاق در حکایات عطار نیشابوری و مولانا
نویسنده:
سمیه صابری، ایوب مرادی، فاطمه کوپا
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
اضطراب تأثیر و بدخوانی خلاق، دو نظریۀ ادبی است که هارولد بلوم آن‌ها را راجع به تأثیر و تأثرات شاعرانه مطرح می‌کند. پژوهش پیش رو می‌کوشد با بومی‌سازی نظریۀ غربی، به روش اسنادی و تحلیلی به مقایسۀ حکایت ابراهیم ادهم بر لب دریا بر اساس نظریۀ اضطراب تأثیر و بدخوانی خلاق در حکایات عطار و مولانا بپردازد. بررسی‌ها نشان می‌دهد مولانا برای رهایی از دلهرۀ اجتناب‌نا‎پذیرِ قرار گرفتن در سایۀ عطار به تکاپو می‎افتد اثر خود را به شگردهایی خلاقانه مجهز کند تا آن را از آنِ خود کند و با طرزی نو به آفرینش‎گری‎هایی در ارائۀ بیان مطالب عرفانی بپردازد به‌شکلی که به اثر خود هویتی جدید داده و آن را به استقلال برساند؛ نمادسازی، بهره‌گیری به‎جا از اصطلاحات عرفانی، به‌کارگیری متمایز عناصر داستانی برای پرورش مطالب عرفانی، کاربست صنایع ادبی برای عمق بخشیدن به مضمون و معانی صوفیانه، تأکید بر کرامت اولیا در جهت بزرگداشت مرشد طریقت و توجه به صنعت التفات، شگردهایی است که مولانا ناخودآگاهانه با تمسک به آن‌ها تلاش دارد به برتری‌جوییِ کلامی پرداخته و اثری متفاوت ارائه کند. نتیجۀ تحقیق نشان می‌دهد که مولانا عمیقاً مؤید عطار و مفتخر به تأسی از اوست؛ بنابراین، با وجود بازخوانی خلاقانه و دستیابی به عینیت مستقل در برخی مواضع، با تکرار ویژگی‌های سبکیِ فکری‌عرفانیِ عطار، تسلیم پدر می‌شود و در نهایت روایت عطارِ پدر در هیئتی جوان‌تر و متفاوت‌تر از پیش در روایت مولانایِ پسر ظاهر می‌شود.
تالستوی و قصه موسی و شبان
نویسنده:
سمیرا رکنی زاده، سیده مریم روضاتیان، سید علی اصغر میرباقری فرد
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
لف نیکالایویچ تالستوی، نویسندۀ حکیم و عارف روسی، علاوه بر خلق آثاری ارزنده و عالم‌گیر، مجموعه‌هایی گران‌بها از گفتارها و آموزه‌های سرآمدان ادب و حکمت در شرق و غرب عالم از کهن‌ترین روزگار تا روزگار خویش فراهم آورد. قصۀ موسی و شبان مولانا یکی از شاهکارهای ادب عارفانه است که تالستوی بدون اینکه سرایندۀ این منظومه را بشناسد، تحت عنوان حکایتی عربی آن را در گزیده‌های خویش وارد کرد و از آنجا که این قصه را نقد حال خویش یافت، بدان دل بست و علاوه بر مجموعه آثار، در محافل و مراسلاتش آن را مکرر نقل‌کرد و از آن بهره‌ها جست. در این گفتار بر اساس روش کتابخانه‌ای و اسنادی، قصۀ موسی و شبان مولانا در آثار مختلف تالستوی‌ـ آثاری که به فارسی در نیامده و به همین سبب ناشناخته مانده‌اند‌ـ و مراسلات و مجالساتی که آن را ذکر کرده است، شناسایی و معرفی و بررسی شده‌ند؛ همچنین سبب دل‌بستگی او بدین قصه و چگونگی آشنایی‌اش با آن و اینکه از چه رو به‌عنوان قصه‌ای عربی راه به آثار او پیدا کرده است، شرح داده شد و مشخص گشت که تالستوی با این قصه در کتاب نویسنده‌ای حقوق‌دان با نام کانستانتین پترویچ پابدانوتسف مواجه شده است. پابدانوتسف در اثر خویش ضمن ارائۀ ترجمۀ روسی قصۀ موسی و شبان از سرایندۀ این قصه با نام جلال‌الدین، معلم بلندآوازه، یاد می‌کند که حکایتی از او در منظومه‌ای به زبان عربی دیده می‌شود. در اثنای تحقیق دربارۀ مأخذ تالستوی در نقل قصۀ موسی و شبان اطلاعاتی تازه و نو به دست آمد؛ از جملۀ آن‌ها پیدا شدن قصه‌ای است در ادبیات داستانی روسی که هم از جهت ساختاری و هم از جهت محتوایی، بسیار به قصۀ موسی و شبان مولانا نزدیک است. این اطلاعات نیز به‌عنوان دستاوردهای دیگر این پژوهش در اثنای این گفتار ارائه شد.
صفحات :
از صفحه 207 تا 237
پدیده‎ی مرگ از دیدگاه مولوی
نویسنده:
حنانه شجیعی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
صفحات :
از صفحه 27 تا 42
رقص عرفانی سماع از دیدگاه ابوسعید ابوالخیر و مولانا
نویسنده:
علیرضا ولی‌یاری اسکندری، لیلا امیری
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
صفحات :
از صفحه 50 تا 63
بررسی مقایسه ای دیالکتیک در عرفان مولانا و فلسفه ی هگل
نویسنده:
لیلا ساعد، محبوبه مباشری
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
صفحات :
از صفحه 27 تا 40
بررسی عنصر خیال در مثنوی مولانا از منظر شناختی
نویسنده:
سمیه تصدیقی
نوع منبع :
نمایه مقاله
چکیده :
نظریه استعاره‌های شناختی یا مفهومی اولین بار توسط لیکاف و جانسون در کتاب استعاره‌هایی که با آن زندگی می کنیم، مطرح شد. طبق نظر ایشان، استعاره‌ دیگر تنها عنصری بلاغی و مختص زبان شعر نبود، بلکه ایشان معتقد بودند که زیربنای تفکر انسان، استعاری است. گرچه ابتدا استعاره‌های شناختی در زبان روزمره بررسی شد، اما با توجه به انتزاعی بودن زبان عرفان، آرام آرام جای خود را در مطالعات عرفانی باز کرد. مثنوی مولانا یکی از بزرگ‌ترین کتب منظوم عرفانی است که بررسی شناختی مفاهیم انتزاعی در آن جایگاه ویژه‌ای دارد. یکی از این مفاهیم خیال است. این پژوهش به دنبال بررسی شناختی عنصر خیال در مثنوی مولانا با رویکرد توصیفی- تحلیلی است. در ابتدا، گزارشی از انواع استعاره‌های شناختی با محوریت خیال در مثنوی ارائه شده و سپس نگارنده این استعاره‌ها را از منظر شناختی تحلیل نموده است. بررسی عنصر خیال در قالب شناختی در مثنوی مولانا نشان می‌دهد که وی به منظور ملموس کردن این مفهوم انتزاعی، قلمروهای مبدا حسی یا عینی را برای آن انتخاب کرده است. از بین استعاره‌هایی که مولانا با محوریت خیال در مثنوی به کار برده است، «خیال مظروف است» و «خیال حیات‌مند است» بیشترین بسامد را دارند و پس از آن «خیال تصویر/عکس است» و «خیال دام است» در مرتبه بعد قرار می‌گیرند که منعکس‌کننده نگاه مولانا به خیال می‌باشند.
بررسی نگرش مولوی به ویژگی های بهشت در کتاب مثنوی
نویسنده:
فاطمه بیت سیاح
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
صفحات :
از صفحه 88 تا 110
  • تعداد رکورد ها : 919