دو اصطلاح ایمان (Faith) و اعتقاد (Belief) نه تنها در نزد عامّۀ مردم، بلکه در نزد خواص به جای یکدیگر به کار میروند و در متون مختلف مرزهای مفهومی متمایزی بین آن
... نها وجود ندارد. حال آنکه اصطلاحات مذکور در معنا و مفهومِ حقیقیِ خود تمایز جدّی با هم دارند. بر خلاف بسیاری از شاعرانِ متمایل به تصوّف و عرفان که فاصلهای میان ایمان و اعتقاد نمیدیدند، مولانا در بخشهایی از مثنوی، «ایمان» و «اعتقاد» را از یکدیگر تفکیک و تفاوت عالََمِ ایمان و مؤمنان و عالَمِ اعتقاد و معتقدان را تبیین میکند و راه خود را از سایر شاعران عارفمسک پیش از خود جدا میسازد. در منظومۀ فکری مولانا که بیشباهت با دیدگاههای فیلسوفانی مانند کییرکگور نیست، ایمان امری سیّال و مدام در حال شدن است و اعتقاد امری ثابت و ایستا و به همین دلیل، ایمان امری نامحدود است و اعتقاد امری محدود و مقیّد. ایمان، فردمحور است و از راه تجربۀ فردیِ و با سیر انفسی به دست میآید و اعتقاد در جمع و جمعیّت و از طریق وسائط و سیر آفاقی بروز میکند، متعلَّق ایمان امر محال است و اعتقادات امور ممکن را شامل میشوند، صاحبان اعتقاد جزمگرا، دیگرستیز و هراسان هستند که مبادا کسانی بر عقاید آنها بتازند ولی صاحبان ایمان، مداراجو هستند. صاحبان ایمان، در رابطهای بیپایان با خداوند همواره در حال شدن هستند و عاشقانه این رابطه را ادامه میدهند و صاحبان اعتقاد، با خداوند، رابطهای معاملهگرانه دارند و اگر دین میورزند دینشان وسیلهای است برای دستیابی به خواستهای اینجهانی و آنجهانی.
بیشتر