مبحث تجلّی یکی از مهمترین و اساسیترین موضوعات در عرفان اسلامی به شمار میرود. تجلّی در لغت به معنای آشکارشدن و نمودارشدن است و در اصطلاح نوری است که بر دل عا
... ارف ظاهر میگردد. در میان اندیشمندان اسلامی محییالدین ابنعربی (560-638 ه.ق.) به عنوان یکی از بزرگترین عارفان قرن ششم و هفتم هجری و بنیانگذار عرفان نظری، خلقت عالم هستی را حاصل تجلّی میداند؛ به گونهایکه میتوان ادّعا کرد خلاصه و عصارهی عرفان محییالدین، نظریهی او پیرامون تجلّی است. این پژوهش به شیوهی کتابخانهای و با روش توصیفی – تحلیلی به بررسی مفهوم تجلّی از دیدگاه ابنعربی و مولانا پرداخته است. به طور کلّی میتوان گفت از دیدگاه ابنعربی تجلّی حق تعالی در دو مرحلهی «تجلّی اوّل» و «تجلّی ثانی» و یا «فیض اقدس» و «فیض مقّدس» صورت میپذیرد. تجلّی، محوریترین مسألهای است که در جهانشناسی ابنعربی مورد توجّه و مداقّه قرارگرفته است و افکار و آراء این اندیشمند و عارف بزرگ اسلامی، دربارهی چگونگی ساختار نظام خلقت، به موضوع تجلّی حق باز میگردد. از دیدگاه او اگر چنانچه حق در خفا میماند و متجلّی نمیگردید، عالم هستی ظهور و بروز نمییافت و خلقت عالم، نتیجهی تجلّی ذات حق بر صورت ممکنات است. از سویی دیگر، جلالالدّین محمّد بلخی (604-672ه.ق.) عارف و شاعر مشهور ایرانی با نگاهی لطیف، شاعرانه و عارفانه عالم هستی را تجلّیگاه و مظهر حضرت حق میداند و عالم را جز ظهور و انعکاس حق نمیبیند. از دیدگاه وی، عالم هستی جز با تجلّیاتش شناخته نمیشود و راه شهود این تجلّیات نیز زدودن حواس ظاهری، همرنگ شدن و اتّحاد با آن وجود یگانه است. مولانا با زبانی سمبولیک و رمزآلود و با بهرهگیری از وحی و آیات قرآن کریم، وجود مطلق حق را وجودی واحد میداند که از فرط پُری، تجلّی یافته و در صورتها و تعیّنات متکثّر هویدا گشته است. البته این دو عارف بزرگ اسلامی، اگرچه در اصل مسألهی تجلّی با یکدیگر همنظرند، امّا با دو زبان گوناگون به تحلیل و بیان مسأله پرداختهاند؛ که ما در این پژوهش موارد اشتراک و افتراق آنها را در این مسأله بیان نمودهایم، که از جمله اشتراکات آن دو میتوان به این نکته اشاره کرد که از دیدگاه این دو عارف بزرگ، حق با تجلّیاتش ظهور و بروزیافته و حق و خلق به گونهی رازآلودی درهم آمیخته شدهاند. امّا یکی از وجوه افتراق نظریات ایشان پیرامون مفهوم تجلّی، کاربرد زبان عقل در بیان شهودات عرفانی است.
بیشتر