یکی از بنیادیترین مباحثی که از دیرباز در دانشهای کلام و اخلاق کانون نزاع دانشمندان آن علوم و بنمایۀ سرفصلهایی چون حسن تکلیف، قبح ظلم و گناه، عدل الهی، قبح
... عقاب بلابیان، قبح تکلیف مالایطاق و قاعدۀ تلازم میان حکم عقل و شرع و... بوده، مسئلۀ حسن و قبح و گزارههای مشتمل بر آنها مانند «عدل حسن است و ظلم قبیح است»، است. در دورۀ معاصر، محقق اصفهانی به مناسبت مباحثی چون وضع، تجرّی و... در دانش اصول فقه مدعی اعتباری بودن حسن و قبح و گزارههای اخلاقی شد و برخی شاگردان او مانند مرحوم محمدرضا مظفر ان را درکتاب های خود قبول کردند و همچنین علامه طباطبایی با الهام از او در فلسفه و فلسفۀ اخلاق با ارائۀ منسجم نظریۀ اعتباریات، به بسط و تبیین آن پرداخت.اساساً دربارۀ حسن و قبح و گزارههای اخلاقی به سه گونه یعنی در مقولههای مفهومشناسی، هستیشناسی و معرفتشناسی میتوان بحث و بررسی کرد. از نگاه محقق اصفهانی امثال قضایایی مثل «عدل حسن است و ظلم قبیح است» از گزارههای برهانی نیستند و در برابر آنها قرار دارند. نزد منطق دانان در مواد اولیه قضایای برهانی که این مواد منحصر در بدیهیات شش گانه است مطابقت با واقع معتبر است اما در قضایای مشهوره و آرای محموده مطابقت با آرای عقلا معتبر است؛ زیرا این قضایا واقعیتی جز توافق آرای عقلاء ندارند. مراد از اینکه عدل استحقاق مدح دارد و ظلم استحقاق ذم دارد ثبوت این دو نزد عقلاء و بر اساس توافق آرای آنان است، نه ثبوت در نفس الامر. این حقیقت که عدل و احسان مشتمل بر مصلحت عامهای است که موجب حفظ نظام میشود و ظلم و عدوان مشتمل بر مفسدهای است که موجب اختلال نظام می¬گردد، امری است که همه انسانها آن را درمییابند و نزاع در حسن عدل و قبح ظلم به معنای صحت مدح بر اولی و صحت ذم بر دومی است. مدعا در این مقام، ثبوت حسن و قبح است آنهم به توافق آرای عقلاء، نه ثبوتشان در افعال به همان شکلی که مشتمل بر مصلحت و مفسدهاند و... این مصلحت عام عقلا را به حکم بر مدح فاعل فعلی که مشتمل بر آن مصلحت است برمیانگیزد و همینطور آن مفسده عام عقلا را به حکم به ذم فاعل فعلی که مشتمل بر آن مفسده است برمیانگیزد. پس این تحسین و تقبیح از عقلا موجب حفظ نظام و مانع از اخلال به آن میشود. از مهمترین بخش های دیدگاه محقق اصفهانی در خصوص موضوع حسن و قبح این است که از دید وی، برخی حقایق غیرقابلانکار وجود دارد که درک و فهم آنها از مستقلات عقلی است و هیچ ربطی به شهرت و توافق آراء عقلاء ندارد.در مجموع عبارات وی، از عناصر سهگانه «مدح و ذم»، «صحت مدح و ذم» و «استحقاق مدح و ذم» استفاده شده است، ممکن است گفته شود که به نظر نمیرسد این سه عنوان مترادف و معادل هم باشند؛ زیرا مدح و ذم از افعال عقلا و تابع اراده آنان است در حالی که استحقاق مدح و ذم محل مناقشه است که آیا واقعیت عینی است با صرف نظر از اینکه مدح و ذم بالفعل در خارج وجود داشته باشند یا نه، بحث درباره استحقاق، نیازمند تامل و واکاوی است، برخی آن را از امور بنایی و برخی دیگر آن را به استعدادهای واقعی و تکوینی بازگرداندهاند که دومی به صواب نزدیکتر است. ایشان با توجه به تاکید بر موضوع مستقلات عقلیه و موضوع حفظ نظام در باب حسن و قبح باب جدیدی را در ادراکات گشودند و هرچند نظر خود ایشان بیشتر متمایل به واقعی و تکوینی بودن حسن و قبح است اما برای شاگردان ایشان علی الخصوص علامه طباطبائی زمینه طرح نظریه اداراکات اعتباری و وجه تاریخی دانش بشری در بُعد عقل عملی را فراهم نمود.
بیشتر