شخصیت حضرت ابراهیم 7 به علت انتصاب همهی ادیان توحیدی به ایشان از اهمیت بالایی برخودار است از این رو داستان ایشان در همه کتب مقدس به تفصیل بیان شده است، بدین
... لحاظ سبک خاص هر کتاب در بیان داستان میتواند زوایای پنهان آن داستان را اشکار کند، از اینرو، تلاش شده است با تدبّر و تعمّق در آیات قرآن و عهدعتیق که به بیان داستان حضرت ابراهیم و لوطاشاره دارند و با تکیه بر روش توصیفی – تحلیلی، سبک داستانپردازی آنها مورد بررسی قرار گیرد،به همین دلیل رساله از الگوی ششگانه پاول سیمپسون به دلیل جامعیت و نگرش کامل در بیان سبک داستان و مرزبندی مناسب در محتوا بهره برده است که در آن داستان بر این الگو وارد و براساس آن مورد تحلیل قرار گرفت، با تحلیل دادهها این نتایج بهدست آمد که رسانه متنی قرآن به گفتار و عهد عتیق به نوشتار تطابق دارد، زمان و مکان وقوع داستان در قرآن پسزمینه تاریخی و فرهنگی آن را نشان میدهد اما عهد عتیق شمای کلی زمان و مکان را نشان میدهد ولی به زمینه فرهنگی نمیتوان از آن دست یافت، کنشها و رویدادها در قرآن به گفتگویی و واقعی بودن نزدیک و در عهد عتیق به توصیفات و شناسایی نزدیک است، اندیشه کلی حاکم بر دو کتاب بر زوایه دید زمانی تاثیر مستقیم داشته است؛ ترتیب در داستان عهد عتیق بارزتر از قرآن کریم می باشد و زمان قرائت با زمان روایت نسبت هماهنگتری در قران کریم بر عهد عتیق دارد و نیز بسامد در قرآن کریم مکرر و در عهد عتیق در اغلب از نوع مفرد است، این موارد از ایدئولوژی قرآن که هدایتی و تربیتی است و در عهد قدیم تاریخی است، را نشأت گرفته و به صورت کلی سعی در بیان آن را دارد، ساختار گفتگویی قرآن با وجود روای کل بودن آن مشخص است ولی عهد عتیق با وجود روای کل، دارای چرخش در روای است، ساختار متنی قرآن ترتیب منطقی کاملی ندارد و این در پس هدف کل قرآن است ولی در عهد عتیق این مورد را بهتر نشان میدهد، بینامتنیت در قرآن به کتب مقدس و خود قرآن و در عهد عتیق به علت قدمت زیاد فقط به خود آن است،اما در حالت کلی میتوان ادعا کرد که زبان الهی بودن در قرآن نمود بیشتر است و باتوجه به این نتایج میتوان به تحریف عهد عتیق نظر داد.
بیشتر