جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 21
جایگاه خداوند در فلسفه کانت بر اساس نظر شارحانش
نویسنده:
مهدی عسکرزاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
اثبات وجود خداوند یکی از دغدغه های اساسی فلسفه سنتی است. با ظهور کانت این مساله بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است، جریانی که تصور می شود ما بعد الطبیعه را تقریبا به بن بست رسانیده است. علی رغم تحدیی که در سیستم نظری کانت در مقابل این گونه مباحث صورت گرفته است ، تمامی طرق وصول به غایاتی که مابعد الطبیعه آن ها را دنبال می کند – و البته مدعی شناختی یقینی در مورد آن هاست ؛ که این به هیچ وجه مورد تایید کانت نیست – مسدود نمی گردد. بلکه او سعی کرد مابعد الطبیعه را و به طور کلی فلسفه را از انزوایی که به آن دچار شده بود نجات دهد و در حقیقت او به نوعی سعی کرد از نابودی مابعدالطبیعه – مساله‌ای که بشر هیچ گاه نمی تواند از آن دست بشوید- ممانعت نماید.کانت از یک طرف با طرح سنجش قوه خرد بشری ، توانست ادعاهای مخالفان مابعد الطبیعه را به چالش بکشد و آن ها را بی اعتبار سازد و از طرف دیگر با طرح برهان اخلاقی و تلقی خداوند به عنوان شرط معناداری هر گونه نظام اخلاقی ، توانست جایگاه از دست رفته خداوند ، به عنوان یک عامل تاثیر گذار در زندگی بشر را به او برگرداند.در این تحقیق سعی بر آن است که تبیین درستی از نقش و جایگاه مثبتی که خداوند در سیستم کانتی دارد ارایه شود . علی رغم این که فلسفه کانت – به عنوان با شکوه ترین نظام فلسفی قرن هجدهم – آبستن بسیاری از مکاتبی است که بعد ها به منصه ظهور رسید ، اما قضاوت پوزیتویستی درباره چنین سیستمی ، بدون شک، قضاوتی منصفانه نخواهد بود. در نهایت با این که کانت به نا توانی عقل بشر برای کسب معرفت در باب مسایلی همچون وجود خداوند اذعان می کند ، با این وجود راهی جدید را پیش روی ما می نهد که از بسیاری جهات بر طرق دیگر فضل تقدم دارد.
علیت از دیدگاه کانت و ابن سینا
نویسنده:
حسین حسینی امین
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
((اصل علیت)) به عنوان یکی از مبادی مهم در تفکر فلسفی، همواره مورد بحث فلاسفه و دیگر متفکران بوده است. برخی حاکمیت این اصل را در کل نظام هستی، و یا در عالم مادی انکار نموده اند. لکن اکثر فلاسفه اهمیت آن را گوشزد کرده و به استدلال پیرامون آن پرداخته اند. امانوئل کانت-فیلسوف عقل گرای آلمان-و ابن سینا-فیلسوف مشائی در جهان اسلام-به نحوی قائل به ((علیت)) بوده اند. در تحقیق حاضر، نخست نظریه علیت از دیدگاه کانت و ابن سینا تقریر شده، آنگاه به مقایسه آرای آنان پرداخته می شود. این تحقیق شامل سه فصل است: در فصل اول نظریه علیت کانت مورد بحث واقع می شود که خود شامل چهار قسمت اصلی؛ شرح و مقدمات؛ علیت پیش از کانت، علیت از دیدگاه کانت و علیت بعد از کانت می باشد. در آنجا بیان شده است که کانت، علیت را یکی از مقولات ماتقدم فاهمه می داند که فقط قابل اطلاق بر موجودات مادی می باشد. مقوله علیت و سایر مقولات فاهمه بر عالم ناپدیدار (نومن) و همچنین بر خداوند قابل اطلاق نیست. به عبارت دیگر کانت، علیت را در محور علل طبیعی به عنوان رابطه ای عینی اثبات می کند. نکته ای که باید به آن توجه داشت این است که نظریه علیت کانت به صورت مدون و جامع در هیچ یک از آثار او یافت نمی شود، بلکه باید از لابلای مباحث مختلف او استخراج گردد. فصل دوم مربوط به تبیین نظریه علیت ابن سینا می باشد که معتقد است، علیت به عنوان یکی از مفاهیم ثانیه فلسفی، هم در محور علل طبیعی و هم در محور علیت ایجادی قابل اثبات است. در فصل سوم، بین تحلیل دو فیلسوف در باب علیت مقایسه صورت می گیرد. نتیجه کلی بحث این است که نظریه علیت دو فیلسوف در محور علل طبیعی، مشابهتهای زیادی دارند و اختلاف آنها، بیشتر در محور علل ایجادی است.
نقد اخلاق راس در پرتو نقد اخلاق کانت
نویسنده:
امین خانم عمرانی نوش آبادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
کانت از برجسته ترین فیلسوفان عصر روشنگری است که با آراء فلسفی خود تحول عظیمی را در فلسفه مغرب زمین رقم زد. نظریه وی در باب اخلاق یکی از مهمترین و بحث انگیزترین نظریات در قلمرو فلسفه اخلاق به شمار می رود که نقدهای بسیاری را هم از سوی فلاسفه هم مشرب خود و هم از سوی فلاسفه ای که دارای مشرب فکری متفاوتی با وی بوده اند بدنبال داشته است. از جمله فلاسفه ای که در زمره فلاسفه هم مشرب کانت به شمار می روند دیوید راس می باشد وی علی رغم پذیرش شاکله تنسیق های کانت معتقد به برخی از ناسازگاریهای درونی در دستگاه اخلاق کانتی است. این تحقیق درپی آن است با بررسی نظریه کانت و راس در باب اخلاق سئوالات زیر را مورد توجه قرار داده و پاسخ آنها را ارائه نماید: 1- نظریه کانت در فلسفه اخلاق چیست؟ 2- نظریه راس در فلسفه اخلاق چیست؟ 3- نقدهای وارده بر کانت از نظر راس کدام است؟ و 4- چه نقدهایی براخلاق راس با درنظر گرفتن اخلاق کانت وارد است؟در پاسخ به سئوال اول مشخص شد آنچه فلسفه کانت را برجسته می کند، نظریه معرفت اوست. او معرفت مستقل از تجربه را با دو معیار ضرورت و کلیت از معرفت تجربی جدا کرده و در موضوع اخلاق، تفکر خود را بر نوعی احکام و قضایای پیشین استوار می کند. او مفاهیمی چون اراده خیر و وظیفه را به طور مبسوط مورد تحلیل قرار داده و عملی را دارای ارزش اخلاقی می داند که از روی وظیفه و از سر احترام به قانون انجام شود. کانت همه امرها را به دو دسته اوامر مشروط و مطلق تقسیم بندی می نماید و بیان می کند که اوامر مشروط بیانگر ضرورت یک عمل است و اوامر مطلق علاوه بر ضرورت متضمن یک قانون است. از نظر او اوامر مطلق پایه و اساس اخلاق است. برهمین اساس سه صورت بندی با عناوین قانون عام، غایت بودن و قانون گذاری برای جامعه اخلاقی از امر مطلق بدست می دهد. در پاسخ به سئوال دوم بیان می شود که راس از جمله فلاسفه شهودگرایی است که معتقد بود برای تعیین روایی و ناروایی یک عمل نمی توان انتزاعی اندیشید. او ضمن اذعان به این مطلب که می توان تعدادی از قواعد اخلاقی را بدون استثناء صادق دانست، ولی براین باور بود که آنچه کنشگر اخلاقی را در رسیدن به داور اخلاقی موجه مدد می رساند وظایف واقعی است. او وظایف را به دو دسته «وظایف درنظر اول» و «وظایف واقعی» تقسیم می نماید. و بیان می کند در قلمرو وظایف درنظر اول بعضی تکالیف از بعضی دیگر الزام آورتر است و نمی توان یک قاعده کلی در اختیار داشت که مبین این باشد که اگر تعارض بین وظایف در نظر اول پدید آمد چه باید کرد. نهایتاً راس پیشنهاد می کند برای رسیدن به داوری اخلاقی موجه در صورت بروز تعارض باید از شهود بهره گرفت. در پاسخ به سئوال سوم مشخص می گردد که نقدهای وارد به کانت در دو دسته نقدهای مبنایی و بنایی قابل بازشناسی است. راس مطلق گرایی کانتی را نقد می کند و معتقد است که این مسئله موجب ناسازگاری هایی در دستگاه اخلاقی کانت شده است، راس براین باور است که هرچند کانت داوری های اخلاقی برمبنای تجربه را در دستگاه اخلاقی خود نفی می کند ولی در بحث اخلاق ناگزیر از رجوع به تجربه شده است. در پاسخ به سئوال چهارم این نتیجه حاصل شد که گرچه راس سعی بر آن داشت با بکارگیری عناصر تجربی و غیرتجربی ناسازگاری های درونی دستگاه اخلاقی کانت را برطرف نماید، ولی هنگام شرح و بسط نظرات خود، ناسازگاری های دستگاه اخلاق کانتی را به دستگاه اخلاقی خود منتقل نموده و نتوانسته است در این امر توفیقی حاصل نماید. از جمله مشکلاتی که در دستگاه اخلاقی راس بوجود آمد این بود که وی نتوانست وظایف اخلاقی را که تعین و جنس وجود شناسانه متفاوتی دارند با هم ترکیب نموده، نحوه ترکیب آنها را توضیح دهد.
بررسی تطبیقی عقلانیت باور دینی از منظر کانت و علامه طباطبایی
نویسنده:
جواد پورحسنی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در این نوشتاربا تحلیل مطالب دو فیلسوف شهیر غرب و اسلام به موضوع عقلانیت باور دینی از منظر کانت و علامه طباطبایی و تطبیق میان آراء ایشان پرداخته ایم . کانت با مبنای خاصی که در باب معرفت دارد ، معرفت به امور مابعدالطبیعه من جمله باور های دینی را منتفی دانسته است . او در فلسف? نقادی خویش به مشخص کردن میزان توانایی عقل و ذهن بشر در معرفت پرداخته است و عقل را از توجیه باورهای دینی که وراء امور تجربی است ناتوان می داند ولی در عقل عملی به دلیل پذیرش اخلاق روی به دین می آورد و دین را بر پای? اخلاق بنا می کند و باورهای دینی سه گانه ( خدا ، اختیار و جاودانگی نفس ) را به عنوان اصول موضوع? عقل عملی می پذیرد. اما علامه طباطبایی با پذیرش معرفت به امور ماوراء طبیعت و قبول توانایی عقل در شناخت آن ، شناخت و علم به باورهای دینی را ممکن می داند و ادله ای را نیز بر آن اقامه می کند . البته علامه علم به وجود خدا را به عنوان اصلی ترین باور دینی ، به علم حضوری و برهان صدیقین بدیهی می داند . در تطبیق میان آراء کانت و علامه به نتایجی دست یافته ایمکه عبارتند از :ضعف مبنای کانت در باب معرفت و بدون دلیل بودن انحصار معرفت به حس ، در نتیجه باب معرفت درماوراء طبیعت برای انسان بسته نمی باشد . در ضمن بی اطلاعی کانت از علم حضوری ، دست او را از دستیابی به سنگ بنای معرفت بشری کوتاه کرده است . کانت براهین اثبات باورهای دینی را ناتوان می داند و انتقاداتی بر آنها وارد می کند اما در این نوشتار طبق نظر علامه به اشکالات پاسخ گفته ایم .
فلسفه سیاسی کانت ، اندیشه سیاسی بر زمینه فلسفه نظری و اخلاق
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
تبیین پیوند جوهری میان فلسفه نظری و اخلاق کانت از یکسو و اندیشه های سیاسی وی از سوی دیگر، موجب شد که در آغاز این رساله، طرحی از فلسفه نظری و فلسفه اخلاق کانت ارائه شود. سپس به ابعاد گوناگون اندیشه های سیاسی کانت در باب فلسفه تاریخ ، رابطه اخلاق و سیاست، روشنگری، آزادی، برابری و استقلال، بنیادهای فلسفی جامعه مدنی ، قانون اساسی ، نیروهای سه گانه ، دمکراسی نمایندگی و نظام جمهوری ، شورش ، نافرمانی و انقلاب ، نظریه دارایی ، جایگاه زنان، صلح پایدار، نهاد دین و نهاد سیاست، و سرانجام نقش فیلسوفان در برابر قدرت سیاسی ، تبیین ، تحلیل و نقادی شده است.
فلسفه دین از نظر کانت
نویسنده:
سمیه حبی‌قراتپه
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
کانت اصول موضوعه عقل عملی را در سه موضوع نفس، جهان و خدا مطرح می کند. او از جاودانگی نفس پلی به اثبات وجود خدا می زند و براهینی را که از قبل در مورد اثبات وجود خدا مطرح شده بود، مورد انتقاد قرار می‌دهد و از طریق عقل عملی راهی برای اثبات وجود خدا باز می‌کند و برهان اخلاقی را اقامه می‌کند.از نظر کانت انواع متعدد باور و اعتقاد دینی وجود دارد اما دین حقیقی یکی بیشتر نیست و آن دین اخلاقی ناب و مسیحیت تنها دین اخلاقی ناب است. کانت دین را همان قانون درونی ما می‌داند که بر قانونگذار فوق ما تأکید دارد. قانون درونی ما همان وجدان است بنابراین می‌توان عتاب و خطاب وجدان را نشانه حضور خداوند در دل خود بدانیم. خداوندی که کرسی قضاوتش را فوق ما مستقر ساخته و نیز سکوی داوری در درون ما قرار داده است.دین بدون وجدان اخلاقی چیزی جز خرافات نیست. کانت دیانت را در محدوده اخلاق و عقل تعبیر و تفسیر می‌کند و تکالیف انسان را به عنوان اوامر الهی معرفی می‌کند.از آنجا که این رساله جنبه تجربی، آماری و میدانی ندارد و صرفاً نظری است یعنی از نوع کیفی-توصیفی است، از روش اسنادی و کتابخانه‌ای استفاده شده است.در این پایان نامه تلاش شده است تا تصویری روشن از فلسفه دین کانت ارائه شود. از جمله نتایج بدست آمده می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:1- از دیدگاه کانت دین یهود، اتحادیه‌ای از گروهی از انسانهاست که به منظور تشکیل یک جامعه مشترک المنافع سیاسی گرد هم آمده‌اند. او دین یهود را دین نمی‌داند و قائل به وحدت ادیان است و دین مسیحی را تنها دین اخلاقی ناب معرفی می‌کند.2- کانت با گشودن باب توجیه عملی اقرار به امر متعالی، به گونه‌ای باور و ایمان به امور ورای حسی را تصدیق می‌کند و در پی از پس زدن شناخت، راهی برای ایمان باز می‌کند و به گونه‌ای به تجربه دینی روی می‌آورد.3- وی تبدیل شأن الهی به شأن انسانی را ارتقا و صعود انسان می‌داند و از نظر او مقام انسان در این تحول اخلاقی چنان رشد می‌کند که می‌تواند به طرح مفهوم الوهیت بپردازد.4- طبیعت انسان از نظر کانت در حالت بالقوه به طور کلی خیر است اما در موقعیت بالفعل فرض شر به طور ذهنی برای هر انسانی ضروری است حتی بهترین انسانها.5- در فلسفه کانت دین از سنخ اخلاق به شمار می‌آید و دین در محدوده اخلاق معنا پیدا می‌کند. دین مبتنی بر اخلاق و نیازمند به آن است.
مطالعه و مقایسه آرای تربیتی کانت و فارابی
نویسنده:
شهلا حق‌وردی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
تعلیم‌ و تربیت فعالیّتی است که ریشه در تاریخ آفرینش بشر دارد. مسأله‌ی تربیت به عنوان فرایندی هدفمند که پیشرفت نسل بشر را عهده‌دار است مستلزم نظریه‌ای است که بتواند بر اساس آن آرمانها، اصول و روشهای خود را به خوبی تبیین و تربیت را در عمل هدایت نماید. در تحقیق حاضر با توجّه به احساس خلأ چنین نظریه‌ای در تربیت تلاش گردیده با استفاده از روش مقایسه‌ای - تحلیلی از روش بردی و مطالعه مبانی فلسفی- تربیتی دو فیلسوف بزرگ؛ کانت و فارابی، به پاسخ سوالات تحقیق که عبارتند از: الف- سوال اصلی: کانت و فارابی در نظریات تربیتی چه وجه ‌اشتراک و افتراقی دارند؟ ب- سوالات ویژه: 1- اصول، روشها و اهداف تربیت از نظر کانت و فارابی چیست؟ 2- دیدگاه کانت و فارابی در مورد مفاهیم اساسی تربیت چیست؟ 3- آیا دو متفکّر بزرگ غرب و شرق (کانت و فارابی) دو برداشت متفاوتی از تربیت دارند؟ از روی آثار به جا مانده از این دو فیلسوف و آثار غیرمستقیم که توسط محققین داخل و خارج کشور در این زمینه نگاشته شده، استخراج شود. در بررسی آرای تربیتی این دو فیلسوف به این نتیجه رسیدیم که هر کدام بنابر دانش و بینش و جهان‌بینی و تفکرات فلسفی خود اصول و اهدافی و روشهایی را برای تعلیم و تربیت در نظر گرفته‌اند و اندیشه‌های معیّنی درباره‌ی تعلیم و تربیت بیان کرده‌اند.نگاه کانت به تربیت در تمام جوانب، نگاهی حاکی از سیطره دید انسانی و طبیعی به دور از هرگونه تصور متعالی و توجّه الهی است. بنابراین تربیت نه تنها در روشها بلکه در اهداف و برنامه‌های خود نیز محتاج به دین و توجّه متعالی نیست. ولی فارابی به دنبال آن است که ‌از راه تعلیم و تربیت، انسان را به خدا برساند و در این راه ‌از تمام علوم و معارف بشری استفاده می‌کند. وجه ممتاز اندیشه فارابی نسبت به کانت این است که آراء ایشان رنگ دینی دارد و دین سازنده تفکرات و مبنای اصلی تعلیم و تربیت اوست. این مبنای اصلی به عنوان چتری بر اصول، اهداف، برنامه، روش و ... تعلیم و تربیت او سایه ‌افکنده ‌است و آنها را هدایت و راهنمایی می‌کند.اگر چه این دو فیلسوف بزرگ، در دو سوی خط فکری فلسفی قرار دارند؛ کانت نه تنها تعقّل را اصل می‌داند، بلکه غیر آن را جز در مواردی اندک، فاقد اعتبار می‌داند ولی فارابی، بهرهوری از کلیه منابع معرفت همچون حس، عقل و شهود را لازم می‌داند. با این حال با نگاهی به فلسفه‌ی این دو فیلسوف بزرگ، موضوعات مشترکی (به ویژه در اساسی‌ترین مسأله فلسفی؛ هستی‌‌شناسی) را می‌توان بین این دو فضای متفاوت یافت و مقایسه کرد.
سرچشمه های فلسفه ی دین در اندیشه های هیوم و کانت
نویسنده:
حمزه حاتم‌پوری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
محور سخن همان‌گونه که از عنوان پایان نامه برمی‌آید بررسی فلسفه‌ی دین از نگاه هیوم و کانت است. بررسی آراء دین‌پژوهی این دو از آن رو مهم است که از نخستین فیلسوفانی هستند که با شیوه‌ای نو و برون دینی مفاهیم و آموزه‌های دینی را برمی‌رسند. هدف از این رساله آشنایی با نگرش این دو فیلسوف بزرگ باختر زمین است تا دریابیم که چرا پژوهش آن‌ها را شیوه‌ای نو در دین‌پژوهی می‌نامند. برای دست‌یابی به این مهم ضمن نگاه به آثار خود هیوم و کانتکتاب‌های شارحین را نیز می‌نگریم و این پرسش را پی خواهیم گرفت که آیا با توجه به مبانی فلسفی این دو نفر امکان خداشناسی نظری از نگاه ایشان وجود دارد؟ و آیا هیوم و کانت دین طبیعی را می‌پذیرند و اگر پاسخ مثبت است به چه معنا؟این رساله سه بخش اصلی دارد که در پاره‌ی نخست به بررسی آراء هیوم می‌پردازیم. این بررسی را با کتاب تارخ طبیعی دین هیوم می‌آغازیم و سپس با نگاه به کتاب گفتگوهایی درباره‌ی دین طبیعی و پژوهش در بنیان‌های فهم بشر سنجش‌های فلسفی هیوم را درباره برهان‌های نظم و کیهان شناختی و مساله‌ی شر می-نگریم. در آغاز پاره دوم نگاهی به مبانی شناخت‌شناسی کانت و ایده‌آلیسم استعلایی‌اش می‌اندازیم و سپس با توضیح فلسفه‌ی اخلاق و بیان ویژگی‌های خرد عملی کانتی به فلسفه‌ی دین او وارد می‌شویم. در پاره‌ی پایانی به صورتی گذرا برخی همانندی‌ها و ناهمانندی‌های این دو را بیان می‌کنیم.همان‌گونه که در روند نوشتار خواهیم دید شناخت نظری مفاهیم و اثبات عقلانی گزاره‌های فراطبیعی با توجه به مبانی هیوم و کانت ناممکن می‌نماید و این دو نمی‌توانند سخن از شناخت مفاهیم دینی بزنند. البته با این تفاوت که کانت با جدایی بود از نمود گونه‌ای دین طبیعی برای خود می‌سازد که نمایی کاملاً اخلاقی دارد. این رساله تنها آغاز راه بررسی و مقایسه‌ی آراء این فیلسوفان است و هنوز پرسش‌های فراوانی می‌ماند که باید در آینده (البته با نگاه به این رساله) بدان پرداخت.
کانت و خداشناسی نظری
نویسنده:
فرخ رستمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
کانت در نقد عقل محضتحلیلِ ماهیتِ مابعدالطبیعه را سرلوحه ی کارخود قرارمی دهد.او تأکید می کند که مابعدالطبیعه محصول بلندپروازی های عقل محض بشری است وگرچه این بلند پروازی ریشه در طبیعت عقل دارد، اما انسان هیچ گاه از این طریق نمی تواند به معرفتی دست یابد.پس در نتیجه برای موضوعاتی که مابعدالطبیعه همواره خود را به آن مشغول کرده است مانند:نفس، جهان و خدا نمی توان مصداق عینی فرض نمود.و هرگونه تلاش برای اثبات عینی این تصورات افتادن در دام مغالطه است.ودر نتیجه هر گونه خداشناسی و جهان شناسی و روانشناسی در ساحت عقل محض غیر ممکن است.او برای نشان دادن امتناعِ خداشناسیِ نظری،انواع براهین ممکن اثبات وجود خداوند را که به زعم وی بر اساس حصر عقلی سه دسته اند را بررسی می کند و به این نتیجه می رسد،که برهان وجودی بی اعتبار است و براهین جهان شناختی و طبیعی _ کلامی هم که مبتنی بر برهان وجودی می باشند، فاقد اعتبارند پس در نتیجه هر نوع کوشش برای تأسیس نوعی خداشناسی نظری غیر ممکن است.
  • تعداد رکورد ها : 21