جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 24
مبانی معرفت شناسی حکمت اشراق سهروردی
نویسنده:
سیماسادات نوربخش
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه علامه طباطبایی,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بررسی نظام معرفت شناسی شهاب الدین سهروردی (549-587ق) به عنوان موسس دومین حوزه اندیشه فلسفی در تاریخ فلسفه اسلامی، اهمیت ویژه ای دارد. معرفت شناسی او با بررسی تعارض های منطقی در نظام فلسفی مشاء صورت می گیرد. نظریه سهروردی در باب علم شامل دو جزء است: نخست، جزء سنت زدایی است که سهروردی در آن، به نظریه های مختلف علم، مخصوصا علم به واسطه تعریف، ادراک حسی، مفاهیم اولی یا مقدم بر تجربه انتقاد می کند. او ابتدا ساختار «تعریف» ارسطویی را نقد کرده که این نقد، نخستین تلاش مهم برای نشان دادن تعارض ساختار ارسطویی و گام نخست در تدوین حکمت اشراق است. سهروردی محدودیت ها و نارسایی تعریف را در رسیدن به یقین نشان داده است. به نظر او نظریه های مطرح شده درباره علم، اگر چه ما را به جنبه ای از حقیقت رهنمون کرده و کاملا نامعتبر نیستند، اما هیچ یک منتهی به یقین نشده و از امکان وقوع علم سخن نگفته اند. سهروردی نه تنها می کوشد ضابطه صوری متفاوت حاکم بر تعریف را نسبت به مشائیان ابداع کند، بلکه تلقی او از تعریف، جزء اساسی نظریه اشراقی وی از ساختار عقلانی علم است. این اختلاف اساسی مبین دیدگاه کاملا متفاوت اصول منطقی و معرفت شناسانه در فلسفه است که بر اساس آن جزء دوم نظریه سهروردی شکل می گیرد، به طوری که در حکمت اشراق، برتری از آن شهود و بر مبنای نظریه مشاهده - اشراق است. و بر اساس«علم حضوری» تدوین می‌شود.
صفحات :
از صفحه 31 تا 47
نقش نظریه صورت در معرفت شناسی ارسطو با محوریت کتاب زتا (کتاب هفتم متافیزیک)
نویسنده:
فرناز سماواتی پیروز
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در این نوشتار نگارنده می‌کوشد تا با بهره جستن از روشی تحلیلی که مبتنی بر شرح فصول هفده‌گانه کتاب زتای متافیزیک است نقش نظریه صورت را در معرفت شناسی ارسطو مورد بررسی قرار دهد.از این رو در وهله نخست به رویکرد ارسطو نسبت به آنچه که می‌تواند جوهرِنخستین تلقّی گردد پرداخته شده و سپس از رهگذر بحث پیرامون این‌همانی جوهرِنخستین و صورت، در صدد تبیین پاسخ ارسطو به این پرسش که متعلّق شناخت چیست و معرفت به آن چگونه قابل حصول می باشد برمی‌آییم.به نظر می‌رسد رهیافت ملهم از نظریه ارسطو حکایت از آن دارد که جوهرنخستین شیء چیزی جز صورت درون اشیا محسوس نبوده و بنابراین صورت است که ما را به سمت شناخت حقیقت اشیا رهنمون می‌گردد.بدین‌سان نگارنده بر آن است که پی بردن به ژرفای اندیشه نهفته در هستی شناسی و معرفت شناسی ارسطویی میسر نخواهد بود مگر آنکه به نظریه صورت به مثابه حلقه ارتباطی این دو دیدگاه نگریسته شود.
معجم المؤلفات الشیعیه فی الجزیره العربیه المجلد2
نویسنده:
حبیب آل جمیع، تقدیم : عبدالهادی فضلی
نوع منبع :
کتاب , مدخل اعلام(دانشنامه اعلام) , آثار مرجع , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
بیروت: دار الملاک,
چکیده :
معجم المؤلفات الشیعیة فی الجزیرة‌العربیة تألیف حبیب آل جمیع مشتمل بر قریب به 2302 عنوان از 580 تن از نویسندگان شیعه در منطقه جزیره العرب است.
مبانی فلسفی منطق ارسطوئی
نویسنده:
پریسا مهرخانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
یکی از مباحث مهم پیرامون منطق ارسطویی، طرح این مسأله است که آیا ارسطو نظریّات منطقی خویش را با تکیه بر مبانی نظری خاصّی بنا نهاده است، و به عبارت دیگر منطق ارسطویی علمی تأسیسی بوده و تنها در قالب متافیزیک ارسطویی می تواند کاربرد داشته باشد و اگر فلسفه‌ای با متافیزیک ارسطو هم راستا نباشد، این منطق نمی‌تواند پاسخگوی نیازهایش باشد، و یا اینکه تعلیمی بوده و صرفاً به عنوان علمی ابزاری، هر گونه قواعدی را که برای مصون ماندن اندیشه از خطا مورد نیاز است، در اختیار متفکّران قرار می‌دهد؟ هرگونه پاسخی به این سوال می‌تواند جهت‌گیری و نگاهی خاص به مباحث منطقی را در پی داشته باشد. اکثریّت محقّقین منطق بر این امر اذعان دارند که منطق ارسطو متأثّر از مبانی متافیزیکی وی می‌باشد و مقولات دهگانه حدّ واسط منطق و متافیزیک وی هستند. همین امر علّت فقدان بسیاری از مباحث، همانند قضایا و قیاسهای شرطی، قضایایی که ساختار موضوع محمولی ندارند و موجهات زمانی در این منطق گشته است. هر چند داشتن مبانی متافیزیکی، منطق ارسطویی را برای مدت طولانی یکّه تاز عرصه مطالعات منطقی نمود ولیکن افرادی همچون ابن‌سینا که ابتدا با پذیرش این منطق به شرح و تفسیر آراء مرتبط با آن اقدام نمودند، با ناتمام یافتن آن در بررسی بسیاری از اشکال تفکر، چاره امر را در ایجاد حد فاصل میان این منطق و مبانی متافیزیکی آن دیدند، هر چند بعد از ابن‌سینا، پیروانش در جهان اسلام نتوانستند به نحو شایسته‌ای سنت وی را ادامه دهند. ما در این تحقیق با طرح برخی مسائل متافیزیکی همچون نظریّه‌ی مقولات، نظریّه‌ی کلّی‌طبیعی و نظریّه‌ی تعریف که می‌تواند جهت‌گیری مباحث منطقی را معیّن کند، آثار این نظریّات را در آراء منطقی ارسطو و پیروانش، به‌ویژه در جهان اسلام بررسی کرده و با ارائه شواهدی از متون منطق اسلامی، علّت طرح برخی از مباحث ناسازگار با نظام متافیزیک ارسطویی در این متون را بیان می‌کنیم.
تفسیر موضوعی
نویسنده:
محمدتقى مصباح یزدى
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
تفسیر موضوعی به رغم داشتن پیشینه دیرینه، اصطلاح جدیدی است. مفسّر در تفسیر موضوعی، مسئله یا سؤالی را به قرآن عرضه می‏کند و با جمع‏آوری و بررسی تمام آیات مربوط به آن، نظر قرآن درباره آن را به دست می‏آورد. تفسیر موضوعی به دو شکل جزءنگر و کل‏نگر است. در شکل نخست، تلاش می‏شود نظر قرآن در یک یا چند موضوع به دست آید. اما در شکل کل‏نگر دیدگاه قرآن در تمام موضوعات قرآنی استخراج می‏شود. در این شکل، باید موضوعات را به شکل منطقی تقسیم و مرتب کرد. در تفسیر موضوعی پس از عرضه موضوع به قرآن، باید با مطالعه دست‏کم یک بار از اول تا آخر قرآن، آیات مربوط جمع‏آوری گردد و سپس این آیات دسته‏بندی و هریک در جایگاه خود فهم شود و در نهایت، مجموع آیات با توجه به آیات دیگر و تمام قراین تفسیر گردد. تفسیر موضوعی ذومراتب است و در شکل کامل آن باید مسئله موردنظر با مجموع نظام‏ها و موضوعات دیگر ملاحظه شود.
سقراط در جست جوی حقیقت
نویسنده:
محمد فنائی اشکوری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
سقراط نامی است که با حکمت پیوند جاودانی یافته است. در اهمیت سقراط همین بس که او استاد محبوب افلاطون است. افلاطون کسی است که فیلسوفی همچون وایتهد درباره اش میگوید: تمامی فلسفه غرب چیزی جز تعلیقاتی بر فلسفه او نیست. ارسطو نیز که به «فیلسوف مطلق» شهرت دارد و فلسفه اسلامی و غربی وامدار اویند، شاگرد باواسطه سقراط است. جایگاه سقراط در حکمت و فضیلت تا جایی است که برخی او را پیامبر پنداشته اند. اینکه سقراط آموزگار فرزانگی است، قولی است که جملگی برآنند. هدف این پژوهش اجمالی، آگاهی از حیات و آشنایی با شیوه تفکر سقراطی و نقش او در گسترش فرزانگی است. با تأمّل در آثار بر جای مانده حاوی حکمت سقراطی و تحلیل آنها، خواهیم یافت که سقراط فقط مرد اندیشه نبود، بلکه حکمت و فضیلت را به عنوان عناصر جداییناپذیر در وجود خویش جمع کرده بود. او با ابداع روش استقرایی ویژه اش و جست وجوی خستگیناپذیرش در نیل به ذات و حقیقت اشیا، تفکر فلسفی را در مسیر راستینش قرار داد.
مابعدالطبیعه (تعریف، موضوع و روش) از دیدگاه ابن سینا و  توماس آکوئینی
نویسنده:
لیلا کیان‌خواه
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم) , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ارسطو در کتاب ما بعدالطبیعه دو رویکرد متفاوت به دانش مابعدالطبیعه دارد. و در اثر تفاوت این دو دیدگاه، دو موضوع متفاوت برای مابعدالطبیعه معرفی می کند. در یک نگاه ما بعد الطبیعه را دانش موجود بما هو موجود دانسته ودر نگاه دیگر آنرا الهیات می نامد. الهیات علم طبقه خاصی از موجودات یعنی علم به علل نخستین بوده و بنا براین موضوعآن موجودات الهی است. تفاوت این دو رویکردتاثیرات فراوانی بر نظامهای فلسفی پس از او گذاشته است .ابن سینا و آکوییناسهرچند هر دو ما بعدالطبیعه را علم موجود بماهو موجود می دانند ولی رویکرد آن دو به ما بعدالطبیعه متفاوت است. پس از ارسطو، در طول تاریخ فلسفه، فارابی و ابن سینا نخستین کسانی هستند که، موضوع ما بعدالطبیعه را موجود بما هو موجود می دانند. و ابن سینانخستین کسی است که بحث در مورد تبیین موضوع مابعدالطبیعه را به عنوان یک مساله متافیزیکی مطرح می کند. نکته مهم واساسی این است که ابن سینا، خدا را در زمره مصادیق مابعدالطبیعه قرار داده و علم خداشناسی را بخشی از ما بعدالطبیعه می داند.توماس آکوئینی هر چند که به تبع ابن سینا، موضوع ما بعدالطبیعه را موجود بما هو موجود می داند ولی خدا را در ذیل آن قرار نداده وموجود بما هو موجود را اثر خاصخدا و معلولاو بر می شمرد و بنابراین خداشناسی یعنی علمی که موضوع آن خداست را متمایز از ما بعدالطبیعه تلقی می کند. از نظر او غایت ما بعدالطبیعهشناخت خدا است.
تمایز روش دیالکتیکی سقراط و افلاطون
نویسنده:
داریوش درویشی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
روش دیالکتیکی، ریشه های مشخصی در اندیشة فلسفی یونان پیش افلاطونی دارد. این ریشه ها را می توان از هراکلیتوس و پارمنیدس تا سوفیست ها یافت، و از آن جا می توان نخستین کاربرد منظم آن را نزد سقراط مشاهده کرد، هرچند زنون الئایی از جانب ارسطو به غلط به عنوان مبدع روش دیالکتیکی معرفی شده است. افلاطون در این روش میراث دار سقراط محسوب می شود، اما تمایز آشکاری میان روش دیالکتیکی سقراط و افلاطون مشاهده می شود. تمایزی که با تکیه بر آموزة مُثل آشکارتر هم می شود. این تمایز مبتنی بر تعارض آموزة مُثل با نادانی سقراط است؛ سقراط روش دیالکتیکی را به این دلیل به کار می گرفت که، نشان دهد روش منطقی اش او را از اظهار نظر قاطعانة مبتنی بر دانایی بر حذر می دارد؛ وظیفة او فقط ویرایش است، ویرایشی که انتهایی بر آن متصور نیست. اما افلاطون با واردساختن آموزة مُثل در این روش، آن را به کلی دگرگون می کند؛ با ورود این آموزه روشن می شود که انتهای روش دیالکتیکی، کشف «مثال» موضوع مورد بحث است.در این مقاله می خواهیم نشان دهیم که:1. ریشه های روش دیالکتیکی در اندیشة فلسفی یونان پیش افلاطونی کشف شدنی است؛2. زنون الئایی احتمالاً ربط خاصی به روش دیالکتیکی ندارد؛3. آموزة مُثل از آن افلاطون است، نه سقراط؛4. افزوده شدن این آموزه به روش دیالکتیکی، تأثیر روشنی در تعیین پایانة جست وجوی منطقی دارد؛ یا به عبارت بهتر، روش دیالکتیکی در پرتو آموزة مُثل، با روش دیالکتیکی بدون این آموزه، متمایز است.
آیا عقل نمی تواند جزئیات از لحاظ جزئیت را بفهمد؟
نوع منبع :
پرسش و پاسخ
پاسخ تفصیلی:
اصولا ادراک انسان بر دو نوع است. الف. ادراک جزئی: "ادراک جزئی، خود بر دو قسم است. گاهی این ادراک متوقف بر وجود خارجی اشیا است. در این صورت انسان به وسیله حواسِ خویش، آنها را درک می کند. و گاهی ادراک جزئی متوقف بر وجود خارجی اشیا نبوده، در این صورت ا بیشتر ...
  • تعداد رکورد ها : 24