جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 60
خدا در فلسفه جدید؛ از مفهوم تا وجود
نویسنده:
مهدوی نژاد محمدحسین
نوع منبع :
مقاله , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم)
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
یکی از مسایل مهم در فلسفه دین مساله خدا، اوصاف الهی و براهین خداشناسی یا ادله اثبات ذات باری است. از نظر تاریخی، اختلاف نظر چشم گیری در باب چیستی خدا وجود داشته است، به گونه ای که آرا و نظرات فلاسفه و دانشمندان در باب مفهوم خدا متنوع و گاه متضاد بوده است. انسان جدید، با تصمیم بر تغییر جهان، به علوم تجربی روی آورد؛ که یکی از آثار آن ظهور اندیشه متفاوت از خدا بود. محوریت گرایش معرفت شناختی در فلسفه جدید و نگاه به عالم از منظر «فاعل شناسا» و تبیین عالم در چارچوب «متعلق شناسایی» و غلبه اندیشه هایی که اهمیت را به فاعل شناسا دادند نوع نگرش انسان جدید را به خداوند تحت تاثیر قرار داد. این همه، نفی یا اثبات خداوند وابستگی تام به برداشتش از خدا داشته است.خدای دکارت متناسب با جهان مکانیکی اوست که در آن هر چیزی را می توان از طریق خواص و صفات هندسی مکان و قوانین فیزیکی حرکت تبیین کرد؛ نه متناسب با خدای مسیحی. خدای اسپینوزا موجودی مطلقا نامتناهی یا جوهری است که علت خویش است؛ زیرا ماهیتش اقتضای وجودش را می کند. پس فاعلی بالطبع است که عالم بالضروره از او ناشی شده است. خدای لایب نیتس همچون ساعت ساز لاهوتی است که به حکم ضرورت اخلاقی مجبور است بهترین جهان ممکن را خلق کند؛ اما خدای مورد نظر کانت شناختنی نیست و نیاز به اثبات با عقل نظری ندارد. کانت خدا را به عنوان ضامن نظام اخلاقی معرفی می کند و بر آن می شود که حیات اخلاقی، وجود خدا را به عنوان اصل موضوع می پذیرد.در این مقاله، ابتدا کوشیده ایم تا تفاوت مفهوم سازی از خدا را در دو جهان بینی قرون وسطی و دوره جدید که ناشی از نگرش متفکران به عالم طبیعت است، نشان دهیم. سپس به مساله خدا در فلسفه دکارت، اسپینوزا، لایب نیتس و کانت پرداخته ایم و با بیان مفهوم سازی آنان از خدا، روی آورد آنان را به برهان وجودی در سه محور اثبات، تقویت و رد بیان کرده ایم.
صفحات :
از صفحه 126 تا 148
دکارت: پروژه تحقیق محض [کتاب انگلیسی]
نویسنده:
Bernard Williams
نوع منبع :
کتاب , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
Routledge,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی: دکارت را اغلب «پدر فلسفه مدرن» می نامند. تلاش های او برای یافتن پایه های معرفت، و آشتی دادن وجود روح با علم نوظهور زمان خود، از تأثیرگذارترین و گسترده ترین تلاش ها در تاریخ فلسفه است. . این یک مقدمه کلاسیک و چالش برانگیز برای دکارت توسط یکی از برجسته ترین فیلسوفان مدرن است. برنارد ویلیامز نه تنها پروژه دکارت مبنی بر پایه‌گذاری دانش بر یقین را تحلیل می‌کند، بلکه انگیزه‌های فلسفی جستجوی او را نیز آشکار می‌کند. او با بینش دقیق نشان می‌دهد که چگونه تأملات دکارت صرفاً یک توصیف نیست، بلکه همان اجرای تفکر و کشف فلسفی است. ویلیامز تمام حوزه های کلیدی اندیشه دکارت از جمله خدا، اراده، امکان معرفت و ذهن و جایگاه آن در طبیعت را پوشش می دهد. او همچنین کمک های عمیقی به نظریه دانش، متافیزیک و به طور کلی فلسفه می کند. این خواندن برای هر دانشجوی فلسفه ضروری است. این نسخه مجدد شامل پیشگفتار جدیدی از جان کاتینگهام است.
اتحاد یا تمایز جوهری ذهن و بدن در مابعدالطبیعه دکارت
نویسنده:
جامعی فهیمه, اکرمی موسی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در مابعدالطبیعه دکارت در جهان مخلوقات تنها دو نوع جوهر وجود دارند که از اساس با یکدیگر متفاوتند؛ این دو عبارتند از: جوهر «اندیشنده» و جوهر «ممتد» یا نفس و ماده. نزد دکارت نه تنها باید نفس انسانی را از نفوس حیوانات جدا کرد، بلکه باید آنها را دارای دو حیطه متفاوت اندیشه و حرکات مادی دانست. نفس در فلسفه دکارت معادل ذهن است و جوهری اندیشنده به شمار می رود و همین جوهر غیر مادی، اصل انسان تلقی می شود. بدن که جزو مادیات محسوب می شود، جوهری ممتد دارد و کاملا متمایز از نفس است. پس نفس، هم وجود دارد و هم می تواند قبل از شناخت بدن شناخته شود و چون اصلا جسمانی نیست، می تواند پس از مرگ انسان نیز باقی بماند. از این رو، دکارت با اصل تمایز جوهری می تواند بقای انسان را اثبات نماید. از طرف دیگر، دکارت به عنوان یک تنکارشناس [/فیزیولوژیست] و روان شناس، در حقیقت معتقد به تعامل و اتحاد واقعی بین ذهن و بدن است، زیرا که برخی اندرکنش های علی میان ذهن و بدن، نشان دهنده اتحاد جوهری بین آنهاست. در این مقاله نشان داده می شود که جمع بین اتحاد و تمایز جوهری ذهن و بدن، دکارت را با مشکلی جدی رو به رو می کند و، علی رغم تلاشهای او در ارایه راه حل هایی چون انگاره روح بخاری یا هر انگاره دیگری مثل قلب یا غده صنوبری، این اشکال همچنان باقی می ماند. از این رو، به نظر می رسد که چون دکارت نمی تواند از تنها دلیل اثبات بقای نفس آدمی صرف نظر کند، مجبور است از لحاظ نظری تمایز جوهری ذهن و بدن را در مابعدالطبیعه خود نگه دارد. در واقع، دکارت ترجیح می دهد در مقابله با پارادوکسی که از یک طرف تمایز جوهری و از طرف دیگر، اتحاد جوهری ذهن و بدن را درست می داند، جانب تمایز جوهری ذهن و بدن را بگیرد.
صفحات :
از صفحه 1 تا 24
رینه دیکارت ابوالفلسفة الحدیثة
نویسنده:
کمال یوسف الحاج
نوع منبع :
کتابشناسی(نمایه کتاب) , آثار مخطوط(خطی) و طبع قدیم , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
دار مکتبة الحیاة,
کلیدواژه‌های اصلی :
انفعالات نفس [کتاب عربی]
نویسنده:
رنه دکارت؛ ترجمة وتقدیم وتعلیق: جورج زیناتی
نوع منبع :
کتاب , ترجمه اثر , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
بیروت - لبنان: دار المنتخب العربی للدراسات والنشر والتوزیع,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
انفعالات نفسانی (به فرانسوی: Les Passions de l'âme) آخرین اثر فیلسوفِ خردگرای فرانسوی، رنه دکارت می‌باشد. این کتاب در اصل گفت‌وگو ها و نامه نگاری های دکارت با شاهزاده الیزابت بوهمیایی درباب "انفعالات" یا "احساسات" بشری می‌باشد. دکارت قبل از این کتاب در دیگر آثار فلسفی خویش بالاخص در کتاب جریان ساز تأملات در فلسفه اولی مسائل فلسفی خویش را مطرح کرده بود. بر طبق فلسفه ایدئالیستی دکارت، در جهان خلقت دو جوهر متمایز وجود دارد: نفس(روح یا ذهن) که حالت اصلی آن "اندیشه " است و دیگری بدن(جسم) با حالت اصلیِ امتداد. دکارت معتقد بود این دو جوهر که دارای حالات یا صفات متمایزی نیز هستند هیچ ارتباطی با هم ندارند زیرا جسم مادی است و امتداد دارد و ذهن غیرمادی است و امتداد ندارد و فقط دارای اندیشه است. بر همین اساس و این نظریه دو آلیستی مسئله ای شکل می‌گیرد که دکارت و حتی فیلسوفان بزرگ چندین قرن بعد از او درصدد حل آن برآمدند، یعنی مشکلِ ارتباط ذهن و بدن، بعبارت دیگر چگونه ممکن است که ذهنِ انسان از بدن او متمایز باشد درحالیکه با تغییراتی در جسم، نفس نیز متأثر می‌شود مانند وضعیت بیماری و یا درد جسمی که روح یا نفس را هم تحت تاثیر قرار می‌دهد.در قبل دکارت مشخص کرده بود که نفس با بدن یک اتحاد ایجاد می‌کنند اما ارتباط چگونه حاصل می‌شود؟ همین پرسش دکارت را به سمت نگارش این کتاب برد و سعی کرد که تا لحظات آخر عُمر خویش این مسئله را حل کند. این کتاب که در آخرین سال های زندگی دکارت (نوامبر ١۶۴٩) به نگارش درآمده است در حقیقت نگاهی روانشناسانه به خُلقیات انسانی دارد.اساس شکل‌گیری این کتاب نیز جواب های دکارت به نامه ها و پرسش های ملکه الیزابت دربابِ فلسفه او بود. او در این اثر دو اصل متقابل قدیمی را که از زمان افلاطون انفعالات نفسانی را براساس آنها مورد مطالعه قرار می‌دادند_ قوهٔ شهوانیه و غضبیه _ کنار گذاشت و انفعالات را صرفاً به نحو طبیعی و مکانیکی بررسی کرد. از نظر دکارت بدن بر نفس تاثیر می‌گذارد و این تاثیرات همان انفعالات نفسانی هستند و دلیل این تاثیر نیز مجاورت نفس با بدن است. وظیفه ارتباط نفس با بدن را غده ای در مغز برعهده دارد به نام «غدهٔ صنوبری» که این غده واسطهٔ نفس و جسم است و تصاویر گرفته شده توسط حواس بدن با گذر از این غده به نفس می‌رسد و دستورها نفس نیز از طریق همین غده به جسم ارسال می‌شود. از طرف دیگر باید بدانیم که حرکات جسمانی مثل گردش خون صرفاً جسمانی هستند و نفس یا ذهن هیچ دخالتی در این اَعمال ندارد. از طریق گردش خون بخاری متصاعد می‌شود که اجزای ریز این بخار به سمت مغز می‌رود و با تاثیر بر غدهٔ صنوبری، انفعالات نفسانی رخ می‌دهد. انواع احساسات(انفعالات) انسانی: میل، لذت، اَلَم،حیرت، عشق، نفرت از نوع اصلی انفعالات نفسانی هستند و مابقی احساسات از این انفعالات حاصل می‌شوند. از نظر دکارت تمامی این انفعالات به نوعی می‌توانند برای انسان مفید باشند زیرا هر انفعال خود نشانی از یک رخداد یا یک هشدار در بدن و نفسِ انسان است. با ترکیب این عواطف و انفعالات چندین صورت نفسانی دیگر شکل می‌گیرد از جمله حُرمت، کرامت، غرور، تواضع، اُمید، ترس و حسد و غیره. اگر این عواطف از اهداف اصلی خود دور شوند ضرر آفرین می‌شوند اما به‌طور کلی انفعالات حاصل از اَلَم مُضِر هستند و سبب رذائل اخلاقی در بشر می‌شوند. از بین این عواطف ((کرامت)) یک فضیلت است و بنا به نامگذاری دکارت، «شرافتِ روحی» است که می‌تواند مانع بروز انفعالات منفی از جمله غرور و تکبر و خشم شود. انفعالات و اخلاق از نظر دکارت انسان باید تابع فضایل اخلاقی خود باشد و با انتخاب این عواطف از رذایل دور شود، انتخابی که با شناخت و اراده حاصل می‌شود. منبع: ویکی پدیای فارسی
نقد و بررسی روش شناسی در فلسفه دکارت و آراء پوپر
نویسنده:
مهین عرب
نوع منبع :
مقاله , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات) , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه علامه طباطبایی,
چکیده :
قطعا تفکرات فلسفی در دوران مدرنیته در رشد و توسعه فرهنگ و تمدن مغرب زمین نقشی اساسی به عهده داشته است. در این میان، آن گروه از فلاسفه که علاوه بر ارائه آراء صرفا نظری، درصدد پیشنهاد روشی کارآمد در مطالعه پدیده های طبیعی و انسانی بوده اند، تاثیر بیش تری در نهادینه کردن و کاربردی کردن تفکرات فلسفی در رشد علمی، تکنولوژی و فرهنگی غرب داشته اند. در مجال این مقاله بر آن شدیم که از میان این گروه، به نقد و بررسی دو نمونه روش شناسی بپردازیم که یکی توسط فیلسوف برجسته فرانسوی، رنه دکارت در سرآغاز دوران مدرنیته به عنوان روشی عمومی و کارآمد در همه اقسام مطالعات علمی طرح شد و دیگری به وسیله فیلسوف شهیر اتریشی، کارل پوپر، در دوران اوج مدرنیته در قالب روشی سودمند در مطالعات پدیده های اجتماعی ارائه شده است. بدیهی است که هر یک از این دو روش برآمده از شرایط فکری و زمینه های تاریخی ای خاص و متکی بر قواعد ویژه ای است. از طرف دیگر، هر دو روش واجد نقاط قوت و ضعفی هستند و همین نکته امکان نقد آنها را فراهم می سازد. در این مقاله به اجمال به مسائل فوق پرداخته شده است و در انتها وجوه مشترک و اختلافات این دو روش نیز اشاره ای کوتاه گردیده است.
صفحات :
از صفحه 53 تا 74
بررسی و تحلیل مساله تعقل از دیدگاه ابن سینا و دکارت
نویسنده:
رضا اکبریان، حسین زمانی ها
نوع منبع :
کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی , نمایه مقاله
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ابن سینا با تمایز بین دو مقام ذات و فعل در نفس انسانی، از یک طرف توانست ادراک عقلی را که خود نوعی ادراک مجرد از ماده است به ذات و حقیقت نفس نسبت دهد؛ و از طرف دیگر رابطه نفس با بدن را بر اساس مبانی فلسفی خود تبیین نماید. وی هر چند در بیان این حقیقت که ادراک عقلی فعل حیثیت ذاتی نفس است و این نفس است که می اندیشد، مقدم بر دکارت است؛ اما بر خلاف دکارت به هیچ وجه تاثیر مبادی عالیه را در روند تعقل منکر نمی شود. از نظر وی اگرچه تعقل فعل خود نفس است اما این عقل فعال است که به مدد تاثیر خود هم نفس ناطقه را از مرتبه عقل بالقوه یا عقل هیولانی به مرتبه عقل بالفعل ارتقا می دهد و هم معقول بالقوه را به معقول بالفعل تبدیل می کند؛ و همین تاثیراست که وی از آن با نام هایی از قبیل افاضه و اشراق یاد می کند. افاضه و اشراق به هیچ وجه دو عمل یا دو فعل متمایز نیست تا چنین گمان شود که کلام ابن سینا در این باب دارای ابهام است بلکه از نظر وی افاضه و اشراق در حقیقت دو روی یک عمل واحدند.
صفحات :
از صفحه 67 تا 84
امکان یا امتناع جاودانگی نفس در مابعدالطبیعه: دکارت
نویسنده:
سید مصطفی شهرآیینی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: انجمن علوم قرآن و حدیث ایران,
چکیده :
تاملات در فلسفه اولی بهترین و گویاترین اثر دکارت است که او در آن مابعدالطبیعه ‌خود را به ‌بیانی روشن و به ‌گفته خود به «بهترین و درست ‌ترین روش تعلیم» یعنی به‌ «روش تحلیل» بر خواننده عرض می ‌دارد (CSM II 111). دو واژه «خدا» و «نفس» در عنوان فرعی این کتاب، چه ‌بسا امروزه خوانندگانی را از غیر اهل فلسفه که دغدغه دین و حیات اخروی دارند، به خواندن این کتاب برانگیزد. البته باید توجه داشت که با نگاهی گذرا به نمایه‌ آثار دکارت، در می ‌یابیم که واژه ‌های «خدا» و «نفس» یا «ذهن» (که دکارت این دو را به یک معنا می ‌گیرد) از پرتکرارترین واژه ‌ها در آثار او به‌ شمار می ‌رود و هر کس که اندک آشنایی با نظام فلسفی او داشته باشد، خوب می ‌داند که بن‌‌ مایه نظام فلسفی دکارت بر محور همین مفهوم نفس یا ذهن استوار است. نویسنده مقاله پیش ‌رو بر آن است که اولا آنچه دکارت از آن به نفس انسانی یاد می ‌کند با آنچه در گفتمان دینی و در بحث جاودانگی نفس در ادیان، در مدنظر است، تفاوت بسیاری وجود دارد تا جایی ‌که نفس مدنظر دکارت، به ‌فرض جاودانگی، کارکرد دینی نمی ‌تواند داشته باشد. ثانیا قول به جاودانگی نفس با التزام به اصول مابعدالطبیعه ‌دکارتی سازگار در نمی ‌آید.
صفحات :
از صفحه 263 تا 281
در باب منشور متافیزیکی دکارت: قانون اساسی و حدود وجود الهیات در اندیشه دکارتی [کتاب انگلیسی]
نویسنده:
(جفری کوسکی)Jean-Luc Marion; Jeffrey L Kosky(ژان لوک ماریون)
نوع منبع :
کتاب , ترجمه اثر
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
University of Chicago Press,
چکیده :
ترجمه ماشینی: آیا دکارت متعلق به متافیزیک است؟ وقتی می گوییم «متافیزیک» یعنی چه؟ این پرسش‌ها نقطه عزیمت مطالعه پیشگامانه ژان لوک ماریون درباره تفکر دکارتی را تشکیل می‌دهند. تحلیل‌های دکارت از ایگو و تصور او از خدا نشان می‌دهد که اگر دکارت کامل‌ترین نمونه متافیزیک را نشان می‌دهد، کمتر از حدود آن تجاوز نمی‌کند. ماریون که به عنوان فیلسوف و مورخ فلسفه می نویسد، از مفهوم متافیزیک هایدگر برای تفسیر پیکره دکارتی استفاده می کند - تفسیری که به طرز عجیبی از تاریخ فلسفه خود هایدگر حذف شده است. این تفسیر مفهوم هایدگری متافیزیک را پیچیده و عمیق تر می کند، مفهومی که بر فلسفه قرن بیستم مسلط بوده است. بررسی اسلاف دکارت (ارسطو، آگوستین، آکویناس و سوارز) و جانشینان او (لایب نیتس، اسپینوزا و هگل) معنای انقلاب دکارتی را در فلسفه روشن می کند. این اثر که توسط جفری کوسکی ترجمه شده است، برای مورخان فلسفه، دانشجویان دین و هر کسی که به تبارشناسی اندیشه معاصر و تضادهای آن علاقه دارد، جذاب خواهد بود.
یقین عقلی و یقین ایمانی در اندیشه دکارت
نویسنده:
حسن قنبری
نوع منبع :
مقاله , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات)
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه امام صادق (ع) ,
چکیده :
در این مقاله ابتدا اشاره کوتاهی به مباحث معرفت شناختی دکارت، شامل مراحل شک وی و چگونگی رسیدن او به یقین عقلی و نیز ویژگی های اساسی این یقین، می شود. در ادامه با استناد به آثار خود وی، به تحلیل نوعی یقین ایمانی نیز در اندیشه او پرداخته می شود. در ادامه رابطه این دو نوع یقین در اندیشه دکارت بررسی می شود که در این رابطه، موضع وی با مواضع شکاکان، آگوستین و توماس آکویناس مقایسه می گردد و در نهایت، به این نتیجه می رسد که با وجود برخی تعارضات در اندیشه وی، می توان موضع او را نوعی موضع توماسی دانست. در پایان، این موضع نقد می شود.
صفحات :
از صفحه 69 تا 82
  • تعداد رکورد ها : 60