جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 16
نقد ترجمۀ کتاب نیچه و فلسفه
نویسنده:
محمدتقی طباطبایی,شاهو رحمانی
نوع منبع :
مقاله , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات) , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
با توجه به حجم گستردۀ ترجمۀ آثار فلسفی به زبان فارسی، در این مقاله با بررسی یکی از ترجمه های کلاسیک فلسفی در نظر بوده تا نخست، با ذکر برخی معیارهای کلیِ نادیده گرفته شده در این دست کارها، نقدی عمومی بر روند کلی ترجمه های فلسفی بیان شود و سپس بر اساس معیارهای داده شده در این نقد به طور خاص ترجمۀ نیچه و فلسفه ژیل دلوز از سوی خانم لیلا کوچک منش بررسی شود. در یک جمع بندی کلی می توان گفت متأسفانه این اثر فاقد معیارهای لازم برای ترجمۀ یک اثر کلاسیک فلسفی است. در طول مقاله نیز کوشیده ایم تا همین کاستی ها را نشان دهیم.
رابطه صور مادی و صور علمی در نظریه شناخت ملاصدرا و کانت
نویسنده:
مهدی دهباشی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی,
چکیده :
یکی از مهم ترین موضوعات پیچیده و بحث بر انگیز شناخت شناسی، چه در فلسفه اسلامی و چه در فلسفه غرب، مساله کیفیت ارتباط ذهن و عین با یک دیگر و به عبارتی چگونگی انطباق صور ذهنی با صور عینی و مادی است. این مشکل موجب نابه سامانی و تشویش اندیشه فلاسفه در تبیین مطابقت شناخت با عالم خارج شده است. در این مقاله سعی شده است تا بر این اساس دیدگاه ملاصدرا و کانت مورد مداقه و مقایسه قرار گیرد و راه کارهای هریک از آن ها در حل این معضل گزارش شود. با این که در فلسفه ملاصدرا ذهن و عین دو امر وجودی متفاوت فرض شده اند، ولی بنابر نظریه اصالت وجود هر دو در طول یک دیگر قرار می گیرند؛ و علم که خود از سنخ وجود است در تمام مراحل ادراکات حسی، خیالی و عقلی نفس نقش مرآتیت و کاشفیت از عالم خارج را برعهده دارد. ملاصدرا رابط میان جهان خارج و ذهن را ماهیت دانسته است؛ ماهیتی که به خودی خود نه مقید به جهان خارج است و نه مقید به قلمرو ذهن، بلکه در هر قلمرو وجود و در تمام مراحل ادراک ملازم و در معیت با وجود است. وی با خلاقیت نفس در ابداع صور و متعلقات ادراک و پیوند شکاف ذهن و عین، از طریق تشکیک در مراتب وجود، به حق توانسته است مرآتیت و کاشفیت ذهن از عالم خارج را به تصویر کشد. از نگاه کانت شناخت مستلزم دو چیز است: یکی، شهود؛ یعنی آن چه در زمان و مکان به ما داده شده است و دیگری، اطلاق مقولات به آن چه به شهود آمده اند. یکی از شرایط استفاده از یک مفهوم آن است که میان آن مفهوم و آن چه مفهوم بر آن اطلاق شده است شباهتی وجود داشته باشد. مقولات که عاری از محتوای تجربی هستند با هیچ امر تجربی شباهت ندارند. کانت در جهت پیوند این شکاف عمیق میان ذهن و عین به شاکله استعلایی زمان متوسل شده است، این در حالی است که او از یک طرف همچنان قائل به نوعی تقابل قطعی میان پدیدارها و مقولات است و از طرف دیگر به تقابل پدیدار و ناپدیدار هم چنان پایبند است.
صفحات :
از صفحه 53 تا 78
نسبت عقل و فاهمه در فلسفه کانت و هگل
نویسنده:
فاطمه مهرزادصدقیانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
این پایان نامه با موضوع نسبت عقل و فاهمه در فلسفه های کانت و هگل، به بررسی دیدگاه های این دو فیلسوف معاصر در باب معرفتشناسی میپردازد. از جنبه های معرفتشناسانه نظام ایشان دو قوا فاهمه و عقل از اهمیت مضاعفی برخوردار است، زیرا دیدگاه آنان در مورد حدود و ثغور شناسایی را دربرمیگیرد.از نظر کانت فاهمه تنها قوه ای است که با همکاری حس، قادر به فراهم آوردن شناسایی معتبر و عینی است.همچنین در دیدگاه او تنها شناسایی نظری معتبر، شناخت از پدیدار ها است و نه اشیا فی نفسه.نقشی که عقل در این میان برعهده میگیرد نقشی تنظیمی و محدود کننده است.عقل گسترش دهنده محدوده دانش نیست، بلکه باید همواره آن را به دانش پدیداری محدود سازد. از این لحاض فاهمه و عقل در نظام معرفتشناسی کانت دو قوه متعارض اند.اما هگل محدود بودن دانش را برنمیتابد و در پی ان برمی آید تا با نقد مبانی معرفتشناسی کانت، این تعارضات را به وحدت مبدل سازد.نتیجه چنین است که او با بهره بردن از دیالکتیک به صورت خلاقانه و فراگیر،تمام قوای شناختی در انسان را در طول یکدیگر،از پایینترین تا بالاترین مرتبه، انتظام میبخشدو بدین ترتیب تعارضات فلسفه کانت در مرتبه ای والاتر ارتفاع می یابند.بالاترین مرتبه ارتفاع تعارضات در نظام هگل، مربوط به عقل است که از قدرتی نامحدود برای شناخت برخوردار است.
آنتی نومی های کانت
نویسنده:
مجتبی جلیلی مقدم
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی قدس‌سره,
چکیده :
کانت اولین متفکری است که از جایگاهی برتر به تعارضات عقل می نگرد و قصد حل آنها را دارد. این تعارضات مبدأ عزیمت کانت به سوی نقادی عقل به شمار میروند. کانت بر آن است که با روش های جزمی پیشینیان نمی توان بر این تعارضات فایق آمد و از طرفی هم تلاش دارد تا عقل را از این تعارضات نجات دهد. از این رو، در پی راه حلی می گردد که سرانجام آن را در ایده آلیسم استعلایی مییابد. این نوشتار، بر آن است تا با روشی تحلیلی، به چرایی شکل گیری تعارضات عقل در نظر کانت و راه حل او برای حل تعارضات پی ببرد. نیز با امعان نظر در اندیشه او میزان موفقیت روش وی را مشخص نماید. حاصل مقاله آنکه این تعارضات معلول گذار عقل از محدوده مجاز خویش هستند و او برای رهایی از این تعارضات، با تأسیس ایده آلیسم استعلایی، حکم به نادرستی هر دو طرف در تعارضات ریاضی، و به درستی هر دو طرف در تعارضات دینامیکی می دهد. در این راه، کانت با چالش های درونی و بیرونی روبه روست و می توان اندیشه او را زیر تیغ انتقادات جدی قرار داد.
صفحات :
از صفحه 135 تا 152
مقایسه‌ی نفس از دیدگاه سهروردی و کانت
نویسنده:
اسماء شاهمرادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
رویکرد‌های سهروردی و کانت، به عنوان دو تن از برجسته‌ترین فیلسوفان شرق وغرب، به مسئله‌ی نفس تفاوت‌های بنیادین، و همزمان شباهت‌های جالب‌توجهی با هم دارند که بررسی آنها منوط به آشنایی با نظریه‌ی نفس هر دو فیلسوف است. اساس رویکرد سهروردی به نفس را تعریف او از «نور اسپهبد» تشکیل می‌دهد که بر طبق آرای او به عنوان مدبر جسم نسبت به خود «خودآگاه» است و این خودآگاهی را از علم حضوری خود نسبت به خویشتن خویش به دست می‌آورد. نظریه‌ی اشراقیِ نفس سهروردی بر نوعی تعریف نوافلاطونی نفس استوار است. این در حالی است که کانت، به عنوان یکی از بزرگ‌ترین مخالفان اندیشه‌های نوافلاطونی، اساساً با هر نوع علم حضوری مخالف است و نفس را در مقام یک چیزدرخود (شئ فی‌نفسه) یا نومن ناشناختنی می‌داند، زیرا از طرفی چونان یک نومن به شناخت درنمی‌آید و از طرفی ادراک حضوری انسان‌ها به «منِ» خود هیچ اعتبار شناختی‌ای ندارد. این «من استعلایی» که کانت تبار آن را در مابعدالطبیعه‌های سنتی پیش از خود، به‌ویژه در دکارت و هم‌مسلک‌های خردگرای او می‌جوید، هرچند شرط بنیادین تشکیل نظام مفاهیم پیشین فاهمه و بنابراین پایه‌ی انسان‌شناختیِ ادراک است، اماخود ادراک‌شدنی نیست و احکام آن را باید نه در حوزه‌ی شناخت یا عقل نظری، بلکه در گستره‌ی اخلاق و عقل عملی جُست. همین نکته بنیاد تفاوت ژرف دیدگاه دو فیلسوف به مسئله‌ی نفس را تشکیل می‌دهد. در کنار این تفاوت اصلی، اختلافاتی هم در مورد قوای نفس، ادراک عقلی و اساساً خودِ عقل، و نیز مفهوم علیت نزد دو فیلسوف می‌توان یافت. با این همه نگرش آنها شباهت‌هایی نیز با همدیگر دارد که از آن‌جمله می‌توان به همانندی‌های نسبی در برداشت‌های سهروردی و کانت پیرامون بقای نفس و همچنین لذتِ استکمالیِ نفس اشاره کرد.کلیدواژگان: سهروردی، کانت، نفس، علم حضوری، فاهمه، نور اسپهبد، عقل فعال، پدیدار، ذات معقول، من استعلایی
شیء فی‌نفسه در فلسفه‌ی کانت و پیامدهای آن در ایدئالیسم آلمانی
نویسنده:
احمد صاحبی کلات
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
«شیء فی‌نفسه» اصطلاحی در فلسفه‌ی کانت است. کانت آنچه ذهن از طریق حواس دریافت می‌کند را «فنومن» به معنی «پدیدار»،و آنچه در خارج از ذهن قرار دارد را «شیء فی‌نفسه» نامید. او گاهی به جای «شیء فی‌نفسه» از اصطلاح «نومن» به معنی ذات معقول استفاده می‌کرد. این پایان‌نامه ابتدا به بررسی شیء فی‌نفسه در فلسفه‌ی کانت پرداخته و به این نتیجه می‌رسد که شیء فی‌نفسه و تمایز آن با پدیدار بنیاد فلسفه‌ی کانت است و نیز اینکه کانت در تبیین این دو با تناقضی مواجه گشت که نتوانست آن را برطرف کند. سپس پی آمد مفهوم شیء فی‌نفسه را در فلسفه‌های فیخته، شلینگ و هگل بررسی نمودهو به این نتیجه می‌رسد که فلسفه‌های این هر سه فیلسوف، بازخوردی در مقابل مفهوم شیء فی‌نفسه و در جهت حذف آن از فلسفه‌ی کانت بوده است و نیز آنکه هیچ‌کدام از این سه فیلسوف به نحو رضایت‌بخش موفق به این کار نشده‌اند.
سمبولیسم از نظر هگل و سنت گرایان
نویسنده:
احمدرضا معتمدی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامی ,
چکیده :
گئورگ فردريش ويلهلم هگل، آخرين فيلسوف بزرگ و رسمی دوران تجدد، بر مبنای منطق ديالكتيكی خويش از يك سو و الهام از اقانيم سه گانه مسـيحيت از سـوی ديگـر امـا بيشـتر متكـی بـر ثنويـت انگـاری، مقوله گرايی و تاريخی نگری دوران تجـدد، هنـر را بـه ادوار تـاريخی سـمبوليك، كلاسـيك، و رومانتيـك تقسيم بندی كرده است. سمبليك دوران فرودستی روح در برابر ماده، كلاسيك دوران برابری، و رومانتيك دوران فرادستی روح و فروپاشی ماده لحاظ شده است. وجه رمزی هنر سمبوليك ناشی از مقام انتزاع، تجرد و اطلاق روح وعدم تعين در ذات صورت و عدم تحقق هويت انضمامی است. آنچه هگل از بيـان ناپـذيری و ظهور و رمز و كنايه بمثابه خصوصيت اصلی هنر سمبوليسم ياد می كند نزد سنت گرايان با رويكردی كاملاً مغاير يعنی توحيد امر مطلق، و جهان پديداری خصوصيت اصيل هنر سمبوليسم تلقی می شود و زبـان رمـز و كنايه را به زبان رسمی سنت و دين و هنر ارتقاء می بخشد. ميان عالم بـرون و درون تطـابق و تنـاظری كامـل برقرار است. وجه كنايی هنر ناشی از تجلی امر مطلق و نامتناهی در صـورت مقيـد و متنـاهی اسـت. رمـز در نظام صوری بيان يك علامت و قرارداد نيست، بلكه مطابق قانون تكوينی، حقيقت رمز پيوند حقيقی عوالم و مراتب مختلف وجود است، و صورت در نظام محسوسات معادل حقيقت در نظام معقولات تلقی می شود.
صفحات :
از صفحه 165 تا 190
کانت و مابعد الطبیعه زمان
نویسنده:
مجید مرادی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در این نوشتار، می‌کوشیم دو دعویِ اصلیِ کتابِ مابعدالطبیعهٔ زمان، در تفسیرش از نقد عقل محض، به بحث گذارده شود؛ 1. کتاب بر این رأی است که از آن‌جا که وجود و پدیدار، با واسطه‌گریِ ذاتیِ زمان، متساوق با هم‌اند، بنابراین، زمان به‌مثابه وجود، موضوعِ مابعدالطبیعه است. نشان داده خواهد شد که چگونه کتاب، به واسطهٔ برداشتش از تمایز میان شی‌ء فی‌نفسه و پدیدار و نیز به واسطهٔ درنیافتنِ مسئلهٔ اصلیِ هستی‌شناسیِ (استعلاییِ) دکارتی، نه‌تنها این رأی را پی‌جویی نمی‌کند، بلکه، پیشاپیش و هرگز، آن را طرح نمی‌کند؛ 2. دعویِ دیگر کتاب آن است که زمان مقوِّمِ نهایی و بی‌واسطهٔ هر گونه ضرورت و کلیت است؛ در گام اول، مسیری نشان داده خواهد شد که نابودگی و غیابِ آن، مستقیماً، موجب آن می‌شود که کتابِ مابعدالطبیعهٔ زمان، جایگاهِ تعیین‌کنندهٔ حسیات استعلایی و مشخصاً زمان را، چنین عارضی عرضه کند، و در واقع، به جایگاهِ تبیینِ امکانِ ضرورت و کلیت فرو کاهد؛ در گام دوم، سخن از این به میان خواهد آمد که کتاب حتی در گزارشِ سازگارانهٔ نسبتِ زمان و ضرورت نیز درمی‌ماند.
صفحات :
از صفحه 145 تا 162
نسبت اخلاق و دین در فلسفه کانت
نویسنده:
قدرت لله قربانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها : دانشگاه معارف اسلامی,
چکیده :
اخلاق یا عقل عملی، رویه ای از تفکر کانت است که می توان گفت نوعی نتیجه یا پیامد عقل نظری است؛ کانت در نظریه اخلاقی خود با اتکا به اراده و تکلیف در انسان و اصل اختیار و آزادی او بر آن است تا فاعلیت و غائیت اصول اخلاقی را در خود انسان قرار دهد که در آن، انسان به عنوان فاعل فعل اخلاقی، خودش غایت آن نیز هست. انسان مورد نظر کانت که از لحاظ عقل نظری به واسطه محدودیت و ضعف قوای معرفتی خود اجازه ورود به عرصه مابعدالطبیعه را ندارد، با رویه عقل عملی که اراده و تکلیف صفات ممیزه آن است، قادر می شود اصول اساسی اخلاقی را پایه گذارد و حتی خود را تنها غایت فی نفسه آن قرار دهد، از این رو در این مقاله با فرض سوبژکتیویسم کانت در عقل نظری و محدودیت آن در ورود به عرصه مابعدالطبیعه، تلاش میشود ضمن بیان محورهای مهم اخلاق کانتی، نحوه وابستگی دین به اخلاق مورد نظر او و سازگاری یا ناسازگاریهای این دیدگاه با برخی نتایج آن بیّن گردد.
صفحات :
از صفحه 65 تا 82
تبیین تمثیل دوم (اصل علیت) در نقد عقل محض
نویسنده:
محمدهادی حاضری,محمد محمدرضایی
نوع منبع :
مقاله , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات)
منابع دیجیتالی :
چکیده :
به فراخور مناقشاتِ جریانِ عینی سازیِ مفهوم ذهنی علیت، توجه کانت به اصل علیت جلب شد؛ پرسشی که همواره در امتداد تردیدهای فیلسوفان دورۀ مدرن دربارۀ دوگانگیِ نفس و بدن وجود داشته است. فیلسوفانی همچون هیوم، که یکی از تأثیرگذاران بر اندیشۀ کانت بود، مسیر علیت را در ذهن متوقف کردند تا خارج و وقایع بیرونی را از رابطۀ ضروریِ علّی محروم کنند؛ اما کانت تلاش کرد اصل علیت را در واقعیت پدیداری پیاده کند و ضرورت برگشت ناپذیر توالیِ پدیدارها را با تمثیل تجربی اثبات کند. تمثیل تجربی، یعنی راهی که بدان، تصورات پدیدارها، که هرآینه رابطۀ متوالی و متعاقب متعلق تجربۀ ممکن اند، با قاعده ای کلی و ضروری، محکم و برگشت ناپذیر شوند. کانت باتوجه به صورت ادراک زمان، که امکان پدیداریِ اشیا بر آن متکی است، و پُر بودنِ زمان، یعنی عدم امکانِ حصول پدیدار بدونِ سبقت پدیدار پیشین، علیت را قاعده ای ساخت که این رابطه را خلل ناپذیر کند.
  • تعداد رکورد ها : 16