جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 24
ربط حادث به قدیم از دیدگاه ابن سینا و سهروردی، با تکیه بر آثار تمثیلی سهروردی
نویسنده:
اسفندیار غلامی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
نظام آفرینش ازدیدگاه فلسفه ی مشاء،برمبنای عقول ده گانه است وآنها معتقدند که این عقول واسطهآفرینش سایر موجودات جهان هستند.سپس آنها به اصل سنخیت یافتن میان علت ومعلول تاکیدمیکنند.ومیگویندکه ازموجودبسیط تنها یک معلول صادر میشود. که منظورازآن عقل اول است وسپس باوجودجهاتی که درعقل اول است عقل دوم وفلک اول به وجود می آیندوبه همین ترتیب سایرعقول وسایرافلاک به وجودمی آیند تانوبت به عقل دهم وفلک نهم می رسدکه ازعقل دهم که نام دیگرآن عقل فعال است عقل وفلکی دیگرصادر نمیشودبلکه صوراجسام عناصرازعقل فعال به وجود می آیند ودر تحقق هیولای مشترک عناصرسه عامل عقل فعال،اجرام آسمانی(افلاک)وصور عناصر دخالت دارند.وپس ازپیدایش عناصرچهارگانه، سایرموجودات عالم کون وفساداز جمله انسان به وجود می آیند. ابن سینا وجودنفس رادرانسان اثبات کرده وحدوث آن را جسمانی می داند.لیکن نظام آفرینش ازدیدگاه سهروردی برمبنای انوارطولیه وعرضیه واشراقات ومشاهدات میان آن ها صورت می پذیرد.واین امربراساس تباین میان موجودات وسنخیت بین علت ومعلول است.سپس سهروردی پیدایش کثرت درعالم رابه واسطه ی نوردوم (صادراول) می داند.وهمین طور بروجود ارباب انواع ومثل عقلانی ونوری تاکیدکرده است ووجوداین انواررادلیل وجودانواع کثیرموجودات مادی می داند ومی گویداین رب النوع ها به مدیریت وهدایت انواع خود میپردازند.سهروردی براساس قاعده ی امکان اشرف ترتیب وجودی موجودات راتبیین می کند که بعدازخلقت موجودات عالی وعالم انوار، نوبت به پیدایش عالم ماده وعناصرمادیمی رسد که ازعناصرچهارگانه ی آب وآتش وهواوخاک، سایر موجودات ازجمله انسان ازاین عناصربه وجود می آیند. اودرآخربه چگونگی حدوث نفوس بشری پرداخته وآنهارا جسمانی الحدوث دانسته است.
فصوص الحکم
عنوان :
نویسنده:
محی الدین ابن عربی؛ مصحح ابوالعلاء عفیفی
نوع منبع :
کتاب , شرح اثر , آثار مرجع
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
بیروت: دارالکتاب العربی,
چکیده :
کتاب فصوص یا «فصوص‌الحکم» اثر شیخ اکبر ابن عربی از کتب مشهور تصوف و عرفان نظری است. فصوص جمع واژه «فَصّ» به معنای نگین است و فصوص‌الحکم نگین‌های حکمت معنا می‌دهد. محمد بن احمد، محیی الدین بن عربی از اولاد عبداللّه بن حاتم، برادر «عدى بن حاتم» از صحابه بزرگوار، در شب ۷ ماه رمضان ۵۶۰ ه.ق، برابر با ۲۸ ژوئیه ۱۱۶۵.م، در بلده‌ی «مرسیه» از بلاد اندلس متولد شد. معروف‌ترین لقب او در بین پیروانش، «الشیخ الاکبر» است. دو اثر فتوحات مکیه و فصوص الحکم او مشهور است و او را پدر عرفان نظری خوانده اند. او بعد از هشتاد سال ریاضت و تألیف، در شب ۲۸ ربیع الاخر سال ۶۳۸ ه. برابر با ۱۶ نوامبر ۱۲۴۰ م. در شهر دمشق از دنیا رفت. محی الدین در آغاز فصوص تصریح می کند که در رؤیا پیامبر فصوص الحکم را به او عطا کرد و به وی امر فرمود که این کتاب را به مردم عرضه کند. علامه حسن زاده آملی در توصیف این کتاب گوید: «فصوص‌ الحکم‌ شیخ اکبر محیى الدین طائى حاتمى بیست و هفت فص است و هر فصّ آن به نام یکى از انسانهاى کامل که از هر یک تعبیر به کلمه شده است، و در هر فص سلطان و محور بحث یکى از امّهات و اصول معارف مهمّ و اصیل عرفانى قرآنى است. و آن بیست و هفت انسان فصوص که به نام هر یک فصّى جداگانه است بیست و سه نفر آنها از انبیاى یاد شده در قرآن کریم‌اند که یسع و ذو الکفل در آن نیامده‌اند، و چهار انسان کامل دیگر به نامهاى شیث و عزیر و لقمان و خالد علیهم السّلام‌اند به نام هر یک فصّ مستقل است.»
نسبت صادر اول با مخلوقات عالم از منظر شیخ‌ اشراق با تأکید بر تناظر مفهوم فیزیکی و متافیزیکی نور
نویسنده:
علی حقّی، عباس جوارشکیان، حسین بلخاری قهی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
چکیده بی‌تردید شیخ ‌اشراق بزرگ‌ترین حکیم نوری در عرصه و قلمرو اندیشۀ اسلامی است. درک عمیق او از حِکم نوری قرآن و نیز تکیه بر حکمت نوری ایران باستان، جریان نوافلاطونی و همچنین تأثیر از حکمة‌المشرقیینِ حکمای بلندمرتبه‌ای چون ابن‌سینا، نظام منسجم و بسیار فکورانه‌ای از نور در تاریخ حکمت و فلسفۀ اسلامی به‌جای گذاشت که نه پیش از او سابقه‌ای داشت و نه پس از او. در این مقاله با محوریت صادر اول در نظام فکری شیخ اشراق، نخست به بررسی تناظر میان نور در مفهوم فیزیکی خود با معنای متافیزیکی آن پرداخته‌ایم و سپس بیان و شرح ابعاد نسبت صادر اول با موجودات و مخلوقات عالم من‌جمله نسبت ربوبیت، حُبّی، معادی و مشکات در جهان‌بینی شیخ اشراق را هدف قرار داده‌ایم. مسئلۀ اصلی تحقیق کاهش فاصلۀ میان محسوس و معقول یا نور محسوس و نور معقول است. از همین رو سعی شده‌ است که بحث، از مفهوم فیزیکی نور آغاز شود و در حقیقت با شرح این معناست که در حکمت اشراقی ظاهر، مقابل باطن نیست. فیزیک در تقابل با متافیزیک نیست، بلکه آخرین سطح ظهور باطن یا امر متافیزیکی است. در نظام مراتب نوری شیخ اشراق، هستی، وجود واحدی است که گرچه در مراتب، سیر نزولی دارد، در این فرآیند هرگز حقیقت نوری خویش را از دست نمی‌دهد.
صفحات :
از صفحه 443 تا 463
نظریه ملاصدرا دربارۀ چگونگی پیدایش کثیر از واحد(نظام فیض)
نویسنده:
عین الله خادمی
نوع منبع :
کتابخانه عمومی , نمایه مقاله
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
پیش از ملاصدرا دانشوران مسلمان مثل فارابی، ابن سینا و ... درباره نظام فیض سخن گفته اند: ملاصدرا در بعضی از آثار خویش از قبیل «المشاعر» به کلیات بحث نظام فیض اشاره کرده و در برخی از رسائل خویش مثل «اجوبه المسائل النصیریه»، نظام فیض را به شکل ثنایی و مشابه فارابی و در رساله «شواهد الربوبیه» و «المبدا و المعاد» به شکل ثلاثی و مشابه ابن سینا تقریر می کند- البته میان نظریه ملاصدرا با فارابی و ابن سینا علاوه بر شباهت، تمایزهایی هم وجود دارد - اما در رساله «الواردات القلبیه فی معرفه الربوبیه» از نظام مشایی کمی فاصله می گیرد و به نظام اشراقی نزدیک می شود و در کتاب «الشواهد الربوییه» و «الاسفار الاربعه»، نظام فیض را به صورت عرفانی تفسیر می کند. وجه ممیزه نظریه صدرا درباره نظام فیض با نظریه های حکیمان مشایی و اشراقی و عرفا، تاکید صدرا بر روی اصالت و تشکیک وجود است.
بررسی کلامی - تفسیری رویت باریتعالی
نویسنده:
منی علی نژادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مسئله جواز و عدم جواز رویت خداوند در زمره مسائلی است که در قرون اولیه اسلام بعنوان مسائل اصلی و یا اصول اعتقادی در جامعه اسلامی مطرح گردید و طیف عظیمی از مسلمانان آنروز بنام اهل سنت و جماعت و اصحاب حدیث از آن دفاع می‌کردند و انکار آنرا نوعی خروج از دین بحساب می‌آوردند. باتوجه به اینکه موضوع رویت باریتعالی در ارتباط با مبادی و اصول اسلامی در بادی امر غیرقابل قبول و به اصطلاح ممتنع می‌نماید و از اینجهت اثبات آن برای کسانی که به هر دلیل بدان معتقدند. مستلزم طرح مطالبی است که به عنوان دلیل و برهان قبول و دفاع از آن همراه با تحمل تکلف و تصنع فراوان و چه بسا خود در نهایت اعتراف به عدم امکان دفاع و بهرحال اعتقاد به چنین مسئله‌ای در عالم اسلام مطرح و تا آنجا که به عقیده برخی از محققین طرح مسئله رویت خداوند در قرون اولیه حاکمیت اسلام به وسیله متظاهرین به اسلام از اهل کتاب طرح‌ریزی و به وسیله جاعلان حدیث امثال ابوهریره لباس عمل به خود پوشید و بهرصورت سیر تاریخی مسئله رویت بطور اشاره و به نحو اختصار به قرار ذیل است : 1 - اهل سنت و جماعت و اصحاب حدیث که بطورکلی در تمام مسائل اسلامی - چه اعتقادی و چه فرعی - معتقد به اعتبار نصوص و احادیث میباشند و به هیچ وجه ارزش و اعتباری برای عقل قائل نیستند، از حامیان اصلی امکان و جواز رویت و حتی وقوع آن می‌باشند. 2 - اشاعره نیز در این مسئله به اصحاب حدیث پیوستند و گرچه در مقام تلفیق روش افراطی اصحاب حدیث و اعتبار و ارزش عقل و حاکمیت آن بودند، ولی در توجیه و تقریر جواز رویت و اقامه دلیل برای اثبات آن مواجه با مشکلاتی بودند و با تکلف و تصنع فراوان توجیهاتی را بعنوان دلایل عقلی و نقلی بر جواز رویت خداوند مطرح نمودند که در مورد دلایل نقلی از جمله آیات قرآنی ناچار متوسل به تاویل و خروج از نص و ظاهر قرآن شدند و در مقام دلایل عقلی نیز متوسل به توجیهاتی شدند که در نهایت به غیر موجه بودن آن اعتراف ، و از آن قطع امید و بدلایل نقلی روی آوردند که نص صریح بر عدم جواز رویت ذات باریتعالی میباشد از جمله آیات شریفه : ((لاتدرکه ابصار و هو یدرک الابصار... و قال ربی ارنی انظر الیک قال لن ترانی ... 3 - در مقابل آنان، معتزله که به اصالت عقل و اعتبار آن در تمامی مسائل اعتقاد داشتند، به عدم جواز رویت که مخالف تمام مبانی عقلی و نصوص شرعی و بخصوص آیات محکمات قرآنی است رای دادند. 4 - امامیه نیز با حفظ اصالت و استقلال مواضع فکری و اعتقادی خود، در این مسئله با معتزله توافق نظر و رای دارند. 5 - نظر نگارنده رساله با توجه به جهات فوق‌الذکر نیز عدم امکان و جواز رویت ذات باریتعالی می‌باشد.
روند شکل گیری اشراق(اشراق عرفانی) از دیدگاه شیخ سهاب الدین سهروردی
نویسنده:
علی فضلی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
حکمت نوری اشراقی، حکمتی مبتنی بر آگاهی است.و خود آگاهی و شناخت نفس، مبنای هر شناختی بوده و بر هر سناختی تقده دارد و هر دانشی تابع آن استو همه چیز در پرتو خود آگاهی و تجربه من قرار می گیرد. متعلق شناخت نیز به طریق شهودی و علم حضوری اشراقی قابل ادراک می باشد.علم حضوری اشراقی بطور مستقیم و بدون هیچ وساطتی هستی و شیء و نور موجود درشیء را دریافت می کند.سهروردی عامل شناخت حقیقی را حاصل سریان نور ناشی از انوار مجرده در پرتو توجه نفس و خود آگاهی آن نسبت به متعلق شناخت می داند. در ادراکات پنجگانه حسی، مهم ترین ادراک، ابصار یا مشاهده است که به شرط نبودن حجاب و مانع تحقق می یابد. ادراکات باطنی و خیالی و عقلی نیز از طریق روءیت(شهود)حاصل می شود. ادراک خیالی از ارکان شناخت حقیقی است زیرا هم محسوس و هم معقول در ظرف آن متمثل می شوند. رازآموزی فزشته نیز در عالم خیال روی می دهد. در حوزه ادراک عقلی نیز سهروردی با توجه به محدودیتهای عقل استدلالی و جزئی، عقل شهودی را طرح می کند. او با استناد به ادراک خیالی و شهود قلبی خود نشان می دهد که عقل استدلالی جدا مانده از شهود و اشراق، از درک چنین معرفتی ناتوان است. لذا عالی ترین نوع معرفت نزد او معرفت شهودی و اشراقی است که نه صرفاٌ با تعقل و بحث علمی بلکه از راه اتقطاع از تعلقات دنیوی و تهذیب و سلوک باطنی حاصل می شود.هدف سهروردی در ارائه حکمت اشراقی دست یابی به سلسله از حقایق عالم است که فراتر از حوزه حس و تجربه و قلمرو استدلال است که هیچ شک و شبه ای قادر به ابطال آن نیست
وجوه شباهت آراء افلاطون و سهروردی
نویسنده:
سیمین قلی زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
این پژوهش مشتمل بر چهار فصل است. در فصل یک، کلیات پژوهش بیان شده است و منابع مورد استفاده و تأثیر گذار در آراء افلاطون و سهروردی، معرفی شده اند. در فصل دو، به بیان آراء افلاطون در سه شاخه هستی شناسی، معرفت شناسی و انسان شناسی پرداخته و با تفکر فیلسوف یونانی در این زمینه ها آشنا می شویم. در فصل سه، به بیان آراء سهروردی، حکیم اشراقی، می پردازیم و دیدگاه وی را در این سه شاخه از فلسفه، مورد بررسی قرار می دهیم. در انتها و در فصل چهار، مطالب فصل های دو و سه را جمع بندی کرده و با مقایسه آراء این دو فیلسوف وجوه اشتراک آنها را در سه شاخه هستی شناسی، معرفت شناسی و انسان شناسی، معرفی می کنیم.
جاودانگی نفس در اندیشه سهروردی و نقد ملاصدرا بر آن
نویسنده:
فاطمه دیناروند دیناروند
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
از زمانی که انسان به تفکر در چیستیو آغاز و انجام زندگیش پرداخت، با دریافتن این موضوع که علی رغم تغییر در جسم خود در گذر زمان، هویتی ثابت و تغییر ناپذیر برایش باقی می ماند، تصور نفس برایش حاصل شد. پیرو این ثبوت و عدم تغییر نفس در عالم دنیا، اندیشه ی حیاتنفس در جهان دیگر مطرح گشت.سهروردی در آثار مختلفش نفس را نوری مجرد، و در اصطلاح خویش نور اسپهبد می نامد. رویکرد وی در رابطه با بحث نفس رویکردی نو اندیشانه در زمان خود بود که تحت تأثیر فلسفه ی خاص وی است که در آن اصالت با نور است. وی با توجه به نور بودن و تجرد نفس به بقای آن پس از مفارقت از بدن معتقد است.شیخ اشراق چگونگی بقای نفوس را پس از ترک بدن با توجه به دسته بندی ای که از نفوس ارائه می دهد محشور به صفات الهی و یا متعلق به مثل معلقه ی مستنیره یا ظلمانی می داند که در همین زمینه ملاصدرا دیدگاه سهروردی را به دلیل عدم بیان صحیح معاد جسمانی که بر اساس شریعت و نص صریح قرآن همان عینیت بدندنیوی و اخروی است، دارای قصور دانسته و به نقد وی در این رابطه می پردازد.
تحلیل کارکرد گفتمانی نور، صدا و رنگ در مثنوی مولوی: رویکرد نشانه-معناشناختی
نویسنده:
ابراهیم کنعانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
نگاه مولانا یک نگاه عرفانی شرقی و یکی از منابع مهم آفرینش معنا و ارزش است و بخشی از فرهنگ جامع? ما به آن ارجاع داده می شود. به همین دلیل، ظرفیّت بالایی برای مطالعه از دیدگاه های مختلف دارد. مثنوی مولانا نیز یکی از تأویل پذیر ترین متون ادبی است که در عین پریشانی ظاهری، از ژرف ساختی وحدت مدار و منسجم برخوردار است. این گفتمان، سازوکاری ویژه دارد و عناصر گوناگونی در آن نقش دارند و در خدمت این انسجام قرار می گیرند. در گفتمان مثنوی، عنصر نور، صدا و رنگ کارکرد و جایگاه ویژهو ملموسی دارند و از اصلی ترین نشانه های آن به شمار می آیند، طوری که با توجّه به نقش آن ها می توان نظام گفتمانی مولانا را تبیین کرد. حال مسأل? این است که این عناصر چگونه در خدمت نظام گفتمانی مثنوی و معنابخشی به آن قرار می گیرند؛ دارای کدام کارکردهای گفتمانی هستند و چه الگویی برای تحوّل کارکردی آن ها وجود دارد؟ از این رو در این رساله با بهره گیری از روش تحلیل گفتمان نشانه- معناشناختی، این فرضیّ? اساسی بررسی می شود که در گفتمان مثنوی عنصر نور، صدا و رنگ، در یک فرایند تعاملی و بر همکنشی و در بستر فضاهای گفتمانی در ارتباط با هم قرار می گیرند و همزمان با تحوّلات فرایندی فضاهای گفتمان از نظر کارکردی دچار تحوّل می شوند. همچنین بر اساس حضور این عناصر در نقش های کنش گر، شوِش گر، سوژه و اُبژه و با ایجاد هم حسی بین آن ها و عوامل گفتمانی، وضعیّتی شوِشی و زیبایی شناختی در گفتمان تحقّق می یابد. بر اساس نتایج حاصل از پژوهش، مهم ترین کارکردها و فرایندهای گفتمانی این عناصر در مثنوی شامل موارد زیر است: زیبایی شناختی، حسی- ادراکی، بیناحسی، عاطفی، تنشی، تعاملی، انعکاسی، شوِشی، استعلایی، جسمانه ای، پدیدارشناختی، اتیکی، جاذبه ای، استحاله ای، خلسه‌ای، ابررخدادی، هستی شناختی و فرهنگی. در این گفتمان، عناصر نور، صدا و رنگ در قالب نمودها و افعال وجهی سبب تغییر آهنگ حرکت گفتمان، شکل گیری هویّت های گفتمانی، و نظام های ارزشی، عاطفی و زیبایی شناختی می شوند. همچنین مولانا با معرّفی نشانه- معناشناسی هستی شناختی و با استفاده از قابلیّت های نور، رنگ و صدا مرزبندی جدیدی از رابط? خود و دیگری ارائه می‌کند. این بررسی نشان می دهد که مثنوی مولانا از ظرفیّت بالایی برای تحوّل و تکامل نظریّه های نشانه- معناشناختی و یا ارائ? مدلی ویژه از این رویکرد برخوردار است.
  • تعداد رکورد ها : 24