جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1251
رابطه فقه و اخلاق از دیدگاه غزالی
نویسنده:
مهدیه استاداحمدی بغدادآبادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
ابوحامد محمّد غزّالی از اندیشمندان و متفکّران برجسته و تأثیرگذار در تاریخ اندیشه‌ی اسلامی است. از وی می‌توان با عنوان «فقیه متکلّم» در دوران غزّالی متقدّم و «عارف اخلاقی» در دوران غزّالی متأخّر نام برد. غزّالی هم در زمینه‌ی کسب معرفت و هم در زمینه‌ی پی بردن به احکام و مسائل اخلاقی، روش تلفیقی در پیش گرفته و به عقل و وحی و شهود توجّه می‌نماید.با توجّه به روند حیات علمی غزّالی و با توجّه به بحران روحی که در اواسط عمر او پدید آمد، بجاست که دوران حیات وی را به دو بخش تقسیم کنیم و از آن با نام دوران غزّالی متقدّم و دوران غزّالی متأخّر یاد کنیم. در این تحقیق، دیدگاه غزّالی در مورد رابطه‌ی فقه و اخلاق با تأکید بر این دو دوره از حیات علمی وی بررسی شده است و وجوه تفاوت و تشابه دیدگاه غزّالی متقدّم و غزّالی متأخّر مورد تأکید قرار گرفته است.غزّالی، به صراحت می‌گوید: فقه به خودیِ خود علمی مذموم است و در کنار علوم دنیوی قرار می‌گیرد، مگر این‌که صبغه‌ای اخلاقی به خود بگیرد و هر قاعده‌ی فقهی به نتیجه‌ی اخلاقی بینجامد. وی اخلاق را عبارت از اصلاح و پیراستن قوای سه‌گانه‌ی تفکّر، شهوت و غضب می‌داند و با تأکید بر اصول و فضایل اخلاقی چهارگانه‌ی حکمت، شجاعت، عفّت و عدالت، اخلاق را صبغه‌ای عرفانی می‌بخشد.وی با هدف احیاء علوم دین در کتاب اخلاقی- عرفانی خود با همین عنوان فقه، اخلاق و عرفان را به ترتیب با تعابیر شریعت، طریقت و حقیقت تطبیق می‌دهد و اخلاق را به عنوان گمشده‌ی خود در فقه و عرفان را به مثابه‌ی گمشده‌ی خود در اخلاق جستجو می‌کند و این چنین «فقه اخلاقی» و «اخلاق عرفانی» راترسیم می‌کند و بسیاری از اندیشمندان را متأثر از خود می‌سازد. با بررسی تأثیر متقابل فقه و اخلاق می‌توان از نتایج این پژوهش، در جهت آسیب‌شناسی فقه و تقویت فقه اخلاقی در جامعه استفاده نمود. هم‌چنین می‌توان ریشه‌ی برخی ناهنجاری‌های اخلاقی را مورد مطالعه و پیش‌گیری قرار داد.
بررسی شخصیت انسان و ابعاد آن از دیدگاه قرآن
نویسنده:
حمید پارسایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
انسان موجود چند بعدی و پیچیده است که شناسایی دقیق شخصیت او به بررسی‏های همه‏ جانبه نیاز دارد که البته این مهم، بدون تمسّک به تعالیم وحی و کلام بزرگان دین، میسّر نمی‏شود. در رسال? حاضر، ضمن طرح دیدگاه‏های گوناگون روان‏شناسی و قرآن در مورد انسان و نقد و بررسی این دیدگاه‏ها در مورد مطالعه ابعادشخصیت انسان، بر اساس تعالیم دینی، نتیجه منطقی خاصی به دست آمده است که امروزه بحث آن بسیار صورت می‏گیرد. امروزه تأثیر شخصیت بر تعبیر و تفسیر پدیده‏ها، یکی از مسلمات روانشناسی است. هر روانشناسی می‏داند که انسان‏ها به اعتبار ملاک‏هایی چون، سن، جنس، تجربه، یادگیری و شرایط روانی حاکم بر فرد و محیط و... محرک‏های گوناگون را با اشکال گوناگون تفسیر وتحلیل می‏کنند.از جمله این عوامل می‏توان به تیپ شخصیتی انسان‏ها اشاره کرد.انسان‏ها با تیپ‏های شخصیتی گوناگون پدیده‏ها را به اشکال مختلف تفسیر کرده، براساس آن واکنش نشان می‏دهند.انسان در مواجهه با پدیده‏های مختلف، براساس شخصیت خویش عمل می‏کند.به تعبیر قرآن «قل کل یعمل علی شاکلته».یعنی ای پیامبر بگو هر کسی براساس شاکله(شخصیت) خویش عمل می‏کند.(اسری/ 84) این عبارت بخشی از آیه‏ای است که در آن خداوند متذکر می‏شود که عده‏ای از قرآن بهره می‏گیرند و عده‏ای دیگر از آن زیان می‏برند.چنین به‏نظر می‏رسد که خداوند با بیان عبارت بالا می‏خواهد نشان می‌دهد که سود بردن مومنان از قرآن و زیان دیدن ظالمان از آن، ناشی از نفس قرآن نیست، بلکه ناشی از تنوع شخصیت‏ها یا شاکله‏های این دو گروه است.مومنان شاکله‏ای دارند که وقتی قرآن وارد آن می‏شود، موجب طهارت، اهتزاز، ایمان، خشیت و نرمی درون آنان می‏شود و ظالمان نیز شاکله‏ای دارند که وقتی قرآن وارد آن می‏شود، موجب سرسختی، لجاجت، عناد و عصیان آنان می‏گردد.
نظریه عالم صغیر و عالم کبیر در مکتب ابن‌عربی
نویسنده:
مهدی فرحناکی مقدم
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
نظریه‌ی عالم کبیر و عالم صغیر یا تناظر انسان و عالم سابقه‌ای طولانی در تاریخ اندیشه دارد. در عالم اسلام، این اندیشه در بیان اخوان الصفا و تفکر اسماعیلی، ابن مسکویه، راغب اصفهانی، غزالی، شیخ اشراق، افضل الدین کاشانی، عطار و مولوی تبلور بیشتری یافته است.این نظریه از منظر مکتب ابن عربی، اندیشه‌ای اساسی و زمینه‌ای است که با تمام مباحث جهان‌شناسی و انسان‌شناسی این مکتب، پیوندی عمیق دارد. این نظریه در نگاه ابن عربی، واجد جایگاهی بسیار والا شده و در پی تبیین مقام انسان و جایگاه او در عالم است. تناظر انسان و عالم در مکتب ابن عربی از دو رویکرد تناظر جزوی و تناظر کلی قابل بررسی است. تناظر جزوی که یکا‌یک اعضای انسان را با تک تک اجزای عالم، مقابل قرار می‌دهد، بیشتر جنبه‌ی ذوقی و تمثیلی داشته که به مباحثی عالی‌تر رهنمون می‌شوند. این گونه تناظرات، با اینکه شاید، دقیق‌تر و وسیع‌تر از مکاتب پیشین نیز طرح شده، اما بحثی فرعی و جنبی تلقی شده که به طرح تناظر کلی یاری می‌رساند.در طرح تناظر کلی عالم کبیر و عالم صغیر، این اندیشه را می‌توان عین الربط مباحث این مکتب تلقی کرد. براساس جهان‌شناسی و انسان‌شناسی ابن عربی و ذیل اصل اول و آخر این مکتب یعنی وحدت وجود، انسان و عالم، ظهورات اجمالی و تفصیلی حقیقت واحد هستند. تناظر کلی، متوجه ساحت نوعی و تکوینی انسان است و بر این اساس، انسان و عالم، هر دو بر صورت الهی بوده و از این جهت، نشانگر یک حقیقت‌اند و هر سه با یکدیگر تطابق تام دارند. در این نگاه، انسان، کون جامع؛ خلیفه‌ی الهی؛ روح؛ معنی؛ کمال و غایت عالم است. انسان، مختصری از کل عالم است که تمام حقایق عالم را در خود داشته، و از این رو، به لحاظ صورت ظاهری، عالم صغیر؛ اما در معنی، عالم کبیر تلقی می‌شود.
انسان‌شناسی از منظر سهروردی
نویسنده:
علیرضا مرادی گروسی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
انسان‌شناسی سهروردی رابطه عمیقی با هستی‌شناسی وی دارد بنابراین:اولاً:سهروردی عالم را فیض الهی می‌داند و مبدأ فیضان موجودات را علم اومعرفی می‌کند.خدا موجودات را با اضافه اشراقی موجود می‌کندوتمام علل و عوامل جهان ، معلول انوار مدبره‌اندکه در نهایت همه اشراقی از نورالانوارند.ثانیاً:‌‌انسان را در پرتو اشراق نورالانوار مورد بررسی قرار می‌دهد و به راه و روش این تقرب جستن انسان بسیار تأکید می‌کند وانسان رادر بالاترین جایگاه بین موجودات، تنها موجودی می‌داند که به عنوان جانشین خدا در زمین مطرح شده‌است. پس بایددر راه تهذیب نفس خود بکوشد و در راه سیر وسلوک گام بردارد تا از اشراق نورالانوار برخوردار گردد.وی شناخت انسان را مقدمه‌ی شناخت نورالانوار می‌داند.ثالثاً:معتقد است در مرکز هر نفس یک نور اسفهبدی وجود دارد که فعالیت‌های او را رهبری می‌کند و همه انواع بشری روهم رفته تحت رهبری جبرئیل قرار دارند که رب‌النوع انسانی نامیده می‌شود.رابعاً: نفس وتهذیب آن را شرط لازم در شناخت شهودی نور الانوار و رستگاری می دخدا موجودات را با اضافه اشراقی موجود می‌کندوتمام علل و عوامل جهان ، معلول انوار مدبره‌اندکه در نهایت همه اشراقی از نورالانوارند.ثانیاً:‌‌انسان را در پرتو اشراق نورالانوار مورد بررسی قرار می‌دهد و به راه و روش این تقرب جستن انسان بسیار تأکید می‌کند وانسان رادر بالاترین جایگاه بین موجودات، تنها موجودی می‌داند. بدین ترتیب مقصدو هدف انسان‌شناسی شیخ در مجموع به سوی تطهیر نفس و توجه آن برای وصول به انوار عالیه در نهایت نور الانوار پیش می‌رود و چون تن مانع تحقق این هدف است ،گریز از آن برای رهایی و آزادی تا وصول به هدف لازم است.خامساً:سهروردی اند. بدین ترتیب مقصدو هدف انسان‌شناسی شیخ در مجموع به سوی تطهیر نفس و توجه آن برای وصول به انوار عالیه در نهایت نور الانوار پیش می‌رود و چون تن مانع تحقق این هدف است ،گریز از آن برای رهایی و آزادی تا وصول به هدف لازم است.خامساً:سهروردی رابطه نفس و بدن را یک امر اضافی و ضعیف‌ترین امر قلمداد کرده و می‌گوید: با مرگ و فساد بدن، تنها رابطه مزبور از بین می‌رود، امّا خود نفس برای همیشه باقی است.
مؤلفه‌های تعلیم و تربیت دینی در قرآن کریم و بازتاب آن در برنامه درس تعلیم و تربیت دینی
نویسنده:
محمد دلبری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیدهسرآغاز تحول در آموزش و پرورش رسمی، طراحی و تدوین نظام تعلیم و تربیت دینی متمایز از سایر مکاتب تربیتی بشری است. این مهم زمانی تحقق خواهد یافت که مولفه‌های آن یعنی مبانی، اصول، اهداف و روش‌ها از تحلیل روش‌مند منابع دینی بویژه منبع اصیل اسلام؛ قرآن کریم کشف و اخذ گردد.تعیین مولفه‌های تعلیم و تربیت از طریق تحلیل آموزه‌های قرآن کریم، علاوه بر امکان طراحی منسجم نظام آموزشی متناسب با فرهنگ اسلامی، و جلوگیری از التقاط، امکان ارزیابی از نظام تعلیم و تربیت موجود و سنجش مقدار کارایی و کارآمدی و هر گونه پیشنهاد و برنامه‌ریزی برای تغییر و بهسازی آن را مهیا می‌سازد.این تحلیل باید بتواند در گام اول با تعیین مشخصات مخاطب تربیت، یعنی انسان از طریق تفسیر ساختار وجودی او و روابطش با سایر عناصر هستی، مبانی و اصول تعلیم و تربیت دینی را ارائه دهد. بر این اساس، پس از تبیین کلیات و مفاهیم این پژوهش، مبانی تعلیم و تربیت دینی بر اساس ساختار وجودی انسان و جایگاه انسان در ساختار و روابط نظام هستی، تعیین گردید که عبارت بودند از: «وحدت ذاتی بشر»، «وجود تفاوت‌های فردی»، «اثرگذاری و اثرپذیری»، «خیرطلبی ذاتی»، «ذات یکپارچه خیر»، «ذوابعاد بودن»، «کرامت ذاتی و اکتسابی انسان»، «حقیقت غیرمتعین داشتن»، «شاکله‌های متفاوت اکتسابی»، «عالم بالفعل بودن»، «فقر ذاتی» و ... . بر اساس این مبانی، اصول تعلیم و تربیت نیز ارائه گردید.این تحلیل در گام دیگر باید با تحلیل افعال، مفاهیم و تمثیل‌های ناظر به تربیت و روش‌های تربیت در قرآن کریم، مولفه‌ها و روابط معنایی هر یک از آنها را معین ‌کند. تفسیر این مفاهیم، ضمن ارزیابی از ساختار و کفایت مفهوم برای کاربرد در پژوهش‌های تربیتی، تلقی قرآن کریم را از تربیت و چیستی آن ارائه می‌دهد. بر این اساس با مفهوم‌شناسی افعال ناظر به تغییر انسان و روش‌های تربیتی، برخی از مولفه‌های تعلیم و تربیت دینی نظیر «آگاهانه و ارادی بودن»، «عالمانه بودن»، «مستمر بودن»، «تعاملی بودن»، «ابتنای بر دانش و تفکر»، «محوریت مخاطب» و ... استخراج شد.در گام بعدی، با تحلیل آموزه‌های قرآنی ناظر به غایات و اهداف خلقت به صورت عام و انسان به نحو خاص و بررسی اهداف و غایات افعال تربیتی و ابزارهای هدایت بر اساس نص قرآن کریم، ضمن طبقه‌بندی این اهداف و تعیین روابط معنایی میان آنها، شبکه‌ای از اهداف و غایت را طراحی نماید و به این وسیله، تمایز تعلیم و تربیت دینی را از سایر نظام‌های تربیتی، معین سازد. در این مرحله، شبکه‌ای از اهداف با محوریت غایت «عمل احسن»، اهداف واسطه‌ای «ایمان» و «عمل صالح»، اهداف واسطه‌ای ابزاری «علم» و «تفکر» و اهداف جزئی در سه حیطه‌ی «شناخت، باور و عملکرد درونی و بیرونی» ارائه گردید.در فصل آخر، با توجه به مولفه‌های پیشین، برنامه‌ی درسی تعلیم و تربیت دینی رسمی، ارزیابی گردید که بر اساس آن، این برنامه در برخی از مبانی، با مولفه‌های قرآنی تربیت غیرهمسو و در مواردی تعارض دارد. اهداف آن از الگوی قرآن تبعیت نمی‌کند و از جامعیت لازم برخوردار نیست و در مواردی تفسیر غیرواقع از اهداف قرآنی ارائه شده است.مفهوم‌شناسی افعال و روش‌های تربیت در برنامه‌ی درسی نیز در وجوهی نظیر جامعیت، محل تأمل است. ضمن آن‌که در برخی موارد، فهمی متفاوت از واقع ارائه شده است.واژگان کلیدی: مبانی و اصول انسان‌شناسی، اهداف تربیت، روش‌های تربیت، برنامه‌ی درسی تعلیم و تربیت دینی.
تربیت الگومدار از منظر امام علی (علیه السلام)
نویسنده:
حسن حسن‌زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
تربیت که عبارت از فراهم کردن زمینه‌ها و عوامل شکوفایی استعدادهای خدادادی انسان در جهت دستیابی به قرب الهی است از مباحث مهم دینی می‌باشد.روش‌ها‌ی متعددی برای تربیت وجود دارد که مهمترین و تأثیرگذارترین آنها روش الگومدار است . این روش در کلام و سیره امیرالمومنین از جایگاه ممتازی برخوردار است. مراد از روش الگومدار، روشی است که اساس آن بر محور الگودهی و ارائه نمونه‌های عینی و عملی بنا شده است. در این روش مربی تلاش می‌کند نمونه و رفتار و کردار مطلوب را عملاً در معرض دید متربی قرار دهد تا شرایط لازم برای الگوبرداری و تقلید برای وی فراهم آید.این روش به خاطر دارا بودن امتیازاتی مانند: فطری بودن، عینی و محسوس بودن، یادگیری از طریق مشاهده مستقیم، انتقال سریع مفاهیم، همیشگی بودن، بالا بردن اعتماد به نفس در متربی و آموزش غیر مستقیم؛ نسبت به سایر روش‌های تربیتی از برتری بالایی برخوردار است.آنچه با نگرش به کلام امیرالمومنین بدست می‌آید این است که: در سیره تربیتی امام علی روش الگومدار در سه گونه الگودهی ، الگوپردازی و الگوزدایی به کار برده شده است. دو گونه الگودهی و الگوزدایی هر کدام به دو شیوه مستقیم و غیر مستقیم یافت می‌شود. الگوهای معرفی شده توسط امام به دو دسته معصوم و غیرمعصوم تقسیم می‌شوند که اهم الگوهای معصوم عبارتند از: پیامبران الهی به‌ویژه پیامبر اکرم، اهل بیت به خصوص خود ایشان و الگوهای دینی غیرمعصوم مانند خباب بن ارت، مالک اشتر نخعی و عمّار . امام علی از معرفی الگوهای ضد دینی و منفی نیز فروگذار‌‌ نکرده‌اند که از جمله مصادیق الگوهای منفی، معاویه،قابیل و عمروعاص می‌باشند. از نگاه امام علی الگوهای تربیتی مثبت دارای خصوصیات ویژه‌ای چون: مطابقت گفتار و رفتار، آگاهی داشتن، یقین داشتن و ساده زیستی بوده و الگوهای تربیتی ضد دینی و منفی نیز دارای خصوصیاتی چون: نفاق، دروغ‌گویی، بدعت‌گذاری و پیمان شکنی هستند.کلید واژه: تربیت دینی، امام علی، تربیت الگومدار، روش تربیتی الگویی
ويژگي‌ها و پیامدهای خرافات و معیار تشخیص آن 
از منظر ثقلین
نویسنده:
قادر صناعی زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
یکی از مسائلی که پیوسته دامنگیر بشر بوده و تأثیرات منفی در زندگی او گذاشته، اعتقاد به خرافات است. با بررسی تاریخ جوامع بشری در می‌یابیم که یکی از اصول اساسی دین و سیره انبیاء و معصومین(ع) توجه به حقایق و واقعیات، و دوری از هرگونه بیهودگی، خرافات و بدعت‌هاست.در این پژوهش، در فصل اول، مفهوم شناسی خرافات و مصادیق آن بررسی شده است سپس در فصل دوم به علل پیدایش خرافات از جمله: جهل و نادانی، غرض ورزی منافقین و دشمنان اسلام و عملکرد نادرست برخی از عالمان دینی پرداخته شده و در فصل سوم ویژگی‌های خرافات مانند: بی ریشه و اساس بودن، زود شایع شدن و دیر از بین رفتن و نیز عقل ستیز بودن خرافات بررسی و در ادامه معیارهای تشخیص خرافات از جمله: عدم انطباق با کتاب خدا، عدم انطباق با موازین سنت و عقل و نیز به پیامدهای آن، که می‌توان آفت دین، سلب اعتماد عمومی و زمینه‌ساز تهاجم فرهنگی را نام برد، اشاره کرد
ویژگی‌ها و آموزه‌های آیین حضرت ابراهیم علیه‌السلام در قرآن کریم
نویسنده:
سمیّه معین‌الدینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
این پژوهش در پی این است که ویژگی ها و آموزه های آیین حضرت ابراهیم را مورد بررسی قرار دهد.قرآن کریم برای آیین حضرت ابراهیم ویژگی هایی چون توحیدی بودن، اعتدال گرایی، عقلانیت، برگزیدگی و آسانی و آموزه هایی چون آموزه های اعتقادی، شعائری و اخلاقی را بیان می کند.دین حضرت ابراهیم، دینی توحیدی، به دور از افراط و تفریط و مطابق با فطرت انسان ها است. چنان که احتجاج های آن حضرت بر محور توحید است. خداوند متعال پیوسته پیامبراکرم را به پیروی از این آیین امر می کند، چراکه این آیین از طرف خداوند برگزیده شده است و رویگردانی از آن ناشی از سفاهت است.حضرت ابراهیم قوم خود را با ساده ترین بیان به توحید و معاد توجه داده است. آموزه هایی مانند نماز، زکات، روزه، اعتکاف در این دین مطرح بوده است؛ امّا کیفیت آنها چندان واضح نیست. نماز در این آیین از چنان جایگاهی برخورداراست که، هدف از سکونت فرزندان ابراهیم و تجدید بنای کعبه، برپایی آن عنوان شده است و اهمیّتش تا حدی است که حضرت ابراهیم در مناجات های خود، از خداوند درخواست می کند او و نسلش را از نماز گزاران قرار دهد. یکی دیگر از برجسته ترین آموزه های این آیین، حجّ است، چنانکه آن حضرت مأمور می شود طی یک فراخوان عمومی، مردم را به مناسک حج دعوت کند. سپس از خداوند درخواست می کند کیفیت مناسک را به ایشان نشان دهد.حضرت ابراهیم در دعوت خود همواره به مباحث اخلاقی تأکید کرده است.آموزه های اخلاقی این آیین، شکرگزاری، ذکرخدا،نیکی کردن، دعا،تزکیه نفس، عبرتآموزی، سلام کردن و مهمان نوازی است.
عوامل آرامش قلبی و رفع اضطراب در پرتو آیات و روایات
نویسنده:
طاهره شیرازی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
آرامش و امنيت، لازمة حيات انسان‌ها و مهم‌ترين شرط زندگي سالم است و در صورت فقدان آن، ديگر نعمت‌هاي مادّي و معنوي، در خطر خواهد بود و همچنين، ناامني و اضطراب از بزرگ‌ترين بلاهاي اجتماعي است كه گريبانگير بشر بوده است. تمدّن امروزي و زندگي فريبندة كنوني با پيشرفت‌هاي علمي و اجتماعي و صنعتي خود، چنان مظاهر حيات آدميان را دگرگون كرده كه جز مادّيات چيزي نمي‌شناسند معنويات رخت بربسته و تنها نامي از آنها باقي مانده است و عامل همة اين گرفتاري‌ها، توجّه نكردن به بُعد حقيقي و واقعي انسان و جدا شدن او از هدايت‌هاي ديني است. دين مبين اسلام، با طرح دستورات اخلاقي و احكام عملي خويش، حياتي امن و آرام در پيش روي بشر قرار داده است. جهت رفع نگراني‌هاي بشر و دستيابي به آرامش قلبي، تنها با داشتن يك نيروي نهاني و اعتقاد به يك مبدأ حقيقي، اين امر، امكان‌پذير خواهد بود و تنها با نيرو و قدرت الهي است كه مي‌توان بر مشكلات و نگراني‌ها فايق آمد و اين نيرو جز با خداپرستي و تربيت اخلاقي و تزكيه نفس و رعايت دستورات و تعليمات بزرگان و پيشوايان دين حاصل نخواهد شد كه ايمان و اعتقاد به مبدأ و معاد و باورهاي ديني ما نقش مهمي در رسيدن به اين هدف دارند.انسان در مكتب توحيد، با عبادت و بندگي خداوند و تمسك به قرآن و عترت و با عشق و اميد وصل زندگي را ادامه مي‌دهد و يأس و نااميدي در او راه ندارد همة امور را به خدا تفويض مي‌كند و با اتكال به او در كمال آرامش و سعادت و خوشبختي به‌سر مي‌برد.آري؛‌چنين انساني در پرتو ايمان و اتكال به خدا، تقوا و مداومت بر ذكر خدا و انجام فرايض و عبادات و در پرتو قرآن و بهره‌گيري از پيام آن هرگز به يأس و نگراني و اضطراب مبتلا نخواهد شد و روح و روانش، همواره سرشار از احساس امنيت و آرامش است و همچنين شرط گذر سلام از دوران ناخوشايند، سختي‌ها و مشكلات زندگي، برخورداري از مهارت و روش مقابله با آنهاست كه با شناخت واقعيت و معناي سختي‌ها و اثرات آن و شناخت واقعيت دين مي‌توان آنها را مهار كرد و آرامش و رضايت را به ارمغان آورد.
بررسی و تحلیل داستان‌های محسن مخملباف بنابر نظریه‌ی روایت‌شناسی گرماس
نویسنده:
نوشین بهرامی‌پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
محسن مخملباف، نویسنده و کارگردان، با نوشتنِ نزدیک به 27 جلد کتاب از جمله: باغ بلور، حوض سلطون، نون و گلدون و ... خود را در زمره‌ی داستان‌نویسان معاصر جای داده‌است. در این پژوهش به بررسی عناصر داستان‌های مخملباف و تحلیل آنها از دید روایت‌شناسی پرداخته‌می‌شود. پژوهشگران، روایت را بنیادی‌ترین اصل متون نمایشی و داستانی دانسته‌اند. در بین نظریه‌پردازان، ساختگرایان بیش از دیگران به بررسی روایت پرداخته‌اند. روایت توالی ادراک‌شده‌ی وقایعی است که ارتباط غیراتفاقی دارند و مستلزم وجود انسان یا شبه‌انسان یا دیگر موجودات ذی‌شعور به عنوان شخصیت تجربه‌گر است. نظریه-پردازان، روایت را به دو حوزه‌ی داستانو کلامتقسیم کرده‌اند. داستان بازنمایی ژرف‌ساختی همه‌ی اطلاعات اساسی مربوط به شخصیت‌ها ، وقایع و زمینه‌هاست که دارای ترتیب زمانی بوده و بدون آن روایت شکل نمی‌گیرد. از آن‌جا که عنصر شخصیت در داستان‌های مخملباف اساسی‌تر است، در این نوشتار بنابر نظریات گرماس به تحلیل شخصیت‌های داستان پرداخته‌ می‌شود. آ.‌ژ.‌گرماس، براساس مفهوم تقابل‌های دو‌گانه‌ی اشتراوسالگوی خود را مطرح کرد. از دیدگاه اشتراوس، مفاهیمی همچون روز/ شب، بالا/ پایین و ... مفاهیم اولیه‌ی تفکر انسان را تشکیل می‌دهد. گرماس این تقابل را در مورد کنشگرهای روایت به-کار‌برد: فاعل (اعطاکننده) / مفعول (هدف). فرستنده (ابریاریگر) / دریافت کننده (ذی‌نفع).یاریگر / مخالف (رقیب)فاعل اغلب شخصیت اصلی داستان است. هدف یا موضوع شناسایی نیز همان آرزو یا خواسته‌ای است که فاعل در پی آن است و ممکن است شیء یا امری انتزاعی باشد. همان‌گونه که یاریگر و مخالف نیز لزوماً انسان نیستند، هرآن‌چه به فاعل در راه رسیدن به هدف یاری کند، یاریگر و هرآن‌چه بر سر راهش مانع ایجاد کند، مخالف (رقیب) است. ممکن است هر شخصیت چندین نقش را ایفا کند؛ برای مثال هم فاعل باشد هم فرستنده و هم یاریگر.
  • تعداد رکورد ها : 1251