جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1252
نقد و تحلیل داستان‌های کودکان و نوجوانان با موضوع شخصیت‎های دینی (بین سال‌های 1380 تا 1385)
نویسنده:
نفیسه صادق‌پور معینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
یکی از انواع داستان، داستان تاریخی دینی است که در ادبيات هر ملتی، مملو از قهرمانانی است که هر یک در وجهی از شخصیّت خود، نمونه‌ای اعلی در میان مردم هستند و از این بابت، اسوه‌هایی مناسب برای تأثیرپذیری و سرمشق قرار گرفتن یا عبرت گیری کودکان و نوجوانان به شمار می‌روند. به همین سبب بررسی آثار روایی با بن‎مایه‌های داستانی- شامل حکایت، قصه، داستان و نمایشنامه- با محوریت شخصیّت‌های دینی برای کودکان و نوجوانان خلق شده، موضوع این تحقیق است. از آنجا که پس از انقلاب اسلامی و به‌خصوص در سال‌های اخیر، با توجه به سیاست‌های اتخاذ شده از سوی دولت، حجم این گونه آثار به طور چشمگیری زیاد شده است؛ به ناچار دوره‌ای 5 ساله -از 1380 تا 1385-انتخاب و آثاری که برای بار نخست بین این سال‌ها تألیف شده است، بررسی گردید. بدین منظور ابتدا تمامی آثار دینی کودک و نوجوان- با محوریت شخصیت‌های دینی- که برای نخستین بار در این سال‌ها به چاپ رسیده بود، بر اساس فهرست کانون پرورش فکری، استخراج شد که تعداد آن‌ها به 1220 کتاب رسید؛ از این تعداد، 478 کتاب مربوط به آثار داستانی است که 408 اثر تألیف(به زبان فارسی) و بقیه ترجمه بوده است. سپس طبقه‌بندی جدیدی از داستان‌های دینی کودک ارائه گرديد و با بررسی آثار در دو سطح ساختار و محتوا، کاستی‌های این آثار در بخش داستان‎پردازی و جذب مخاطب به دست آمد. برخی از نتایج به دست آمده به شرح زیر است: اکثر این آثار در اولي‎ترين اصول ظاهري كتاب آرايي حتي در بخش فهرست برگه نويسي و تنظيم شناسنامۀ کتاب دارای نقص هستند؛ به عنوان نمونه گروه سنی در اغلب این آثار درج نشده است. به علاوه در برخی از آن‎ها غلط‌های املایی و دستوری به چشم می‌خورد. نبودن تنوع موضوعی به‎خصوص در بخش داستان‌های قرآن و داستان‌های زندگی بزرگان؛ ناآگاهی مؤلف از علاقه‌مندی‌های مخاطب و متناسب نبودن موضوع داستان با گروه سنی مخاطب از دیگر کاستی-های این آثار محسوب می‌شود. استفاده از لحن و زبان نامأنوس به‎خصوص در ترجمۀ سخنان ائمه(ع)؛ استفاده از واژگان جدید و آیات و احادیث، بدون حرکت گذاری و ذکر معانی و استفاده از تصاویر نامناسب و نازیبا از جذابیت اغلب اين كتاب‌ها كاسته است.بررسي‌ها نشان مي‌دهد هدف اصلی مؤلفان از خلق این آثار، آشنا نمودن کودکان با سیره و اخلاق بزرگان دین و ارائۀ الگوهای رفتاری مناسب به این گروه‌های سنی بوده است، نه خلق يك سلسله آثار ادبي داستاني كه هدف خود را در لفافه بيان و القا می‌كنند و طبيعتاً تأثير عميق‎تري دارند. بیشترین الگوسازی‌هاي اين داستان‎ها مربوط به چهارده معصوم(ع) است و به ایمان، صداقت، صبر و مقاومت، عدالت، اطاعت نکردن از طاغوت و بخشندگی این بزرگان اشاره دارد.
لوازم انسان شناسی ملاصدرا در باب عام گرایی و خاص گرایی اخلاقی
نویسنده:
صحرا پیغامی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در انسان شناسی ملاصدرا، انسان ها بر حسب فطرت هیولانی- ترکیب جسم از ماده و صورت- یک نوع واحدند و همه انسان ها در این مورد، مشترکند، اما همین انسان ها بر حسب ملکات و کمالات نفسانی، به انواع گوناگون شیطانی، انسانی، حیوانی و فرشته تقسیم می شوند. در کنار موجودات دیگر که دارای وجودی ثابت هستند، انسان دارای وجودی است که دائماً در حال ترقی و تحول از وجودی به وجود دیگر است و در نهایت امر، سعادتی نصیب انسان می شود که این سعادت در حد و مرتبه وجود خود این انسان و اعمالش است و فرد بسته به این که تا چه حد مراتب کمال را طی کرده باشد، چه اعمالی را انجام داده باشد و چه کمالات و فضایلی را کسب کرده باشد، در یکی از گروه های شیطانی، انسانی، حیوانی و فرشته قرار می گیرد. بر این اساس انسان شناسی ملاصدرا را در ارتباط با عام گرایی معتدل در اخلاق می دانیم. ملاصدرا را عام گرا می دانیم، زیرا وی با توجه به این که ساختار وجودی انسان ها شبیه به هم است، برای آن ها اصول و احکام اخلاقی عامی را به کار می برد. او را عام گرای معتدل می نامیم، زیرا اصول و احکام اخلاقی عامی را که وی به کار می برد، عام به معنای کلی که شامل همه انسان ها شود، نیست، بلکه عام به معنای ویژه است. یعنی این احکام نه آنقدر عام است که شامل همه انسان ها شود و همه آن ها را در یک سطح قرار دهد، و نه آنقدر خاص است که فقط شامل گروه خاصی از انسان ها شود، بلکه وی با تقسیم انسان ها به مراتب مختلف، برای هر کدام از آن ها، احکام اخلاقی مخصوص آن مرتبه و گروه را قرار داده است. پس هر انسانی با توجه با این که در کدام یک از مراتب شیطانی، انسانی، حیوانی و فرشته است، احکام اخلاقی مخصوص آن مرتبه را دارد و سعادتی در حد و مرتبه آن گروه نصیب انسان می شود و چنین تقسیمی، اعتدال و میانه رو بودن ملاصدرا را در مورد اصول و احکام اخلاقی نشان می دهد. همچنین قائل شدن به چنین تقسیمی در انسان شناسی ملاصدرا، نشان می دهد که نظام های اخلاقی متفاوتی برای هدایت اخلاقی آدمیان وجود دارد و هر کدام از انسان ها بسته به این که در کدام یک از این مراتب باشند، دارای چهار چوب اخلاقی خاص هستند.
بررسی فقهی و حقوقی انکار ضروری دین
نویسنده:
عدنان عدنانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
ورود به دین اسلام مبتنی بر دواصل اساسی «توحیدونبوت »است که برخی ازفقهااصل سومی به نام «معاد»رابه آن افزوده اند.اعتقاد به وحدانیت خداوند واینکه تنها خالق هستی اوست وشریکی ندارد.وسپس اعتقاد به اینکه پیامبر اسلام ازسوی خداوند برای هدایت بشر فرستاده شده وآنچه آورده است ازقرآن واحکام دیگر همگی حق محض است واطاعت از آنها وعمل به احکام نازل شده بعنوان ضروریات دین اسلام واجب است.وباید اعتقاد به اینکه جهان سرانجامی دارد را بپذیردوهرکس که به این اصول اعتقاد نداشته باشد کافراست.پس ملاک ایمان وکفر همان بیان شهادتین وجحدوانکار لفظی آنهاست.کافر کسی است که منکر یکی ازاصول ذکر شده باشد، ولی مرتد کسی است که بعدازورود به دین از دین خارج می شود البته با تفصیلی که درمتن پژوهش بدان اشاره گردیده. درپژوهش به موضوع بحث برانگیز انکار ضروری دین باتوجه به اختلاف نظرها ی موجود پرداخته شده ،که انکار ضروری دین با چه شرایطی موجب ارتداد فرد خواهد شدیعنی اینکه آیا انکار سبب تامه کفر است ؟ با بررسی این نظر وسایر نظرات به این نتیجه می رسیم که هرانکاری که به انکار توحید ونبوت منجرشود وشبهه درآن دخیل نباشد محکوم به ارتداداست.وسپسوجایگاه این بحث یعنی انکاررا درحقوق موضوعه جمهوری اسلامی ایران بررسی نموده ایم.بطور کلی این مجموعه در سه فصل تهیه گردیده که درفصل اول کلیات وواژه شناسی بحث شده ودر فصل دوم ماهیت ومصادیق ضروری دین مورد بحث قرار گرفته وبه نظریات موجود حول محور انکار ضروری دین پرداخته شده است ودر فصل سوم جایگاه بحث درحقوق موضوعه بررسی گردیده است .
بررسی روابط کلیسای کاتولیک رم و الهیات رهایی بخش آمریکای لاتین
نویسنده:
زینب سلیمانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مهم‌ترین این چالش‌ها، نهضت‌های سوسیالیستی سراسر جهان بوده است. نگرانی عمد‌? کلیسا در مواجهه با چنین نهضت‌هایی –خصوصاً در آنجا که تفسیری سوسیالیستی از دین ارائه داده‌اند- آن است که مبادا مسیحیت را از سرچشمه‌های قدسی و مسیحی خود دور کند.الهیات رهایی‌بخش آمریکای لاتین و کلیسای کاتولیک به رهبری پاپ در نیم? دوم قرن بیستم کشاکش‌ها و همراهی‌هایی داشته‌اند. یکی از موضاعاتی که این دو بر سر آن دچار اختلاف شده بودند بحث مارکسیسیم بود. کلیسای کاتولیک متألهین را به استفاده از مفاهیم مارکسیستی متهم می‌کرد ولی آنها بیان می‌کردند که تنها از مفاهیم مارکسیستی برای تحلیل اجتماعی و شناخت جامعه معاصر خود استفاده کرده‌اند. چکیده این چالش‌هاو کشمکش ها را می‌توان در شورای واتیکان دو، کنفرانس مدلین و کنفرانس پوئبلا مشاهده کرد. همچنین آنها با نگاهی متفاوت به مهم‌ترین اصول اعتقادی مسیحی می‌نگرند. از مهم‌ترین این اصول می‌توان به مفهوم خدا، عیسی، صلیب، گناه و رستگاری اشاره کرد.
بررسی حکم جهل و آثار مترتب بر آن در فقه اهل سنت
نویسنده:
لولاو محمدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
جهل نه منافی اهلیت اداء است و نه منافی اهلیت وجوب، اما با این وجود، دین مبین اسلام جهت رفع حرج از مکلف و تساهل بر او، آن را به عنوان یکی از اسباب تخفیف بر مکلف به شمار آورده است. اما این تخفیف بدین معنا نیست که جهل بهتر از علم باشد بنابراین علمای فقه و اصول برای اعتبار جهل به عنوان یکی از اسباب تخفیف بر مکلف ضوابط و معیارهایی گذاشته‌اند که نه عذر به جهل را به صورت مطلق پذیرفته‌اند و نه آن را به صورت مطلق رد کرده‌اند چون از طرفی اگر شخص جاهل مطلقاً و بدون هیچ ضابطه‌ای معذور باشد احکام اسلامی تعطیل شده و علم و جهل با هم برابر می‌شود، مکلف نسبت به تکلیف بی توجه می‌شود و جهت فرار از تکلیف و مسئولیت به جهل به احکام پناه می‌برد و از طرفی دیگر اگر شخص جاهل مطلقاً و در هیچ شرایطی معذور نباشد با تساهل و تسامح شریعت هم‌خوانی ندارد چون گاهی جهل از نوعی است که مکلف امکان دفع آن را ندارد و معذور نبودن او در این حالت منافی تساهل و تسامح شریعت است چون در شریعت اسلام کسی قابل مواخذه و بازخواست است که کوتاهی کرده باشد ولی چنین شخصی کوتاهی نکرده است. در این پایان نامه تلاش شده است مرز و محدوده‌ی عذر به جهل با توجه به ضوابط و معیارهایی که علما برای آن گذاشته‌اند، مشخص گردد. جهل در همه‌ی ابواب فقه منشأ أثر است واحکام متعددی بر آن مترتب می‌شود. فقهای مذاهب اهل سنت در مورد معذور بودن یا نبودن شخص جاهل در مواری با هم اتفاق نظر دارند و در مواردی هم اختلاف نظر دارند. به عنوان مثال جهل به رکنی از ارکان وضو به اتفاق همه‌ی فقها عذر به شمار نمی‌آید، و جهل به صفات مبیع از نظر گروهی از فقها موجب بطلان عقد بیع می‌شود؛ اما گروهی معتقدند جهل به صفات مبیع، مانع صحت معامله نمی‌شود، جهل به معنای لفظ طلاق، به اتفاق همه‌ی فقها عذر به شمار می‌آید و جهل سارق به قیمت مال مسروقه و رسیدن آن به حد نصاب از نظر عده‌ای از فقها عذر به-شمار نمی‌آید؛ اما گروهی هم معتقدند جهل سارق به قیمت مال مسروقه، عذر به‌شمار می‌آید.
رابطه فقه و اخلاق از دیدگاه غزالی
نویسنده:
مهدیه استاداحمدی بغدادآبادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
ابوحامد محمّد غزّالی از اندیشمندان و متفکّران برجسته و تأثیرگذار در تاریخ اندیشه‌ی اسلامی است. از وی می‌توان با عنوان «فقیه متکلّم» در دوران غزّالی متقدّم و «عارف اخلاقی» در دوران غزّالی متأخّر نام برد. غزّالی هم در زمینه‌ی کسب معرفت و هم در زمینه‌ی پی بردن به احکام و مسائل اخلاقی، روش تلفیقی در پیش گرفته و به عقل و وحی و شهود توجّه می‌نماید.با توجّه به روند حیات علمی غزّالی و با توجّه به بحران روحی که در اواسط عمر او پدید آمد، بجاست که دوران حیات وی را به دو بخش تقسیم کنیم و از آن با نام دوران غزّالی متقدّم و دوران غزّالی متأخّر یاد کنیم. در این تحقیق، دیدگاه غزّالی در مورد رابطه‌ی فقه و اخلاق با تأکید بر این دو دوره از حیات علمی وی بررسی شده است و وجوه تفاوت و تشابه دیدگاه غزّالی متقدّم و غزّالی متأخّر مورد تأکید قرار گرفته است.غزّالی، به صراحت می‌گوید: فقه به خودیِ خود علمی مذموم است و در کنار علوم دنیوی قرار می‌گیرد، مگر این‌که صبغه‌ای اخلاقی به خود بگیرد و هر قاعده‌ی فقهی به نتیجه‌ی اخلاقی بینجامد. وی اخلاق را عبارت از اصلاح و پیراستن قوای سه‌گانه‌ی تفکّر، شهوت و غضب می‌داند و با تأکید بر اصول و فضایل اخلاقی چهارگانه‌ی حکمت، شجاعت، عفّت و عدالت، اخلاق را صبغه‌ای عرفانی می‌بخشد.وی با هدف احیاء علوم دین در کتاب اخلاقی- عرفانی خود با همین عنوان فقه، اخلاق و عرفان را به ترتیب با تعابیر شریعت، طریقت و حقیقت تطبیق می‌دهد و اخلاق را به عنوان گمشده‌ی خود در فقه و عرفان را به مثابه‌ی گمشده‌ی خود در اخلاق جستجو می‌کند و این چنین «فقه اخلاقی» و «اخلاق عرفانی» راترسیم می‌کند و بسیاری از اندیشمندان را متأثر از خود می‌سازد. با بررسی تأثیر متقابل فقه و اخلاق می‌توان از نتایج این پژوهش، در جهت آسیب‌شناسی فقه و تقویت فقه اخلاقی در جامعه استفاده نمود. هم‌چنین می‌توان ریشه‌ی برخی ناهنجاری‌های اخلاقی را مورد مطالعه و پیش‌گیری قرار داد.
نقش امر به انفاق و نهی از ربا در تعادل اقتصادی و اجتماعی از دیدگاه قرآن
نویسنده:
سمیرا رشید مرادی الوار
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
انفاق یکی از ارکان ایمان به شمار می رود و طبق آیات قرآن هم سنگ نماز و جهاد در راه خداست. این اهمیت به این دلیل است که انفاق علاوه بر تأثیر تربیتی و خودسازی فردی، آثار اجتماعی و اقتصادی بسیاری نیز همراه دارد.و انفاق یک اصل بسیار مهم و ارزشمند از اصول اخلاقى اسلام است. انفاق از یک طرف‏ رابطه انسان با پروردگار عالم رانشان مى‏دهد که چه میزان عشق به خالق خود دارد که در راه آن از جان و مال مى‏گذرد و در مقابل کسانى که محبت و علاقه شدید به مال‏دنیا دارند و از سوى دیگر میزان رابطه انسان با جامعه و مردم را آشکار مى‏سازد. و نقطه ی مقابل انفاق ربا است . زیرا انفاق برخلاف ربا نشر رحمت و محبت و نظم و امنیت اجتماعی است . که خداوند در قرآن کریم ربا را به شدت نهی نموده است ، تا آنجا که گناهان کبیره ی دیگر تا این حد مورد نکوهش و مذمت واقع نشده اند. علت این تأکیدهای بسیار قرآن بر حرمت ربا این است که آثار شوم سایر گناهان کبیره، تنها بخشی از ابعاد زندگی آدمی از جمله فساد ظاهری جامعه و اعمال ظاهری افراد را در بر می گیرد، «ربا و حاکم شدن دشمنان اسلام » بنیان دین و نظام اجتماعی انسانی را مختل می سازد. ضمن اینکه خداوند نیز خیر و برکت را از اموال رباخواران می گیرد و رباخواری سبب بطلان عبادات ایشان می شود.در این نوشتار مولف در پی آن است تا با بیان تأثیرهای فردی و اجتماعی انفاق و ربا دلیل تأکید اسلام بر انفاق و نکوهش شدید ربا را با استفاده از آیات بیان کند. و تاثیرانفاق و ربا در تعادل اقتصادی و اجتماعی جامعه از منظر قرآن بررسی کند. این پژوهش با استفاده از روش کتابخانه ای و ابتدا از طریق جمع آوری داده ها به کمک مطالعه منابع مرتبط با موضوع از جمله کتابخانه، تفاسیر قرآن کریم و... انجام گرفته است.
بررسی اعلامیه جهانی حقوق بشر و مبانی آن از نظرگاه فقه و حقوق اسلامی
نویسنده:
مریم عذارنژاد
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
حقوق بشر یک پدیده‌ی تازه و نوینی نیست بلکه جریانی است که در طول حیات بشری، رسیدن به آن همواره دغدغه‌ی فکری افراد بشر بوده است؛ علاوه بر آن حقوق بشر، یک حقوق جهانی است زیرا این حقوق حق طبیعی و مسلم هر فرد از خانواده بشری است و هر فردی با هر ویژگی اعم از نژاد، زبان، جنس، رنگ، دین و غیره باید از آن بهره‌مند شود. آن چه که امروزه به عنوان "حقوق بشر" زبان زد جوامع معاصر گردیده، همان حقوقی است که در صد و هشتاد و سومین اجلاس عمومی مجمع عمومی ملل متحد در 10 سپتامبر 1948در یک نسخه‌ای مدون تحت عنوان "اعلامیه جهانی حقوق بشر" بهتصویب رسید. این اعلامیه محور تعیین مهم‌ترین اصول حقوق و آزادی‌های بشر از جمله اصل آزادی، اصل برابری و مساوات و مانند این‌ها قرار گرفت؛ اما علی‌رغم جهانی بودن آن، چالش‌های بسیاری را در میان برخی ملل جهان و از جمله کشور‌های مسلمان را برانگیخت، که نادیده گرفتن مبنای اصلی حقوق بشر در اسلام یعنی یگانگی و وحدانیت خداوند و اکتفا نمودن به عقول بشری و نیز محور بودن انسان در تدوین این اعلامیه، از چالش‌های اصلی که دنیای جدید غرب برای جهان اسلام به وجود آورد؛ در نتیجه این مسأله باعث شد که مفهوم دقیق حقوق بشر در اسلام، با آن چه که در تفکر حقوقی اسلامی تحت عنوان حقوق بشر شناخته شده است، متفاوت باشد تا جایی که کشورهای مسلمان و مدافعان حقوق بشر اسلامی به دلیل تضاد بسیاری از عناصر حقوقی و اخلاقی اعلامیه با تعالیم اسلامی، در 5 اوت 1990(15 مرداد 1369) اجلاس وزیران خارجه کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی در قاهره، "اعلامیه اسلامی حقوق بشر" را به تصویب رساندند.
مؤلفه‌های تعلیم و تربیت دینی در قرآن کریم و بازتاب آن در برنامه درس تعلیم و تربیت دینی
نویسنده:
محمد دلبری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیدهسرآغاز تحول در آموزش و پرورش رسمی، طراحی و تدوین نظام تعلیم و تربیت دینی متمایز از سایر مکاتب تربیتی بشری است. این مهم زمانی تحقق خواهد یافت که مولفه‌های آن یعنی مبانی، اصول، اهداف و روش‌ها از تحلیل روش‌مند منابع دینی بویژه منبع اصیل اسلام؛ قرآن کریم کشف و اخذ گردد.تعیین مولفه‌های تعلیم و تربیت از طریق تحلیل آموزه‌های قرآن کریم، علاوه بر امکان طراحی منسجم نظام آموزشی متناسب با فرهنگ اسلامی، و جلوگیری از التقاط، امکان ارزیابی از نظام تعلیم و تربیت موجود و سنجش مقدار کارایی و کارآمدی و هر گونه پیشنهاد و برنامه‌ریزی برای تغییر و بهسازی آن را مهیا می‌سازد.این تحلیل باید بتواند در گام اول با تعیین مشخصات مخاطب تربیت، یعنی انسان از طریق تفسیر ساختار وجودی او و روابطش با سایر عناصر هستی، مبانی و اصول تعلیم و تربیت دینی را ارائه دهد. بر این اساس، پس از تبیین کلیات و مفاهیم این پژوهش، مبانی تعلیم و تربیت دینی بر اساس ساختار وجودی انسان و جایگاه انسان در ساختار و روابط نظام هستی، تعیین گردید که عبارت بودند از: «وحدت ذاتی بشر»، «وجود تفاوت‌های فردی»، «اثرگذاری و اثرپذیری»، «خیرطلبی ذاتی»، «ذات یکپارچه خیر»، «ذوابعاد بودن»، «کرامت ذاتی و اکتسابی انسان»، «حقیقت غیرمتعین داشتن»، «شاکله‌های متفاوت اکتسابی»، «عالم بالفعل بودن»، «فقر ذاتی» و ... . بر اساس این مبانی، اصول تعلیم و تربیت نیز ارائه گردید.این تحلیل در گام دیگر باید با تحلیل افعال، مفاهیم و تمثیل‌های ناظر به تربیت و روش‌های تربیت در قرآن کریم، مولفه‌ها و روابط معنایی هر یک از آنها را معین ‌کند. تفسیر این مفاهیم، ضمن ارزیابی از ساختار و کفایت مفهوم برای کاربرد در پژوهش‌های تربیتی، تلقی قرآن کریم را از تربیت و چیستی آن ارائه می‌دهد. بر این اساس با مفهوم‌شناسی افعال ناظر به تغییر انسان و روش‌های تربیتی، برخی از مولفه‌های تعلیم و تربیت دینی نظیر «آگاهانه و ارادی بودن»، «عالمانه بودن»، «مستمر بودن»، «تعاملی بودن»، «ابتنای بر دانش و تفکر»، «محوریت مخاطب» و ... استخراج شد.در گام بعدی، با تحلیل آموزه‌های قرآنی ناظر به غایات و اهداف خلقت به صورت عام و انسان به نحو خاص و بررسی اهداف و غایات افعال تربیتی و ابزارهای هدایت بر اساس نص قرآن کریم، ضمن طبقه‌بندی این اهداف و تعیین روابط معنایی میان آنها، شبکه‌ای از اهداف و غایت را طراحی نماید و به این وسیله، تمایز تعلیم و تربیت دینی را از سایر نظام‌های تربیتی، معین سازد. در این مرحله، شبکه‌ای از اهداف با محوریت غایت «عمل احسن»، اهداف واسطه‌ای «ایمان» و «عمل صالح»، اهداف واسطه‌ای ابزاری «علم» و «تفکر» و اهداف جزئی در سه حیطه‌ی «شناخت، باور و عملکرد درونی و بیرونی» ارائه گردید.در فصل آخر، با توجه به مولفه‌های پیشین، برنامه‌ی درسی تعلیم و تربیت دینی رسمی، ارزیابی گردید که بر اساس آن، این برنامه در برخی از مبانی، با مولفه‌های قرآنی تربیت غیرهمسو و در مواردی تعارض دارد. اهداف آن از الگوی قرآن تبعیت نمی‌کند و از جامعیت لازم برخوردار نیست و در مواردی تفسیر غیرواقع از اهداف قرآنی ارائه شده است.مفهوم‌شناسی افعال و روش‌های تربیت در برنامه‌ی درسی نیز در وجوهی نظیر جامعیت، محل تأمل است. ضمن آن‌که در برخی موارد، فهمی متفاوت از واقع ارائه شده است.واژگان کلیدی: مبانی و اصول انسان‌شناسی، اهداف تربیت، روش‌های تربیت، برنامه‌ی درسی تعلیم و تربیت دینی.
منشا حقانیت حاکمیت امام علی علیه‌السلام و حل تناقض ظاهری در سیره و سخنان آن حضرت
نویسنده:
رضا میرزاجانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در نگرش جهان بینی الهی، تنها کسی که می تواند اختیار انسان را محدود کرده و حق ولایت بالذات و حاکمیت مطلق بر تمام شئون زندگی فردی و اجتماعی وی داشته باشد، خدای متعال است، و هر ولایت و حاکمیت منسوب به دین که هدف آن فراهم کردن زمینه های رشد انسانی و تسهیل قرب به کمال مطلق است؛ تنها در ظلّ ولایت الهی، صاحب حقانیت و مشروعیت خواهد بود.بنابراین، به رغم اندیشه‌ی سیاسی اهل سنت که شأن امامعلیه السلام را منحصر در رهبری امور دینی و دنیوی یا همان مرجعیت سیاسی کرده، اَشکالی را برای انعقاد آن فرض می گیرد که همگی در الهی نبودن انتصاب امام، مشترکند؛ که به طور بدیهی و یقینی می توان گفت برای استقرار امامت ـ که رهبری جامعه و مرجعیت سیاسی همراه با مرجعیت دینی و شأن ولایی با نقش هدایتی ایصال الی المطلوب، از شئون آن است ـ هرگز نمی‌توان منشأیتی جز اذن الهی فرض کرد، لذا هر‌گونه تردید در مسئله‌ی حقانیّت و مشروعیّت حاکمیّت امیرمومنان علیه السلام به حکم عقل و نقل مردود و محکوم است؛ چرا که برای هر منصفِ مطلع از اصول استدلال، با توجه به آیاتِ ولایت، تبلیغ و اطاعت و نص روایات متواتر، نظیر روایت غدیر، و نیز دلایل قرآنی و رواییِ دالّ بر افضلیت و اوج کمالات ایشان، مبرهن می‌شود که حاکمیت امام على علیه السلام فقط به اذن الهی بوده و بدین وسیله مشروعیّت می‌یابد. ولی عده‌ای برای تردید در این حقیقت، یا لااقل نمایاندن تناقض و عدم توافق، به ظواهر بیانات و سیره مولا علی علیه السلام تمسک جسته‌اند که این به خاطرِ عدم توجه صحیح به قرائن و یا به خاطر خلط برخی از مقدمات یا مطالب پیش فرض است. که این پر واضح است؛ درنگ امام علیه السلام و سفارش به انتخاب فردی دیگر، هنگام در خواست بیعت مردم، برای این بوده است که مقبولیت ولایت ایشان، آگاهانه و با رضایت تام توده‌ها صورت گیرد و از این جهت اتمام حجتی صورت گرفته و در نتیجه احساسات مقطعی و هیجانات زودگذر نباشد، چراکه تصدی و تولّی امور مسلمین، منوط به پذیرش مردم است. بنابراین احتجاجات حضرت در باب حاکمیت و ولایت بر رأی مردم، دلیل صحت امامت به وسیله انتخاب مردم نیست؛ که اگر چنین باشد؛ باید احتجاج خداوند به میثاق مردم بر ربوبیّت خداوند و عبودیّت خود: «ألست بربّکم قالوا بلی» ، مستلزم انشاء ربوبیّت و اعطاء مقام الوهیت به خداوند سبحان از سوی مردم بوده باشد. و شایان ذکر است که چون گاهی جدال احسن و استناد به مقبول خصم از شیوه های استدلال است لذا می توان گفت احتجاج به بیعت، میثاق، مشورت و احاله به رأی مردم، از باب جدال احسن و استناد به مقبول خصم است
  • تعداد رکورد ها : 1252