جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 5307
زبان‌شناسی در قرآن با نگاهی بر آواشناسی و واج‌شناسی کلام الهی
نویسنده:
شراره السادات سرسرابی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
دیر زمانی بود که احساس می‌کردم از رهگذر زبان‌شناسی می‌توان پلی به سوی این معجزه جاویدان زد و تحصیل من در رشته مزبور این گمان را قوت بخشید، از یک طرف زبان‌شناسی و ابعاد گسترده آن در پیش‌روی داشتم و از طرف دیگر اقیانوس پهناور آیات الهی در کلام حقش پیش رویم گسترده بود بر آن شدم تا تحلیلی همه جانبه از دیدگاه زبان‌شناسی بر قرآن داشته باشم. ولی مگر می‌شود وجودی به وسعت تمامی عالم را در صفحاتی گنجاند، این بود که تصمیم گرفتم موضوع خود را محدود سازم و گرچه محدود کردن از جانب من بود و محدود کردن کلام الهی مفهومی نداشت . با نگاهی اجمالی بر تاریخچه این تحفه الهی کار خویش ار آغاز نمودم. حیفم آمد از اعجاز آن مطلبی نگویم، به خصوص تحقیقات اخیری که با کمک‌گیری از کامپیوتر، معجز بودن آن را بیش از پیش برایمان آشکار می‌ساخت ، آن را نیز در فصلی گنجاندم. از قرائت قرآن سخن راندم تا قاریان بدانند که مقوله مورد بحث ما و آنان یکی است و هر دو در جستجوی یک هدف هستیم، همان شناسایی هر چه بهتر قرآن، خواستم تا فقط به شناسی و آواشناسی بپردازم، اقیانوس ژرف و راهی بی‌پایان فرار وی خود دیدم که هر یک قلمی بر گرفته بودند. هر چند برگرفتن نقطه‌ای از کلام لازیزال الهی به آن که آن را به گوشه‌ای گذاریم تا فقط وسیله‌ای باشد برای انجام تشرفیات . نظری بر تحقیات انجام شده در زمینه قرآن انداختیم با خود گفتم خوب است نمامی صاحب نظران از زبان‌شناسان، فقها، محقین زبان عربی، متخصین کامپیوتر و دانشمندان علوم طبیعی گرفته تا طلاب علوم دینی، همه و همه دسته به دست هم دهند تا جاده پرفراز و نشیب سعادت را که قرآن راهنمای آن است با هم هموار سازند. این رساله کوشش متواضانه‌ای بود به منظور شناسیایی آواهای قرآن، بررسی دیدگاههای قدیم و جدید و پژوهش در مورد آواشناسی و تجوید قرآن بر اساس مبانی نوین علمی و یافته‌های علم زبان‌شناسی.
پژوهشی در ایجاز و اطناب قصص قرآن
نویسنده:
سمانه مرادپور آرانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
فن بلاغی «إطناب» یکی از فنون «علم معانی» است که در انواع گوناگون در آیات قرآن به ویژه آیات مربوط به قصه‌های انبیاء به‌کار رفته است. از یک سو، محل نزول اکثر قصه‌های قرآن شهر مکه بوده و اقتضای فضای نزول و نیز رویکرد عام دانشمندان بلاغی عرب بر شیوه اختصارگویی بوده است. از سویی دیگر، هندسه و چینش حروف، کلمات و آیات قرآن بر مبنای نظام و ساختی دقیق استوار شده و وجود قصه در قرآن، نشانگر توجه خداوند به رسوخ پیام خویش در جان و روان مخاطب است. بنابراین، تنها هدف باری تعالی در به کارگیری فن إطناب، آراستگی کلام خویش نبوده است.پژوهشهای بلاغی پیشین، تنها به جمع‌آوری و ذکر شواهد قرآنی درباره موضوع إطناب پرداخته‌اند. در پژوهش حاضر، تلاش شد تا با بررسی موارد دخیل بر فهم و تفسیر إطناب یعنی شرایط و حال مخاطبِ کلامِ قرآن و نیز نظام چینش و نشست کلمه‌ها و جمله‌ها و در واقع سیاق، و کنکاش در کتابهای بلاغی و تفاسیر قرآن، به نکات ارزنـده و آموزه‌های گران دینی ـ که هدف اصلی حق تعالی از به کار گیری إطناب را شامل می‌شود ـ در 5 قصه منتخب(قصه آدم، نوح، ابراهیم، موسی و سلیمان:) دست یافته شود. در ادامه یافته‌های این پژوهش، دانسته شد که برای رسوخ باورهای دینی آیین نوپای توحیدی در دل مخاطبان مکّی، گاه إطناب بر إیجاز و اختصارگویی برتری داده شده است. نیز در بسیاری مواضع، موارد مختلف إطناب چون إعتراض، تذییل، تعلیل و ... به صورت تأکید (نوع دیگری از إطناب) بیان شده که متناسب با حال و شرایط اهل مکه در إنکار و مقاومت با دین مبین اسلام بوده است و گاه استفاده از چند نوع إطناب، برای بیان یک معنا و آموزه‌ای واحد و پرهیز از تکرار ملال آور سخن به یک شیوه بوده و این گوناگـونی بیان به آیات قرآن جلوه-ای زیبا و هنری بخشیده است.
قطب‌الدین شیرازی و علم‌الانوار در فلسفه اسلامی، نوشته: جان والبریج، ترجمه جواد قاسمی
نویسنده:
جواد قاسمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , ترجمه اثر
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پی بردن به عمق معنا و جان کلام بسادگی ممکن نیست و بدون داشتن قریحتی ذاتی و رحمتی ربوبی میسر نمی‌شود. ظاهر گفتار حکما از مفاهیم عمیق و ژرف آن حکایت نمی‌کند، علی‌الخصوص وقتی با رمز و تمثیل همراه باشد. گاه افسون کلام و آرایه‌های سخن بعضی را مفتون ظاهر می‌سازد و از درک معانی باطنی بازشان می‌دارد. خام‌اندیشی آفتی است که در اذهان بعضی رسوخ کرده و آنان را گرفتار جهل مرکب ساخته است . اینان با هر گفتار در ظاهر آراسته‌ای به وجد می‌آیند، با هر نشانی از تشخص و روشنفکری ساده‌لوحانه مجذوب می‌شوند و هویت و اصالت خود را از یاد می‌برند و در این پندار باقی می‌مانند که با خواندن ورقی معانی دانسته‌اند. آنگاه به خود اجازه می‌دهند در ژرفترین مسائل فلسفی و غامضترین مضامین عرفانی که حاصل عمر حکیم یا عارفی بزرگ بوده است وارد شوند و اظهارنظر کنند. دقت‌نظر و تلاش مولف این کتاب در بیان اندیشه‌های فلسفی حکمای اسلامی قابل تقدیر است ، اما قضاوت در این موضووع را که وی تا چه حد در فهم و استنباط فلسفهء قطب‌الدین شیرازی و شیخ اشراق بر صواب رفته به اهل فن می‌سپارم. شرح زندگانی و آثار قطب‌الدین شیرازی از آنچه تاکنون درباره او نوشته‌اند کاملتر و محققانه‌تر است . مولف ، بیشتر منابع مربوط به شرح حال او را از نظر گذرانده و گاه به تحلیل اخبار و گزارشهای رسیده و مقایسه آنها با یکدیگر می‌پردازد. سیر تحول زندگی قطب‌الدین، مسافرتها و ویژگیهای اخلاقی او با استناد به منابع موجود بیان می‌شود. نوشته‌ها و افکار قطب‌الدین با بررسی مهمترین آثارش : شرح حکمه‌الاشراق و دره‌التاج آغاز می‌شود. مولف با تامل در متن عبارات و گفته‌های قطب‌الدین و آگاهی از مشرب فیلسوفان پیش از او به شرح و تحلیل افکار وی می‌پردازد. از آنجا که قطب‌الدین در اصل فیلسوفی اشراقی است ، باز نمودن نکات اساسی فلسفهء اشراق و تحلیل فلسفهء سهروردی در این کتاب هدف اصلی آن را تشکیل می‌دهد. افکار و اندیشه‌های سهروردی در حکمه‌الاشراق ابتدا از طریق ذوق برای او حاصل می‌شود، سپس برای اثبات آنها به اقامهء براهین فلسفی توسل می‌جوید. شیخ اشراق در کتاب خود روی سخن با کسانی دارد که هم در جستجوی حکمت ذوقی هستند و هم در جستجوی حکمت بحثی، حکمت بحثی صرف را باید در کتابهای دیگر او مثل تلویحات جستجو کرد. مقایسهء فلسفه اشراق با فلسفهء مشاء - البته به گونه‌ای که سهروردی آن را تفسیر می‌کند - و نگاهی انتقادی به آن - که اساس حکمه‌الاشراق را تشکیل می‌دهد از جمله مسائل دیگر مورد بحث در این کتاب است .
رابطه بین رضایتمندی زناشویی مادر و سبک های شناختی با عزت نفس دانش آموزان دختر
نویسنده:
سیده‌طاهره معروف کلاهی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
دانشگاه آزاد اسلامیواحد تهران مرکزیدانشکده روانشناسی و علوم اجتماعی ، گروه روانشناسیپایان نامه برای دریافت درجه کارشناسی ارشد ( M.A ) گرایش تربیتی عنوان : رابطه بین رضایتمندی زناشویی مادر و سبک های شناختی با عزت نفس دانش آموزان دختراستاد راهنما : دکتر فریبا حسنیاستاد مشاور : دکتر مژگان سپاه منصور پژوهشگر : سیده طاهره معروف کلاهیتابستان 1391فهرست مطالبعنوان
اندیشه سیاسی علامه میر حامد حسین
نویسنده:
سیدحسن ابوصالح
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
علّامه میر حامد حسین هندی (1306 ـ 1246 هـ . ق) از متکلّمین و مجتهدین ‏بزرگ شیعه در قرن سیزدهم هجری است. اگر چه وی به لحاظ کلامی در میان اندیشمندان ‏دینی شناخته شده است، امّا به لحاظ اندیشه سیاسی اسلامی تاکنون ناشناخته مانده است. ‏اوّلین قدم پژوهشی در شناخت اندیشه سیاسی وی، رساله حاضر است. در این رساله به ‏توصیف سوانح احوال، عصر زندگانی و مبانی اندیشه سیاسی وی توجّه شده است. ‏شکل‏گیری جریانات بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام، هستی شیعه را مورد تهاجم و انکار ‏قرار داده و عملاً به مانعی در برابر تشکیل نظام سیاسی امامت شیعی شد. این موانع از همان ‏آغاز خصلتی کلامی ـ سیاسی به خود گرفت. جریان دیگری که پیش روی مکتب تشیّع ‏شکل گرفت، تهاجمی بود که خارج از جهان اسلام و در راستای از بین بردن دین اسلام ‏توسّط غرب و در قالب استعمار در جوامع اسلامی بروز کرد. اقدامات عملی کشورهای ‏استعمارگر با هدف تسلّط بر پادشاهی شیعی در منطقه اوده، با تهاجم علمی و حمله به ‏ارکان اعتقادات شیعی همراه شد. تحریک برخی از اندیشمندان اهل سنّت برای مبارزه با ‏شیعه در قالب نگارش ردّیه‏هایی بر اندیشه شیعی ظهور یافت و در این بین کسانی مانند ‏نصرالله کابلی، شاه ولی‏الله دهلوی و شاه عبدالعزیز دهلوی به نگارش آثاری در ایجاد شبهه و ‏ردّ مکتب تشّیع همت گماردند. در مقابل عالمانی مانند علّامه میر حامد حسین به دفاع از ‏کیان اعتقادی شیعه در میدان علم و مناظرات علمی همّت گماردند. تلاش‏های علمی علّامه ‏میر حامد حسین در موضوع امامت و جانشینی پیامبر گرامی اسلام | متمرکز است. ‏استدلال به منابع اهل سنّت در مباحث اثبات امامت حضرت امیرالمومنین ویژگی بسیار مهم ‏روش بحث میر حامد حسین می‏باشد.‏تبیین مبانی ساختار معرفتی امامت شیعه در دو بعد نص و سنّت و استدلال‏های گسترده به ‏آیات و روایات نشان از چیرگی بی‏نظیر میر حامد حسین هم به مبانی شیعه و هم به مبانی ‏اهل سنّت دارد.‏در این پژوهش با استناد به آثار میر حامد حسین به بررسی مبانی کلامی اندیشه وی و ‏چگونگی تبیین آن با توجّه به آیات و روایات موجود پرداخته شده است. از سویی دیگر با ‏ارائه گزارشی از تفکّرات سیاسی و اقدامات عملی وی تلاش شده تا برخی از نظریات کلامی ‏ـ سیاسی وی مشخّص شود.‏
«کارکردهای دین در جامعه سنتی و مدرن»
نویسنده:
امان‌الله فصیحی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
با وجود آن‌که دین در طول تاریخ بشر، دارای کارکردهای فراوانی بوده، اما در عصر مدرنیته این پرسش مطرح گردید که در زمان اداره زندگی بشر بر مبنای عقلانیت، چه نیازی به دین وجود دارد؟ پژوهش حاضر با روش توصیفی و تبیینی به بررسی کارکردهای دین در جامعه سنتی و مدرن پرداخته است. مفهوم دین از یک تعریف اجماعی میان دانشمندان برخوردار نیست اما می‌توان سنت‌گرایی، اسطوره، مفهوم رستگاری، مکان‌ها و اشیای مقدس، اعمال مقدس، نوشته‌های مقدس، جامعه مقدس و تجربه مقدس را شاخص‌های دین دانست. دین در جامعه سنتی، فرانهادی بوده و کارویژه‌های متعددی را به‌عهده داشته است؛ اما با تغییر جامعه از سنتی به مدرن، تغییراتی در کارکردهای دین پدید آمد. برخی از این تغییرات را می‌توان "تبدل کارکرد" نامید؛ به این معنا که برخی از کارکردها در جامعه مدرن به‌دلیل فقدان مسأله، یا پیداشدن راه حل‌های دیگری که مغایر با دین نیست، از میان رفته، و کارکردهای جدید در ارتباط با مسایل جدید پدید آمده است؛ مثلاَ نقش دین در ایجاد انقلاب، جنبش‌های اجتماعی و مشروعیت‌بخشی به نظام سیاسی، در جامعه سنتی نبوده و یا این اهمیت را نداشته است. برخی تغییرات نیز از نوع "تبدیل کارکردی" است؛ یعنی برخی از کارکردهای دین در جامعه سنتی، به‌دلیل مبنا قرار گرفتن علم و عقلانیت در جامعه مدرن کنار گذاشته شده، که می‌توان آن را "عرفی‌شدن" نامید. اما این تغییرات به‌معنای تنزل دین به نهادی در کنار سایر نهادها نیست. در این زمینه دو نظریه وجود دارد؛ برخی، کارویژه‌های دین را منحصر در امور فردی و روانی و هدایت انسان‌ها می‌دانند، و حضور دین در عرصه‌های دیگر جامعه سنتی را از باب ضرورت تلقی می‌کنند. و برخی دیگر اگرچه جامعه‌سازی را وظیفه دین می‌دانند اما مسائلی مانند رواج تمدن عرفی غرب و عدم ارایه الگویی کارآمد از دین را موانع حضور دین در صحنه اجتماع می‌دانند. اما در هر صورت، دین در جامعه مدرن هم می‌تواند کارآمد باشد. تحقیق حاضر در یک مقدمه و هفت فصل بیان شده است.
بررسی اوضاع سیاسی،اجتماعی و فرهنگی حلّه و نقش آن در فرهنگ و تمدّن اسلامی (از سده پنجم تا سده نهم هجری)
نویسنده:
زهرا طاهری پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
شهر حلّه در سده پنجم هجری به دست خاندان شیعی بنی مزید بنا شد. امیران این خاندان خود از دانش و فضیلت بی بهره نبودند. روحیه علم دوستی و دانش پروری آنان به همراه امنیت پایدار حلّه و موقعیت جغرافیایی مناسب آن باعث گردید، شیعیان، سادات و خاندان های علمی راهی حلّه شوند؛ به گونه ای که این شهر به یکی از پایگاه های رسمی شیعیان امامی و محل برگزاری محافل و حلقه‌های درسی آنان تبدیل شد. دانشوران شیعی با بهره مندی از فضای بحث و گفت وگوی علمی به گسترش و هم افزایی علوم اسلامی خاصّه در دانش هایی چون فقه، حدیث و کلام مدد رساندند. در این میان حضور فقیهان برجسته موجب پویایی و بالندگی دانش فقه گردید و این دانش در سایه کوشش آنان کامل‌تر و جامع‌تر شد و مبتنی بر ادله‌ای گردید که تا عصر حاضر مبنای استنباط فروع از اصول است. دستاوردهای دانشوران حلّی در دانش کلام نیز بسیار چشمگیر است به گونه‌ای که حوزه کلامی حلّه از پررونق ترین مدارس کلام امامیه به شمار می‌آید. مهم ترین رویداد کلامی یعنی شکل گیری کلام فلسفی از دستاوردهای این حوزه علمی است.افزون بر این، حضور پرشمار شاعران و سرایندگان در حلّه آن شهر را به رقیبی جدّی که توانایی هماوردی با بغداد را داشت، تبدیل ساخت.این پژوهش بر آن است تا بر اساس روش توصیفی تحلیلینخست اوضاع سیاسی حلّه، در دوره مزیدیان را بررسی کرده و سپس نقش آن خاندان را در گسترش علم و ادب واکاوی نموده، آنگاه ویژگی‌ها و دستاوردهای حوزه علمی حلّه و نقش آن را در گسترش فرهنگ و تمدّن اسلامی از اواخر سده پنجم تا سده نهم هجری بیان نماید. در همین جهت پس از مطالعه و تحقیق در منابع، مأخذ و پژوهش هایموجود به این نتیجه رسید که مزیدیان در ادامه راه آل بویه در پشتیبانی گسترده از شیعیان، فرصت و بستر لازمبرای فعالیّت‌های علمی آنان مهیا ساختند. همچنان که حمایتآنان از اهل شعر و ادب با هدف جلب افکار فرهیختگان به سوی حلّه، به عنوان مرکز علمی و ادبی در مقابل بغداد که مرکز خلافت عباسیان و تحت نفوذ سلجوقیان بود، صورت گرفت. از این رو حلّه به رغم سقوط مزیدیان، به سبب مهاجرت گسترده خاندان های علمی وادبی به آنجا، نقشی مهم در استمرار حرکت علمی و تولید دانش و بالندگی و شکوفائی تمدّن اسلامی ایفا نمود.
مصلحت اندیشی سیاسی در آراء و اقدامات خواجه نصیر الدین توسی
نویسنده:
رویا غلامی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
این رساله در مورد اقدامات ، آراء و افکار سیاسیخواجه نصیر الدین توسی می باشد . وی از اندیشمندان بزرگ شیعه مذهب قرن هفتم ه. ق بود ، که در اواخر دوران عباسیان و اوایل حکومت مغولان می زیست . خواجه توسینخستین فردی بود که فلسفه و کلام را به طور وسیعی در هم آمیخت. وی علاوه بر نبوغی که در علم کلام و فلسفه داشت ، در منطق ، هیأت و نجوم ، ریاضیات ، طب ، جغرافیا ، تفسیر ، فقه و ... نیز یکی از نوابغ عصر خود به شمار می آید. این پژوهش را با این سوال که حکمت و مصلحت در اقدامات و اندیشه سیاسی خواجه نصیر الدین توسی چه جایگاهی دارد ،آغاز نمودم و در صدد بودم که به بررسی نقش خواجه توسی از یک سو در فرو پاشی خلافت پوسیده عباسی و از سوی دیگر مقدمات تحکیم وحدت ملی در سایه ایدئولوژی شیعی بپردازم . در انتها به این نتیجه رسیدم که خواجه توسی در بر اندازی خلافت عباسی توسط مغولان نقش موثری داشت و به درون دستگاه مغولان در ایران که ایلخانان نامیده می شدند راه یافت و از رهگذر همکاری با مغولان به اقدامات مفید و موثری برای اسلام و ایران دست زد و در نهایت با اقدامات خود زمینه ساز رسمی شدن مذهب تشیع در ایران گردید.
بررسی انتقادی مبانی فلسفی مفهوم علم در اندیشه کوهن از منظر حکمت متعالیه
نویسنده:
سیدهادی ساجدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم)
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
تامس کوهن فیزیکدانی است که رفته رفته به تاریخ علم علاقه‌مند شده و به مطالعه در آن حوزه پرداخته است. وی پس از سال‌ها فعالیت در تاریخ و فلسفه علم، و با تکیه بر مطالعات تاریخی- جامعه‌شناختی دیدگاهی را به جامعه علمی عرضه کرد که با عنوان انقلاب‌های علمی و یا پارادایم‌های علمی شناخته می‌شود. وی در این دیدگاه به این نتیجه رسید که آنچه علم را به عنوان رشته‌های علمی هدایت می‌کند پارادایم است. پارادایم در معنای عام خود تمام آن مجموعه از باورها، ارزش‌ها، فنون و غیره می‌باشند که اعضای یک جامعه خاص در آن شریک هستند. با این بیان، تا قبل از شکل‌گیری پارادایم دوران پیش علم است که به تعداد دانشمندان در یک رشته علمی، نظریه وجود دارد. اما با غالب شدن یک نظام بالادستی همه فعالیت‌های علمی در قالب آن پیش می‌رود که آن را اصطلاحاً پارادایم می‌خوانیم. پارادایم غالب سعی دارد طبیعت را در قالب مفاهیم و گزاره‌هایی قالب بندی کند. البته هیچ پارادایمی نمی‌تواند به طور کامل به این تطابق دست یابد و همیشه نقاطی مبهم و غیر قابل حل باقی خواهند ماند. مسائلی که پارادایم توان حل آنها را ندارد اعوجاج خوانده می‌شود و اگر اعوجاجات یک پارادایم استمرار یابد به بحران تبدیل می‌شود. شکل‌گیری بحران، پارادایم را در معرض سقوط قرار داده و جامعه علمی با ظهور یک پارادایم جدید که توان حل آن بحران‌ها را دارد، عملاً پارادایم جدید را بر پارادایم سابق ترجیح می‌دهد.این نظریه فارغ از انتقاداتی که به آن وارد است، بر مجموعه‌ای از اصول فلسفی استوار است که از منظر فلسفی اسلامی و البته با خوانش حکمت متعالیه در تعارض است. اولین اصل فلسفی و یا به عبارت دیگر معرفت‌شناسانه‌ی نظریه انقلاب‌های علمی، انکار رویارویی با واقعیت عریان است. از جمله دلیل‌های کوهن برای انکار امکان دست‌یابی به واقعیت خالص، یکی آموزش است و دیگری تاثیر تجارب پیشین در فهم کنونی دانشمند. بخش عمده‌ای از کتاب ساختار انقلاب‌های علمی مربوط به مثال‌های واقعی و تاریخی است که کوهن در تلاش از از لابلای آنها نشان دهد که چگونه به لحاظ تاریخی این امور در فهم دانشمندان تاثیر گذارده‌اند. در اینجا نیز باید گفت که نمی‌توان منکر تاثیرگذاری آموزش یا تجارب پیشین بر فهم دانشمند شد، اما نمی توان از این مثال‌ها چنین نتیجه گرفت که همه علوم گرفتار در چنگال آموزش و تجارب پیشینی هستند و هیچ راه فراری از آنها وجود ندارد. بنابر آنچه از صدرا نقل کردیم ممکن است عقل تحت تاثیر این امور به استنتاجات غلطی دست یابد، اما همان عقل به کمک معیارها و ابزارهایی که در اختیار دارد می‌تواند خود را از تاثیرپذیری این امور نجات داده و یا حداقل در آنها تجدید نظر کند.دلیل دیگر کوهن عدم انطباق تامّ نظریه با واقعیت تجربی است. با توجه به اینکه کوهن علم را به عنوان یک مجموعه و نه تک گزاره لحاظ می کند، باید سخن او را پذیرفت.ملاصدرا به این حقیقت اشاره کرده و می‌گوید: «بخشی از علم مطابق با واقع است و بخشی غیر مطابق با واقع که جهل نامیده می‌شود». بنابراین هیچ دانشمندی نمی‌تواند ادعا کند همه دانسته‌هایش مطابق واقع است و خطا در آنها راهی ندارد، لکن باید توجه داشت که این مساله به هیچ وجه به معنای عدم امکان درک واقع نیست. همان دانشمند می‌تواند بار دیگر بر اساس موازین و معیارهای معتبر به سراغ دانسته‌هایش رفته و آنها را محک بزند.محدودیت زبان نیز کار را برای فهم واقع دشوار می‌کند، اما ناممکن نمی‌کند. دانشجوی زبانی که تنها هزار واژه از زبان جدید را آموخته است در برقراری ارتباط با صاحبان آن زبان ناتوان نیست بلکه دچار سختی می شود. او اگر واژه مورد نظرش برای انتقال یک مفهوم را نداند، ناچار است با سختی زیاد و با استفاده از واژگان دیگر آن مفهوم را به مخاطب خود منتقل کند، این به معنای امتناع برقراری ارتباط نیست، بلکه این محدودیت زبان تنها کار را سخت می‌کند.دومین اصل فلسفی نظریه انقلاب‌های علمی این است که با تغییر نظام اندیشه‌ای محقق و یا به عبارت دیگر با تغییر پارادایم حاکم، جهان پیرامونی محقق نیز تغییر خواهد کرد. موضع صدرالمتالهین نسبت به این مبنا منفی است. وقتی کوهن پارادایم را همچون تار عنکبوتی می‌داند که دانشمند در آن گرفتار است و هیچ راه برون‌رفتی از آن ندارد، جهان دانشمند را نیز همین تار عنکبوت می‌داند. دانشمند هیچ راه ارتباطی به خارج ندارد و عالم خارج برای او همان پارادایمی است که در آن می‌اندیشد. بنابراین بسیار منطقی به نظر می رسد که با تغییر یک پارادایم با این تلقی، جهان پیرامونی دانشمند نیز تغییر کند؛ چرا که جهان پیرامون او چیزی جز همان پارادایم نیست.در مقابل، وقتی بطلان آن مبنای غلط را روشن کردیم، به تبع نتیجه مترتب بر آن نیز باطل می‌شود. این گونه نیست که پارادایم همه هستی دانشمند باشد و او راهی به عالم خارج نداشته باشد، بلکه دانشمند با رعایت اصول جهان خارج را درک می‌کند، گر چه گاهی در این ادراک دچار خطا می‌شود. وقتی دانشمندی به خطاهای خود پی می‌برد، جهان پیرامونش تغییری نمی‌کند. در این حالت تنها تلقی او نسبت به برخی از واقعیت اصلاح می‌شود.سومین مبنای فلسفی-معرفت‌شناختی نظریه تامس کوهن عدم پذیرش معیاری برای قضاوت بین پارادایم‌هاست. به تعبیر وی، پارادایم‌ها قیاس‌ناپذیرند. کوهن به سه دلیل اعتبار معیار صدق را نمی‌پذیرد و عملاً به سوی نظریه «توقف» گرایش پیدا می‌کند. در مقابلملاصدرا به پیروی از حکمای اسلامی هر سه دلیل کوهن را به نقد می‌کشد. بدیهیات اولیه به عنوان مواد شکل دهنده معرفت و قوانین علم منطق به عنوان صورت تالیف و ساماندهی معرفت متعلق به هیچ پارادایم خاصی نیست. این حقایق فراپارادایمی هستند و صحت نتیجه‌اش مشروط به موافقت دانشمندان بزرگ یا اعتراف جمهور نیست، بلکه به عین حقیقت و متن واقع و امور خارجی صرف ناظر است. با این بیان مشکل دور مورد تصور کوهن نیز حل می‌شود. اکنون با وجود این معیارها جایی برای انکار اعتبار صدق نیست.نکته دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد، نحوه دست‌یابی کوهن به این نظریه می‌باشد. ویژگی عمده کتاب ساختار انقلاب‌های علمی بیان مثال‌ها و شواهد عینی و تاریخی است. کوهن با توجه به تخصصش در فیزیک و در پی آن علوم تجربی مرتبط مانند شیمی، نجوم و غیر اینها، وقتی بسیار زیادی صرف یافتن شواهد تاریخی کرده است. وی در این کتاب با مهارت بسیار فوق‌العاده‌ای شواهد تاریخی را به گونه‌ای کنار هم می‌چیند که نتیجه‌ای جز آنچه او بدان رسیده، نمی توان به دست آورد. این شواهد تاثیر روانی بسیار زیادی بر مخاطب در پذیرش ادّعای وی دارد. مخاطب با مطالعه این کتاب احساس می‌کند، حقیقت علم را با چشمانش در تاریخ می‌بیند و با گوش‌هایش صدای خرد شدن یک پارادایم و جانشینی پارادایم دیگر را می‌شنود، از این رو هیچ جایی برای شک وجود نخواهد داشت. اما حقیقت این است که بر اساس مبناگرایی اسلامی، نمی‌توان چندان به این شواهد دلخوش کرد. عمده نتایج حاصل از جمع‌آوری این مثال‌ها، برگرفته از حدس و استقراء ناقص می‌باشد که از لحاظ علمی جز گمان نتیجه‌ای ندارد؛ چرا که از لحاظ علمی نمی‌توان با دیدن چند مثال حکمی کلی برای همه تاریخ بشر صادر کرد.ممکن است چنین پرسیده شود که بالاخره در علوم تجربی چه باید کرد؟ آن بدیهیات اولیه آن قدر کلی و انتزاعی هستند که به کار علوم تجربی نمی‌آیند، آیا باید باب علوم تجربی را بست؟ پاسخ این است که بسیاری از آن بدیهیات به طور مستقیم مورد کاربرد علوم تجربی است. از آن جمله می‌توان به اصل امتناع اجتماع و ارتفاع نقیضین، عدم امکان جمع بین ضدین، مساوی بودن دو شیء مساوی با یک شیء مشترک و امثال این موارد نام برد. آنچه مورد تاکید است، حضور عقل در تمام این مراتب می‌باشد. با گذر زمان و ساخت ابزارهای دقیق‌تری برای ادراکات حسّی، و ارائه دریافت‌های جدید حسّی عقل در استدلال‌های گذشته خود بازنگری کرده و ممکن است قاعده‌ای را که مطلق می‌پنداشته، تخصیص بزند یا به درک جدیدی از آن برسد، اما این تلاش و درگیری دائمی علمی که تحت اشراف عقل رخ می‌دهد و در پی آن نتایج نون به نو حاصل می‌شود، به هیچ وجه دلیلی بر نسبی‌گرایی و یا نفی معیارهای صدق نمی‌باشد. مهم آن است که ابزارها و معیارهای لازم در اختیار بشر قرار دارد، این دانشمندان هستند که باید با به کارگیری توانایی خود طبیعت و نظام آفرینش را بهتر و کامل‌تر درک کنند و البته در این مسیر از ادعاهایی بیش از آنچه دلیل به اثبات می‌رساند پرهیز کنند.چهارمین مبنای کوهن انکار هدفمند بودن طبیعت است. و البته سخن کوهن راجع به انکار طبیعت هدفمند نیز بدون شک مورد اعتراض ملاصدراست. در واقع وقتی انسان قدمی خطا در راهی گذاشت، هر چه جلوتر می‌رود به خطاهای خود می‌افزاید. کوهن در زمانی زندگی می‌کند که اندیشه تطور انواع داروین به عنوان یک اصل قطعی و یقینی قلمداد می‌شود، او نیز تحت تاثیر همین اندیشه حرکت به سوی هدفی مشخص را انکار می‌کند. اینجا نیز همان خطای مورد ارتکاب در مورد هیئت بطلیموس تکرار شده است. اصلی که تنها یک حدس برگرفته از شواهدی تجربی است و از قطعیت و استحکام لازوال برخوردار نیست به عنوان اصلی حتمی و غیرقابل خدشه تلقی شده و تلاش می‌گردد در همه حوزه‌های معرفتی تطبیق داده شود. همه الهیون و از جمله ملا صدرا به هدفمند بودن طبیعت و نظام آفرینش اعتقاد دارند. این جهانی است که خداوند متعال خلق کرده و هزاران اسرار نهفته در آن قرار داده است. انسان به قدر طاقت بشری خود می‌تواند تنها از گوشه‌ای از این اسرار و حقایق پرده‌برداری کند.پنجمین و آخرین مبنای نظریه انقلاب‌های علمی این است که هستی علم را تنها در یک پدیده اجتماعی- روان‌شناختی خلاصه کرده و واقعیتی فراتر از آن برای رشته‌های علمی قائل نیست. ملاصدرا چنین هستی محدودی را برای علم نمی‌پذیرد و البته قبل از بررسی موضوع باید به تمایز اساسی بین مفهوم علم در نظر کوهن با مفهوم علم و معرفت در نظر صدرا توجه کرد. منظور کوهن از علم، دیسیپلینیا رشته علمی همانند فیزیک، شیمی و غیره است. در مقابل، مراد صدرا از علم، مفهوم عام آن یعنی معرفت‌های کسب شده توسط انسان است. بنابراین باید به گونه‌ای بحث را پیش ببریم که این دو معنا با هم پیوند خورده و در نقاط مشترک مورد مقایسه قرار گیرند.تامس کوهن به جنبه‌های جدیدی از دنیای علم توجه نموده و تلاش کرد نشان دهد که برخلاف تصوّر اثبات‌گرایان، تحصیل علم و نظریات علمی یک مسیر خودکار و عاری از القائات انسانی ندارد. وی با برشمردن مثال‌های تاریخی فراوان، تاثیرگذاری عوامل فردی، اجتماعی و معرفتی در تولید علم را به خوبی نشان داد. او در ادامه و بر اساس این تاثیرگذاری‌ها، علم را پدیده‌ای صرفاً اجتماعی لحاظ کرد و از این بعد به بررسی آن پرداخت. بنابراین ماهیت علم در نگاه او امری اجتماعی- تاریخی است که در بستر زمان شکل می‌گیرد و مسیر خود را بدون آنکه هدفی از پیش تعیین شده داشته باشد، ادامه می‌دهد. وقتی علم به عنوان نهادی اجتماعی تلقی می‌شود، به طور قهری نحوه مطالعه آن نیز به شکل خاصی رقم می‌خورد. در این نوع مطالعات باید به زمینه‌های پیدایش، جامعه متخصصان آن علم، محیط‌های علمی قبل از آن، نیازها و پرسش‌های جامعه از آن علم و اموری از این دست پرداخت. در مقابل، ملاصدرا اصل دانش‌های بشری را از سنخ وجود می‌داند، بنابراین معرفت امری اعتباری و قرادادی نیست. علم حقیقتی ناب و مجرد است که انسان می‌تواند با طی مسیر مشخص شده و با اجتناب از راهزنان طریق به آن گوهر نورانی دست پیدا کند. چنانچه وحی رابطه‌ای است قدسی و الهی است، اما وقتی به جامعه انسانی وارد می شود، رنگی اجتماعی به خود می‌گیرد. علم نیز در همان معنای عام خود یعنی معرفت‌های انسانی اندک اندک در ذهن دانشمندان شکل گرفته و به صورت مدوّن و منظم به دیگران ارائه می‌گردد. بنابراین رشته‌های علمی همان معرفت انسانی است که در قالب‌های مرسوم اجتماعی عرضه می‌گردد.ملاصدرا همچون حکیمان مسلمان برای این رشته‌های علمی واقعی برتر قائل می‌باشد. اینجاست که تفاوت اساسی ماهیت علم در نظر کوهن و صدرا روشن می‌گردد. صدرا رشته‌های علمی را مرتبه‌ای نازله از حقیقتی برتر می‌داند که البته ممکن است خطاها و غرض‌ورزی‌هایی در آن رخ داده باشد، در مقابل کوهن برای تنها همین رشته‌ها را دیده و چیزی بیش از واقعیتی اجتماعی برای آنها را نمی‌پذیرد.تبیین‌هایی که کوهن از عوامل موثر در نظر دانشمندان ارائه می‌دهد، برای ملاصدرا امری تازه نیست. قرآن کریم و سنت اسلامی مملو است از عواملی که درک صحیح بشری را دچار خدشه می‌کنند. آنچه متفاوت است، چگونگی تفسیر این عوامل می‌باشد. از نظر صدرا، این عوامل فردی، اجتماعی و معرفتی قاطعان طریقی هستند که می‌توانند راه رسیدن به حقیقت را سد کنند. این دوگانگی در تفسیر نتیجه‌ای منطقی از سخن قبل است. وقتی کوهن هیچ پشت‌پرده‌ای برای علم قائل نیست، طبیعتاً به آنچه تحقق می‌یابد اصالت داده و همان را علم می‌داند، اما اگر رشته‌های علمی را تنها تجلی و ظهوریافته حقیقتی دیگر دانستیم، تفسیر ما از این عوامل متفاوت خواهد بود. اینها عواملی هستند که مانع تجلی و ظهور صحیح و کامل حقیقت می‌شوند.کوهن در سخنان خود چنین می‌گوید: «پارادایم جدید یا سرنخی کافی برای بسط و تفصیل آتی یک پارادایم، دفعتاً و بعضاً در نیمه دل شب، در ذهن دانشمندی که عمیقاً غرق در بحران استظهور می‌کند». این کلام به وجهی ماورایی از علم اشاره دارد که گویا نظریه‌های جدید علمی همچون وحی از عالم بالا به ذهن دانشمند القا می‌شود. شهید مطهری این توان بشر را «حسّ الهام‌گیری» می‌نامد. اودر ادامه می‌گوید: «چیزى که این حس را رشد مى‏دهد تقوا و طهارت و مجاهدت اخلاقى و مبارزه با هواهاى نفسانى است. از نظر منطق دین، این خود امرى است غیرقابل انکار». این بیان که خود کوهن نیز بدان معترف است، بیان کننده همان حقیقت والای علم است که البته با غفلت از آن، علم تنها ماهیتی اجتماعی پیدا خواهد کرد.
یقین و یقینیات در منطق و فلسفه اسلامی
نویسنده:
عبدالحمید شهیدزاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
یقین و یقینیات در منطق و فلسفه اسلامی عنوان و موضوع این نوشته است. پژوهش حاضر در محور ماهیت یقین منقطقی که خود از مبانی، بلکه مهم‌ترین مبنای استدلال، حجت و برهان است و هم چنین در بردارنده بحث از انواع و اقسام یقین، تعداد یقینیات و بدیهیات، نقل آراء صاحب نظران و نخبگان در این مورد و بالاخره تبیین نظریه مختار و مورد قبول، سامان دهی شده و مورد تحقیق و ارزیابی قرار گرفته است. برای این منظور مطالب این رساله در حقیقت در دو بخش تنظیم شده؛ بخش اول آن مربوط است به مباحث شناخت و معرفت و در یک کلام جنبه معرفت شناسانه دارد، که ماهیت یقین را به تفصیل مورد بررسی و دقت قرار می‌دهد و بخش دوم حاوی مباحث منطقی موضوع است. بخش اول تنها یک فصل دارد به عنوان ماهیت یقین که شامل مباحث لغوی و اصطلاحی، تعاریف، امکان یقین، بررسی عقاید شک گرایان، حسیون و سوفیسط‌ها، بیان تفاوت یقین از جزم، ظن و شک، علم مقلد و جهل مرکب و سفسطه می‌شود. و بخش دوم سه فصل دارد: به این ترتیب که فصل اول از بخش دوم مربوط به انواع یقین است و هم چنین مباحث امتیاز یقین از سایر باورها، نسبیت یقین و ذاتیت یقین را مورد بحث و بررسی قرار داده است. در فصل دوم از این بخش به تفصیل به بیان دیدگاه‌ها و نظریات پرداخته شده و حتی المقدور سعی شده نظریات عمده از فلاسفه و منطق دانان اسلامی مطرح و بررسی شود. و بالاخره در فصل سوم از بخش دوم بررسی کوتاه و مختصر این دیدگاه‌ها و نظریات و بیان تفاوت‌های آنان و احیاناً نقد این نظریات پرداخته شده است.
  • تعداد رکورد ها : 5307