جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 5307
بررسی اخلاق خبر رسانی ازمنظر آیات وروایات
نویسنده:
حمیده سادات خاتمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیده:خبررسانی یکی از رگهای مهم و حیاتی جامعه و تأمین کننده نیاز انسان به اطلاعات است. در عصری زندگی می‌کنیم که حجم برق آسای اطلاعات و اخبار در کنار توزیع ناعادلانه آن با نام نظم نوین جهانی اطلاعات و اخبار، جریانی هدفمند و کنترل شده‌ای را برای کل جهان رقم میزند. در این میان فقر شدید ارزش مدارانه و اخلاقی در جریان خبر رسانی عصر جدید کاملاً محسوس است تا جایی که اصول و قوانین مدون ارتباطی که خواستگاه و ریشهای غربی دارد با همان بسته‌بندیِ برخواسته از ایدئولوژی غربی و نسبی گرایی اخلاقی، به همه کشورها صادرمیشود؛ اما وظیفه جامعه دینی جذب علم و دفع معایب آن است؛ با بازنمایی علم ارتباطات بر طبق فرهنگ دینی و بومی، می‌توان علوم جدید را بر مبنایی صحیح و جهانی پیرایش و کاربردی نمود. مبنای جهانی را میبایست از یک دیدگاه فراگیر گرفت و آن مبنای مطابق با فطرت اسلام است. منشور اعتقادات و اصول ارزشی دین اسلام را در کلام وحی و مفسران حقیقی‌اش می‌توان یافت. دیدگاه قرآن کریم و روایات ائمه معصومین:: درباره اخلاق خبر رسانی و ارائه اصول و معیارهای اساسی برای بالنده شدن این عرصه است. محقق با شیوه تحلیلی و با طرح این سئوال که از منظر قرآن و معصومین: اخلاق خبر رسانی چگونه است و چه ویژگی‌هایی دارد؟ با بررسی تفاسیر و کتب حدیثی به بررسی دیدگاه قرآن و روایات در رابطه با اخلاق خبر رسانی پرداخته است. در این رساله ابتدا به کلیات پرداخته شده وسپس «واژگان کلیدی» چون اخلاق و خبر و اهمیت و ارزش‌ها و نظریه‌ها و مکاتب پیرامون هر یک به طور مبسوط شرح داده شده. در این قسمت بیان گردید که مقصود از اخلاق در این رساله، همان سجایا و صورت باطنی انسان است که در فعل اختیاری انسان ظهور می‌کند و دارای مراحل و مراتبی است، اخلاق اعم از اخلاق حسنه و رذیله است اما آنچه مد نظراین رساله است «اخلاق حسنه» می‌باشد. مفهوم خبر رسانی نیز شامل کوشش‌هایی برای کسب، جمع آوری و تدوین و انتشار به موقع اطلاعات می‌شود، بنابراین خبر رسانی بیشتر ناظر به «نحوه ارائه خبر» است. در ادامه جایگاه اخلاق در خبر رسانی گفته شد، رابطه این دو مفهوم در بُعد علمی و رفتاری به دو صورت «اخلاق خبری» و «خبر اخلاقی» در خبر رسانی می‌انجامد. سپس اصول و ارزش‌های اخلاق خبر رسانی از دیدگاه آیات و روایات در سه محور بررسی شده: 1) اخلاق مربوط به مخبر، 2) اخلاق شیوه خبررسانی، 3) اخلاق محتوای خبر، پژوهشگر در ادامه ملاک‌های قرآن و روایی را برای خبر رسانی در ذیل هر محور بیان می‌دارد. مهم‌ترین نتایج حاصل از این پژوهش آن شد که چنانچه رسانه در خبررسانی به اصول و قواعد اخلاقی به دست آمده از قرآن و روایات پایبند باشد، اولاً: خبر آن از پایایی و پویایی فرا زمانی و فرا مکانی برخوردار می‌شود به گونه‌ای که خبر به تنهایی می‌تواند رسانه خودش باشد و ثانیاً: اعتماد مخاطب که بزرگ‌ترین سرمایه رسانه است به این ترتیب به حداکثر می‌رسد. تأمین شدن این غایات در گرو آن است که مجموعه اصول اخلاقی در خبررسانی قرآنی و روایی به طور هماهنگ وسیستماتیک در ارائه خبر مورد توجه و کاربرد قرار گیرد تا بتواند خبررسانی را به خبررسانی برخواسته از دین تبدیل کند.
بررسی استشهادات قرآنی سیبویه
نویسنده:
نور محمد خسروی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
خلاصه پایان نامه به فارسیخدواند متعال قرآن کریم را در مدت 23 سال بر قلب نازنین رسول خدا (ص) نازل کرد. این کلام نورانی نه تنها راهنمای انسانها و شفای سینه ها می باشد بلکه بیان کننده تمام علوم نیز می باشد. یکی از علومی که پایه و اساسش را به وسیله قرآن مستحکم نمود علم نحو می باشد. از آنجایی که موضوع علم نحو محافظت نمودن آخر کلمات می باشد تا اینکه خللی در معنای کلام پیدا نشود بدین خاطر لحن وغلط خوانی در کلام باعث بوجود آمدن علم نحو شد.شاید بتوان یکی از اسباب لحن و غلط خوانی عربها را اختلاط شان با عجم دانست.زیرا آنها برای امرار معاش و توسعه و پیشرفت فرهنگ شان می بایستی با کشور های هم جوار روابط صمیمی برقرار می کردند. در این هنگام بود که غلط خوانی شان شائع شد تا جایی که به آیات قرآنی نیز رسوخ کرد بزرگان صحابه همچون حضرت عمر (رض) و حضرت علی (رض) هنگامیکه متوجه این مسئله شدند، برای حفظ کلام خداوند گام بزرگی را در این راستا برداشته تا اینکه حضرت علی (رض) ابو الاسود دئلی را مامور پایه گذاری علم نحو کردند حتی در بعضی روایات چنین تصریح شده که بنیانگذار علم نحو خود حضرت علی (رض) بودند. و این چنین بود که آیات قرآنی از هر گونه خطایی مصون و محفوظ ماند.مهمترین اهدافی را که میتوان برای پدید آمدن علم نحو بیان کرد به شرح ذیل است:1- محافظت الفاظ قرآنی، که به اذهان علماء و بزرگان نحو خطور کرد، لذا قواعد این علم را پایه گذاری نمودند.2- فهم معانی و مفاهیم قرآن و این چیزی بود که بدون شناخت إعراب قرآن و ترکیب بندی جمله هایش میسر نبود.اما دراین میان مستشرقین ساکت ننشسته و بر این امر که ابو الاسود پایه گذار علم نحو بوده خورده گرفته و آن را بعید دانسته اند بلکه معتقد بر آنند قواعد این علم متاثر و برگرفته از قواعد یونانی می باشد. اما خدمتگذاران واقعی اسلام این ادعا را مردود دانسته و چنین جواب داده اند: علمای اسلامی نسبت به لغت یونانی و قواعد آن هیچ اطلاعی نداشته اند و هیچ رابطه علمی میان آنها نبوده است، گذشته از همه اینها شیرازه علوم عربی با علوم یونانی به هیچ عنوان هم خوانی ندارند پس چطور می شود که متاثر از علوم یونانی شده باشد.در فصل سوم نگارنده اشاره ایبه قراءتها و چگونگی بوجود آمدن شان و همچنین بیان حدیث نبوی مبنی بر نزول قرآن بر هفت حرف، داشته است. قراءات جمع قراءه بمعنای خواندن است و در اصطلاح، علمی را می گویند که از چگونگی اداء کلمات قرآن از آن جهت که از احوالشان مانند مد، قصر، النقل و... بحث می شود، خبر میدهد.مهمترین سببی را که میتوان باعث بوجود آمدن قراءات دانست تفاوت لهجه ها می باشد. شیرینی و حلاوت قرآن سبب شد که اعراب از قبیله های مختلف به تلاوت این کتاب عظیم الشان روی بیاورند که رفته رفته بعضی از کلمات بصورت لهجه ای تلاوت می شد تا اینکه بعضی از صحابه نسبت به این امر اعتراض کردند زیرا تصور می کردند که قرآن به غیر آن چیزی که می باشد تلاوت می شود، اما پیامبر اکرم (ص) به این مسئله خاتمه دادند و فرمودند که قرآن به لهجه های مختلف نازل شده است.اما مطلبی که قابل ذکر است اینکه علمای نحو به تمام قراءتها اعم از متواتر و شاذ، برای تبیین قواعد نحو استشهاد نموده اند مگر قرائتی را که با قیاس مخالف باشد یا اینکه ادارای اشتباه فاحش باشد، زیرا هر کلام صحیح که روایتش مورد ترجیح باشد و موافق قیاس نیز باشد هر چند که از طریق آحاد روایت شده باشد باز هم در نزد آنها قابل قبول است.بعضی انسانها بر این گمانند که منظور از حدیث نبوی مبنی بر نزول قرآن بر هفت حرف، قراءتهای هفتگانه می باشد در حالیکه این اشتباه است و هیچ یک از علمای علم قراءات قائل بر این نیستند و اینچنین می گویند که انحصار قراءتها در عدد هفت دارای هیچ دلیلی نمی باشد و شاید بدون هیچ قصدی بوجود آمده یا اینکه به قصد تیمن به عدد هفت بخاطر وجودش در حدیث نبوی می باشد.در واقع حروف هفتگانه ای که خداوند قرآن را بر آن نازل کرد بیان کننده لهجه های مختلف عرب می باشد زیرا که اعرابی که قرآن بر آنها نازل شد دارای لهجه های مختلف و لغات متعدد بودند پس خداوند متعال کتابش را در حالیکه مشتمل بر لهجه های عرب و لغات شان بود نازل کرد تا اینکه تلاوت قرآن برایشان میسر شود و از احکام و آدابی که در آن بیان شده است سود حاصل نمایند. اگر خداوند متعال قرآن را به یک لهجه نازل می کرد قرائت قرآن و بهره وری از آن بر آنها مشکل می شد زیرا که تحول و دگرگونی تمام انسانها از لغت مادر یشان نسبت به لغت دیگر دشوار و مشکل است، پس اگر خداوند متعال أعراب را از لغتی که با آن بزرگ شده اند باز می داشت و مجبور به لغتی غیر از آن می کرد، این امر بسیار گران برایشان تمام می شد لذا رحمت خداوند نسبت به این امت و دفع نمودن سختی از آنها مقتضی این بود که قرآن کریم به آسانی تلاوت شود تا اینکه بتوانند به بهترین نحو خدایشان را عبادت نمایند و بهترین استفاده را از این کتاب مقدس و نورانی بنمایند.در فصل چهارم شخصیت سیبویه که موضوع تحقیق مان نیز درباره بررسی استشهادات قرآنی این بزرگوار می باشد، مورد بررسی قرار گرفته است. عمرو بن عثمان که ملقب به سیبویه می باشد در عصر عباسی اول که ملقب به عصر طلایی می باشد می زیست.اوضاع سیاسی آن زمان بدین گونه بود که عباسی ها بر پایه های حکومت تسلط داشتند ولی با تمام این وجود بعضی از درگیری های داخلی در گوشه و کنار به چشم میخورد. اوضاع علمی و فرهنگی در عصر عباسی اول بسیار رشد و ترقی کرد بدین ترتیب که علمای زبر دستی پا به عرصه ظهور گذاشتند و علوم دینی را به صورت شاخه ای و رشته ای تدریس می کردند که این علوم عبارتند از: علوم قرآنی، تفسیر، حدیث، فقه، عقیده و کلام. مساجد نیز بوسیله علماء و حلقه های مناظره و تدریس شان آباد بود. اینچنین بود که سیبویه در این جو علمی که مملو از علماء و علوم مختلف بود پا به صحنه گیتی نهاد تا خدمتی شایان را برای قرآن از خود بجای بگذارد تا ثمره ای باشد برای علمایی که بعد از او چشم به جهان هستی باز می نمایند.سیبویه در اصل ایرانی تبار و از دیار شیراز بوده است اما زندگی و تحصیلش را در بصره سپری کرد و در سال 180 بنا بر بعضی از روایات در سن میانسالی در بصره یا شیراز وفات نمود.از مشهورترین استادان سیبویه می توان به خلیل بن احمد فراهیدی، یونس بن حبیب و عیسی بن عمر اشاره کرد که علم نحو را از آنها آموخت و علم لغت را ابو الخطاب اخفش اکبر به او تعلیم داد. و از میان شاگردانش که بسیار مشهور شدند و به درجه اجتهاد نیز رسیدند می توان ابو الحسن اخفش اوسط و قطرب را نام برد.سیبویه در ابتدای امر به تعلیم علوم شرعی پرداخت اما حوادث گوناگونی سبب شد که علوم شرعی را برای مدت مدیدی وداع گفته و به تحصیل علوم عربی بپردازد. از جمله آنها می توان به حوادث ذیل اشاره کرد:روایت شده که سیبویه به نزد استاد خود حماد بن سلمه آمد و اینچنین برایش گفت: من برایت حدیثی را از هشام بن عروه درباره مردی که «رعُف فی الصلاه» بیان می کنم. حماد برایش گفت «رعُف» اشتباه است بلکه «رعَف» صحیح است. سیبویه پس از شنیدن این حرف با ناراحتی منصرف شد و نزد خلیل آمد و موضوع را برایش بیان نمود هنگامی که خلیل حماد را تایید کرد سیبویه قسم خورد که باید علمی را بیاموزم که هیچ کس نتواند بر من خرده ای بگیرد.یکی دیگر از حوادثی که می توان به آن اشاره کرد اینکه سیبویه به همراه قومی که می خواستند حدیث بنویسندنزد حماد حاضر شدند. حماد حدیثی را بیان کرد که درآن کلمه «الصفا» ذکر شده بود. سیبویه این کلمه را بلند تکرار نمود و گفت: «الصفاء». حماد گفت: ای فارسی! «الصفا» مقصور است آن را با مد نگو. هنگامی که سیبویه از مجلس بیرون شد قلمش را شکست و اینچنین گفت: تا زمانیکه بر علم عربی غلبه نیابم هیچ چیزی نمی نویسم.مطلب دیگر که باید به آن اشاره کرد تالیف کتاب ارزشمند سیبویه بنام «الکتاب» می باشد. در واقع سیبویه تالیف کتاب را بعد از وفات استادش خلیل شروع کرد چرا که در بعضی از صفحات الکتاب پس از ذکر نام خلیل کلمه«رحمه الله» به چشم می خورد. شاید اولین چیزی که به ذهن خطور کند، عدم نام گذاری کتابش می باشد و می توان علتش را چنین بیان کرد که اجل و مرگ سیبویه این مهلت را به او نداد همانطوری که مقدمه و خاتمه ای را بر کتابش اضافه ننموده است.ارزش این کتاب به اندازه ای رسید که علمای قدیم و جدید به بهترین شیوه آن را مدح نموده اند به حدی که آن را قرآن نحو دانسته اند و منزلت این کتاب به حدی بود که علمای بزرگ آن را بعنوان تحفه و هدیه به یکدیگر عطا می کردند. به جرات می توان گفت که اکثر علمای بزرگ دینی از کتاب سیبویه بهره برده اند زیرا الکتاب دائره المعارفی از علوم لغوی، دینی، علمی و ادبی به شمار می آید.سیبویه در کتاب خود به موضوعات صرفی و نحوی پرداخته است و آنها را به صورت پر محتوا بیان نموده است. با وجود کتب زیادی که درباره نحو قبل و بعد از سیبویه تالیف شده اند، با صراحت می توان گفت که هیچ یک از صاحبان این کتب نتوانسته خدمتی را که سیبویه برای علم نحو انجام داد، به عرصه ظهور بگذارند. پس سیبویه را باید امام نحو و نحوی ها دانست و کتابش را معیار و شاهد بر این امر قرار داد و به این مطلب نیز باید اشاره نمود که هر چقدر هم که عالمی در نحو تسلط داشته باشد و زبانزد خاص و عام باشد باز هم نمی تواند احساس بی نیازی و استغناء از کتاب سیبویه داشته باشد.نگارنده در فصل پنجم به بیو گرافی پنج تن از علمای مجتهد نحو که متأثر از سبک سیبویه شده اند پرداخته است که مقدمترین آنها به لحاظ تاریخی ابو الحسن اخفش اوسط از مکتب بصره می باشد. ابو الحسن معروف به اخفش اوسط از موالی قبیله بنی مجاشع می باشد که نزد سیبویه زانوی تلمذ را به زمین نهاد، هر چند از لحاظ سنی بزرگتر از سیبویه بود اما تواضع و فروتنیش سبب شد که نزد کسی شاگردی کند که کوچک تر از او باشد.اخفش شاگردان زیادی را تربیت کرد وبه همه آنها کتاب سیبویه را تعلیم می داد. از دیگر خصوصیاتش اینکه به شرح اشعار توجه خاصی داشت تا جایی که کتاب «معانی الشعر» را به رشته تحریر در آورد و همچنین در علم عروض و معانی تبحر خاصی داشت. از میان تصنیفاتش می توان به این کتب اشاره کرد: کتاب الاربعه، کتاب الاشتقاق، کتاب الاصوات و کتاب الاوسط فی النحو.علی بن حمزه کسائی از مکتب کوفه شخصیتی دیگر است که متاثر از شیوه سیبویه شده است. وجه تسمیه کسائی بخاطر احرام بستنش در کساء بود که از آن روز به بعد او را کسائی نامیده اند. او عالم به نحو و لغت بود و در علم قراءات به درجه امامت رسید. همانطور که بیان شد اصلیتش کوفی بود اما بعدها بغداد را بعنوان مسکن خویش اختیار کرد و به تربیت هارون الرشید خلیفه عباسی و فرزندش امین پرداخت. کسائی در سن کهن سالی به یاد گیری نحو پرداخت و خیلی زود رشد و ترقی نمود تا جائیکه به درجه اجتهاد رسید.مناظره کسائی با سیبویه مسمی به «المسأله الزنبوریه» بسیار مشهور است. او اختلافات زیادی در بعضی از مسائل نحوی با سیبویه داشته، اما با این وجود بهره زیادی از الکتاب برده است. کسائی نیز خدمت بزرگی را به قرآن نموده است تا جایی که بعد از وفاتش یکی از بزرگان او را به خواب دید و از او پرسید که بعد از مرگت چطور با تو رفتار شد؟ او در جواب گفت: خداوند متعال مرا بخاطر خدمتی که به قرآن کردم مورد عفو وآمرزش قرار داد.شخصیتی دیگری که به منهج سیبویه چنگ زده و بر رد پایش قدم نهاده است، جار الله زمخشری از مکتب بغداد می باشد. زمخشری متبحر در نحو، لغت و بلاغت بود چنانچه تفسیر معروفش مسمی به الکشاف شاهد بر نبوغ علمی او می باشد. زاد گاهش روستای زمخشر از نواحی خوارزم است اما برای تعلیم علوم مختلف به شهر بغداد سفر کرد.زمخشری کسی بود که در زمانه خودش کم نظیر و یا می توان گفت بی نظیر بود بطوری که علمای بزرگ از مکانهای دور و نزدیک برای یاد گیری علوم نزد او می آمدند. او دارای آثار زیادی می باشد که برخی از آنها عبارتند از: الکشاف فی تفسیر القرآن، المفصل فی صنعه الإعراب و الفائق فی غریب الحدیث.ابن مالک از دیگر اشخاصی است که تحت تاثیر سبک و شیوه سیبویه قرار گرفته است. رشد و نبوغ علمیش در مکتب اندلس روز به روز چشم گیر تر می شد تا جائیکه علمای هم عصرش، امامت در نحو را شایسته اش دانستند. او تمام همت خویش را صرف محکم نمودن زبان عربی کرد تا جایی که از بسیاری از علمای قبل از خود نیز سبقت برد. و همچنین در علم قراءات نیز به مقام امامت رسید. تبحرش در علم صرف و نحو به حدی بود که او را بسان دریایی بی نظیر و دانشمندی بی همتا قلمداد کردند.ذوق و سلیقه بخصوصی در سرودن شعر داشت چنانه الفیه اش شاهد بر این ادعا می باشد.ابن مالک نیز کتب زیادی را به رشته تحریر در آورده که بعضی از آنها صاحب چندین شرح توسط علمای دیگر می باشد و در واقع می توان گفت که در زمره کتب مرجع و اساسی به شمار می آیند. بعضی از این کتب عبارتند از: الفیه ابن مالک، الموصل فی نظم المفصل، الکافیه الشافیه و شرح آن و شرح تسهیل.پنجمین شخصیت متأتر از منهج سیبویه، ابن هشام انصاری می باشد. در سال 708 هـ.ق در مصر به دنیا آمد و قرآن را در خرد سالگی حفظ کرد. خیلی زود پله های ترقی را طی کرد و به درجه اجتهاد رسید. در طول حیاتش بسیار مشهور شده بود بطوری که علماء از راههای دور و نزدیک برای یاد گیری مباحث نحوی دقیق و تحلیلات شیوایش نزد او می آمدند. او در عمق گفته های علمای متقدم نحو فرو می رفت و به بیان گفته های ضعیف و صحیح آنها می پرداخت که این مسئله باعث حیرت و تعجب علمای دیگر می شد.کتابهایی که ابن هشام به رشته تحریر در آورد سبب شد که علمای بزرگ در دوره های بعدی همچون محمد محی الدین عبد الحمید شروح و حاشیه هایی را بر آن بنگارند، از مهمترین این کتب عبارتند از: مغنی البیب عن کتب الأعاریب، قواعد الاعراب، عمده الطالب فی تحقیق تصریف ابن حاجب، شرح قطر الندی و شرح شذور الذهب.در فصل ششم نگارنده به هدف اصلیبحث که عبارت از ابتکار سیبویه در استشهاد نمودن به آیات قرآنی و بهره مندی سایر نحویین از سبک سیبویه و همچنین خدمت سیبویه به قرآن و قراءات می باشد، پرداخته است. اگر با دیده انصاف به شواهد قرآنی که در الکتاب سیبویه مذکور است بنگریم خواهیم دید که استعمال آنها توسط سیبویه به یک سبک وصورت نبوده است بلکه ابتکار بسزایی را از خود به جای گذاشته است که می توان این آیات را در سه قسم خلاصه کرد:1- ائتناس 2- پژوهش و تحقیق 3 استشاد صریح.ائتناس یعنی اینکه وارد شدن بعضی آیات برای تحلیل و یا توجیه بعضی از اسالیب، ابیات و آیات قرآنی دیگر. پژوهش و تحقیق نیز به دو قسم تقسیم می شود: 1- آیاتی که ظاهرشان نمایانگر قرار گرفتن آنها تحت همان قاعده ظاهری است در حالیکه اینچنین نیست. 2- سوال کردن سیبویه از خلیل درباره نکته هایی که در بعضی از آیات نهفته است. و در قسم استشهاد صریح که بیشترین آیات را به خود اختصاص داده است آیاتی را بیان کرده ایم که مستقیما و بطور صریح در بابهای مختلف به آنها استشهاد شده است.آیاتی که در بحث ائتناس برای اجازه بعضی از اسالیب وارد شده نمایانگر اینست که سیبویه این قواعد را فقط به وسیله آیات قرآنی بدون اینکه بیتی را بیاورد، ثابت نموده است. آیاتی که برای تایید بعضی از ابیات وارد شده است اتهام وارده مبنی بر اینکه اصل و اساس قواعد نحوی مبنی بر شعر بوده و آیات قرآنی آنچنان دخل و تصرفی در آنها ندارد را دفع می کند بلکه تایید اشعار توسط آیات قرآنی دلیل محکمی بر استشهاد نمودن به آیات قرآن است. و آیاتی که برای تایید بعضی از آیات دیگر ذکر شده است بیانگر این مطلب است که سیبویه برای توجیه بعضی از شواهد قرآنی فقط اکتفاء به قرآن کرده و حقیقتا قرآن را با قرآن توضیح و تفسیر نموده است.آیاتی که در بحث پژوهش و تحقیق به دو قسم تقسیم شد، قسم اول شاهد آیاتی که ظاهرشان بر خلاف باطنشان است و سیبویه با ایراد آنها به این مطلب اشاره می کند که این مجموعه از آیات احتیاج به ملاحظه دقیق قواعد و پی بردن به فروعات این قواعد دارد و برای علمای این علم شایسته نیست که تنها با نظر به این آیات حکمی را برایشان صادر نماید بلکه بعد از دقت نظر کامل و موازنه آنها با دیگر اسالیب و مقایسه با دیگر آیات متشابه به این امر روی بیاورند. قسم دوم که شامل گفتگو بین سیبویه وخلیل درباره بعضی از آیات می باشد بیانگر اینست که این مجموعه قرآنی دلالت بر یاد گیری این مطالب توسط سیبویه از استادش خلیل دارد و همچنین دلالت بر ملاحظه دقیق سیبویه نسبت به این چنین آیاتی می کند تا اینکه تعلیم و درسی برای دیگران باشد. و آیاتی که در بحث استشهاد صریح مطرح شده است و بسیار زیاد نیز می باشد، اعتماد سیبویه به آیات قرآن را برایمان واضح و روشن می کند.اما مطلبی که شایان ذکر است اینکه تمام علماء و مجتهدین بزرگ علم نحو که عبارتند از:اخفش اوسط، کسائی، زمخشری، ابن مالک وابن هشام بهره کافی و وافی را از ابتکار منحصر به فرد سیبویه حاصل کرده اند و هر یک به نوبه خود متاثر از منهج سیبویه شده اند، بعضی از آنها بهره زیادی و بعضی استفاده متوسطی را برده اند ولی بطور کلی همه آنها بصورت بسزایی از مسلک سیبویه بهره مند شده اند.در پایان باید به این نکته اشاره کرد که سیبویه را باید خادم واقعی قرآن و قراءات دانست و او را از هر گونه تهمتی مبنی بر اهتمامش به شعر بیش از قرآن و تعصبش نسبت به بعضی از قراءات مبرا دانست. زیرا سیبویه از جمله نحویینی است که بیشترین تمسک را به شواهد قرآن داشته است و در واقع قرآن را درمرتبه اول و بالاتر از شعر قرار داده است زیرا که استشهاد خود را در مسائل ابتدا با قرآن سپس با شعر و بعد از آن گفته هایی که به صورت نثر از قول بزرگان گفته شده است، آغاز می کند به جز مواردی که آیات قرآنی برای تبیین آن مسائل وجود ندارد و آنجاست که به اشعار و اقوال عرب اکتفاء می کند زیرا که قرآن تمام نطق صحیح عرب را در بر نگرفته است. و تهمت هایی که از جانب بعضی ها به سیبویه ئارد شده مبنی بر اینکه نسبت به قراءتهای قاریان بصره متعصب بوده است و در مقابل، قراءتهای قاریان کوفه را ضعیف دانسته است، تمامی این تهمت ها ناروا است زیرا که سیبویه قراءتهایی را بیان می کند که به آن قراءتها صفت زیبایی و نیک بودن را می دهد که تمامی علمای علم قرائت آنها را به قراء کوفه نسبت می دهند. و اینچنین است که خدمت سیبویه به قرآن و اعتدال و میانه رویش نسبت به قراءتها به مرحله ظهور می رسد.خلاصه پایان نامه به فارسیخدواند متعال قرآن کریم را در مدت 23 سال بر قلب نازنین رسول خدا (ص) نازل کرد. این کلام نورانی نه تنها راهنمای انسانها و شفای سینه ها می باشد بلکه بیان کننده تمام علوم نیز می باشد. یکی از علومی که پایه و اساسش را به وسیله قرآن مستحکم نمود علم نحو می باشد. از آنجایی که موضوع علم نحو محافظت نمودن آخر کلمات می باشد تا اینکه خللی در معنای کلام پیدا نشود بدین خاطر لحن وغلط خوانی در کلام باعث بوجود آمدن علم نحو شد.شاید بتوان یکی از اسباب لحن و غلط خوانی عربها را اختلاط شان با عجم دانست.زیرا آنها برای امرار معاش و توسعه و پیشرفت فرهنگ شان می بایستی با کشور های هم جوار روابط صمیمی برقرار می کردند. در این هنگام بود که غلط خوانی شان شائع شد تا جایی که به آیات قرآنی نیز رسوخ کرد بزرگان صحابه همچون حضرت عمر (رض) و حضرت علی (رض) هنگامیکه متوجه این مسئله شدند، برای حفظ کلام خداوند گام بزرگی را در این راستا برداشته تا اینکه حضرت علی (رض) ابو الاسود دئلی را مامور پایه گذاری علم نحو کردند حتی در بعضی روایات چنین تصریح شده که بنیانگذار علم نحو خود حضرت علی (رض) بودند. و این چنین بود که آیات قرآنی از هر گونه خطایی مصون و محفوظ ماند.مهمترین اهدافی را که میتوان برای پدید آمدن علم نحو بیان کرد به شرح ذیل است:1- محافظت الفاظ قرآنی، که به اذهان علماء و بزرگان نحو خطور کرد، لذا قواعد این علم را پایه گذاری نمودند.2- فهم معانی و مفاهیم قرآن و این چیزی بود که بدون شناخت إعراب قرآن و ترکیب بندی جمله هایش میسر نبود.اما دراین میان مستشرقین ساکت ننشسته و بر این امر که ابو الاسود پایه گذار علم نحو بوده خورده گرفته و آن را بعید دانسته اند بلکه معتقد بر آنند قواعد این علم متاثر و برگرفته از قواعد یونانی می باشد. اما خدمتگذاران واقعی اسلام این ادعا را مردود دانسته و چنین جواب داده اند: علمای اسلامی نسبت به لغت یونانی و قواعد آن هیچ اطلاعی نداشته اند و هیچ رابطه علمی میان آنها نبوده است، گذشته از همه اینها شیرازه علوم عربی با علوم یونانی به هیچ عنوان هم خوانی ندارند پس چطور می شود که متاثر از علوم یونانی شده باشد.در فصل سوم نگارنده اشاره ایبه قراءتها و چگونگی بوجود آمدن شان و همچنین بیان حدیث نبوی مبنی بر نزول قرآن بر هفت حرف، داشته است. قراءات جمع قراءه بمعنای خواندن است و در اصطلاح، علمی را می گویند که از چگونگی اداء کلمات قرآن از آن جهت که از احوالشان مانند مد، قصر، النقل و... بحث می شود، خبر میدهد.مهمترین سببی را که میتوان باعث بوجود آمدن قراءات دانست تفاوت لهجه ها می باشد. شیرینی و حلاوت قرآن سبب شد که اعراب از قبیله های مختلف به تلاوت این کتاب عظیم الشان روی بیاورند که رفته رفته بعضی از کلمات بصورت لهجه ای تلاوت می شد تا اینکه بعضی از صحابه نسبت به این امر اعتراض کردند زیرا تصور می کردند که قرآن به غیر آن چیزی که می باشد تلاوت می شود، اما پیامبر اکرم (ص) به این مسئله خاتمه دادند و فرمودند که قرآن به لهجه های مختلف نازل شده است.اما مطلبی که قابل ذکر است اینکه علمای نحو به تمام قراءتها اعم از متواتر و شاذ، برای تبیین قواعد نحو استشهاد نموده اند مگر قرائتی را که با قیاس مخالف باشد یا اینکه ادارای اشتباه فاحش باشد، زیرا هر کلام صحیح که روایتش مورد ترجیح باشد و موافق قیاس نیز باشد هر چند که از طریق آحاد روایت شده باشد باز هم در نزد آنها قابل قبول است.بعضی انسانها بر این گمانند که منظور از حدیث نبوی مبنی بر نزول قرآن بر هفت حرف، قراءتهای هفتگانه می باشد در حالیکه این اشتباه است و هیچ یک از علمای علم قراءات قائل بر این نیستند و اینچنین می گویند که انحصار قراءتها در عدد هفت دارای هیچ دلیلی نمی باشد و شاید بدون هیچ قصدی بوجود آمده یا اینکه به قصد تیمن به عدد هفت بخاطر وجودش در حدیث نبوی می باشد.در واقع حروف هفتگانه ای که خداوند قرآن را بر آن نازل کرد بیان کننده لهجه های مختلف عرب می باشد زیرا که اعرابی که قرآن بر آنها نازل شد دارای لهجه های مختلف و لغات متعدد بودند پس خداوند متعال کتابش را در حالیکه مشتمل بر لهجه های عرب و لغات شان بود نازل کرد تا اینکه تلاوت قرآن برایشان میسر شود و از احکام و آدابی که در آن بیان شده است سود حاصل نمایند. اگر خداوند متعال قرآن را به یک لهجه نازل می کرد قرائت قرآن و بهره وری از آن بر آنها مشکل می شد زیرا که تحول و دگرگونی تمام انسانها از لغت مادر یشان نسبت به لغت دیگر دشوار و مشکل است، پس اگر خداوند متعال أعراب را از لغتی که با آن بزرگ شده اند باز می داشت و مجبور به لغتی غیر از آن می کرد، این امر بسیار گران برایشان تمام می شد لذا رحمت خداوند نسبت به این امت و دفع نمودن سختی از آنها مقتضی این بود که قرآن کریم به آسانی تلاوت شود تا اینکه بتوانند به بهترین نحو خدایشان را عبادت نمایند و بهترین استفاده را از این کتاب مقدس و نورانی بنمایند.در فصل چهارم شخصیت سیبویه که موضوع تحقیق مان نیز درباره بررسی استشهادات قرآنی این بزرگوار می باشد، مورد بررسی قرار گرفته است. عمرو بن عثمان که ملقب به سیبویه می باشد در عصر عباسی اول که ملقب به عصر طلایی می باشد می زیست.اوضاع سیاسی آن زمان بدین گونه بود که عباسی ها بر پایه های حکومت تسلط داشتند ولی با تمام این وجود بعضی از درگیری های داخلی در گوشه و کنار به چشم میخورد. اوضاع علمی و فرهنگی در عصر عباسی اول بسیار رشد و ترقی کرد بدین ترتیب که علمای زبر دستی پا به عرصه ظهور گذاشتند و علوم دینی را به صورت شاخه ای و رشته ای تدریس می کردند که این علوم عبارتند از: علوم قرآنی، تفسیر، حدیث، فقه، عقیده و کلام. مساجد نیز بوسیله علماء و حلقه های مناظره و تدریس شان آباد بود. اینچنین بود که سیبویه در این جو علمی که مملو از علماء و علوم مختلف بود پا به صحنه گیتی نهاد تا خدمتی شایان را برای قرآن از خود بجای بگذارد تا ثمره ای باشد برای علمایی که بعد از او چشم به جهان هستی باز می نمایند.سیبویه در اصل ایرانی تبار و از دیار شیراز بوده است اما زندگی و تحصیلش را در بصره سپری کرد و در سال 180 بنا بر بعضی از روایات در سن میانسالی در بصره یا شیراز وفات نمود.از مشهورترین استادان سیبویه می توان به خلیل بن احمد فراهیدی، یونس بن حبیب و عیسی بن عمر اشاره کرد که علم نحو را از آنها آموخت و علم لغت را ابو الخطاب اخفش اکبر به او تعلیم داد. و از میان شاگردانش که بسیار مشهور شدند و به درجه اجتهاد نیز رسیدند می توان ابو الحسن اخفش اوسط و قطرب را نام برد.سیبویه در ابتدای امر به تعلیم علوم شرعی پرداخت اما حوادث گوناگونی سبب شد که علوم شرعی را برای مدت مدیدی وداع گفته و به تحصیل علوم عربی بپردازد. از جمله آنها می توان به حوادث ذیل اشاره کرد:روایت شده که سیبویه به نزد استاد خود حماد بن سلمه آمد و اینچنین برایش گفت: من برایت حدیثی را از هشام بن عروه درباره مردی که «رعُف فی الصلاه» بیان می کنم. حماد برایش گفت «رعُف» اشتباه است بلکه «رعَف» صحیح است. سیبویه پس از شنیدن این حرف با ناراحتی منصرف شد و نزد خلیل آمد و موضوع را برایش بیان نمود هنگامی که خلیل حماد را تایید کرد سیبویه قسم خورد که باید علمی را بیاموزم که هیچ کس نتواند بر من خرده ای بگیرد.یکی دیگر از حوادثی که می توان به آن اشاره کرد اینکه سیبویه به همراه قومی که می خواستند حدیث بنویسندنزد حماد حاضر شدند. حماد حدیثی را بیان کرد که درآن کلمه «الصفا» ذکر شده بود. سیبویه این کلمه را بلند تکرار نمود و گفت: «الصفاء». حماد گفت: ای فارسی! «الصفا» مقصور است آن را با مد نگو. هنگامی که سیبویه از مجلس بیرون شد قلمش را شکست و اینچنین گفت: تا زمانیکه بر علم عربی غلبه نیابم هیچ چیزی نمی نویسم.مطلب دیگر که باید به آن اشاره کرد تالیف کتاب ارزشمند سیبویه بنام «الکتاب» می باشد. در واقع سیبویه تالیف کتاب را بعد از وفات استادش خلیل شروع کرد چرا که در بعضی از صفحات الکتاب پس از ذکر نام خلیل کلمه«رحمه الله» به چشم می خورد. شاید اولین چیزی که به ذهن خطور کند، عدم نام گذاری کتابش می باشد و می توان علتش را چنین بیان کرد که اجل و مرگ سیبویه این مهلت را به او نداد همانطوری که مقدمه و خاتمه ای را بر کتابش اضافه ننموده است.ارزش این کتاب به اندازه ای رسید که علمای قدیم و جدید به بهترین شیوه آن را مدح نموده اند به حدی که آن را قرآن نحو دانسته اند و منزلت این کتاب به حدی بود که علمای بزرگ آن را بعنوان تحفه و هدیه به یکدیگر عطا می کردند. به جرات می توان گفت که اکثر علمای بزرگ دینی از کتاب سیبویه بهره برده اند زیرا الکتاب دائره المعارفی از علوم لغوی، دینی، علمی و ادبی به شمار می آید.سیبویه در کتاب خود به موضوعات صرفی و نحوی پرداخته است و آنها را به صورت پر محتوا بیان نموده است. با وجود کتب زیادی که درباره نحو قبل و بعد از سیبویه تالیف شده اند، با صراحت می توان گفت که هیچ یک از صاحبان این کتب نتوانسته خدمتی را که سیبویه برای علم نحو انجام داد، به عرصه ظهور بگذارند. پس سیبویه را باید امام نحو و نحوی ها دانست و کتابش را معیار و شاهد بر این امر قرار داد و به این مطلب نیز باید اشاره نمود که هر چقدر هم که عالمی در نحو تسلط داشته باشد و زبانزد خاص و عام باشد باز هم نمی تواند احساس بی نیازی و استغناء از کتاب سیبویه داشته باشد.نگارنده در فصل پنجم به بیو گرافی پنج تن از علمای مجتهد نحو که متأثر از سبک سیبویه شده اند پرداخته است که مقدمترین آنها به لحاظ تاریخی ابو الحسن اخفش اوسط از مکتب بصره می باشد. ابو الحسن معروف به اخفش اوسط از موالی قبیله بنی مجاشع می باشد که نزد سیبویه زانوی تلمذ را به زمین نهاد، هر چند از لحاظ سنی بزرگتر از سیبویه بود اما تواضع و فروتنیش سبب شد که نزد کسی شاگردی کند که کوچک تر از او باشد.اخفش شاگردان زیادی را تربیت کرد وبه همه آنها کتاب سیبویه را تعلیم می داد. از دیگر خصوصیاتش اینکه به شرح اشعار توجه خاصی داشت تا جایی که کتاب «معانی الشعر» را به رشته تحریر در آورد و همچنین در علم عروض و معانی تبحر خاصی داشت. از میان تصنیفاتش می توان به این کتب اشاره کرد: کتاب الاربعه، کتاب الاشتقاق، کتاب الاصوات و کتاب الاوسط فی النحو.علی بن حمزه کسائی از مکتب کوفه شخصیتی دیگر است که متاثر از شیوه سیبویه شده است. وجه تسمیه کسائی بخاطر احرام بستنش در کساء بود که از آن روز به بعد او را کسائی نامیده اند. او عالم به نحو و لغت بود و در علم قراءات به درجه امامت رسید. همانطور که بیان شد اصلیتش کوفی بود اما بعدها بغداد را بعنوان مسکن خویش اختیار کرد و به تربیت هارون الرشید خلیفه عباسی و فرزندش امین پرداخت. کسائی در سن کهن سالی به یاد گیری نحو پرداخت و خیلی زود رشد و ترقی نمود تا جائیکه به درجه اجتهاد رسید.مناظره کسائی با سیبویه مسمی به «المسأله الزنبوریه» بسیار مشهور است. او اختلافات زیادی در بعضی از مسائل نحوی با سیبویه داشته، اما با این وجود بهره زیادی از الکتاب برده است. کسائی نیز خدمت بزرگی را به قرآن نموده است تا جایی که بعد از وفاتش یکی از بزرگان او را به خواب دید و از او پرسید که بعد از مرگت چطور با تو رفتار شد؟ او در جواب گفت: خداوند متعال مرا بخاطر خدمتی که به قرآن کردم مورد عفو وآمرزش قرار داد.شخصیتی دیگری که به منهج سیبویه چنگ زده و بر رد پایش قدم نهاده است، جار الله زمخشری از مکتب بغداد می باشد. زمخشری متبحر در نحو، لغت و بلاغت بود چنانچه تفسیر معروفش مسمی به الکشاف شاهد بر نبوغ علمی او می باشد. زاد گاهش روستای زمخشر از نواحی خوارزم است اما برای تعلیم علوم مختلف به شهر بغداد سفر کرد.زمخشری کسی بود که در زمانه خودش کم نظیر و یا می توان گفت بی نظیر بود بطوری که علمای بزرگ از مکانهای دور و نزدیک برای یاد گیری علوم نزد او می آمدند. او دارای آثار زیادی می باشد که برخی از آنها عبارتند از: الکشاف فی تفسیر القرآن، المفصل فی صنعه الإعراب و الفائق فی غریب الحدیث.ابن مالک از دیگر اشخاصی است که تحت تاثیر سبک و شیوه سیبویه قرار گرفته است. رشد و نبوغ علمیش در مکتب اندلس روز به روز چشم گیر تر می شد تا جائیکه علمای هم عصرش، امامت در نحو را شایسته اش دانستند. او تمام همت خویش را صرف محکم نمودن زبان عربی کرد تا جایی که از بسیاری از علمای قبل از خود نیز سبقت برد. و همچنین در علم قراءات نیز به مقام امامت رسید. تبحرش در علم صرف و نحو به حدی بود که او را بسان دریایی بی نظیر و دانشمندی بی همتا قلمداد کردند.ذوق و سلیقه بخصوصی در سرودن شعر داشت چنانه الفیه اش شاهد بر این ادعا می باشد.ابن مالک نیز کتب زیادی را به رشته تحریر در آورده که بعضی از آنها صاحب چندین شرح توسط علمای دیگر می باشد و در واقع می توان گفت که در زمره کتب مرجع و اساسی به شمار می آیند. بعضی از این کتب عبارتند از: الفیه ابن مالک، الموصل فی نظم المفصل، الکافیه الشافیه و شرح آن و شرح تسهیل.پنجمین شخصیت متأتر از منهج سیبویه، ابن هشام انصاری می باشد. در سال 708 هـ.ق در مصر به دنیا آمد و قرآن را در خرد سالگی حفظ کرد. خیلی زود پله های ترقی را طی کرد و به درجه اجتهاد رسید. در طول حیاتش بسیار مشهور شده بود بطوری که علماء از راههای دور و نزدیک برای یاد گیری مباحث نحوی دقیق و تحلیلات شیوایش نزد او می آمدند. او در عمق گفته های علمای متقدم نحو فرو می رفت و به بیان گفته های ضعیف و صحیح آنها می پرداخت که این مسئله باعث حیرت و تعجب علمای دیگر می شد.کتابهایی که ابن هشام به رشته تحریر در آورد سبب شد که علمای بزرگ در دوره های بعدی همچون محمد محی الدین عبد الحمید شروح و حاشیه هایی را بر آن بنگارند، از مهمترین این کتب عبارتند از: مغنی البیب عن کتب الأعاریب، قواعد الاعراب، عمده الطالب فی تحقیق تصریف ابن حاجب، شرح قطر الندی و شرح شذور الذهب.در فصل ششم نگارنده به هدف اصلیبحث که عبارت از ابتکار سیبویه در استشهاد نمودن به آیات قرآنی و بهره مندی سایر نحویین از سبک سیبویه و همچنین خدمت سیبویه به قرآن و قراءات می باشد، پرداخته است. اگر با دیده انصاف به شواهد قرآنی که در الکتاب سیبویه مذکور است بنگریم خواهیم دید که استعمال آنها توسط سیبویه به یک سبک وصورت نبوده است بلکه ابتکار بسزایی را از خود به جای گذاشته است که می توان این آیات را در سه قسم خلاصه کرد:1- ائتناس 2- پژوهش و تحقیق 3 استشاد صریح.ائتناس یعنی اینکه وارد شدن بعضی آیات برای تحلیل و یا توجیه بعضی از اسالیب، ابیات و آیات قرآنی دیگر. پژوهش و تحقیق نیز به دو قسم تقسیم می شود: 1- آیاتی که ظاهرشان نمایانگر قرار گرفتن آنها تحت همان قاعده ظاهری است در حالیکه اینچنین نیست. 2- سوال کردن سیبویه از خلیل درباره نکته هایی که در بعضی از آیات نهفته است. و در قسم استشهاد صریح که بیشترین آیات را به خود اختصاص داده است آیاتی را بیان کرده ایم که مستقیما و بطور صریح در بابهای مختلف به آنها استشهاد شده است.آیاتی که در بحث ائتناس برای اجازه بعضی از اسالیب وارد شده نمایانگر اینست که سیبویه این قواعد را فقط به وسیله آیات قرآنی بدون اینکه بیتی را بیاورد، ثابت نموده است. آیاتی که برای تایید بعضی از ابیات وارد شده است اتهام وارده مبنی بر اینکه اصل و اساس قواعد نحوی مبنی بر شعر بوده و آیات قرآنی آنچنان دخل و تصرفی در آنها ندارد را دفع می کند بلکه تایید اشعار توسط آیات قرآنی دلیل محکمی بر استشهاد نمودن به آیات قرآن است. و آیاتی که برای تایید بعضی از آیات دیگر ذکر شده است بیانگر این مطلب است که سیبویه برای توجیه بعضی از شواهد قرآنی فقط اکتفاء به قرآن کرده و حقیقتا قرآن را با قرآن توضیح و تفسیر نموده است.آیاتی که در بحث پژوهش و تحقیق به دو قسم تقسیم شد، قسم اول شاهد آیاتی که ظاهرشان بر خلاف باطنشان است و سیبویه با ایراد آنها به این مطلب اشاره می کند که این مجموعه از آیات احتیاج به ملاحظه دقیق قواعد و پی بردن به فروعات این قواعد دارد و برای علمای این علم شایسته نیست که تنها با نظر به این آیات حکمی را برایشان صادر نماید بلکه بعد از دقت نظر کامل و موازنه آنها با دیگر اسالیب و مقایسه با دیگر آیات متشابه به این امر روی بیاورند. قسم دوم که شامل گفتگو بین سیبویه وخلیل درباره بعضی از آیات می باشد بیانگر اینست که این مجموعه قرآنی دلالت بر یاد گیری این مطالب توسط سیبویه از استادش خلیل دارد و همچنین دلالت بر ملاحظه دقیق سیبویه نسبت به این چنین آیاتی می کند تا اینکه تعلیم و درسی برای دیگران باشد. و آیاتی که در بحث استشهاد صریح مطرح شده است و بسیار زیاد نیز می باشد، اعتماد سیبویه به آیات قرآن را برایمان واضح و روشن می کند.اما مطلبی که شایان ذکر است اینکه تمام علماء و مجتهدین بزرگ علم نحو که عبارتند از:اخفش اوسط، کسائی، زمخشری، ابن مالک وابن هشام بهره کافی و وافی را از ابتکار منحصر به فرد سیبویه حاصل کرده اند و هر یک به نوبه خود متاثر از منهج سیبویه شده اند، بعضی از آنها بهره زیادی و بعضی استفاده متوسطی را برده اند ولی بطور کلی همه آنها بصورت بسزایی از مسلک سیبویه بهره مند شده اند.در پایان باید به این نکته اشاره کرد که سیبویه را باید خادم واقعی قرآن و قراءات دانست و او را از هر گونه تهمتی مبنی بر اهتمامش به شعر بیش از قرآن و تعصبش نسبت به بعضی از قراءات مبرا دانست. زیرا سیبویه از جمله نحویینی است که بیشترین تمسک را به شواهد قرآن داشته است و در واقع قرآن را درمرتبه اول و بالاتر از شعر قرار داده است زیرا که استشهاد خود را در مسائل ابتدا با قرآن سپس با شعر و بعد از آن گفته هایی که به صورت نثر از قول بزرگان گفته شده است، آغاز می کند به جز مواردی که آیات قرآنی برای تبیین آن مسائل وجود ندارد و آنجاست که به اشعار و اقوال عرب اکتفاء می کند زیرا که قرآن تمام نطق صحیح عرب را در بر نگرفته است. و تهمت هایی که از جانب بعضی ها به سیبویه ئارد شده مبنی بر اینکه نسبت به قراءتهای قاریان بصره متعصب بوده است و در مقابل، قراءتهای قاریان کوفه را ضعیف دانسته است، تمامی این تهمت ها ناروا است زیرا که سیبویه قراءتهایی را بیان می کند که به آن قراءتها صفت زیبایی و نیک بودن را می دهد که تمامی علمای علم قرائت آنها را به قراء کوفه نسبت می دهند. و اینچنین است که خدمت سیبویه به قرآن و اعتدال و میانه رویش نسبت به قراءتها به مرحله ظهور می رسد.
بررسی تطبیقی هرمنوتیک شلایرماخر و گادامر در مواجهه با متن دینی
نویسنده:
فاطمه نورنژاد
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیده تمام نماادیان ابراهیمی (اسلام، مسیحیت و یهودیت) مبتنی بر وحی و کلام الهی اند و این امر باعث می‌شود که فرهنگ دینی چنین جوامعی به شدت تحت تاثیر متون دینی و تفسیر و فهم آن ها باشد، این پیوند عمیق میان فرهنگ دینی و مقوله تفسیر متون دینی موجب می‌شود که ارائه نظریات نو در زمینه تفسیر و فهم متون، بر معرفت دینی و تفسیر متون دینی تاثیر گذار باشد و عالمان دینی را با پرسش هایجدید روبه رو سازد. علاوه بر این پاره‌ای از مباحث هرمنوتیک معاصر به تفکر فلسفی درباره ماهیت فهم می پردازد، که در آن فهم خاصی مثل فهم دینی یا علمی یا اجتماعی مورد نظر نیست، بلکه مطلق عمل فهمیدن و شرایط حصول آن مورد بررسی و تحلیل قرار می‌گیرد. قضاوت‌‌ها و احکام عامی که در این بررسی صادر می‌شود، شامل معرفت دینی و فهم و تفسیر متون دینی نیز می‌شود، و در نتیجه میان مباحث هرمنوتیک و معرفت دینی پیوند برقرار می‌شود.از آن جا که همواره در بحث از تفسیر کتب مقدس دغدغه و اختلاف نظر اساسی مفسرین مسئله دست یابی و یا عدم امکان دست یابی به قصد مولفو به تبع آ ن دست یابی به فهم عینی از سویی و پایان ناپذیر بودن فرآیند عمل فهم و تفسیر از سوی دیگر بوده است رساله حاضر به بررسی این مسئله بر اساس تطبیق آراء شلایرماخر و گادامر و بازتاب آراء هرمنوتیکی آین دو در حوزه فهم و تفسیر دینی می پردازد. واژگان کلیدی: فهم دینی، تفسیر، عینیت، نسبیت.
اندیشه‌های سنت  و تجدد در مطبوعات  ایران در مجله‌های کیان، فرهنگ  توسعه، نامه فرهنگ
نویسنده:
مهدی مهدیزاده طالشی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
موضوع این تحقیق بررسی نسبتمولفه‌های "سنتو تجدد" در مجله‌های کیان، نامه فرهنگو فرهنگتوسعه است . در این تحقیق به واقع به بررسی سنت(اصالتو هویتفرهنگی و معرفتدینی) و مولفه‌های تجدد در مطبوعاتپرداخته‌ایم. این تحقیق یکتحقیق بنیادی استو در حوزه مطالعاتتاریخی و معرفت‌شناسی جای می‌گیرد. با توجه به شرایط تاریخی و اجتماعی کشورمان که در مرحله گذار از سنتبه تجدد استضرورتمطالعه و تحقیق به منظور روشن شدن ابعاد و زوایای پنهان نحوه این گذار روشن می‌شود. از طرفدیگر بحث‌هایی نظیر حقوق و آزادی مطبوعات ، استقلال حرفه‌ای روزنامه‌نگاران، در صورتی ارزشدرستخود را می‌یابد که دلایل معرفی بر اینگونه مباحثرا به درستی شناختو ... . فصل دوم به بررسی منابع نظری و منابع تحقیق اختصاصدارد. در بخشاول تقسیم‌بندی‌های زندگی بشر از منظرهای مختلففلسفی و جامعه‌شناسی آورده شد تا برای آشنایی با انشقاق و تمایز دو دوره تاریخی سنتو تجدد. تجدد و بسترهای فکری و اجتماعی شکل‌گیری آن به منظور آشنایی با عمق و ریشه این مفهوم و سپسنسبتآن با سنتبخشدوم این فصل را به خود اختصاصداده است . در اینجا دیدگاهها و مواضع فکری چند تن از اندیشمندان ایرانی (سروش ، داوری و ...) در خصوصنسبتسنتو تجدد تشریح شده است . ضرورتطرح این دیدگاهها مبتنی استبر تماشای فکری و نظرورزی علمی این اندیشمندان در عرصه مطبوعاتکشور. در بخشسوم "روشنگری" و مقوله‌های بنیادی آن و تاثیر این بینشبر معارفدینی روزگار خود و سپسویژگیهای علم و عقل جدید در مقایسه با علم و عقل قدیم تعیین گردیده است . نسبتعقل و دین و مباحثمربوط به این مناسباتدر دو حوزه معرفتی "علم کلام" و فلسفه دین (بخشچهارم) و انحطاط جوامع اسلامی و دلایل و علل آن بخشپنجم این فصل را تشکیل می‌دهد. در بخشششم مباحثاحیاء دین و اندیشه‌های سلسله احیاگران آمده و در بخشهفتم نظریاتفیلسوفان سیاسی مغربپیرامون دموکراسی ذکر شده است . فصل سوم: روشتحقیق: در این تحقیق دو روشکتابخانه‌ای و تحلیل محتوا مورد بهره‌برداری قرار گرفته است . در مجموع 48 شماره مجلاتکیان، نامه فرهنگو فرهنگتوسعه از مهر 1371 تا شهریور 1374 جامعه آماری این تحقیق است . در اینجا مفاهیم مورد تعریفواقع شده‌اند نظیر سنت ، تجدد، علم، عقل و ... فصل چهارم: بررسی یافته‌های تحقیق: به منظور دستیابی به نظریاتجامع سوالاتی طرح و با توجه به یافته‌ها به انها پاسخ داده شد. یافته‌ها نشان می‌دهد که در مورد اندیشه‌های سنتو تجدد نشریه کیان با 55/7 درصد بیشترین فراوانی را در مقایسه با دو نشریه دیگر داراست . از میان روشنفکران عبدالکریم سروشدر بازسازی سنتو فهم دینی بیشترین جهد و کوششرا می‌ورزد. از میان مولفه‌های تجدد مولفه دمکراسی و نسبتآن با معرفتدینی 17/9 درصد بیشترین فراوانی را دارا استو حکایتاز آن دارد که امر سیاستو حکومتو تبیین فلسفه متناسببا اندیشه دینی و نمونه جدی روشنفکر ایرانی است . جداول آماری نشان می‌دهد که از مجموع بررسی سه نشریه نگرشمثبتنسبتبه مولفه‌های تجدد با سنتدر مقایسه با نگرشمنفی بیشتر است . بعلاوه در راساندیشه‌های موجود روشنفکری سه رهیافتبه چشم می‌خورد: دیدگاه علمی و معرفت‌شناسانه، دیدگاه فلسفی ماهیتکار و هستی‌شناسانه و دیدگاه جامعه‌شناسانه و ....
سبک شناسی خطبه های نهج البلاغه
نویسنده:
محمد غفوری فر
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
سبک‌شناسی یکی از مهم‌ترین رویکردهای جدید نقدی است که می‌کوشد تا از طریق مطالعه ساختار متن و تجزیه و تحلیل عناصر آن بر طبق سه سطح آوایی، نحوی و دلالی به کیفیت ارتباط بین این سطوح پرداخته و به جنبه‌های ادبی، زیبایی‌شناسی و عاطفی ورای ساختار متن دست یابد. از جمله متون برگزیده‌ای که شایستگی بررسی و تحلیل سبک‌شناسی را دارد، خطبه‌‌های نهج‌البلاغه است. این خطبه‌ها با موسیقی دل‌نشین، ترکیبات جذاب و مفید در ذهن مخاطب توجه بسیاری از اندیشمندان و ادبیان را به خود جلب نموده است. این پایان‌نامه در تلاش است تا با رویکرد سبک‌شناسی توصیفی و روش تحلیلی ـ توصیفی، به تبیین برجسته‌ترین نمود‌های سبکی خطبه‌های نهج البلاغه در سه سطح آوایی، ترکیبی و دلالی (بلاغی) بپردازد و نقش این نمودهای سبکی را در پیوند با اهداف و اغراض امام (ع) بررسی کند. این جستار در سطح آوایی خطبه‌های نهج البلاغه، مباحث سجع، جناس، نظم آوای درونی، تکرار، تضاد و مقابله را مورد ارزیابی قرار می‌دهد. در سطح ترکیبی(نحوی)، جمله‌ی فعلیه و اسمیه، اسالیب خبری و انشائی، تقدیم و تأخیر، حذف، پیوند واژگان و عبارات و جمله‌ی قَسم و در سطح دلالی مباحث تشبیه، استعاره، کنایه، مجاز، ناسازواری و بینامتنی قرآنی را مورد بررسی قرار می‌دهد. نتایج کار نشان می‌دهد، در سطح آوایی، هر کدام از عناصر آوایی علاوه بر زیبایی و جذب اذهان مخاطبین در گوش دادن به موسیقی کلام خطبه‌ها، امکان استنباط معانی و مفاهیم را برای آنها فراهم می‌کند. در سطح ترکیبی، فراهنجاریی‌های ترکیبی نه تنها خطبه‌های نهج البلاغه را از نظر شکل دارای زبانی زنده و انعطاف‌پذیر ساخته و یکنواختی و جمود را از آن زدوده است؛ بلکه معنا نیز همسان با فرم نوشتاری، برجسته و تأثیر شگرفی بر مخاطب ‌گذاشته است. در سطح دلالی، بهره‌گیری از شگردهای دلالی و بلاغی سبب خَلق تعابیر و تصاویر بی-نظیر و موجب مشارکت مخاطب در اثر گردیده و او را طرف فعال معادله‌ی متن قرار داده است.
منطق استقرا از نظر شهید صدر و تاثیر آن بر اعتقادات اسلامی
نویسنده:
احمد پوراکبر
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مسئله قیاس و استقرا که به عنوان دو محور اساسی در پیدایش شناخت و معرفت نقش ایفا می کنند از اساسی ترین مباحث علم منطق که از علوم پایه محسوب می شود قرار گرفته اند و خود استقرا بر دو نوع کامل و ناقص تقسیم می شود ولی از آنجایی که معمولا استقرای کلی به ندرت اتفاق می افتد و مقدمات قیاس هم بر استقرا استوار استآنچه که در منطق از ارزش عملی بالایی برخوردار است استقرای ناقص می باشد. در این میان مشکله استقرای ناقص که در آن از حکم جزء به حکم کل می رسیم از دیر باز به عنوان مشکله حل نشدنی چندین هزار ساله مطرح بوده است.علامه شهید آیت الله صدر (ره) متاخرترین اندیشمندی است که در مورد استقرا به بحث در مورد آن پرداخته و نظریات بی بدیل و کاملا ابتکاری و متفاوت با بحثهای قبل از خود در باب استقرا داده است. شهید صدر (ره) با ارائه تعریف و روش جدید از حساب احتمالات، و ارتباط آن با مسئله استقرا، و همچنین طرح مباحث علم اجمالی، در قدم اول، و طرح یقین موضوعی و ذاتی در مقابل یقین منطقی، در قدم دوم، به طرح و اثبات مبانی استقرای منطقی پرداخته است.با توجه به این که اکثر شناخت های بشری که برخی در جایگاه باور و اعتقاد قرار می گیرند از راه استقرای ناقص حاصل می شود و هرگونه تغییر و دگر گونی در مبانی منطقی آن، در طریقه رسیدن به این شناخت ها و نیز ارزش گذاری این معرفت ها تغییر ایجاد می کند بنابراین با نگاه عمیق و ابتکاری شهید صدر به مبانی منطقی استقرا باید ببینیم که چه تاثیراتی در شناخت ها و باورها ایجاد می شود.در این مقال تنها به تاثیر این نوع نگاه به مبانی منطقی استقرا در شناخت های عمیق اسلامی انسانی یعنی اصول اعتقادی توحید، نبوت و معاد مورد بررسی قرار گرفته و به تاثیرات بسیار مثبت، ژرف و عمیق این مبانی در آنها اذعان شده است.
مراتب خلود در قرآن و روایات و مقایسه نظرات کلام جدید باآن
نویسنده:
محسن علی نجیمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
یکی از صفاتی که قرآن کریم برای اهل بهشت و دوزخ مطرح کرده است خلود و جاودانگی است. خلود در بهشت با فضل الهی قابل توجیه است اما خلود در دوزخ موجب طرح شبهاتی گردیده است از آن جمله جاودانگی عذاب مقید به وجود آسمانها و زمین شده؛ و نیز تناسب کیفر با گناهِ عاصی با توجه به عمر محدود انسان.در این تحقیق چهار مرتبه برای خلود قایل شده و بررسی شده است.
اندیشه های عرفانی شیخ سعید نورسی
نویسنده:
مولود مصطفایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
«شیخ سعید نورسی» عارف، عالم و شارحی بزرگ از بلاد ترکیه است که در سال 1876 در روستای نورس در استان بتلیس به دنیا آمد. از همان کودکی آثار ذکاوت و نبوغ در سیمایش نمودار بود و در میان شاگردان مدرسه به شیخ معروف شد. میل به عزلت و درویشی از دوران جوانی در او ریشه داشت و مطالعه آثاری از شیخ عبدالقادر گیلانی و شیخ احمد سرهندی این تمایل را در او به شدت تقویت کرد. او در حمله روس‌ها به امپراتوری عثمانی و پس از مبارزه‌ای پر از رشادت اسیر قزاق‌ها شد. جراحت‌های روحی ناشی از جنگ او را دچار بحرانی درونی کرد. و پس از جنگ اگر چه پیشنهادات مختلفی از سوی حکومت به او شد اما او سیاست را کنار نهاد و وقتی که جریان سکولار و ضد اسلامی رهبران جدید ترکیه را مشاهده کرد، وقت خود را وقف یافتن راهی برای زنده نگهداشتن و حفظ ایمان نمود و نوشتن مجموعه آثار دینی، تفسیری و عرفانی خود را با نام «رسائل نور» آغاز کرد. او معتقد بود که رسائل به نوعی الهام خداوندی است: «رسائل نور افکاری نیست که عقل بشری آن را آراسته باشد، بلکه الهامی خداوندی است که آن را از نور قرآن بر قلب من فرو فرستاده است.» سلوک عرفانی نورسی بر اساس مسلک نقشبندی است اما او مقامات ده گانه یا هفت گانه عرفا را در چهار منزل عجز، فقر، شفقت و تفکر خلاصه می‌کند. و معتقد است عجز چون عشق انسان را با عبادت به معبود می‌رساند. حقیقت اوراد و اذکار در سنت عرفانی او پیروی از سنت نبوی، عمل به فرائض و ترک کبائر است. به عقیده نورسی مجموعه رسائل به نجات ایمان می‌اندیشد. همان چیزی که اهل تصوف در پی تبیین حقیقت آن بوده‌اند. آثار او آکنده از عبارات، اصطلاحات و اندیشه‌های صوفیه و کلمات عرفانی است، با این همه نورسی از جمله چهره‌هایی است که نه فرقه‌ای ایجاد کرد و نه خود را صوفی پنداشت. او همیشه می‌گفت من معلمی همانند غزالی و امام ربانی هستم. و طریقت نورسیه یا نورجی پس از او توسط شاگردانش و بر اساس اندیشه‌ها و افکار او بنا نهاده شد.1-2 اهمیت و ضرورت پژوهششیخ نورسی با وجود گستردگی اندیشه‌های عرفانی و آثار عرفانی و دینی، و با وجود اهمیت رسائل نور در تبیین مسائل دینی و عرفانی، هنوز آن گونه که باید شناخته شده نیست. بدون شک معرفی آراء و اندیشه‌های او بعنوان یک شارح و مفسر قرآن با نگرش عرفانی، و نیز بررسی تعالیم عرفانی او، می‌تواند برای پژوهشگران و علاقمندان به عرفان اسلامی اهمیت و ضرورت داشته باشد. 1-3 اهداف پژوهشنگارنده در این پژوهش اهداف زیر را دنبال می‌کند:1-
نظام علم و تربیت در قرآن با تأکید بر تفسیر المیزان
نویسنده:
زینب ذاکری نیا
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
بی‏تردید تربیت از مهم‏ترین و ضروری‏ترین مسئولیت‏ها در عصر حاضر است، به گونه‏ای که به دلیل رشد تعاملات بین جوامع و معضلات عصر مدرن، هم‏اکنون به دغدغه‏ای اساسی تبدیل شده است؛ گرچه در گذشته نیز همواره مورد توجه علما و اندیشمندان اسلامی بوده است. هیچ تربیتی نیست که بعد شناختی نداشته باشد و در نتیجه تعلیم را شامل نشود، این پژوهش نیز به این بعد از تربیت، یعنی تربیت معرفتی می‏پردازد. اما انسان موضوع تربیت است، بنابراین هرگونه طرحی به منظور تربیت وی، مسبوق به نگاه انسان‏شناختی ویژه‏ای است. شناخت عوالم هستی نیز به عنوان مسیر حرکت انسان به سوی تعالی، یکی از ارکان تربیت معرفتی است. با این توضیح تبیین دیدگاه قرآن کریم در بحث ابعاد و مراتب انسان‏ و هستی ضروری می‏نمود. به ویژه که دیدگاه‏هایی جدید و مباحثی نو در حوزه انسان‏شناسی و هستی‏شناسی مطرح شده‏اند و نگاه صرفاً مادی به انسان و جهان دارند و لازم است تفاوت این دیدگاه‏ها با نگاه قرآن مشخص گردد. در نگاه دینی انسان، هستی و قرآن سه نسخه منطبق بر یکدیگرند. از همین رو قرآن کریم تنها مرجعی است که می‏تواند به طور جامع به بحث تربیت انسان بپردازد؛ زیرا معارف لازم برای رشد همه‏ جانبه انسان را دربردارد. قرآن کریم در فرایند رشد و حرکت انسان به سوی تعالی، توجه ویژه‏ای به بحث علم آموزی دارد؛ علم مقدس و مبارکی که طلب آن را بر هر مسلمانی واجب نموده است. اما امروزه دنیای سکولار مفهوم جدیدی از علم ارائه می‏دهد و علم را در پایین‏ترین مرتبه خود یعنی دانش مفهومی حسی منحصر می‏گرداند؛ درحالی که مفهوم علم در فرهنگ اسلامی با مفهوم سکولارِ علم متفاوت است. بر همین اساس انسان‏هایی که در نظام‏ علمی این دو فرهنگ تربیت خواهند شد با یکدیگر متفاوت خواهند بود. این پژوهش مدل تربیتی بر اساس نظام علم قرآنی را مد نظر دارد و از آنجا که خداوند متعال اولین مربی انسان است و هر گونه طرح تربیتی و هر نوع برنامه آموزشی برای وی باید با محوریت کلام الاهی صورت پذیرد، این پژوهش به ارائه یک نظام جامع آموزشی با محوریت قرآن می‏پردازد. در این نظام مفهوم حقیقی علم مورد توجه قرار گرفته ‏است؛ علمی که پیوند ناگسستنی با ایمان دارد. با برقراری آن در جامعه، شاهد ملموس‏تر شدن حضور قرآن در زندگی افراد و تغییر شگرفی در فرهنگ انسان‏ها خواهیم‏ شد.
تفسیر موضوعی "علم" در قرآن کریم با رویکرد انسان شناسی فرهنگی
نویسنده:
علی دهقان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
استفاده از هدایت قرآن کریم در عصر کنونی نیازمند ترجمه آن به ادبیات کنونی ماست. در این راستا یکی از عرصه‌های تفسیری استفاده از رویکرد و ادبیات علوم انسانی در فهم معانی واژگان و آیات قرآنی است.در این پایان‌نامه معنای علم به عنوان یکی از معانی محوری قرآن کریم با رویکرد انسانشناختی بررسی می‌شود. اینکه علم فارغ از معانی پسینی در خود قرآن کریم به چه معناست و انسان در چه فرایندی به علم دست یافته و عنوان عالم می‌گیرد، مسأله‌ای است که با کمک رویکرد و نظریاتی از رشته انسان‌شناسی می‌توان بدان اندیشید.در یک تحلیل انسان‌شناختی می‌توان نظام علمی جوامع مختلف بشری را با تقابل بین انسان‌محوری و کلام‌محوری بررسی و دسته‌بندی کرد. نظام علمی جامعه عرب عصر نزول نظامی انسان‌محور بوده و به تبع دانشی که قرآن کریم از آن سخن می‌گوید در همین فضا قابل مطالعه است. در این فضا به انباشت و توسعه کلام به عنوان محصولات معرفتی اهمیت داده نمی‌شود، بلکه هدف علم در شکل‌گیری شخصیت انسانی دیده می‌شود، چنانکه منشأ علم نیز نه از تلفیق کلامی با کلامی دیگر و استنتاج کلامی جدید بلکه از تجربه زیسته بشری حاصل می‌شود.در تحلیل دیگر با کمک مبحث رسانه‌های سرد و گرم از نشانه شناسی، فرهنگ جوامع بشری را از حیث میزان سهم سخن و عمل در فرایند تعلیم دسته بندی می‌کنیم. کم‌گویی و آموزش عملی در فرهنگ عرب عصر نزول غلبه داشته و قرآن کریم نیز بر تطابق و موازنه بین سخن و عمل تاکیدی ویژه دارد.در ضمن ما برای درک بهتری از معنای تاریخی ماده علم و رسوبات معنایی آن در ذهن زبانی ناخوداگاه جامعه عرب، فصلی را به ریشه شناسی ماده علم در زبان های سامی اختصاص دادیم. در این فصل شکل گیری معنای علم را حاصل تطور معناهایی چون دیدن، تصویر، نشانه و... دانسته ایم.
  • تعداد رکورد ها : 5307