جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1252
بررسی مبانی فلسفی حسن و قبح اخلاقی از دیدگاه غزالی و فیض کاشانی
نویسنده:
عباس کشاورزی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
یکی از مباحث علم اخلاق که ارتباط مستقیم با مباحث فلسفه اخلاق دارد و باید گفت که جایگاه بحث آن در فلسفه اخلاق هست مباحث مربوط به حسن و قبح می‌باشد که کهن‌ترین بحث کلامی نیز می‌باشد در این پژوهش تلاش شده است تا به بررسی افکار و اندیشه‌های دو تن از فحول اندیشه اسلامی نسبت به مبانی فلسفی حسن و قبحبه طور خصوص پرداخته است.امام محمد غزالی متکلم، نقاد فلسفه و مسلط بر معارف اسلامی به معنای وسیع کلمه و دیگری ملامحسن فیض کاشانی فیلسوف و فقیه و محدث و مفسر نامدار شیعی است که در برابر غزالی چهره نامدار اهل سنت قرار می‌گیرد برای نیل به اهداف تحقیق از روش کتابخانه به شیوه توصیفی استفاده گردیده و با مراجعه به متن کتب این دو دانشمند تلاش شده تا دیدگاه هریک در خصوص مسایل فلسفی حسن و قبح با توجه به مبانی اصلی ارایه گردد.در یک اظهار نظر کلی و عمومی می‌توان گفت که در ایمان راسخ و دلبستگی آنها به مبانی عقیدتی اسلامی تردیدی نیست ولی در موضع‌گیری و اظهار نظر در مسائل گوناگون از جمله مبانی هستی‌شناسی، جایگاه علم خدا و انسان، بحث اراده خدا و انسان و اختیار و.... که به وجود آورنده دیدگاه هر دو در خصوص مبنای فلسفی حسن و قبح و دیگر مباحث فلسفی می‌باشد اختلاف اساسی دارند چرا که غزالی تحت تاثیر عقاید اهل سنت و جماعت و در مسائل کلامی مذهب اشعری دارد. و فیض کاشانی شیعی معتقد به معارف اهل بیت (ع)، اخباری‌گری معتدل و تحت تاثیر افکار و معارف آنهاست.غزالی معتقد است اراده همان اراده خداست و انسان در انجام افعال، اراده‌ایی از خود ندارد و اذعان می‌کند که افعال نه حسن‌اند نه قبح، و این شرع است که حکم به حسن و قبح افعال دارد در حالی که فیض اعتقاد به اختیاری بودن افعال انسان دارد و معتقد به امر بین امرین می‌باشد بدین صورت که این اختیاری بودن اختیار محض نیست یعنی می‌توان افعال انسان را هم به خدا و هم به انسان ربط داد بنابراین نه چون غزالی انسان را مجبور و نه دارای اختیار تام می‌داند. هر چند غزالی نیز سعی در ارتباط افعال با مسئولیت انسان بر می‌آید ولی موفق به اظهار کامل آن نمی‌باشد. نهایتا غزالی با مخالفت خویش با مبانی فلسفی و عقلی محور داوری را به شرع داده که آن نیز متاثر از مکتب اشعری است و عقل را از پرداختن به آن جایز نمی‌داند و ملاک داوری را شرع می‌داند. اما فیض عقل را موهبت الهی و وسیله‌ایی برای رسیدن به هدف اصلی خلقت دانسته و جایگاه خاصی بر انسان و عقل، این موهبت خاص الهی دارد.
بررسی نقش مردم در غیبت و ظهور امام مهدی (عج)
نویسنده:
زهره رجب‌زاده عصارها
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
خاتمه یافتن غیبت امام مهدی (علیه السلام) و ظهور ایشان یکی از مهمترین مباحثی است که اندیشه شیعه اثنی عشری را به خود مشغول داشته است، برخی اندیشمندان معتقدند مسئله برطرف شدن غیبت و ظهور صرفا وابسته به خواست و اراده الهی است ولی برخی دیگر در این زمینه برای مردم، نقش تعیین کننده ای قائلند. این دو دیدگاه، دو رویکرد متضاد را به مقوله «انتظار ظهور امام مهدی (علیه السلام)» رقم می زند. دیدگاه موافق با نقش تعیین کننده مردم، به انتظار به مثابه حرکت و قیامی حق طلبانه می نگرد ولی در دیدگاه مخالف، انتظار به معنای دست روی دست گذاشتن و رکود است. این پژوهش به جهت یافتن پاسخی درباره "نقش مردم در فراهم آوردن زمینه غیبت و همچنین زمینه سازی برای ظهور"، ابتدا به بررسی روایی در مورد علل و عوامل زمینه ساز غیبت پرداخته و سپس دیدگاه علمای متقدم و معاصر را در این زمینه بررسی می نماید.در واقع هر علل و عواملی که به نوعی زمینه غیبت امام مهدی (علیه السلام) را فراهم کرده باشد، در به تعویق افتادن ظهور موثر است، دیدگاه های مختلفی که علما و دانشمندان شیعه از دیرباز درباره علت و فلسفه غیبت داشته اند، هریک، ابعادی از مسئله را که در روایات به آن تصریح شده است، بررسی می کند، بخش مهمی از دیدگاه های مزبور تبیین می کند که مردم، درک و معرفت شایسته ای درباره جایگاه معصوم (علیه السلام) نداشتند، بنابراین حق الهی ایشان در رهبری جامعه اسلامی نادیده گرفته شد و حکومت اسلامی عرصه حضور جباران و سیاست مدارانی شد که در پی حفظ اسلام و پیاده کردن ارزش های اسلامی نبودند، مجموعه این اتفاقات، ارزش های واقعی اسلام را در جامعه به دست فراموشی سپرد و مردم قابلیت از خود گذشتگی برای آرمان های الهی را از دست دادند. در واقع تا زمانی که ویژگی های «روح جمعی» حاکم بر جامعه انسانی، از آن خصائص که بر جامعه عصر حضور معصومان (علیهم السلام) حاکم بود، فاصله جدی نگیرد و قابلیت همراهی با امام معصوم (علیه السلام) و آرمان هایش را نیابد، نمی توان انتظار برطرف شدن غیبت و فرارسیدن ظهور داشت. با بررسی در کتب و آثار علمای متقدم و معاصر شیعه، همچنین در مجموع به این نتیجه می رسیم که مردم خودشان زمینه غیبت را فراهم کرده اند و زمینه سازی برای ظهور مستلزم آمادگی جامعه انسانی و فراهم آمدن نیروهای کارآمد برای انقلاب الهی حضرت مهدی (علیه السلام) است، به علاوه با مطالعه آثار صاحب نظرانی که در حوزه فلسفه تاریخ، بر مبنای قرآن و روایات، نظریه پردازی کرده اند، در می یابیم که حرکت تاریخ تابعی از سنن و قوانین الهی است که خداوند متعال برای اداره امور عالم در نظر گرفته است، بر طبق سنن و قوانین الهی نیز، اراده های مردم، نقش مهمی در تعیین سرنوشت فردی و اجتماعی ایشان دارد، بنابراین، نمی توان انتظار داشت که جهان به خودی خود و یا صرفا به اذن و اراده الهی و بدون مقدمه چینی حرکت های مردمی پر از عدل و داد شود. براین اساس ظهور آخرین حلقه از حلقات مبارزه اهل حق بر علیه باطل است که در اصل وقوع خویش وابسته به حلقات پیشین است و حلقات پیشین ساخته دست زمینه سازان و منتظران ظهور خواهد بود. انقلاب اسلامی ایران نیز به رهبری امام خمینی (ره) طبق همین تئوری و در راستای زمینه سازی برای ظهور شکل گرفت.
معاد جسمانی از دیدگاه قرآن کریم و ملاصدرا
نویسنده:
ابراهیم امرانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
معاد یکی از اصول و پایه‌های بنیادین اعتقادات و باورهای انسان‌های معتقد به ادیان الهی به خصوص دین مبین اسلام می باشد.با بررسی مکاتب مختلف فکری و کتب آسمانی به خصوص قرآن کریم عقاید مختلف مطرح شده در ارتباط با معاد و اقسام آن فهمیده می شود.آنچه در این میان حائز اهمیت است توجه به این مسأله می باشد که برای پذیرش اقسام معاد باید آن را با استدلالات عقلی محکم مورد پذیرش قرار داد.این نوشتار در نظر دارد تعریفی اجمالی از معاد و اقسام آن از دیدگاه قرآن و احادیث و متفکران اسلامی ارائه دهد و پس از بیان مقدمات بحث معاد، معاد جسمانی را به عنوان محور اصلی تحقیق برگزیده و نوعاستدلال‌های موجود در این زمینه را از نظر قرآن کریم و ملاصدرا بررسی نماید.ارائه رویکردهای عقلی و نقلی مربوط به موضوع معاد از دیدگاه قرآن کریم و ملاصدرا با استفاده از منابع موجود بخش دیگری از تحقیق می باشد.هدف اصلی تحقیق بررسی میزان تأثیر قرآن بر ملاصدرا در خصوص معاد جسمانی است.ملاصدرا در اثبات معاد جسمانی پس از بیان موضوعاتی هم چون تجرد نفس و تناسخ، اصولی را برگرفته از نظام فلسفی خود به عنوان مقدمات بحث ارائه کرده است، سپس در مسیر اثبات معاد جسمانی سعی در ارائه توجیهی عقلانی بر این مسأله دارد و در جاهای مختلف از شواهد قرآنی استمداد می طلبد.اکثر فلاسفه اسلامی توانسته‌اند با برهان فلسفی، تنها معاد روحانی را اثبات کنند و معاد جسمانی را تعبداً پذیرفته‌اند. در میان فلاسفه اسلامی، شاخص‌ترین چهره‌ای که برای اثبات معاد جسمانی ـ با روش فلسفی تلاش می‌کند فیلسوف معروف، صدرالمتألهین شیرازی است.در این پایان نامه آنچه به عنوان نوآوری قلمداد می‌گردد ذکر این موضوع است که در میان فلاسفه اسلامی، ملاصدرا بیشترین تاثیر را از قرآن کریم در ارتباط با معاد جسمانی پذیرفته ولی تاکنون میزان و نحوه این تاثیرپذیری از قرآن کریم و چگونگی پرداخت قرآن کریم به معاد جسمانی مبرهن نگشته است.با نظر به بخشهای مختلف نوشتار و به ویژه توجه به ظواهر آیات قرآن که بیانگر معاد جسمانیاست و توجه به این مسأله که این آیات قابل تأویل نیست و با لحاظ نظر صریح صدرا مبنی بر بهره-گیری از منبع وحی در اثبات معاد جسمانی، تصویری مناسب از معاد جسمانی(حشر روح همراه با بدن) از دیدگاه قرآن کریم و هم چنین ملاصدرا ، مجسم می‌شود.
تشکیک در وجود و بررسی مناقشات نوصدراییان (علامه طباطبایی، مصباح یزدی و جوادی آملی)
نویسنده:
مهدی قائدشرف
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
یکی از مسائل مهم در فلسفه ی اسلامی مبحث تشکیک در وجود است .در این میان یکی از مسائل مهم ناظر به این مبحث،حیث اثباتی این مسئله است که ناظر به مفهوم وجود و اثبات وحدت مراتب تشکیکی وجود از طریق آن است.استاد مصباح یزدیبنابر تعریف معقولات ثانیه ی فلسفی –که عروضی ذهنی و اتصافی خارجی دارند –این استدلال را قابل مناقشه می خوانند و معتقدند باید که مبحث تشکیک در ذیل مباحث علت و معلول مطرح گردد.در پاسخ بدین سوال دو نظریه مطرح شده است.یکی از پاسخ ها متعلق به عبد الرسول عبودیت می باشد که گرچه تعریف فوق الذکر از معقولاتثانیه ی فلسفی را می پذیرد اما معتقد است که مفهوم وجود به سبب ویژگی ها و خصائصی که بنابر مبحث اصاله الوجود پیدا می کند شامل مناقشه ی فوق نمی شود.پاسخ دوم متعلق به ایت الله جوادی آملی است .ایشان معتقدند که بر طبق برهانی که مرحوم آخوندملاصدرا در اسفار ذکر کرده اند ،معقولات ثانیه ی فلسفی نیز همانند معقولات اولی به خارج راه یافته و لذا هم عروضشان خارجی است و هم اتصافشان.از این رو وحدت معقولات ثانیه ی فلسفی از آنجا که عروضشان خارجی استدال بر وحدت مصادیق آن ها می باشد.چون وجود نیز از معقولات ثانیه ی فلسفی استبنابراین وحدت آن دال بر وحدتمصادیق خارجی آن است .لازم به ذکر است که نظریه ی مختار در این پایان نامه ،همین نظریه ی اخیر می باشد.
بررسی تطبیقی نظریه شناخت از دیدگاه هیوم و علامه طباطبایی (ره)
نویسنده:
ذکیه ترکاشوند دهنو
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
با توجه به این که مسأله شناخت از پیچیده ترین مسائل معرفت انسانی است و گره های نگشوده در این زمینه وجود داشته و اذهان بشری دچار آشفتگی شده است ، لذا به این سبب اندیشمندان بزرگی به آن پرداخته و دیدگاه های گوناگونی ارائه کرده اند . از این میان دو فیلسوف بزرگ ، دیوید هیوم و علامه طباطبایی ، به کاوش در مبانی شناخت آدمی اهتمام ورزیده اند و دیدگاه های متعارضی عرضه کرده اند ، که مهم ترین آن ها در باب منشأ تصورات و پی جویی از ریشه های آغازین معرفت است . هیوم ، در نظریه شناخت خود ، به انکار معقولات ثانیه و محدود کردن تصورات به انطباعات حسی برمی آید . در باب تصدیقات نیز محدودیت فراوانی بر عقل تحمیل می کند . وی با رد اصول بدیهی عقلی ، به جز گزاره های تحلیلی ، تنها گزاره هایی را حاکی از خارج می داند ، که قابل تحقیق تجربی باشند . در مقابل ، علامه طباطبایی با اصل دانستن معرفت حضوری و پذیرش اصول بدیهی عقلی ، دایره شناخت بشری را بسیار گسترده می داند . ثمره ی اصلی این تعارضات ، شک گرایی معرفتی هیوم و ابطال آن از سوی علامه طباطبایی می باشد . از رهگذر همین مبناست که هیوم به تحلیل مفهوم علیت پرداخته و اصل علیت را به مثابه یک اصل عقلانی نفی کرده است . در مقابل علامه طباطبایی از مسأله ریشه ی اعتقاد به علیت گره گشایی کرده و علیت را به عنوان یک اصل غیرتجربی و عقلی اثبات می کند . از دیگر سوی ، مواضع وجودشناسی مبتنی بر نظام معرفتی این دو فیلسوف ، در مورد مسائلی نظیر : جوهر ، تصورکلی ، جهان خارج ، تصور خدا ، بسیار متقابل بوده و هر یک تأثیرات شگرفی بر اندیشه ی پس از خود در زمینه معرفت شناسی ، وجود شناسی ، فلسفه اخلاق و فلسفه دین به جای گذاشته اند .
انسان شناسی فلسفی عرفانی از دیدگاه حضرت علامه حسن زاده آملی
نویسنده:
فهیمه فهیمی نیا
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
شناخت انسان و حل معمای آن، نزد فیلسوفان و عارفان مسأله‌ای جدی و اساسی است و هریک کوشیده‌اند با روش‌ها و طرق مختلف، انسان را شناخته و به رمز و رازهای وجودی او پی ببرند. نوشتار حاضر از دریچه فلسفه و عرفان و به روایت علامه حسن زاده آملی، به مسأله شناخت انسان می‌پردازد. در این پایان نامه مسائلی چون کینونت‌ها و ساحات وجودی انسان پیش از این نشئه و پس از آن و به تعبیر دیگر قوس نزول و صعود انسان و مبانی مرتبط با آن واکاوی شده و ملاحظه می‌شود که استاد حسن زاده آملی مباحث یاد شده را با صبغه عرفانی مطرح کرده‌اند. گونه های تجرد یکی دیگر از مباحث مطرح شده در این نوشتار است. تلاش علامه حسن زاده در این بخش به طرح تفصیلی تجرد اتم یا فوق تجرد عقلانی بودن نفس و بیان ادله مرتبط با آن معطوف است. همچنین در بحث انسان کامل به تفصیل به تبیین دیدگاه استاد در این باب و خاستگاه آن، یعنی عرفان ابن عربی پرداخته شده و نشان داده می‌شود که استاد در این زمینه شارح صرف نبوده، بلکه دغدغه‌ی شیعی کردن مباحث انسان کامل ابن عربی و تطبیق آن با امام تشیع را داشته و با استمداد از روایات شیعی به نیکویی از عهده آن برآمده‌اند. همچنین در انسان شناسی علامه حسن زاده با دو نحوه‌ی ارتباط انسان با خدا مواجهیم: رابطه‌ی تکوینی و رابطه‌ی شناختی؛ در رابطه‌ی تکوینی تأکید علامه بر فقر ذاتی بوده و همچو سایر عرفا تمام نظام هستی و به ویژه انسان را فقیر محض می داند و در رابطه‌ی شناختی نیز به تقریر وجوه مختلف حدیث «من عرف نفسه فقد عرف ربه» پرداخته است. کلید واژه‌ها:انسان کامل، حرکت حبی، کینونت پسین، کینونت پیشین، تجرد برزخی، تجرد عقلانی، تجرد فوق عقلانی، حسن زاده آملی.
بررسی اصل علیت و احکام آن در روایات امام علی علیه‌السلام
نویسنده:
محسن رضایی استخروئیه
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
اصل علیت که قدیمی‎ترین مسأله فلسفه است، از مهمّ‎ترین ارکان این علم به شمار می‎رود به گونه‎ای که بسیاری از مسائل مهمّ فلسفی مانند مباحث مربوط به علم، تبیین خلقت عالم، اثبات عوالم مجرّد، اثبات علّه العلل، بحث از صفات و افعال الهی، اثبات معاد و ... یا بر این اصل مبتنی‎اند و یا علّیت در اثبات آنها نقش دارد. با این‎که این اصل و احکام آن مسائلی عقلی و فرا ‎‎‏‎‎دینی‎اند امّا در روایات امام علی علیه السّلام نیز به طور فراوان و با نیکو‎ترین بیان‎ها و دقیق‎ترین معانی مطرح شده‎اند که روش دست‎یابی به آنها استنباطی و استظهاری است و در مرحله تجزیه و تحلیل، تحلیلی- عقلی است. بداهت اصل علّیت، تقسیم موجودات به علّت و معلول، احاطه وجودی علّت بر معلول و بطلان تسلسل در علل فاعلی و غایی برخی از موارد مطرح شده در سخنان امام علی علیه‎السّلام هستند. علاوه بر آن، سنخیت بین علّت و معلول که از مهمّ‎ترین اصول موجود در فلسفه است و آثار و نتایج مهمّی دارد، در روایات حضرت نیز هم به شکل کلّی آمده، و هم به صورت مصداقی بر وجود انسان تطبیق داده شده که نشان می‎دهد بین طبیعت انسان و افعال او سنخیت و مناسبت برقرار است و طبیعت هر انسانی فعل خاص خود را دارد. این نتیجه مهمّ فلسفی، می‎تواند مبنای برخی از علوم مربوط به انسان مانند علم اخلاق، روان‎شناسی، علوم‎ تربیتی، و ... قرار گیرد و آنها را متحوّل سازد. در سخنان دیگر حضرت، تعریف معلول به « موجود فی غیره »، شاهدی است بر این‎که معلول وجود رابط است و شأنی جز ربط به علّت ندارد. به تعبیر دیگر حقیقت علّیت، تجلّی است و معلول، جلوه و ظهور علّت می‎باشد. امّا آن‎چه که بیشتر از همه احکام علیت در روایات امام علی علیه السّلام مطرح شده، علّت فاعلی و غایی است که در علّت فاعلی نیز بیشترین مسأله مورد اشاره، فاعلیت واجب تعالی است. روایات حضرت در این زمینه با غایه الغایات خواندن واجب و نفی علم حصولی از او و تصریح به عدم واسطه بین واجب تعالی و معلومات او، هم دیدگاه فاعل بالقصد را درباره واجب نفی می‎نمایند و هم نظریه فاعل بالعنایه را. از سوی دیگر با تثبیت علم تفصیلی ذاتی برای واجب، و تأکید بر عدم افزایش علم او با آفرینش، دیدگاه فاعل بالرّضا را نیز مخدوش دانسته و در مقابل، با تعابیر گوناگون و تصریح به ظهور و تجلّی واجب بر عوالم خارج و شوون نفس، اندیشه فاعل بالتّجلی را تأیید نموده و آثار فراوانی را برای آن ذکر می‎نمایند. در علّت غایی نیز روایات حضرت با اشاره به این‎که « هر موجودی غایتی دارد » و تأیید سلسله طولی علل غایی و این‎که « غایت حقیقی، ذات فاعل است »، واجب تعالی را غایه‎ الغایات دانسته و فاعل کلّ را همان غایت کلّ می‎دانند. همچنین با تأکید بر این‎که واجب تعالی غایت عبادت و سیر موجودات است، محرّک این حرکت و سیر را نیز واجب الوجود می‎دانند، بنابراین واجب تعالی هم مبدأ حرکت، هم غایت حرکت و هم فاعل حرکت است.
رابطه‌ی عین و ذهن از نظر کانت و صدرالمتالهین
نویسنده:
مجتبی تصدیقی شاهرضایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
یکی از عمیق‌ترین مسائلی که از دیرباز اندیشه انسان، به‌ویژه فیلسوفان را به چالش و تفلسف واداشته، چگونگی رابطه‌ی عین و ذهن، یعنی نسبت بین شناخت انسان و دنیای خارج است. متفکران شرق و غرب در طول تاریخ فلسفه مواضع مختلفی در قبال این مسأله اتخاذ نموده‌اند. این تحقیق به‌صورت مقایسه‌ای و تطبیقی درصدد بررسی دیدگاه دو فیلسوف برجسته‌ی شرق و غرب یعنی صدرالمتألهین و کانت در راه‌حل این معمای بزرگ است. کانت با پایه‌گذاری فلسفه‌ی نقادی خویش تمام تلاش فلسفی خود را صرف شناسایی حدود معرفت بشری نموده و با نوآوری‌های خود درزمینه‌ی معرفت‌شناسی و جدا نمودن عالم فی‌نفسه از جهان پدیدارها، راه جدیدی به سمت حل این مسأله گشوده است. وی معتقد است که علم و شناخت انسان تنها نمود و پدیداری از عالم عین را دریافت می‌کند و آدمی‌هرگز به وجود عینی و فی‎نفسه‎ی اشیاء دست نمی‌یابد. از طرفی صدرالمتألهین نیز بر پایه‌ی اصول هستی شناختی خود، یعنی اصالت وجود و تشکیکی بودن حقیقت آن و ابداعات خاصی که بر محوریت اتحاد عاقل و معقول مبتنی است، چگونگی این رابطه را به‌صورت وحدت ذهن و عین توجیه می‌نماید. وی معتقد است، علم و شناخت از سنخ هستی است، بنابراین عین و ذهن در واقع هریک مرتبه‌ای از هستی هستند. او راه شناخت اشیاء فی‌نفسه و وجود عینی را علم حضوری می‌داند.
وحدت وجود از دیدگاه ابن‌عربی و اسپینوزا
نویسنده:
علی محمدی (آب‌قلعه)
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در عرفان ابن عربی خدا در مرتبه ی احدیت غیر قابل شناخت است ولی در فلسفه ی اسپینوزا خدا قابل شناخت است. در وحدت وجود اسپینوزا خدا همان طبیعت است و جهان واقعیتش را می پذیرد ولی ابن عربی جهان را خیال اندر خیال می داند. در فلسفه ی اسپینوزا جهان بی هدف آفریده شده، وجود جهان لازمه ضروری خداوند است ولی در عرفان ابن عربی خدا جهان را خلق کرد تا شناخته شود. جهان و آفرینش آن دارای هدفی است. در عرفان ابن عربی خدا متعالی است و به این دلیل معادل پانته ایزم نیست بلکه باید وحدت وجود ابن عربی را وحدت متعالی وجود نامید وحدت وجود اسپینوزا معادل تئیسم و پانن تئیسم نیست چون خدا نزد اسپینوزا نه متعالی است و نه به عالم غیب ایمان دارد بلکه باید آن را وحدت جوهری نامید و در پایان باید گفت که وحدت متعالی وجود ابن عربی و وحدت جوهری اسپینوزا از یک سنخ نیستند. ولی برای انسان این دو، دو بال برای رسیدن به سعادتند.
مقایسه اخلاق شهروند جهانی کانت و مدینه فاضله فارابی
نویسنده:
روح‌اله طراوت
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پرسش اصلی ما در این رساله پاسخ به این مسأله است که آیا از دل نظام فلسفی و اخلاقی کانت و فارابی می‌توان عناصری را برای دست‌یابی به اخلاق شهروند جهانی یافت؟در عالم فلسفه، اعم از فلسفه کلاسیک یونان و مکاتب فلسفی پس از آن، مفاهیم«جهان وطن‌گرایی» و «اخلاق شهروند جهانی» همواره متناسب با فضای فکری متفکران آن عصر مورد ارزیابی قرار می‌گرفته است. کانت نیز به سه طریق، که ملازم با یکدیگر هستند، به مبحث اخلاق شهروند جهانی و جهان وطن‌گرایی پرداخته است.او در روش نخست اصول اساسی نیل به اخلاق جهانی، که نشأت گرفته از قوانین اخلاقی او می‌باشد، را ارائه و سپس با توجه سومین اصل بنیادهای مابعدالطبیعۀ اخلاق، هر فرد انسانی را موظف به نوع خاصی از قانون‌گذاری می‌کند که برای یک شهروند جهانی در گسترۀ غایات طبیعی به منزلۀ قوانین تخطی‌ناپذیر اخلاق به شمار رود. در روش دوم، او تکالیف و وظایف حقوقی ـ اخلاقی شهروندان را مشخص و سپس به بحث پیرامون ایجاد نهادهایی که بتوانند افراد را به شهروندان جهانی در پناه یک صلح پایدار برسانند، می‌پردازد. کانت در روش سوم، با بسط نظریۀ دین عقلانی ـ اخلاقی خویش، حکومت دینی را ترسیم می‌نماید که در آن هر شهروند خود را در زیر بیرق خداوند و نهاد کلیسا احساس کرده و به همین جهت ساختار یک حکومت جهانی شکل می‌گیرد.در اندیشه‌های فارابی نیز به این نکته اشاره می‌شود که او چگونه براساس دیدگاه‌های شهروندان، مدینه‌ها را به فاضله و غیرفاضله تقسیم کرده است. براین اساس او برای مدینۀ فاضله نحوه‌ای از حکومت را قائل شده که در آن براساس معیارهایی، حکمرانی را انتخاب نموده و سپس هر کس به تناسب نسبت خود با این حکمران تکالیف و وظایفی را بر عهده می‌گیرد. به همین منوال او گستره‌ای از مدینه‌ها را مشخص کرده که در نهایت به شکل‌گیری مدینۀ فاضلۀ معموره منجر می‌شود و از همین روی شهروندان آن را شهروندان جهانی و اخلاق برآمده از آن را اخلاق شهروند جهانی می‌توان نام نهاد. در پایان پس از ارائۀ تمایزات اخلاق کانتی و مدینۀ فاضلۀ فارابی، این نتیجه‌ حاصل می‌شود که در دنیای کنونی و برای به‌دست آوردن اخلاق شهروند جهانی نه صرف اندیشه‌های کانت و فارابی که آراء دیگر فلاسفه نیز می‌بایست برای دست‌یابی به یک نظام واحد به طور واضح و متمایز مورد مداقّه قرار گیرند.
  • تعداد رکورد ها : 1252