جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 569
بررسی رابطه انسان و خدا از منظر حکمت متعالیه و قرآن با تأکید بر تفسیرالمیزان
نویسنده:
مقدسه خلیلی لاریمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مسأله رابطه انسان و خدا، مسئله‌ای بسیار قدیمی است، چون انسان فطرتاً رو به سوی بالا دارد. علاوه بر آن، در بسیاری از علوم از جمله فلسفه نیز قابل طرح است. در علم فلسفه میتوان این مسئله را در دو بعد وجودی و معرفتی بررسی کرد. در بررسی بعد وجودی رابطه انسان و خدا، از فلسفه ماقبل صدرا به دستمی آید که چون اصالت با ماهیت است، علیت نیز در ماهیت مطرح می‌شود، از این رو خداوند به عنوان عله العلل معرفی می‌گردد. این نحوه تبیین از رابطه انسان و خدا با آن چه که در بعضی از آیات قرآن آمده بود تعارض داشت. ولی صدرا با اثبات اصالت وجود، مدار تمامی مباحث فلسفی را بر حول محور وجود قرار داد و چون نخی دانه دانه مسائل فلسفی را به هم مرتبط کرد. و با بیان تشکیک در وجود، علیت را به وجود رابط و مستقل برگرداند. فلسفه صدرا به این جا ختم نشد بلکه صدرا با تحلیل علیت و معلولیت به نظریه تجلی دست یافت و از آن طریق به وحدت شخصیه وجود رسید. در این نقطه از فلسفه او همه موجودات مظهر اسماء و صفات حق تعالی هستند و در محضر او حضور دارند و رابطه‌شان، رابطه جلوه و متجلی و عین الربط با قیوم است و برای وسایط، دیگر تأثیری در ایجاد و علم نیست. همچنین در بعد معرفتی، صدرا بر اساس حرکت جوهریاثبات کرد که نیاز به خداوند به عنوان محرک نخستین، به عمق وجودات سیال راه یافته و عمق وجودشان عین فقر و نیاز است، و موجودات به توسط همین حرکت از نقص به کمال گذر می کنند، و ماده اولی با حرکت اشتدادی، سرانجام به انسانیت و از آن جا به فعلیت محض که همان شهود آگاهانه خداوند است می رسد. این بیان صدرا در تفسیر بعض آیاتی که ناظر به رابطه انسان و خدا در دو بعد وجودی و معرفتی است بسیار نقش دارد، بلکه صدرا توانست با درک حقیقت وجود صرف که منحصر در خداوند است و احاطه قیومیه او و معیت ذات او با موجودات، در تفاسیر آیات معیت، قرب و ملکوت، فهم تازه‌ای را ارائه دهد. فهمی که هیچ یک از پیشینیان قبل از او به آن نرسیده بودند.
بررسی تطبیقی توحید افعالی از منظر ابن سینا و صدرالمتالهین
نویسنده:
غلام‌حسن سبزعلی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ابن سینا با بهره گیری از اصل « علیّت » و تبیین چگونگی وجود معلول، و اعتقاد به تکثّر موجودات خارجی به تفسیر توحید افعالی می پردازد، وی بر این باور است که فعلی که از انسان صادر می شود دو فاعل در طول یکدیگر دارد که یکی قریب و دیگری بعید است انسان فاعل مباشر و قریب و واجب متعال فاعل بعید و عله العلل خواهد بود و استناد فعل واحد به دو فاعل طولی به نحو حقیقی بوده و هر کدام در ایجاد فعل سهمی خواهند داشت. واجب متعال در ایجاد و تأثیر گذاری نقش دارد، و فاعل قریب واسطه و سبب برای تأثیر اوست و خداوند چنین اراده کرده که فاعلهای متوسط، قدرت بر ایجاد و تأثیر داشته باشند، بدون اینکه جبری یا تفویضی لازم آید.ولی از آنجا که صدرالمتألهین، نظری متفاوت با ابن سینا در کیفیت وجود معلول دارد و همچنین از قائلین به وحدت شخصی وجود است و همه ما سوی الله را عین ربط و تعلق به او می داند، با اعتقاد به اصل « علیت» توحید افعالی را چنین تفسیر می کند که یک فاعل حقیقی بیشتر وجود ندارد و آن هم خداست، و چون ممکنات و افعالشان عین ربط به او بوده و از تجلیات و مظاهر فعل اویند لذا آنچه در واقع فعل ممکنات نامیده می شود، همگی از تجلیات فاعلیت حق بوده و انسان در مرتبه ظهور، درجه ای از فاعلیت الهی خواهد بود لذا استناد فعل به انسان و واجب، هر دو، صحیح بوده و استناد فعل به واجب سبب تحدید قدرت و اراده ی مطلق الهی نخواهد شد، بر طبق این دیدگاه واجب متعال نسبت به همه افعال ممکنات، فاعل مباشر خواهد بود.
تبیین آفرینش عالم از دیدگاه مکتب تفکیک
نویسنده:
خدایار خانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مکتب تفکیک قائل به جدایی سه جریان معرفتی یعنی عقل، وحی و عرفان می‌باشد این مکتب، اولین بار (به طور مصطلح) توسطمحمدرضا حکیمی در زمان معاصر مطرح گردید. از آن جایی که پیروان این مکتب یکی از مخالفان جدی مباحث فلسفی می‌باشند و اکثر نظریات فلسفی را مورد نقد قرار می‌دهند در بحث پیرامون چگونگی آفرینش عالمنیز به طرح نظریات ویژه‌ای می‌پردازند که با آراء فلاسفه تفاوت دارد. بحث آفرینش عالم و چگونگی آن از مباحث مهمی است که همواره ذهن اندیشمندان را به خود مشغول کرده است. در حوزه‌ی اندیشه‌ی اسلامی، فلاسفه و متکلمان به طرح نظریات خاصی در این مورد (آفرینش) پرداخته‌اند. این مباحث عمدتا تحت عنوان حدوث و قدم عالم مطرح شده است. باید گفت فیلسوفان اسلامی در بحث آفرینش عالم، معتقد به حدوث ذاتی عالم بوده و متکلمان حدوث زمانی عالم را می‌پذیرند.با توجه به این که پیروان مکتب تفکیک بیشتر به آیات و روایات نظر داشته، گرایش به نظریه حدوث زمانی عالم دارند. این نظر در مورد آفرینش عالم هماهنگی زیادی با گفته‌های متکلمان به ویژه غزالی دارد، که همان مطالب را به شکل دیگری بیان می‌کند.مکتب تفکیک کل جهان را حادث به حدوث زمانی می‌داند. به عقیده‌ی این مکتب نور حضرت ختمی مرتبت اولین مخلوق خداوند می‌باشد. هم‌چنین آفرینش عالم جسمانی از شیء لطیفی به نام "ماء" صورت گرفته است.
عصمت امام از نظر سه شخصیت معتزلی، اشعری و شیعی (قاضی عبد الجبار همدانی، امام فخر رازی و خواجه نصیر طوسی)
نویسنده:
محمدتقی ذوالفقاری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
اندیشمندان مکاتب مختلف اسلامی بر معنای عصمت، کیفیت و شیوه‌ی برخورداری معصوم از آن اختلاف نظر دارند. این نوشتار به بررسی ریشه‌ها و علل این اختلاف از دیدگاه سه اندیشمند بزرگ اسلامی قاضی عبدالجبار با گرایش به مکتب معتزلی، امام فخر رازی با گرایش به مکتب اشعری و خواجه نصیرالدین طوسی با گرایش به مکتب شیعه پرداخته است. نگارنده به شیوه‌ی تحلیلی – توصیفی و استفاده از منابع کتابخانه‌ای و جستجو در مهم‌ترین منابع موجود، کوشیده است تا در سه فصل جداگانه پس از تعریف مفهوم لغوی و اصطلاحی عصمت از نظر هر یک از این اندیشمندان، چالش‌ها و کاستی‌های هر یک را به تصویر بکشد و در فصل جداگانه به بررسی نقاط اشتراک و افتراق آنان بپردازد. نتیجه‌ی بررسی این است که قاضی عبدالجبار عصمت را شرط امامت نمی‌داند، فخر رازی، برخورداری عصمت را با قدرت اختیار امام، ناسازگار می‌شمارد.اما خواجه نصیرالدین، با پنج دلیل عقلی که عبارتند از : برهان امتناع تسلسل، برهان حافظ شریعت بودن، برهان وجوب اطاعت، برهان نقض غرض و برهان انحطاط مسأله‌ی عصمت امام را ثابت می‌کند و به شبهه‌ها و اشکالات قاضی عبدالجبار و امام فخر پاسخ می‌دهد. همچنین در دلایل نقلی به آیات: امامت (بقره/124)، اطاعت(نسا/59)، تطهیر(احزاب/33)، صادقین (توبه/119)و ولایت (مائده/ 55) و حدیث متواتر غدیر و منزلت استناد جسته و به شبهه‌ها پاسخ گفته است. به این ترتیب جایگاه عصمت امام بر اساس اعتقادات شیعی، جایگاهی بس استوار و برهانی است و هیچگونه خدشه‌‌‌‌‌ای بر آن وارد نیست.
ایمان از نظر سه شخصیت معتزلی، اشعری و شیعی (قاضی عبدالجبار همدانی، امام فخر رازی و خواجه نصیر طوسی)
نویسنده:
عبدالله علی‌زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ایمان از نظر عبدالجبار، انجام طاعات و واجبات و نوافل و دوری از زشتی‌ها و محرمات است و از اسماء شرعی و مدح به شمار آمده و صاحب آن، مستحق پاداش می‌باشد. از دیدگاه رازی در لغت، مصدری از «تصدیق» و «امان» و در اصطلاح، تصدیق و معرفت با قلب و اقرار با زبان است و از منظر خواجه در لغت، به معنی «تصدیق» بوده و در اصطلاح، تصدیق قلبی و زبانی، توأمان با یکدیگر است؛ لذا عبدالجبار عذاب فاسق را در آخرت، دائمی دانسته، ولی امام فخر و خواجه نصیر موقت و منقطع می‌دانند. قاضی بر آن است که «قول، معرفت و عمل»، ارکان ایمان را تشکیل می‌دهند، در حالی که رازی «معرفت و تصدیق قلبی»، همراه با «اقرار زبانی» را، جزء ارکان ایمان دانسته و خواجه با اندکی تفاوت، «تصدیق قلبی» و «اقرار زبانی» را، از عناصر تشکیل دهنده‌ی آن معرفی می‌نماید. هر سه متکلم، به نوعی ایمان را ذو مراتب دانسته‌اند، منتها قاضی بر آن است که درجات ایمان، به عمل بستگی دارد و رازی قوام ایمان را به «تصدیق» و «گرویدن به حق» و افزایش و کاهش آن را همانند قاضی، به عمل برمی‌گرداند، ولی نصیر الدین، «ایمان زبانی، تقلیدی، ایمان به غیب، ایمان حقیقی و یقینی» را از مراتب ایمان بر شمرده است. در باب رابطه‌ی ایمان و عمل، بر اساس رأی عبدالجبار، «ایمان و عمل» عینیت دارد، اما فخر و خواجه، قائل به عدم دخول عمل، در حوزه‌ی مفهومی ایمان می‌باشند. عبدالجبار «اسلام» را همانند «ایمان»، از اسماء شرعی و مدح شمرده؛ بنابراین بر اساس دیدگاه او، این دو مقوله با یکدیگر مشابهند. امام فخر و خواجه نصیر نیز، گاهی به تفاوت و گاهی به تشابه این دو مقوله‌ی دینی، نظر داده‌اند و معتقدند، از حیث جایگاه و حکم، اسلام و ایمان مغایر یکدیگرند، ولی از لحاظ شرعی و بعضی آیات قرآن، با یکدیگر مشابهند.
بررسي مسأله عصمت پیامبران از دیدگاه علّامه طباطبائي در تفسیر المیزان و امام فخر رازي در تفسیر کبیر
نویسنده:
ابوالفضل فلّاحی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
پیامبران الهی از هر نوع پلیدی و آلودگی از قبیل شرک، کفر، فساد و تباهی هم در محورهای اعتقادي، تبلیغی و هم در محورهای صدور احکام و فتاوی و افعال منزّه و در واقع از ارتکاب به معاصی کبیره و صغیره عمدی و سهوی در تمام دوران عمر خویش به اعتقاد اکثرّیت شیعیان و همچنين از زمان نبوّت به اعتقاد اشاعره معصومند. مقوله عصمت انبیاء اگرچه در مباحث اعتقادی و کلامی دارای قدمتی دیرینه می باشد، امّا همیشه یکی از مهم ترین و شبهه‌دارترین و گفتگو انگیز ترین مباحث کلام اسلامی در بین متکلّمان و مفسّرین مسلمان است لذا در این پژوهش در پنج فصل به بررسی عصمت انبیاء در نگاه علامه طباطبائی و فخر رازی و مقایسه دیدگاه های دو مفسّر بزرگ شیعی و اشاعره پرداخته شده است. در فصل اوّل: شامل کلّیاتی در مقوله عصمت « تعریف مسأله، اهمیّت و جایگاه، پیشینه عصمت، طرح سؤالات اصلی و فرعی، حدود، فرضیات، اهداف و روش پژوهش مطرح گردیده است. در فصل دوم: مباني نظري تحقيق شامل زندگي نامه علّامه طباطبائي و فخر رازي، ادبيات تحقيق شامل واژه شناسي عصمت، معنای لغوی و اصطلاحی عصمت، عصمت در قرآن کریم، عصمت از دیدگاه شیعه، اشاعره و معتزله و علی الخصوص عصمت در نگاه فخر و علامه، بررسی واژه نبّي و نبوّت در لغت، قرآن و اصطلاح، تفاوتهای رسول و نبّی و دیدگاه فخر و علّامه درباره‌ي رسول و نبی ودر پایان فصل، مقایسه دیدگاه فخر و علّامه لحاظ گردیده است. در فصل سوّم : منشأ و مراتب عصمت از ديدگاه علّامه و فخر رازی عنوان شده و در این خصوص مباحث مسأله لطف و وجوب لطف در دیدگاه مفسّرین و متکلّمین اسلامی و در نزد علّامه و فخر رازی، بررسی رابطه عصمت با لطف الهی، مسأله منشأ عصمت و بررسی چهار دیدگاه مطرح شده درباره منشأ عصمت انبیاء، رابطه عصمت با علم، رابطه عصمت با اختیار، مراتب عصمت، مسأله گناه و اقسام آن، دیدگاه علّامه و فخر درباره گناه، مراتب عصمت در نزد علّامه و فخر در نهایت مقایسه آراء علّامه و فخر در خصوص منشأ و مراتب عصمت آورده شده است. در فصل چهارم : دلائل ضرورت (لزوم) عصمت انبیاء در نزد علّامه طباطبائی و سپس امام فخر رازی با استناد به آیات قرآن کریم آورده شده و در پایان فصل مقایسه ای بین دو دیدگاه مطرح گردیده است.و در فصل پایانی (فصل پنجم): برای بررسی مهمترین مسأله یعنی دیدگاه علّامه و فخر در خصوص آیات موهم (شک برانگيز) صدور گناه و خطا از أنبیاء مسائلي همچون شبهات عصمت قبل از بعثت و شبهات وارد بر اعتقاد، تبليغ، احکام و فتاوی و افعال پیامبر در بعد از بعثت و سپس شبهات مربوط به سایر أنبیاء در بعد اعتقاد،تبليغ، احکام و افعال آنان از نگاه علّامه و سپس از منظر فخر رازی همراه با پاسخ های آن دو شخصیت و مفسّر بزرگ مطرح و در پایان مقایسه ای بین دو دیدگاه علّامه و فخر در خصوص نگاه و پاسخ آن ها به شبهات وارد بر عصمت أنبياءانجام گرديد. و در نهايت در مبحث نتيجه گيري با نگاه و بررسی در دیدگاههای علّامه و فخر در خصوص عصمت، مراتب و منشأ عصمت، لزوم و ضرورت آن و آیات شبهه دار وارد بر عصمت أنبیاء(ع)، نظر نگارنده نیز در خصوص تأیید و یا ردّ دیدگاه های مذکور، مطرح گردید.
تکافو ادله در حقانیت ادیان از نظر ابن حزم ظاهری اندلسی
نویسنده:
لیلا بیات
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
حقانیت ادیان یکی از مباحث مهم در حوزه دین شناسی است که همواره مورد توجه متکلمین قرار گرفته است.متکلمین مسیحی با ارائه سه نظریه انحصار گرایی شمول گرایی و پلورالیسم دینی در جهت یافتن راه حل های مختلف این سه نظریه در باب حقانیت ادیان می باشد.تحقیق حاضر در صدد بحث و بررسی "تکافو ادله در حقانیت ادیان"نزد یکی از متکلمین مسلمان "ابن حزم اندلسی (ق4و5 هجری)"می باشد.وی ضمن پژوهش و مطالعه در آثارمتکلمان مسیحی و یهودی و تحلیل انتقادی نظریات ایشان به تفسیری در اثبات حقانیت دین اسلام می پردازد.از نظر ابن حزم انحرافات موجود در دین یهودیت ومسیحیت وتحریفات موجود در تورات و انجیل به عنوان ادله ای محکم در اثبات تنها دین بر حق (اسلام)به کار می آیند.خداونددین اسلام را توسط پیامبرخود محمد(ص)بر همه جهانیان عرضه نموده است و همه موظف به پذیرش آن میباشند.وی قرآن کریم را به عنوان مهم ترین و اصیل ترین منبع دین اسلام می داندو در طرح و اثبات مباحث کلامی نیز همواره آن را مورد استناد قرار می دهد.ابن حزم به عنوان متکلم ظاهری مذهب هرگونه تاویل وتفسیر در مورد آیات قرآن راباطل می داند.در زمان وی بحث "تکافو ادله در حقانیت ادیان"به انحاءمختلفی مطرح بوده است که مورد انتقاد جدی وی قرار می گیرد.وی منشأاعتقادبه تکافو ادله را جهل وسهل انگاری،قول به فقدان حقیقت آشکارودر برخی افراد به بهانه رهایی از امیال نفسانی ،دانسته و با دلایل موجهی در صددابطال آنها بر می آید.ابن حزم قول این گروه هارانافی و ناقض ایشان دانسته است . روش وی در اثبات حقانیت دین اسلام و انتقاد جدی بر انحرافات دین یهود و مسیحیت در میان پیشینیان ومعاصران وی کاملا بی سابقه است.
رابطه عقل و دین از دیدگاه فخر رازی و خواجه نصیرالدین طوسی
نویسنده:
فائزه علی‌اکبری شاندیز
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در این پژوهش به بررسی رابطه عقل و دین از دیدگاه دو متکلم- فیلسوف مسلمان با گرایش‌های اشعری و امامی یعنی فخر رازی و خواجه نصیرالدین طوسی پرداخته شده است. به منظور یافتن دیدگاه آنان در خصوص جایگاه عقل در اثبات و تبیین آموزه‌های دینی و راه حل‌های ارائه شده در موضوعات مورد تعارض عقل و وحی، آرای دو متفکر در موضوعات مختلف از جمله پنج مسأله مهم کلامی یعنی صفات و اسماء الهی، رؤیت خداوند، حدوث یا قدم جهان، علم خداوند به جزئیات و معاد جسمانی بررسی و مقایسه شده است. می‌توان نتیجه‌گیری کرد که خواجه نصیرالدین طوسی تمامی گزاره‌های دینی را عقل‌پذیر دانسته و به این ترتیب در گروه عقل‌گرایان حداکثری جای می‌گیرد، در حالی که فخر رازی اغلب گزاره‌های دینی را عقل‌پذیر و برخی را مانند مسأله رؤیت خداوند،عقل‌گریز می‌داند؛ بنابراین در زمرة عقل‌گرایان معتدل جای می‌گیرد. این دو متفکر مسلمان در جهت هم‌گرایی عقل و وحی و عقل‌پذیر نمودن باورهای دینی تلاش بسیار نموده‌اند، اما خواجه نصیر به دلیل شناخت بیشتر و صحیح‌تری که از فلسفه و نیز از دین اسلام در قالب مکتب تشیع داشته است، در این امر موفق‌تر بوده و با تلاش‌ها و ابداعات خود، مکتب کلام فلسفی را پایه‌گذاری کرده است.
تحلیل و بررسی پاسخ‌های ابن رشد به ابوحامد غزالی در بحث علم الهی
نویسنده:
سمیه حسینی مقدم
نوع منبع :
رساله تحصیلی , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات)
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
غزالی از اندیشمندانی است که به صراحت در دفاع از عقاید دینی خود در مقابل فیلسوفان ایستاده و آن‌ها را در طرح بیست مسئله دینی متهم به بدعت و کفر نموده است. سال‌ها بعد ابن‌رشد به عنوان یک فقیه و فیلسوف برجسته، درصدد پاسخ به غزالی برآمده که این نوشتار به تقابل میان این دو دانشمند در بحث علم الهی می‌پردازد. این تحقیق با روش توصیفی ـ تحلیلی به بیان نظریه‌های این دو دانشمند پرداخته و نظریه‌های ابن رشد را بر اساس نظر ابن سینا و صدرالمتألین مورد سنجش و ارزیابی قرار داده است. اگرچه پاسخ‌های ابن‌رشد به ابوحامد غزالی تا حدودی توانسته است اشکال‌های سخنان غزالی را آشکار کند ولی در نهایت او با غزالی همراه شده و بر جداسازی فلسفه از دین تأکید می‌کند. غزالی سعی می‌کند بیشتر مبانی فلسفی دیدگاه فیلسوفان درباره علم الهی را مورد نقد قرار دهد. ابن رشد علم الهی را از نوع حصولی و فعلی می‌داند و معتقد است خداوند چون علت موجودات است، از آن جهت که به ذات خود علم دارد به موجودات علم دارد اما درک تفصیلی این مسئله را خارج از دسترس درک بشر دانسته و در همین اندازه خود را متوقف می‌بیند و بیشتر نقدهای غزالی را بر نظر ابن سینا دراین‌باره می‌پذیرد. بررسی نظر ابن‌سینا نشان می‌دهد فهم غزالی و ابن رشد از نظر وی اشتباه بوده و تبیین ابن رشد بیش از ابن سینا قابل مناقشه است. نقد‌های غزالی در رشد و بالندگی فلسفه اسلامی نقش داشت تا آن‌که حکمت متعالیه توانست با در اختیار داشتن مبانی مستحکم فلسفی در تبیین علم خداوند و بسیاری از مسائل فلسفی دیگر هم‌سو با متون دینی موفق ظاهر شود به نحوی که راه را بر بسیاری از سوء برداشت‌ها ببندد.
ارزیابی انتقادی حکمت عملی ابن رشد
نویسنده:
محمدحسین موسوی پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
تدوین رساله "ارزیابی انتقادی حکمت عملی ابن‌رشد" با انگیزه رفع بخشی از کاستی‌های موجود در تاریخ اندیشه‌ی حکمت عملی یکی از فیلسوفانمسلمان در مغرب اسلامی به نام ابن‌رشد اندلسیانجام گرفته است. ابن‌رشد یکی از برجسته‌ترین‌های فلاسفه‌ی غرب اسلامی است که آثار و اندیشه‌های او مورد توجه تمام فیلسوفان غربی قرار گرفته است. گستره معرفتی این اندیشمند مسلمان در فلسفه، مشتمل بر حکمت نظری و عملی است که اگرچه بخش عملی آن کم‌رنگ می‌نماید ولی در این رساله نشان داده خواهد شد که وی در حکمت عملی نیز تلاش فراوانی داشته و در این خصوص به تبیین فلسفه اخلاق، فلسفه سیاست و تدبیر منزل می‌پردازد.مولفه‌هائی که سبب شدند تا ساختار رساله شکل بگیرد، دیدگاه‌های هنجاری، وجودشناختی و معرفت-شناختی ابن‌رشد به مسائل موجود در حکمت عملی بوده است. فائده‌ پژوهش حاضر در این است که به ما مقدار تأثیرپذیری ابن‌رشد از اندیشه‌های یونانی و محورهائی که از آنان فاصله گرفته است، نشان می‌دهد. همچنین با این بررسی‌ها مرز تعلقات ذهنی ابن‌رشد که انسانی فیلسوف، فقیه، طبیب، قاضی و ... بوده است، مشخص می-شود. و از همه مهم‌تر اینکه چگونه وی توانسته است، میان اخلاق، سیاست، فقه و شریعت، تلائم ایجاد کرده و چگونه آنها را به یکدیگر ارتباط می‌دهد؟برای رسیدن به دیدگاه‌های این فیلسوف مسلمان، با راهنمایی و مشاوره‌های سودمند اساتید، محتوای رساله را در قالب پنج فصل تنظیم کردم. فصل اول را به کلیات و مفاهیم، فصل دوم را به بررسی حکمت عملی، فصل سوم را به تبیین مباحث فرااخلاقی، فصل چهارم را به نظریه اخلاق هنجاری و فصل چهارم را به نظریه سیاسی ابن‌رشد اختصاص دادم. در فصل کلیات و مفاهیم، به مفهوم‌شناسی، اقسام و فروع حکمت عملی و در بخش پایانی این فصل به زندگی و آثار ابن‌رشد پرداختم. پس از بررسی مفهومی، بیان شد که حکمت، نظری یا عملی است و حکمت عملی در فلسفه کاربردهای گوناگونی دارد. در بخش فروع به سه محور اصلی حکمت عملی که اخلاق، سیاست و تدبیر منزل باشد، پرداختم. در پایان فصل اول بخش‌هائی از زندگی و آثار ابن‌رشد معرفی گردید.در فصل دوم با بیان مقدمه‌ای کوتاه، به طور تفصیلی به بررسی حکمت عملی در دیدگاه ابن‌رشد پرداختم. نکات مهم این فصل، تبیین ملاک تقسیم حکمت به نظری و عملی، رابطه عقل و حکمت عملی و تفاوت‌های عقل عملی و نظری از دیدگاه ابن‌رشد بوده است. در بررسی‌های انجام شده این نکته مشخص گردید که هرچند ابن‌رشد، تصریح به واژه حکمت عملی نکرده است لکن مفاد و محتوای حکمت عملی در اندیشه‌های فلسفی او مطرح بوده است. در این خصوص به تصریحات وی در تقسیم عقل به نظری و عملی استناد شده است.در فصل سوم هم با مقدمه‌ای کوتاه، مباحث فرااخلاقی ابن‌رشد را در محورهای هستی‌شناسی اخلاقی، معرفت‌شناسی اخلاقی، انسان‌شناسی اخلاقی و اراده اخلاقی را مورد بررسی قرار دادم. در هستی‌شناسی اخلاقی، به دیدگاه و باور استدلالی وی به حسن و قبح ذاتی اشاره شد. در حوزه معرفت‌شناسی اخلاقی، پس از بررسی-های مفهومی، گزاره‌های اخلاقی، درک مسائل عملی دین و درک مسئله باید و هست از دیدگاه ابن‌رشد بررسی گردید. در ادامه فصل سوم به دیدگاه انسان‌شناسی اخلاقی و اراده اخلاقی پرداخته شد و بیان گردید که ابن‌رشد با توجه به مسئله نفس، برای انسان دو ساحت در نظر گرفت. نگارنده در ادامه با طرح مسئله اراده اخلاقی، آن را با شانس اخلاقی مقایسه نموده و به دیدگاه ابن‌رشد در خصوص اراده انسان و تأثیر امور بیرونی پرداخت. با پایان یافتن این بحث، فصل سوم به پایان رسید. در فصل چهارم، نظریه اخلاق هنجاری ابن‌رشد را متعرض شده و به سه مسئله مهم و تأثیرگذار در نظریه هنجاری ابن‌رشد مانند: سعادت، فضیلت و عدالت توجه کردم. در مسئله سعادت پس از معناشناسی، تبیین مشخصات صوری، مولفه‌ها، پیش‌فرض‌ها و انواع سعادت به تحقیق در اندیشه‌های ابن‌رشد در این موارد پرداختم. مسئله فضیلت و عدالت دو عنوان دیگری بودند که در این فصل از دیدگاه ابن‌رشد به آن پرداخته شد. فصل پنجم رساله که فصل پایانی رساله است، در باره نظریه سیاسی ابن‌رشد است. از مسائل مهمی که در این فصل مطرح گردید، بررسی منابع سیاست و جایگاه کتاب جمهوری افلاطون در نظریه‌های سیاسی ابن‌رشد است. نکته حائز اهمیت، وجود فلسفه سیاسی و علم سیاست در ابن‌رشد است که در این باره تحقیق صورت گرفت. در خصوص دیدگاه سیاسی ابن‌رشد می‌توان ادعا کرد که عمده اندیشه‌های ابن‌رشد در کتاب الضروری فی السیاسه در سه بخش ارائه گردید.پس از مرور کوتاهی که از مباحث رساله ارائه شد، نوبت به بیان این نکته می‌رسد که یکی از مولفه‌های اساسی رساله،ارزیابی انتقادی است. این مولفه هنگام تصویب موضوع رساله به درستی توسط اساتید در عنوان رساله گنجانیده شد. پس از آنکه نگارش موضوع آغاز شد، مطالب فراوانی حول محور حکمت عملی ابن‌رشد استقصاء و نوشته شد. بنابراین، با توجه به بالا بودن سطح کمی مطالب بر اساس سرفصل‌های مصوب، امکان ارزیابی همه‌جانبه از دیدگاه‌های ابن‌رشد در تمام بخش‌ها وجود نداشت. به همین جهت، در ارزیابی موارد تتبع شده از ابن‌رشد در این رساله صرفاً به برخی از محورهای لازم در پایان هر فصل و بخش پرداختم. این بیان به معنای فقدان رویکرد انتقادی رساله نیست بلکه در تمام موضوعات رساله از آنجائی که در مقایسه با سایر اندیشمندان مطرح در این حوزه‌ها می‌باشد، نگاه تطبیقی شکل می‌گیرد. شاید در ابتداء تتبع چنین حجمی در حکمت عملی از ابن‌رشد به ذهن خطور نمی‌کرد. بنابراین، با توجه به محدودیت نگارشی و نیز محدودیت زمانی که نگارنده داشته است، تمام تلاش خود را با کمک اساتید محترم مصروف داشته است تا با در نظر گرفتن سرفصلی با عنوان ارزیابی یا نتیجه‌گیری و نیز ارائه تطبیقات سایر اندیشمندان در درون متن رساله، جریان انتقادی رساله را فراهم آورد.نکته دیگری که ذکر آن را در ارزیابی انتقادی حکمت عملی ابن‌رشد لازم می‌دانم، پرداخت بیشتر وی به مباحث نظری در کنار مباحث عملی است. شاید یکی از علل کم‌رنگ بودن مباحث عملی ابن‌رشد در میان اندیشمندان بعدی، همین کمتر پرداختن ابن‌رشد به مباحث عملی است. مضافاً از آنجائی که عمده منابع عملی وی به نوعی شرح و تفسیر بر اندیشه‌های دیگران است، منابع مکتوب ابن‌رشد در حوزه عملی از انسجام در بحث برخوردار نیست. به تعبیر دیگر، شاید بتوان ادعا کرد که نوع نگارش محتوای مطالب، به شکل تعلیمی تدوین نشده‌اند. و این امر سبب شده تا استقصاء تمام زوایای اندیشه‌های عملی ابن‌رشد با مشکل مواجه باشد. تنها راهی که در این رساله به خوبی، امکان تحقیق را بر اساس مبانی ابن‌رشد فراهم کرد، تأثرپذیری وی از دو گروه فیلسوفان است. لذا جنبه انتقادی رساله در ریشه‌ای‌ترین شکل خود، به تفاوت‌های موجود در نظریات اخلاقی و سیاسی فیلسوفان مسلمان باز می‌گردد. فیلسوفان مسلمان در این دسته از نظریات به دو گروه تقسیم می‌شوند. گروهی تابع اندیشه‌های سقراطی افلاطونی و گروهی تابع اندیشه‌های ارسطوئی نوافلاطونی هستند. ابن‌رشد یکی از نمایندگان گروه ارسطوئی نوافلاطونی است. وی تلخیصی از جمهوری افلاطون دارد که در آن با تلفیقی که از سیاست و اخلاق ارائه می‌کند، اندیشه‌های ارسطوئی نوافلاطونیفارابی را نشان می‌دهد.تفسیر ابن‌رشد از جمهوری افلاطون بر اساس مبانی افلاطون نیست بلکه با توجه به آثار ارسطو است.نکته دیگری که در مباحث عملی ابن‌رشد قابل توجه است، پرداخت بیشتر وی به مباحث سیاسی نسبت به مباحث اخلاقی است. اساسی‌ترین بحث‌هائی که در حوزه حکمت عملی به آن توجه می‌شود، مباحث مربوط به اخلاق و سیاست است. بر همگان روشن است که اندیشمندان مسلمان کمتر به مباحث حکمت عملی ابن‌رشد در برابر حکمت نظری ایشان پرداخته‌اند. همچنین در حوزه حکمت عملی از بین مباحث فلسفه اخلاق و فلسفه سیاست، بیشتر به فلسفه سیاسی ابن‌رشد توجه شده است و بر اساس عواملی، بررسی‌های اخلاقی نسبت به مطالعات سیاسی به صورتی کم‌رنگ در بین اندیشمندان ارائه شده است.در این خصوص، یکی از ویژگی‌های مثبت در بازیابی اندیشه‌های ابن‌رشد، علاوه بر توجه غربی‌ها، وجود منابع فراوان در میان عرب زبانان است. در این خصوص، ابن‌رشد شخصیتی است که روشنفکران عرب، الگوی زندگی دین‌داران را در دوره جدید از او طلب می‌کنند. و بعضی بر این باورند که بعضی از اندیشه‌های محوری امروز غرب از ابن‌رشد سرچشمه می‌گیرد. اما متأسفانه چنان که بایسته و شایسته است در کشور ما به این بخش از متفکران اسلامی پرداخته نشده است. او جزء معدود متفکران اسلامی است که هم در فقه هم در فلسفه صاحب‌نظر است و به همین دلیل می‌توان در کشف تعارضات بین عقل و دین در حوزه بایدها و نبایدها به الگوی فکری او توجه کرد.با توجه به نکاتی که بیان شد و بر اساس تحقیقات صورت گرفته، می‌توان مدعی شد که این رساله، هرچند نتوانسته است گام به گام به تحلیل تمام مطالب ابن‌رشد بپردازد لکن واقعاً می‌توان اعتراف کرد که تحقیق انجام شده در رساله، موضوع نو و بدیعی را مورد بررسی قرار داده است. نوآوری این رساله علاوه بر ارائه تدوینی منسجم از آراء و اندیشه‌های اخلاقی ـ سیاسی ابن‌رشد که تاکنون صورت نگرفته بود، عبارت است از پیدا کردن رد پای اندیشه‌های اخلاقی و سیاسی فیلسوفانی مانند ارسطو و افلاطون و دیگران و کشف چگونگی جمع عقل و دین در حوزه باید و نبایدها. این موضوع مهم‌ترین نیاز کشورهای اسلامی در امور اخلاقی و سیاسی در دوره جدید است. بررسی اندیشه او می‌تواند ما را تا حدی به فهم دقیق‌تر این مسئله کمک کند.در پایان با توجه به فعالیتی که توسط نگارنده در حوزه عملی ابن‌رشد صورت گرفت و بر اساس مطالبی که در بخش ارزیابی تبیین گردید، چند پیشنهاد به نظر می‌رسد که مناسب است در اینجا بیان شود. اولاً از آنجائی که مسائل این حوزه بیش از حد انتظار بوده است، شاید حق نگاه انتقادی رساله را بخوبی برآورده نکرده است. لذا پیشنهاد می‌شود که هر یک از اجزاء رساله به صورت یک رساله مستقل در مقطع ارشد یا دکتری به دانشجویان پیشنهاد شود. دوم اینکه مناسب است اندیشه‌های ابن‌رشد به صورت تطبیقی با سایر اندیشمندان تأثیرگذار از حوزه سقراطی به بعد در غرب و اندیشمندان و فلاسفه اسلامی شاخص مورد بررسی قرار گیرد.
  • تعداد رکورد ها : 569