جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1494
تحلیل کنش اجتماعی از منظر علامه طباطبایی
نویسنده:
نویسنده:جواد طالبی طادی؛ استاد راهنما:رضا اکبری؛
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
کنش اجتماعی موجودی وابسته به اراده و آگاهی انسان می‌باشد که معطوف به دیگران تحقق می‌یابد. عمومیت احکام فلسفی بر همۀ موجودات، مستلزم تحلیل و تبیین فلسفی کنش مذکور می‌باشد. ابعاد هستی شناختی نظریه اعتباریات و توجه علامه طباطبایی به اصل استخدام، اعتبار اجتماع و اعتبارات پس از اجتماع در این نظریه و مباحث ایشان پیرامون مبادی کنش، زمینۀ تحلیل و تبیین فلسفی از کنش اجتماعی را فراهم می‌آورد. از این رو اطلاعات لازم جهت تحلیل و تبیین مزبور از مجموعه آثار علامه طباطبایی با روش کتابخانه‌ای گردآوری شده و مورد تحلیل قرار گرفته است. در مقام تحلیل به مبانی، ادله و در مواردی به لوازم دیدگاه ایشان نیز توجه شده است. مبادی دخیل در کنش‌های اجتماعی را می‌توان به دو قسم ضروری و غیر ضروری تقسیم کرد. مبادی ضروری شامل علم، شوق، اراده و قوای محرکه در عضلات می‌باشد. مبادی غیر ضروری ایمان، خلق، اجتماع، زیست بوم و محیط کنش را به خود اختصاص می‌دهد. این مبادی از طریق تأثیر بر مبادی ضروری بر کنش اجتماعی اثر می‌گذارند. در این میان علم و به خصوص اعتبارات از اهمیت خاصی برخوردار است؛ اعتبارات علومی است که مستقیم در کنش‌های اجتماعی دخیل است. انسان برای رفع نیاز‌های خود به اعتبارات مختلف عمومی و اجتماعی روی آورده و با تطبیق آن‌ها بر اشیای خارجی کنش‌های خویش را تحقق می‌بخشد. از منظر علامه طباطبایی کنش‌های متوقف بر اعتبارات اجتماعی «کنش‌‌های اجتماعی» را شکل می‌دهند. در فرایند صدور کنش اجتماعی، ابتدا غایت بر اساس احساسات درونی بر انسان جلوه کرده و او ضرورت دستیابی به غایت را اعتبار می‌کند. سپس کنشی که به عنوان مقدمه او را به غایت مزبور می‌رساند تصور کرده و به کمال بودن آن تصدیق می‌کند. احساسات درونی به این کنش خاص تعلق گرفته و مرحله شوق را رقم می‌زند. در پرتو اعتبار وجوب این کنش، اراده تحقق یافته و قوای محرکه در عضلات تحریک شده و کنش انجام می‌شود.
وحی از منظر علامه طباطبایی و سویین برن
نویسنده:
نویسنده:سیده‌لیلا موسوی؛ استاد راهنما:رسول رسولی‌پور؛ استاد مشاور :عطیه زندیه
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
از مهم‌ترین چالش های ادیان ابراهیمی مسئله وحی است که به تأیید و تصریح کتب مقدس و قرآن و با تأیید معجزه بودن آن موردپذیرش پیروانشان قرارگرفته است. صرف‌نظر از اختلافات میان ادیان در مورد وحی می‌توان گفت که وحی در کنار عقل شاخصه اصلی نبوت و راهی است که خداوند به‌منظور روشن شدن حقایق پیش روی انسان می‌گشاید تا وی را به‌سوی سعادت، رهنمون سازد. اهمیت این موضوع به‌قدری است که همیشه موردتوجه اهل اندیشه قرار داشته است و در سنت‌های گوناگون فلسفی- دینی مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد. در این میان نظریه‌پردازان و اندیشمندان مسیحی و مسلمان سهم ویژه‌ای در مورد این موضوع داشته‌اند. سید محمدحسین طباطبایی و ریچارد سوئین‌برن، از فلاسفه و الهی‌دانان بزرگ جهان اسلام و مسیحیت، ازجمله کسانی هستند که با توجه به اعتقادات دینی خود، در حمایت از امتیاز آموزه‌های وحیانی تلاش کرده‌اند. در این پژوهش از روش توصیفی به بررسی تطبیقی آراء و نظرات این دو فیلسوف معاصر دینی پرداخته‌شده است. بررسی‌ها ما را به این نتیجه می‌رساند که علی‌رغم تلقی متفاوتی که به‌تبع معتقدات دینی میان آن‌ها در مورد چیستی و ماهیت وحی اصیل وجود دارد، در مسائلی نظیر ضرورت وحی و اثبات وحی که ذیل این موضوع مطرح می‌شوند و برخی از تقسیم‌بندی‌هایی که ارائه می‌دهند، اتفاق‌نظر دارند. سوئین‌برن درباره وحی، دو ادعای مسیحی؛ یعنی «ظهور و تجلی خدا از طریق تجسد» و «انتقال پیام الهی از طریق انبیاء به انسان‌ها» را می‌پذیرد. این در حالی است که در اندیشه مبتنی بر اسلامِ علامه طباطبایی ادعای اول به‌ هیچ‌وجه پذیرفته نیست و تنها انتقال پیام الهی از طریق ظهور حقایق وحیانی به افراد برگزیده مورد تأکید قرار می‌گیرد.
تحلیل فلسفی مساله ی تکلیف بر اساس نظریه ی اعتباریات و مبانی انسان شناختی علامه طباطبایی
نویسنده:
نویسنده:جواد محمودزاده؛ استاد راهنما:حسین هوشنگی؛ استاد مشاور :علیرضا عالی پناه
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
موضوع این پایان نامه ی کارشناسی ارشد با عنوان « تحلیل فلسفی مساله ی تکلیف بر اساس نظریه ی اعتباریات و مبانی انسان شناختی علامه طباطبایی» به رشته ی تحریر آمده است. روش پژوهشی انجام شده در این گفتار، روش توصیفی تحلیلی است. با این توضیح که بعد از طرح نظریه ی اعتباریات به روش توصیفی کتابخانه ای، سعی میشود تا دلالت های انسان شناسانه ی آن ناظر به مقصود پایان نامه مشخص گردد و در پایان نیز به روش تحلیلی لوازم تکلیف شناختی آن استخراج گردد. در این نوشتار با توجه به ظرفیت نظریه ی اعتباریات و اضلاع گوناگون آن، ماهیت تکلیف و ظرف شکل گیری آن و ضرورت آن تبیین گردیده و با توجه به مبانی انسان شناختی علامه طباطبایی، ارتباط آن با حق تعالی، نفوس مکتفی بالذات و مستکمل بالذات نیز روشن می گردد. در پایان نیز امکان کشف مبادی تکلیف که همان نظام تکوین است، برای نفوس مستکمل اثبات گشته و با توجه به بعد روش شناسی اعتباریات، تاثیرات آن در فهم تکلیف مورد بررسی قرار میگیرد.
روش شناسی علامه طباطبایی در اعتبارسنجی روایات در تفسیر البیان فی الموافقه بین الحدیث و القرآن
نویسنده:
نویسنده:علی فراهانی؛ استاد راهنما:علیرضا قائمی نیا؛
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
تفسیر البیان فی الموافقه بین الحدیث و القرآن به تألیف علامه طباطبایی، به‌صورت ترتیبی و با روش تفسیر قرآن با قرآن، و قرآن با روایت با رویکردی عقلی و ادبی، برخی از آیات را علاوه بر تفسیر، با روایات نیز موافقت می‌دهد. در مواجهه‌ی روایات با آیات، گاه مراد آیه تعمیم یا تضییق می‌شود و گاه بدون تغییر باقی می‌ماند. روش علامه در صورت نخست چنین است که با کمک از تمام قرائن درون‌متنی همچون سیاق و قرائن برون‌متنی مانند عقل، معنای آیات را به‌گونه‌ای توسعه یا حصر می‌دهد که توفیق بدون تصرّف و تغییر در معانی، شکل بگیرد. برای ایجاد این موافقت که یک‌طرف آن احادیث است، ملاک‌ها و ملاحظاتی برای گزینش روایات در این اثر دیده می‌شود: ملاک‌هایی که مربوط به مصدر حدیث است؛ مانند تعدد منبع و طرق و اشتراک میان فریقین و نقل از محدّثین معتبر و قرابت معنایی با روایات و ملاحظاتی همچون توجه به گونه‌های مختلف روایی به‌منظور نشان دادن چگونگی عرضه آن احادیث بر قرآن و توجه به احادیثی که متخالف با یکدیگرند و احادیثی که رویکرد کلامی و همچنین اخلاقی دارد. درنهایت علامه برای این توفیق، با قرائن و شواهدی چون سیاق و عقل و آیات مرتبط و روایات، در بعضی از مواقع حکم به موافقت و در بعضی دیگر حکم به عدم موافقت می‌دهد. این نوشتار پس از بررسی متن این تفسیر، با روشی کتابخانه‌ای و تحلیلی به این نتیجه رسیده که علامه با تکیه‌بر تجمیع قرائن درون‌متنی و برون‌متنی، یک اثر تفسیری جامع روایی خلق کرده است.
تحلیل شکلگیری حیات دنیوی مبتنی بر آراء تفسیری علامه طباطبایی
نویسنده:
نویسنده:سجاد اسدبیگی؛ استاد راهنما:مهدی سپهری؛ استاد مشاور :مهدی ایزدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
حیات دنیوی انسان درواقع نوعی از زنده‌بودن است که در آن انسان به سختی‌های فراوانی دچار شده است. این حیات را می‌توان به دو مرحله تقسیم نمود. مرحله‌ی اول این حیات مبتنی بر عمومیت داستان هبوط، آشنا شدن انسان با بدن خویش است. این آشنایی که درواقع درنتیجه‌ی اعراض از ذکر الهی و معطوف شدن روح انسان به بدن، صورت می‌گیرد؛ در نهایت به خود بدن پنداری انسان می‌انجامد و انسان را به سختی-های ادراک تعلق بدن، همچون بیماری، احتیاج به لباس، گرسنگی و... دچار می‌سازد. مرحله‌ی دوم حیات دنیایی، که بعد از ادراک تعلق بدن است، مرحله‌ی تلاش و تکاپو برای بقا در زمین است. در این مرحله انسان برای انجام افعال خویش، احتیاج به نوعی علم و ادراک دارد که از آن به علم اعتباری یاد می-شود. رفع احتیاجات وی به حضور او در اجتماع پیوند خورده‌است و او اضطرارا زندگی اجتماعی را می-پذیرد. حضور او در اجتماع موجب تکثیر اعتباریات می‌شود و اعتباریات که خود وهمی هستند و ما‌به‌ازای خارجی ندارند، تمام زندگی انسان را فرامی‌گیرند و دنیایی وهمی را شکل می‌دهند که انسان را در خود هضم می‌کند. شاید مهمترین اعتبار انسان در اجتماع قانون باشد که قوام و دوام اجتماع را حفظ می‌کند. قانون زائیده‌ی عقل آدمی است و ضعف فراوان دارد. در این دیدگاه، غایت دین رهاندن انسان از سختی‌های حیات دنیاست. دستورات دینی درواقع اقتضای علم به عوالم نورانی، در عالم دنیاست و توسط شخصی که دچار غفلت از آن عوالم نشده‌است، به صورت حضوری دریافت می‌گردد و به صورت حصولی در اختیار سایر انسان‌های محجوب از آن عوالم می‌گردد. حقیقت دین عالم اسماء و صفات الهی است که به لسان اعتبار بیان شده‌است و انسان را به این اسماء –که تعلیم آن شرط اصلی خلافت الهی انسان است- می‌رساند. تحلیل و بررسی حیات دنیوی انسان، چیستی و چگونگی شکل‌گیری و در نهایت غایت آن، مسئله‌ی اصلی نوشتار پیش روست.
بررسی تطبیقی دیدگاه علامه طباطبایی و آیت الله صالحی نجف آبادی درباره جهاد در اسلام
نویسنده:
نویسنده:‌تهمینه احمدی؛ استاد راهنما:علی حسن‌بگی؛ استاد مشاور :کیوان احسانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
یکی از مهم‌ترین گزاره‌های فقهی و تفسیری دین اسلام مقوله جهاد است. در موضوع جهاد فروعات زیادی قابل احصا و شمارش است. فروعی که آیات متعددی در قرآن در مورد آن‌ها نازل شده که نشان از اهمیت این موضوع در آموزه‌های قرآنی دارد. هم‌چنین در سیره و سنت رسول اکرم (ص) و اهل‌بیت (علیهم‌السلام) در این زمینه روایات و احادیث بسیاری وارد شده است. در گستره این بحث مهم، مباحث جهاد دفاعی و ابتدایی از اهمیت بیشتری برخوردار هستند. مقوله جهاد ابتدایی یکی از جستارهای چالش‌برانگیز در عصر غیبت به شمار می‌رود که عدم فهم صحیح آن باعث شده تا برخی آن را دستاویز حمله به دین اسلام قرار داده و اسلام را دین جنگ معرفی کنند. بسیاری از روشنفکران در زمینه جهاد ابتدایی معتقدند که جواز جنگ ابتدایی با آزادی تفکر و عقیده بشر در تعارض است و نوعی تحمیل عقیده به شمار می‌رود. لذا همواره این سؤال از سوی اندیشمندان مطرح بوده که آیا جهاد ابتدایی در حکومت اسلامی مجاز می‌باشد؟ لازم به ذکر است پژوهش‌های بسیاری در این زمینه صورت گرفته است، ولی تاکنون هیچ‌کدام به صورت مستقل و مقایسه‌ای به بررسی دیدگاه علامه طباطبایی و آیت‌الله صالحی نجف‌آبادی درباره جهاد در اسلام نپرداخته است. لذا نگارنده درصدد بررسی دیدگاه این دو اندیشمند می‌باشد. این پژوهش با استفاده از منابع کتابخانه‌ای و بررسی آثار این دو اندیشمند صورت گرفته است. بر اساس پژوهش صورت گرفته، مرحوم علامه طباطبایی معتقد به جواز جهاد ابتدایی است؛ اما با بررسی آیات جهاد، چنین نتیجه می‌گیرد که عملاً هر چه در اسلام رخ داده است جهاد دفاعی بوده و جهاد ابتدایی به معنای این‌که خود جنگ، فارغ از نتایج و پیامدها یک اصل است و در زمینه‌ خاص خود قابل اجراست، محقق نشده است. در مقابل، آیت‌الله صالحی نجف‌آبادی معتقد است که جنگ ابتدایی با کفار بی‌آزار تحریم شده و جهاد ابتدایی به معنای تحمیل دین با قدرت اسلحه در اسلام وجود ندارد. واکاوی آراء و بررسی استدلال‌ها بیانگر آن است که با توجه به شرایط جهان معاصر، وجوب جهاد ابتدایی فاقد موضوعیت است.
ارزیابی و نقد دیدگاه علامه طباطبایی و فخر رازی در نقش شیطان در تحقق شرور
نویسنده:
نویسنده:اکرم صالحی؛ استاد راهنما:علی اله‌بداشتی؛ استاد مشاور :زهرا خزاعی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
مسئله منشأ شر، از مهم‌ترین مسائل در کلام و فلسفه اسلامی است. هدف از این تحقیق، نقد و بررسی آراء فخر رازی و علامه طباطبایی به‌عنوان دو متفکر از دو نحله فکری، پیرامون نقش شیطان به‌عنوان سرمنشأ شرور است. روش تحقیق، تحلیلی- توصیفی است. فخر رازی با داشتن نگاه عرفی به شرور، آن‌ها را اموری وجودی می‌داند؛ درحالی‌که علامه طباطبایی با نگاه فلسفی، شر را عدمی دانسته است. فخر رازی به اراده الهی و حکمت الهی در تسلط شیاطین تأکید دارد. در نگاه او شیاطین نمی‌توانند به نحو مستقل، کاری در عالم انجام دهند. علامه طباطبایی معتقد است که اراده الهی بر تسلط شیاطین بر انسان‌ها تعلق نگرفته است. او تحقق شر در عالم از جانب انسان را برآمده از تسلیط (پذیرش ارادی تسلط) شیطان می‌داند. هر دو متفکر معتقدند که شیطان با به‌کارگیری وسوسه و تعامل با قوای معرفتی انسان به‌ویژه قوه واهمه، سبب خواطر شیطانی، تدلیس، ظاهرنمایی، وارونگی معرفتی و... می‌شود. فخر رازی و طباطبایی معتقدند برخی عوامل، همچون خروج مزاج عقل از اعتدال، حب دنیا، گناه و...، زمینه‌ساز اثرپذیری نفس از شیطان و برخی دیگر همچون استعاذه، علم و حکمت، شرح صدر و...، مانع این اثرگذاری است. به نظر می‌رسد بهترین تبیین در نحوه تحقق شرور در عالم، با به‌کارگیری مفهوم وارونگی معرفتی، قابل‌ارائه است. وارونگی معرفتی ناشی از استفاده نادرست انسان از قوه واهمه و قوه خیال و پذیرش وسوسه شیطان به‌عنوان مطلبی صحیح است. بر این اساس شرور اخلاقی و طبیعی ماحصل نقص معرفتی در ادراک است. در مقابل با توجه به عوامل زمینه‌ساز اثر ناپذیری شیطان، راه‌حل‌های بهبود ادراکی نیز قابل‌ارائه است که به‌تبع آن، تحقق شرور ناشی از وسوسه شیطان کاهش می‌یابد.
مقایسه دیدگاه ایزوتسو و علامه طباطبایی در باب مفاهیم بنیادی اخلاق اسلامی
نویسنده:
نویسنده:افراسیاب صالحی شهرودی؛ استاد راهنما:سید حمیدرضا میرعظیمی؛ استاد مشاور :محمود واعظی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
قرآن مجید از الفاظ بشری برای بیان رازآلودترین حقایق هستی بهره برده است، در این رساله تلاش شده یافته‌های توشیهیکو ایزوتسو که از شیوه‌های معناشناسانه برای فهم مفاهیم اخلاقی این کتاب بهره برده است را، با یافته‌های علامه طباطبایی در همین موضوع که از روشهای سنتی در تفسیر بهره می برده، مقایسه کنیم تا زوایای تاریک و روشن این تلاش‌ها آشکارتر گردد و برای انجام این مهم مفاهیم «عدل و ظلم» و همچنین «ایمان و کفر» را برگزیده‌ایم. مفاهیم متناسب با متنی که در آن قرار می گیرد بخشی از ظرفیتهای معنایی خود را نمایان می سازند و همواره یک معنای محوری مثل نخ تسبیح همه نسبتهای معنایی واژه را به یکدیگر متصل می کند علامه معتقد بود آن معنای محوری غرضی است واضع اولیه از جعل واژه در نظر داشت. اما ایزوتسو معتقد بود معنای کلمات با تغییر جهانبینی قوم آنچنان تغییر می کنند که گویی واژه جدیدی متولد شده است و معناشناس باید نسبتهای معنایی واژه را در جملات مختلف بررسی کند تا به معنای جدید واژه که محور اتصال نسبتهای معنایی آن را در آیات مختلف برسد، او در واقع نقش محوری را که علامه به غرض واضع از جعل واژه داده بود، به یکی از معانی متعدد واژه که در طول زمان ایجاد شد داد، و موجب عدم توجه به معانی واژه در سیاقهای گوناگون و در نظر نگرفتن دلالتهای عرضی، طولی و مصداقی در معناشناسی شد، این مسئله در معناشناسی واژه کفر در مطالب ایزوتسو به خوبی نمایان است. از نظر علامه محور معنایی ایمان امنیت دادن است کانه شخص با ایمان، به اعتقادات خود در مورد کسى که به‌درستی و پاکى وى اعتقاد پیدا کرده، امنیت مى‏دهد و هرگز در اعتقاد خودش دچار شک و تردید نمى‏شود. علامه بر اساس این محور معنایی، نسبتهای معنایی ایمان با سایر مفاهیم را بیان کرد و همچنین در مورد آثار، لوازم و ابعاد ایمان بحث کرده است، اما پاسخ این سوال که کفر به معنای ستر چگونه مفهوم مخالف ایمان به معنای امنیت دادن می باشد؟ باقی مانده است. نقطه قوت ایزوتسو روش او و حجم وسیعی از مقایسه های هدفمند برای یافتن معنا بود و توانست بسیاری از ارتباطات معناییِ مفاهیم را که در یک شبکه معنایی ابعاد همدیگر را توضیح می دهند، روشن کند. علامه برای رسیدن معنای محوری واژگان به آنچه در کتاب های لغت آمده بود اعتماد کرد و این نکته در مورد برخی واژگان مثل عدل موجب دور شدن از معنای واقعی مفاهیم گردید. علاوه بر آن ایشان از ظرفیت مبنای مورد نظر خود در معناشناسی واژگان در برخی مفاهیم مثل ظلم بهره لازم را نبرده و ارتباط این مفهوم را با مفاهیمی از قبیل کفر و شرک و افترا و...تبیین نکرده است.
بررسی تطبیقی تفسیر سوره نور ازمنظر سیدقطب وعلامه طباطبایی
نویسنده:
نویسنده:علی میرزایی؛ استاد راهنما:زهرا کاشانیها؛ استاد مشاور :حسین صفره
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
دو تفسیر المیزان و فی ظلال از تفاسیر مشهوری هستند که نویسندگان آنها با استفاده از روش خاص خود به بررسی و تبیین آیات و سوره های قرآن کریم پرداخته اند. این پژوهش به بررسی تطبیقی تفسیر سوره نور در این دو تفسیر مشهور و تبیین روش و دیدگاه این دو مفسّرعالم و دانشمند میپردازد. با توجـه به اینکه روش تطبیقی یکی از روشهای معمول در دستیابی به تفسیر درست قـرآن کریم است و تاکنـون نوشته های متعددی با رویکرد تطبیقی سعی بر رسیدن به تفسیر صحیح از آیات قـرآن داشته اند و از آنجایی که چنین روشی در مورد سوره نور تاکنون به کار گرفته نشده است، نگارنده بر آن شده است تا به تطبیق دو تفسیر از هر دو فرقه تشیّع و تسنّن در مورد سوره نور بپردازد. هدف از این انتخاب نزدیک شدن به تفسیر درست از آیات سوره نور و دستیابی به شاخصهای تفسیری هر یک از تفاسیر المیزان و فی ظلال است و روش به اینصورت است که علوم قرآنی و مفاهیم قرآنی در دو تفسیر به تفکیک از هم تطبیق داده شده اند. هدف از این تحقیق شناخت روش تفسیری و دیدگاه این دو مفسر بزرگ و نامی در تفسیر سوره نور است تا بر معرفت قرآنی نگارنده و دیگر محقیق افزوده گردد. این تحقیق بنیادی بوده و به روش اسنادی (کتابخانه ای، استفاده از نرم افزارها و سایتها) جمع آوری شده است و در چهار فصل به بررسی روش تفسیری، محتوای سوره و مباحث لغوی سوره و نکات اشتراک و اختلاف نظرات دو مفسر میپردازد.
عدل الهی از دیدگاه خواجه نصیر و نقد آن بر اساس مبانی علامه طباطبایی
نویسنده:
نویسنده:مهری یارجانی؛ استاد راهنما:رضا اکبریان؛
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
خواجه‌نصیرالدین طوسی متکلم و فیلسوف بزرگ شیعه برای اثبات صفت عدل بر ذات مقدس اله روش کلامی در پیش می گیرد و در مشرب کلامی از حسن و قبح ذاتی عقلی استفاده می‌نماید. از نظر وی حسن و قبح عقلی، همان گونه که در مورد افعال انسان بکار می رود می تواند افعال الهی را نیز شامل شود. درست است که خواجه نصیر برای اثبات عدل الهی روش کلامی دارد؛ اما با معتزله همسو نیست. زیرا معتزله از طریق ثابتات ازلیه خداوند را عادل می دانند. در حالی که خواجه نصیر چنین رویکردی در باب عدل الهی ارائه نمی دهد. علامه طباطبایی در زمینۀ عدل الهی رویکردی متفاوت با خواجه نصیر ارائه نموده است، و به مسئله حسن و قبح با عنوان «ادراکات اعتباری» پرداخته است و حسن و قبح را جزء اعتباریات بالمعنی الاخص می‌داند که در ورای ظرف عمل تحقق ندارد. وی معتقد است مفهوم خیر و مانند آن، که هم بر حق تعالی و هم بر انسان اطلاق می شود نمی تواند از سنخ مفهوم حقیقی باشد و از مفاهیم اعتباری است که دارای ماهیت است و ذات اقدس الهی منشأ انتزاع هیچ ماهیتی قرار نمی گیرد. صفات خداوند سبحان صرف و خالص هر کمال وجودی است و به نحو حقیقت و به‌طور مستقل است و در مورد دیگران بالعرض و به‌طور تبعی است. وی ماهیت را در خارج قبول ندارد، و تمایز خدا و عالم را در پرتو ماهیت تبیین نمی‎کند. علامه بین احکام شرعی و احکام عقلی تمایزی قائل نیست. وی معتقد است احکامی که خدای متعال تشریع می‌کند با احکامی که ما در بین خود تشریع می‌کنیم سنخاً متحدند.
  • تعداد رکورد ها : 1494