جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1494
عقلانیت اخلاقی زیستن از دیدگاه علامه طباطبایی
نویسنده:
نویسنده:محمدعلی مؤذن؛ استاد راهنما:بهروز محمدی منفرد؛ استاد مشاور :سید حسین رکن الدینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
اخلاقی زیستن یعنی رفتار کردن بر اساس اصول اخلاقی در طول زندگی. اگر بپذیریم مهم‌ترین ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ممیزه‌ی انسان عقل اوست و اینکه ﺍﺧﻼﻗـﻲ ﺯﻳﺴـﺘﻦ ممکن است ﺑﺎ ﺭﻧﺞ ﻭ دشواری‌هایی همراه باشد و آنکه احتمال عدم پایبندی به اصول اخلاقی توسط دیگران نیز وجود دارد، آیا عقلانی خواهد بود که ما نیز اخلاقی باشیم. از دیدگاه اخلاق اسلامی، لازمه‌ی شناخت نسبت به معنای زندگی اخلاقی، دانستن مبانی‌ای است که به‌صورت پیش‌فرض‌های اصلی در نظر گرفته می‌شوند؛ آن‌ها مقولاتی هستند که با حقیقت انسان، اعتقادات و ارزش‌های اخلاقی انسان در ارتباط می‌باشند. همین‌طور نقش ساحت‌های انسانی و تأثیر آن در زندگی اخلاقی نیز از دیگر مقولات مهم و تأثیرگذار در اخلاقی زیستن است. با توجه به دیدگاه توحیدی علامه طباطبایی (ره) می‌توان به لحاظ انسان‌شناختی و جامعه‌شناختی، مصالح و منافعی را برای اخلاقی زیستن برشمرد. این آثار موجب می‌گردد تا اخلاقی زندگی کردن از عقلانیت برخوردار باشد. مسئله سلامت روحی و روانی انسان، کرامت و کمال انسانی، نظم و امنیت و عدالت اجتماعی؛ ازجمله آثاری است که می‌توان آن‌ها را به‌عنوان منافع و مصالح اخلاقی زیستن در دو حوزه‌ی انسان‌شناختی و جامعه‌شناختی در نظر گرفت. عقلانیت اخلاقی زیستن، موجب می‌گردد تا انگیزه‌ی لازم نسبت به پایبندی به اصول اخلاقی در انسان‌ها به وجود آید و همچنین کمک می‌نماید تا اخلاق در زندگی فردی و اجتماعی تعالی پیداکرده و به جایگاه اصلی خود دست یابد.
مراتب حیات انسان از دیدگاه علامه طباطبایی
نویسنده:
نویسنده:سعیده عزیزی؛ استاد راهنما:مرضیه صادقی رشتی؛
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
بحث از شناخت انسان و ادوار حیات او یکی از موضوعات با ارزش و دیرینه همه مکاتب فکری به‌ویژه دین اسلام بوده که بر اساس تعالیم آن، انسان‌شناسی از سودمندترین دانش‌ها و شناخت خداوند از مسیر شناخت انسان توصیه شده است. از این‌رو ما به بررسی آراء علامه طباطبایی در این زمینه پرداخته‌ایم چرا که ایشان قائل است سیر تکاملی انسان از عالم ماده شروع و همچنان تا پس از مرگ در عالم مثال ادامه دارد و با برپایی قیامت خاتمه می‌یابد. لذا هدف از خلقت انسان در عالم دنیا را سعادت و کامیابی او در عالم آخرت می‌داند و قائل است انسان بر اساس عملی که از روی آزادی و اختیار آن را برگزیده سرنوشت خویش را رقم خواهد زد؛ یعنی بین عالم دنیا و آخرت رابطه تنگاتنگی وجود دارد؛ زیرا هر انسانی متناسب با اعمال و کردار خویش آخرت خویش را می‌سازد و صورت و ظاهر هر انسانی در عالم پس از مرگ متناسب با عمل او خواهد بود. از این‌رو در این پژوهش سعی بر آن است تا با روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از گردآوری منابع کتابخانه‌ای به بررسی دیدگاه این فیلسوف بزرگ پرداخته شود بدان جهت که پرداختن به این مسائل در شناخت و سعادت و کمال انسان و هدایت جوامع بشری نقش بسزایی دارد.
بررسی مقایسهای معنای صفت عدل خدا از دیدگاه متکلمان معتزله و فیلسوفان اسلامی و مبانی و لوازم آن دو دیدگاه (با تکیهبر دیدگاههای عبدالجبار معتزلی و علامه طباطبایی)
نویسنده:
نویسنده:محمد مشهدی؛ استاد راهنما:علی‌اکبر عبدل‌آبادی؛ استاد مشاور :اعظم قاسمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
در این پژوهش به بررسی معنا و چیستی صفت عدل خدا از دیدگاه بخشی از متفکّران جهان اسلام که به سازگاری وجود خدا با وجود شر_ در عین اعتقاد به استقلال مفهوم عدالت از دین_ قائل بوده اند، پرداخته شده است. برای این منظور، به دیدگاه های جریان معتزله و جریان فیلسوفان اسلامی با تکیه بر آرای قاضی عبدالجبّار معتزلی و علّامۀ طباطبایی پرداخته شده است. در این راستا، در این پژوهش، پس از بحث دربارۀ نحوۀ تصوّر آن دو متفکّر از خدا، بر بررسی چیستی حسن و قبح و ذاتی و عقلی بودن آن در دیدگاه عبدالجبّار و چیستی حسن و قبح با بررسی تفصیلی نظریّۀ «ادراکات اعتباری» در دیدگاه طباطبایی تمرکز شده است. فرضیّۀ این پژوهش اینگونه بوده که تفاوت فهم عرفی و غیر عرفی، نحوۀ تصوّر از خدا و دیدگاه درباره چیستی خوبی و بدی و پاسخ به مسألۀ اختیار، در دیدگاه درباره چیستی صفت عدل خدا تأثیرگذار است. در این پژوهش با روش «توصیفی-تحلیلی» به بررسی پیش‌فرض‌ها، مبانی و ادلّۀ دو دیدگاه مورد نظر و مقایسۀ وجوه اشتراک و افتراق آنها و، سرانجام، ارزیابی آنها پرداخته شده است. نتایج اجمالی این پژوهش به شرح زیرند: ۱. عبدالجبّار فهمی عرفی و انسان‌وارانگارانه از چیستی خدا دارد. ۲. وی فهمی عرفی از اخلاق دارد و به وظیفه‌گرایی اخلاقی قائل است. ۳. مراد او از ذاتی بودن و عقلی بودن حسن و قبح، به ترتیب، استقلال هستی‌شناختی و استقلال معرفت‌شناختی حسن و قبح از امر الهی و دین است و دربارۀ خارجیّت یا عدم خارجیّت حسن و قبح دیدگاه روشنی ندارد. ۴. بر اساس مبانی وی، فهم او از چیستی صفت عدل خدا به حاکمیّت اخلاق انسانی بر فاعلیت خدا می‌انجامد. ۵. طباطبایی فهمی غیر-عرفی، ناانسان‌وارانگارانه و تا حدّی نامتشخّص و وحدت‌گرایانه از خدا دارد. ۶. وی فهمی غیر‌عرفی از اخلاق دارد و به غایت‌گرایی اخلاقی قائل است. ۷. او با طرح نظریّۀ «ادراکات اعتباری»، خارجیّت حسن و قبح و استقلال هستی‌شناختی آن از مصالح و مفاسد را نفی می‌کند و حسن و قبح را انشای نفس، امّا انشایی مبتنی بر مصالح و مفاسد خارجی، می‌داند و، در نتیجه، به ثبات احکام و ارزش های اخلاقی قائل است. ۸. بر اساس این مبانی، وی صفت عدل خدا را مأخوذ از صفات حکمت و عنایت خدا می‌داند و حقیقت امر را همان حکمت و عنایت خدا می‌داند و صفت عدل خدا را بدان تحویل می‌برد. ۹. عبدالجبّار و طباطبایی، هر دو، به استقلال هستی‌شناختی و استقلال معرفت‌شناختی اخلاق از دین قائلند، ولی فهم‌های متفاوتی از چیستی عدل و ، بالتّبع، چیستی صفت عدل خدا دارند.
تحلیل کنش اجتماعی از منظر علامه طباطبایی
نویسنده:
نویسنده:جواد طالبی طادی؛ استاد راهنما:رضا اکبری؛
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
کنش اجتماعی موجودی وابسته به اراده و آگاهی انسان می‌باشد که معطوف به دیگران تحقق می‌یابد. عمومیت احکام فلسفی بر همۀ موجودات، مستلزم تحلیل و تبیین فلسفی کنش مذکور می‌باشد. ابعاد هستی شناختی نظریه اعتباریات و توجه علامه طباطبایی به اصل استخدام، اعتبار اجتماع و اعتبارات پس از اجتماع در این نظریه و مباحث ایشان پیرامون مبادی کنش، زمینۀ تحلیل و تبیین فلسفی از کنش اجتماعی را فراهم می‌آورد. از این رو اطلاعات لازم جهت تحلیل و تبیین مزبور از مجموعه آثار علامه طباطبایی با روش کتابخانه‌ای گردآوری شده و مورد تحلیل قرار گرفته است. در مقام تحلیل به مبانی، ادله و در مواردی به لوازم دیدگاه ایشان نیز توجه شده است. مبادی دخیل در کنش‌های اجتماعی را می‌توان به دو قسم ضروری و غیر ضروری تقسیم کرد. مبادی ضروری شامل علم، شوق، اراده و قوای محرکه در عضلات می‌باشد. مبادی غیر ضروری ایمان، خلق، اجتماع، زیست بوم و محیط کنش را به خود اختصاص می‌دهد. این مبادی از طریق تأثیر بر مبادی ضروری بر کنش اجتماعی اثر می‌گذارند. در این میان علم و به خصوص اعتبارات از اهمیت خاصی برخوردار است؛ اعتبارات علومی است که مستقیم در کنش‌های اجتماعی دخیل است. انسان برای رفع نیاز‌های خود به اعتبارات مختلف عمومی و اجتماعی روی آورده و با تطبیق آن‌ها بر اشیای خارجی کنش‌های خویش را تحقق می‌بخشد. از منظر علامه طباطبایی کنش‌های متوقف بر اعتبارات اجتماعی «کنش‌‌های اجتماعی» را شکل می‌دهند. در فرایند صدور کنش اجتماعی، ابتدا غایت بر اساس احساسات درونی بر انسان جلوه کرده و او ضرورت دستیابی به غایت را اعتبار می‌کند. سپس کنشی که به عنوان مقدمه او را به غایت مزبور می‌رساند تصور کرده و به کمال بودن آن تصدیق می‌کند. احساسات درونی به این کنش خاص تعلق گرفته و مرحله شوق را رقم می‌زند. در پرتو اعتبار وجوب این کنش، اراده تحقق یافته و قوای محرکه در عضلات تحریک شده و کنش انجام می‌شود.
وحی از منظر علامه طباطبایی و سویین برن
نویسنده:
نویسنده:سیده‌لیلا موسوی؛ استاد راهنما:رسول رسولی‌پور؛ استاد مشاور :عطیه زندیه
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
از مهم‌ترین چالش های ادیان ابراهیمی مسئله وحی است که به تأیید و تصریح کتب مقدس و قرآن و با تأیید معجزه بودن آن موردپذیرش پیروانشان قرارگرفته است. صرف‌نظر از اختلافات میان ادیان در مورد وحی می‌توان گفت که وحی در کنار عقل شاخصه اصلی نبوت و راهی است که خداوند به‌منظور روشن شدن حقایق پیش روی انسان می‌گشاید تا وی را به‌سوی سعادت، رهنمون سازد. اهمیت این موضوع به‌قدری است که همیشه موردتوجه اهل اندیشه قرار داشته است و در سنت‌های گوناگون فلسفی- دینی مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد. در این میان نظریه‌پردازان و اندیشمندان مسیحی و مسلمان سهم ویژه‌ای در مورد این موضوع داشته‌اند. سید محمدحسین طباطبایی و ریچارد سوئین‌برن، از فلاسفه و الهی‌دانان بزرگ جهان اسلام و مسیحیت، ازجمله کسانی هستند که با توجه به اعتقادات دینی خود، در حمایت از امتیاز آموزه‌های وحیانی تلاش کرده‌اند. در این پژوهش از روش توصیفی به بررسی تطبیقی آراء و نظرات این دو فیلسوف معاصر دینی پرداخته‌شده است. بررسی‌ها ما را به این نتیجه می‌رساند که علی‌رغم تلقی متفاوتی که به‌تبع معتقدات دینی میان آن‌ها در مورد چیستی و ماهیت وحی اصیل وجود دارد، در مسائلی نظیر ضرورت وحی و اثبات وحی که ذیل این موضوع مطرح می‌شوند و برخی از تقسیم‌بندی‌هایی که ارائه می‌دهند، اتفاق‌نظر دارند. سوئین‌برن درباره وحی، دو ادعای مسیحی؛ یعنی «ظهور و تجلی خدا از طریق تجسد» و «انتقال پیام الهی از طریق انبیاء به انسان‌ها» را می‌پذیرد. این در حالی است که در اندیشه مبتنی بر اسلامِ علامه طباطبایی ادعای اول به‌ هیچ‌وجه پذیرفته نیست و تنها انتقال پیام الهی از طریق ظهور حقایق وحیانی به افراد برگزیده مورد تأکید قرار می‌گیرد.
جایگاه عقل و وحی در اندیشهی علامه طباطبایی و استاد مطهری
نویسنده:
نویسنده:فاطمه سلطانی نقاره‌کوب؛ استاد راهنما:رضا رسولی شربیانی؛ استاد مشاور :روح اله آدینه
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
رابطه‌ی عقل و وحی ازجمله مسائلی است که ذهن اندیشمندان را در طول تاریخ به خود مشغول کرده است علامه طباطبایی و شهید مطهری از جمله متفکرانی هستند که در این حوزه به اظهار نظر پرداختند. علامه به این نکته اذعان دارد که عقل و وحی، دو ابزار برای درک و شناخت حقیقت هستند؛ هیچ دین و مذهبی و هیچ روش نظری دیگری از هیچ طریقی نمی‌تواند حجیت قطعی و صحت بحث فلسفی را نفی کرده و ملغی نماید؛ زیرا در این صورت حقانیّت خود را، که از راه عقل اثبات شده است ابطال می‌کند. اما بر اساس دیدگاه علامه، عقل و خردورزی انسان را از وحی بی نیاز نکرده است؛ چرا که انسان علاوه بر قوه‌ی تفکر عقلانی، غریزه‌های سرکش در نهادش دارد که او را به سوی مسیر نادرست هدایت می‌کند؛ مسیری که بی‌درنگ به تضیع حقوق دیگران و بروز فضای متشنج در جامعه منتهی می‌شود؛ لذا آدمی احساس می‌کند باید قانونی وجود داشته باشد که حقوق افراد را تأمین کند و این قانون، از طرف کسی باشد که از هرگونه نقص مبرا باشد؛ قرآن، اراده‌ی تشریعی پرودگار است که به بشر عرضه داشته و این عمل در پرتو وحی حاصل می‌شود.شهید مطهری هم، به مانند علامه، عقل را به عنوان یک «منبع مستقلِ شناخت و معرفت»، در کنار وحی، معرفی می‌کند و استفاده‌ی قرآن از استدلال و برهان عقلی در طرح بسیاری از مسائل، از قبیل توحید، معاد، نبوت و اصول دین را شاهدی بر این مطلب می‌آورد؛ در منظومه‌ی فکری وی هم، عقل و وحی دو اصل بنیادین در فهم حقایق و واقعیات جهان به شمار می‌روند،که مکمل یکدیگر هستند و نظام معرفت دینی بدون هر یک از آن دو، ناقص و ناتمام خواهد بود؛ عقل و برآیند‌های عقلی تا جای معیّنی نیاز‌های انسان را پاسخ می‌دهد و وحی، پاسخگوی نیاز‌های فرا‌عقلی بشر است؛ عقل و علوم، زندگی طبیعی را سامان می‌دهند و جهان را با انسان سازگار می‌کنند.؛ اما وحی، در جهت‌دهی و معنابخشی و هدفمندی تلاش‌های عقلی و عملی کارایی دارد.
بررسی آثار و لوازم ایمان از دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی
نویسنده:
نویسنده:سیده‌محدثه مصباحی؛ استاد راهنما:مرضیه صادقی رشتی؛
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
از مهم‌ترین مسائل چالش برانگیز فلسفه و کلام، گوهر ایمان است که به عنوان نخستین ارزش از زمان پیدایش تفکر و ادیان توحیدی، بشر به آن فراخوانده شده است؛ زیرا از دیرینه‌ترین دغدغه‌های انسان، گرایش درونی به سوی یافتن حقیقت و جاودانگی بوده است که تنها پاسخ به آن‌ها ایمان‌آوری معرفی شده است. اهمیت موضوع از آن جهت است که این امر وجودی سبب تحولات درونی و بیرونی بسیاری می‌شود و افزون بر جنبه نظری، جنبه عملی فرد را تحت تأثیر قرار می‌دهد، بنابراین منجر به کمال و سعادت حقیقی انسان می‌شود. در این زمینه قرآن به عنوان خاستگاه اصلی مباحث ایمان، کارکردها و زمینه‌های تحقق آن معرفی شده است. از این رو بحث از آثار و لوازم ایمان از منظر دو فیلسوف حکمت صدرایی که بهره‌مند از سرچشمه قرآن بوده‌اند، مفید خواهد بود. نگارنده در این نوشتار کوشش نموده است که با روش توصیفی-تحلیلی و گردآوری منابع کتابخانه‌ای این موضوع را در نظام فکری علامه طباطبایی و امام خمینی بررسی نماید و به سؤالاتی چون تبیین ماهیت ایمان و ویژگی‌های آن، چگونگی حصول ایمان بر قلب مؤمن و شرایط تحقق آن، همچنین تأثیراتی که ایمان بر زندگانی دنیوی و اخروی شخص دارد، پاسخ دهد. از دستاوردهای این پژوهش چنین است که ایمان علاوه بر فواید فردی مانند: آرامش روانی، محبت، توکل، در عرصه اجتماعی نیز نقش کنترل‌کننده اعمال و رفتار جامعه دارد، همان‌گونه که علامه معتقد است در منطق قرآن دستورالعمل-های دین، یک روش زندگی اجتماعی است و نتایجی همچون عدالت، مسئولیت پذیری و وحدت را به ثمر می‌نشاند. به علاوه آنچه که طی تحقیق به دست آمد، آن است که علامه ضروری‌ترین لازمه ایمان را عمل دانسته، درحالی که امام به شیوه ملاصدرا بیشتر به عنصر علم و معرفت توجه نموده است. قابل برداشت بود که علامه بیشتر گرایش عقلانی و امام، رویکرد عرفانی‌‌- اخلاقی داشته‌است.
تحلیل شکلگیری حیات دنیوی مبتنی بر آراء تفسیری علامه طباطبایی
نویسنده:
نویسنده:سجاد اسدبیگی؛ استاد راهنما:مهدی سپهری؛ استاد مشاور :مهدی ایزدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
حیات دنیوی انسان درواقع نوعی از زنده‌بودن است که در آن انسان به سختی‌های فراوانی دچار شده است. این حیات را می‌توان به دو مرحله تقسیم نمود. مرحله‌ی اول این حیات مبتنی بر عمومیت داستان هبوط، آشنا شدن انسان با بدن خویش است. این آشنایی که درواقع درنتیجه‌ی اعراض از ذکر الهی و معطوف شدن روح انسان به بدن، صورت می‌گیرد؛ در نهایت به خود بدن پنداری انسان می‌انجامد و انسان را به سختی-های ادراک تعلق بدن، همچون بیماری، احتیاج به لباس، گرسنگی و... دچار می‌سازد. مرحله‌ی دوم حیات دنیایی، که بعد از ادراک تعلق بدن است، مرحله‌ی تلاش و تکاپو برای بقا در زمین است. در این مرحله انسان برای انجام افعال خویش، احتیاج به نوعی علم و ادراک دارد که از آن به علم اعتباری یاد می-شود. رفع احتیاجات وی به حضور او در اجتماع پیوند خورده‌است و او اضطرارا زندگی اجتماعی را می-پذیرد. حضور او در اجتماع موجب تکثیر اعتباریات می‌شود و اعتباریات که خود وهمی هستند و ما‌به‌ازای خارجی ندارند، تمام زندگی انسان را فرامی‌گیرند و دنیایی وهمی را شکل می‌دهند که انسان را در خود هضم می‌کند. شاید مهمترین اعتبار انسان در اجتماع قانون باشد که قوام و دوام اجتماع را حفظ می‌کند. قانون زائیده‌ی عقل آدمی است و ضعف فراوان دارد. در این دیدگاه، غایت دین رهاندن انسان از سختی‌های حیات دنیاست. دستورات دینی درواقع اقتضای علم به عوالم نورانی، در عالم دنیاست و توسط شخصی که دچار غفلت از آن عوالم نشده‌است، به صورت حضوری دریافت می‌گردد و به صورت حصولی در اختیار سایر انسان‌های محجوب از آن عوالم می‌گردد. حقیقت دین عالم اسماء و صفات الهی است که به لسان اعتبار بیان شده‌است و انسان را به این اسماء –که تعلیم آن شرط اصلی خلافت الهی انسان است- می‌رساند. تحلیل و بررسی حیات دنیوی انسان، چیستی و چگونگی شکل‌گیری و در نهایت غایت آن، مسئله‌ی اصلی نوشتار پیش روست.
تاثیر روایات اهل بیت[ بر آراء تفسیری علامه طباطبایی(ره) در آیات اعتقادی
نویسنده:
نویسنده:جلیل یکتاولد؛ استاد راهنما:علیرضا عبدالرحیمی؛
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
بنابر حدیث ثقلین روایات اهل بیت در کنار کتاب خداوند اهمیت فراوانی دارند از این رو تکیه برآنان در تفسیر آیات قرآن کریم امری منطقی است اما گروهی از تفاسیر با استفاده از آیات قرآن کریم به این مهم همت گماشته و از طریق خود آیات قرآن کریم به تفسیر آیات دیگر می‏پردازند که این به تقسیر قرآن به قرآن شهرت یافته است، تفسیر المیزان نوشته علامه طباطبایی از نمونه‏های این تفاسیر می‏باشد، اما این مفسر بزرگ در انتهای بحث‎های خود بحث روایتی را عنوان می‏کند و از این طریق به تفسیر آیات می‏پردازد. این نوشتار که به روش توصیفی و تحلیلی به نگارش درآمده است، درپی یافتن تاثیر روایات اهل بیت بر آراء تفسیری علامه طباطبایی در آیات اعتقادی می‏باشد، نتایج بدست امده نشان می‏دهد که علامه طباطبایی به صورت پنهان تحت تاثیر روایات اهل بیت قرار گرفته است و آرای تفسیری ایشان همان قول اهل بیت می‏باشد، همچنین می‏توان گفت چون تفسیر علامه براساس عقل بنیان نهاده شده است با رهنمودهای عقلی ائمه در مسیر یکسان و معینی هستند که این نشان از پیوستگی علامه به اهل بیت می‏باشد.
قاعده علیت ولوازم آن درحکمت متعالیه وتطبیق آن باآراء علامه طباطبایی
نویسنده:
نویسنده:زهرا الیاسی؛ استاد راهنما:عبدالرضا صفری حلاوی؛ استاد مشاور :مهدی خادمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
در میان مسائل فلسفی، علیت یکی از مهم‌ترین مباحثی است که فکر بشر را همواره به خود مشغول داشته است و فیلسوفان مختلفی به بیان دیدگاه و اندیشه خود درباره علیت پرداخته‌اند. هدف این نوشتار بیان قاعده علیت و لوازم آن از دیدگاه ملاصدرا و سپس مقایسه آن با دیدگاه علامه طباطبایی است. البته دیدگاه‌ بعضی فیلسوفان باستان و فلاسفه مشاء همچون ارسطو و ابن‌سینا درباره قاعده علیت بیان‌شده تا ذهن خواننده با نظرگاه‌های مختلف آشنا شود و زمینه و مقدمه‌ای برای بیان مقایسه دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی باشد. از نوشته‌های ابن‌سینا فیلسوف مشایی برمی‌آید که وی اصالت را به وجود می‌دهد و نیاز معلول به علت را امکان ذاتی (امکان ماهوی) می‌داند و موجودات را حقایق متباین به تمام ذات می‌داند. ملاصدرا معتقد به اصالت وجوداست. ازنظر او وجود حقیقتی واحد و دارای مراتب است که همه موجودات را در برمی‌گیرد. ملاصدرا ملاک نیازمندی معلول به علت را امکان فقری (فقر وجودی) می‌داند ازنظر او علیت، اضافه اشراقی است که فقط یک‌طرف مستقل در آن برای تحقق ربط کفایت می‌کند. ملاصدرا برای معلول وجود مستقلی قائل نیست و آن را فقط رابط می‌داند. او پیدایش معلول را نوعی ظهور علت دانسته و ازاین‌جهت همه موجودات را نمود حق می‌داند نه بود حق. علیت و معلولیت را به تشان و تجلی و ظهور ارجاع می‌دهد. ملاصدرا تقدم علت بر معلول را تقدم بالحق می‌داند نه تقدم بالعلیه. علامه طباطبایی مناط احتیاج به علت را امکان وجودی یا همان فقر وجودی می‌داند. علامه طباطبایی علیت را از سنخ معقولات ثانیه فلسفی می‌داند که ذهنی محض نبوده و قابل صدق بر امور خارجی است ولی انتزاع این‌گونه مفاهیم به تأمل عقلی و مقایسه پدیده‌های خارجی با یکدیگر نیاز دارد. علیت مصداق خارجی ندارد بلکه منشأ انتزاع دارد. دیدگاه ابتکاری علامه طباطبایی آن است که آدمی از طریق علم حضوری به درک مفهوم علیت نائل می‌شود.
  • تعداد رکورد ها : 1494