جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 5307
بررسی اوضاع سیاسی،اجتماعی و فرهنگی حلّه و نقش آن در فرهنگ و تمدّن اسلامی (از سده پنجم تا سده نهم هجری)
نویسنده:
زهرا طاهری پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
شهر حلّه در سده پنجم هجری به دست خاندان شیعی بنی مزید بنا شد. امیران این خاندان خود از دانش و فضیلت بی بهره نبودند. روحیه علم دوستی و دانش پروری آنان به همراه امنیت پایدار حلّه و موقعیت جغرافیایی مناسب آن باعث گردید، شیعیان، سادات و خاندان های علمی راهی حلّه شوند؛ به گونه ای که این شهر به یکی از پایگاه های رسمی شیعیان امامی و محل برگزاری محافل و حلقه‌های درسی آنان تبدیل شد. دانشوران شیعی با بهره مندی از فضای بحث و گفت وگوی علمی به گسترش و هم افزایی علوم اسلامی خاصّه در دانش هایی چون فقه، حدیث و کلام مدد رساندند. در این میان حضور فقیهان برجسته موجب پویایی و بالندگی دانش فقه گردید و این دانش در سایه کوشش آنان کامل‌تر و جامع‌تر شد و مبتنی بر ادله‌ای گردید که تا عصر حاضر مبنای استنباط فروع از اصول است. دستاوردهای دانشوران حلّی در دانش کلام نیز بسیار چشمگیر است به گونه‌ای که حوزه کلامی حلّه از پررونق ترین مدارس کلام امامیه به شمار می‌آید. مهم ترین رویداد کلامی یعنی شکل گیری کلام فلسفی از دستاوردهای این حوزه علمی است.افزون بر این، حضور پرشمار شاعران و سرایندگان در حلّه آن شهر را به رقیبی جدّی که توانایی هماوردی با بغداد را داشت، تبدیل ساخت.این پژوهش بر آن است تا بر اساس روش توصیفی تحلیلینخست اوضاع سیاسی حلّه، در دوره مزیدیان را بررسی کرده و سپس نقش آن خاندان را در گسترش علم و ادب واکاوی نموده، آنگاه ویژگی‌ها و دستاوردهای حوزه علمی حلّه و نقش آن را در گسترش فرهنگ و تمدّن اسلامی از اواخر سده پنجم تا سده نهم هجری بیان نماید. در همین جهت پس از مطالعه و تحقیق در منابع، مأخذ و پژوهش هایموجود به این نتیجه رسید که مزیدیان در ادامه راه آل بویه در پشتیبانی گسترده از شیعیان، فرصت و بستر لازمبرای فعالیّت‌های علمی آنان مهیا ساختند. همچنان که حمایتآنان از اهل شعر و ادب با هدف جلب افکار فرهیختگان به سوی حلّه، به عنوان مرکز علمی و ادبی در مقابل بغداد که مرکز خلافت عباسیان و تحت نفوذ سلجوقیان بود، صورت گرفت. از این رو حلّه به رغم سقوط مزیدیان، به سبب مهاجرت گسترده خاندان های علمی وادبی به آنجا، نقشی مهم در استمرار حرکت علمی و تولید دانش و بالندگی و شکوفائی تمدّن اسلامی ایفا نمود.
مصلحت اندیشی سیاسی در آراء و اقدامات خواجه نصیر الدین توسی
نویسنده:
رویا غلامی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
این رساله در مورد اقدامات ، آراء و افکار سیاسیخواجه نصیر الدین توسی می باشد . وی از اندیشمندان بزرگ شیعه مذهب قرن هفتم ه. ق بود ، که در اواخر دوران عباسیان و اوایل حکومت مغولان می زیست . خواجه توسینخستین فردی بود که فلسفه و کلام را به طور وسیعی در هم آمیخت. وی علاوه بر نبوغی که در علم کلام و فلسفه داشت ، در منطق ، هیأت و نجوم ، ریاضیات ، طب ، جغرافیا ، تفسیر ، فقه و ... نیز یکی از نوابغ عصر خود به شمار می آید. این پژوهش را با این سوال که حکمت و مصلحت در اقدامات و اندیشه سیاسی خواجه نصیر الدین توسی چه جایگاهی دارد ،آغاز نمودم و در صدد بودم که به بررسی نقش خواجه توسی از یک سو در فرو پاشی خلافت پوسیده عباسی و از سوی دیگر مقدمات تحکیم وحدت ملی در سایه ایدئولوژی شیعی بپردازم . در انتها به این نتیجه رسیدم که خواجه توسی در بر اندازی خلافت عباسی توسط مغولان نقش موثری داشت و به درون دستگاه مغولان در ایران که ایلخانان نامیده می شدند راه یافت و از رهگذر همکاری با مغولان به اقدامات مفید و موثری برای اسلام و ایران دست زد و در نهایت با اقدامات خود زمینه ساز رسمی شدن مذهب تشیع در ایران گردید.
بررسی انتقادی مبانی فلسفی مفهوم علم در اندیشه کوهن از منظر حکمت متعالیه
نویسنده:
سیدهادی ساجدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم)
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
تامس کوهن فیزیکدانی است که رفته رفته به تاریخ علم علاقه‌مند شده و به مطالعه در آن حوزه پرداخته است. وی پس از سال‌ها فعالیت در تاریخ و فلسفه علم، و با تکیه بر مطالعات تاریخی- جامعه‌شناختی دیدگاهی را به جامعه علمی عرضه کرد که با عنوان انقلاب‌های علمی و یا پارادایم‌های علمی شناخته می‌شود. وی در این دیدگاه به این نتیجه رسید که آنچه علم را به عنوان رشته‌های علمی هدایت می‌کند پارادایم است. پارادایم در معنای عام خود تمام آن مجموعه از باورها، ارزش‌ها، فنون و غیره می‌باشند که اعضای یک جامعه خاص در آن شریک هستند. با این بیان، تا قبل از شکل‌گیری پارادایم دوران پیش علم است که به تعداد دانشمندان در یک رشته علمی، نظریه وجود دارد. اما با غالب شدن یک نظام بالادستی همه فعالیت‌های علمی در قالب آن پیش می‌رود که آن را اصطلاحاً پارادایم می‌خوانیم. پارادایم غالب سعی دارد طبیعت را در قالب مفاهیم و گزاره‌هایی قالب بندی کند. البته هیچ پارادایمی نمی‌تواند به طور کامل به این تطابق دست یابد و همیشه نقاطی مبهم و غیر قابل حل باقی خواهند ماند. مسائلی که پارادایم توان حل آنها را ندارد اعوجاج خوانده می‌شود و اگر اعوجاجات یک پارادایم استمرار یابد به بحران تبدیل می‌شود. شکل‌گیری بحران، پارادایم را در معرض سقوط قرار داده و جامعه علمی با ظهور یک پارادایم جدید که توان حل آن بحران‌ها را دارد، عملاً پارادایم جدید را بر پارادایم سابق ترجیح می‌دهد.این نظریه فارغ از انتقاداتی که به آن وارد است، بر مجموعه‌ای از اصول فلسفی استوار است که از منظر فلسفی اسلامی و البته با خوانش حکمت متعالیه در تعارض است. اولین اصل فلسفی و یا به عبارت دیگر معرفت‌شناسانه‌ی نظریه انقلاب‌های علمی، انکار رویارویی با واقعیت عریان است. از جمله دلیل‌های کوهن برای انکار امکان دست‌یابی به واقعیت خالص، یکی آموزش است و دیگری تاثیر تجارب پیشین در فهم کنونی دانشمند. بخش عمده‌ای از کتاب ساختار انقلاب‌های علمی مربوط به مثال‌های واقعی و تاریخی است که کوهن در تلاش از از لابلای آنها نشان دهد که چگونه به لحاظ تاریخی این امور در فهم دانشمندان تاثیر گذارده‌اند. در اینجا نیز باید گفت که نمی‌توان منکر تاثیرگذاری آموزش یا تجارب پیشین بر فهم دانشمند شد، اما نمی توان از این مثال‌ها چنین نتیجه گرفت که همه علوم گرفتار در چنگال آموزش و تجارب پیشینی هستند و هیچ راه فراری از آنها وجود ندارد. بنابر آنچه از صدرا نقل کردیم ممکن است عقل تحت تاثیر این امور به استنتاجات غلطی دست یابد، اما همان عقل به کمک معیارها و ابزارهایی که در اختیار دارد می‌تواند خود را از تاثیرپذیری این امور نجات داده و یا حداقل در آنها تجدید نظر کند.دلیل دیگر کوهن عدم انطباق تامّ نظریه با واقعیت تجربی است. با توجه به اینکه کوهن علم را به عنوان یک مجموعه و نه تک گزاره لحاظ می کند، باید سخن او را پذیرفت.ملاصدرا به این حقیقت اشاره کرده و می‌گوید: «بخشی از علم مطابق با واقع است و بخشی غیر مطابق با واقع که جهل نامیده می‌شود». بنابراین هیچ دانشمندی نمی‌تواند ادعا کند همه دانسته‌هایش مطابق واقع است و خطا در آنها راهی ندارد، لکن باید توجه داشت که این مساله به هیچ وجه به معنای عدم امکان درک واقع نیست. همان دانشمند می‌تواند بار دیگر بر اساس موازین و معیارهای معتبر به سراغ دانسته‌هایش رفته و آنها را محک بزند.محدودیت زبان نیز کار را برای فهم واقع دشوار می‌کند، اما ناممکن نمی‌کند. دانشجوی زبانی که تنها هزار واژه از زبان جدید را آموخته است در برقراری ارتباط با صاحبان آن زبان ناتوان نیست بلکه دچار سختی می شود. او اگر واژه مورد نظرش برای انتقال یک مفهوم را نداند، ناچار است با سختی زیاد و با استفاده از واژگان دیگر آن مفهوم را به مخاطب خود منتقل کند، این به معنای امتناع برقراری ارتباط نیست، بلکه این محدودیت زبان تنها کار را سخت می‌کند.دومین اصل فلسفی نظریه انقلاب‌های علمی این است که با تغییر نظام اندیشه‌ای محقق و یا به عبارت دیگر با تغییر پارادایم حاکم، جهان پیرامونی محقق نیز تغییر خواهد کرد. موضع صدرالمتالهین نسبت به این مبنا منفی است. وقتی کوهن پارادایم را همچون تار عنکبوتی می‌داند که دانشمند در آن گرفتار است و هیچ راه برون‌رفتی از آن ندارد، جهان دانشمند را نیز همین تار عنکبوت می‌داند. دانشمند هیچ راه ارتباطی به خارج ندارد و عالم خارج برای او همان پارادایمی است که در آن می‌اندیشد. بنابراین بسیار منطقی به نظر می رسد که با تغییر یک پارادایم با این تلقی، جهان پیرامونی دانشمند نیز تغییر کند؛ چرا که جهان پیرامون او چیزی جز همان پارادایم نیست.در مقابل، وقتی بطلان آن مبنای غلط را روشن کردیم، به تبع نتیجه مترتب بر آن نیز باطل می‌شود. این گونه نیست که پارادایم همه هستی دانشمند باشد و او راهی به عالم خارج نداشته باشد، بلکه دانشمند با رعایت اصول جهان خارج را درک می‌کند، گر چه گاهی در این ادراک دچار خطا می‌شود. وقتی دانشمندی به خطاهای خود پی می‌برد، جهان پیرامونش تغییری نمی‌کند. در این حالت تنها تلقی او نسبت به برخی از واقعیت اصلاح می‌شود.سومین مبنای فلسفی-معرفت‌شناختی نظریه تامس کوهن عدم پذیرش معیاری برای قضاوت بین پارادایم‌هاست. به تعبیر وی، پارادایم‌ها قیاس‌ناپذیرند. کوهن به سه دلیل اعتبار معیار صدق را نمی‌پذیرد و عملاً به سوی نظریه «توقف» گرایش پیدا می‌کند. در مقابلملاصدرا به پیروی از حکمای اسلامی هر سه دلیل کوهن را به نقد می‌کشد. بدیهیات اولیه به عنوان مواد شکل دهنده معرفت و قوانین علم منطق به عنوان صورت تالیف و ساماندهی معرفت متعلق به هیچ پارادایم خاصی نیست. این حقایق فراپارادایمی هستند و صحت نتیجه‌اش مشروط به موافقت دانشمندان بزرگ یا اعتراف جمهور نیست، بلکه به عین حقیقت و متن واقع و امور خارجی صرف ناظر است. با این بیان مشکل دور مورد تصور کوهن نیز حل می‌شود. اکنون با وجود این معیارها جایی برای انکار اعتبار صدق نیست.نکته دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد، نحوه دست‌یابی کوهن به این نظریه می‌باشد. ویژگی عمده کتاب ساختار انقلاب‌های علمی بیان مثال‌ها و شواهد عینی و تاریخی است. کوهن با توجه به تخصصش در فیزیک و در پی آن علوم تجربی مرتبط مانند شیمی، نجوم و غیر اینها، وقتی بسیار زیادی صرف یافتن شواهد تاریخی کرده است. وی در این کتاب با مهارت بسیار فوق‌العاده‌ای شواهد تاریخی را به گونه‌ای کنار هم می‌چیند که نتیجه‌ای جز آنچه او بدان رسیده، نمی توان به دست آورد. این شواهد تاثیر روانی بسیار زیادی بر مخاطب در پذیرش ادّعای وی دارد. مخاطب با مطالعه این کتاب احساس می‌کند، حقیقت علم را با چشمانش در تاریخ می‌بیند و با گوش‌هایش صدای خرد شدن یک پارادایم و جانشینی پارادایم دیگر را می‌شنود، از این رو هیچ جایی برای شک وجود نخواهد داشت. اما حقیقت این است که بر اساس مبناگرایی اسلامی، نمی‌توان چندان به این شواهد دلخوش کرد. عمده نتایج حاصل از جمع‌آوری این مثال‌ها، برگرفته از حدس و استقراء ناقص می‌باشد که از لحاظ علمی جز گمان نتیجه‌ای ندارد؛ چرا که از لحاظ علمی نمی‌توان با دیدن چند مثال حکمی کلی برای همه تاریخ بشر صادر کرد.ممکن است چنین پرسیده شود که بالاخره در علوم تجربی چه باید کرد؟ آن بدیهیات اولیه آن قدر کلی و انتزاعی هستند که به کار علوم تجربی نمی‌آیند، آیا باید باب علوم تجربی را بست؟ پاسخ این است که بسیاری از آن بدیهیات به طور مستقیم مورد کاربرد علوم تجربی است. از آن جمله می‌توان به اصل امتناع اجتماع و ارتفاع نقیضین، عدم امکان جمع بین ضدین، مساوی بودن دو شیء مساوی با یک شیء مشترک و امثال این موارد نام برد. آنچه مورد تاکید است، حضور عقل در تمام این مراتب می‌باشد. با گذر زمان و ساخت ابزارهای دقیق‌تری برای ادراکات حسّی، و ارائه دریافت‌های جدید حسّی عقل در استدلال‌های گذشته خود بازنگری کرده و ممکن است قاعده‌ای را که مطلق می‌پنداشته، تخصیص بزند یا به درک جدیدی از آن برسد، اما این تلاش و درگیری دائمی علمی که تحت اشراف عقل رخ می‌دهد و در پی آن نتایج نون به نو حاصل می‌شود، به هیچ وجه دلیلی بر نسبی‌گرایی و یا نفی معیارهای صدق نمی‌باشد. مهم آن است که ابزارها و معیارهای لازم در اختیار بشر قرار دارد، این دانشمندان هستند که باید با به کارگیری توانایی خود طبیعت و نظام آفرینش را بهتر و کامل‌تر درک کنند و البته در این مسیر از ادعاهایی بیش از آنچه دلیل به اثبات می‌رساند پرهیز کنند.چهارمین مبنای کوهن انکار هدفمند بودن طبیعت است. و البته سخن کوهن راجع به انکار طبیعت هدفمند نیز بدون شک مورد اعتراض ملاصدراست. در واقع وقتی انسان قدمی خطا در راهی گذاشت، هر چه جلوتر می‌رود به خطاهای خود می‌افزاید. کوهن در زمانی زندگی می‌کند که اندیشه تطور انواع داروین به عنوان یک اصل قطعی و یقینی قلمداد می‌شود، او نیز تحت تاثیر همین اندیشه حرکت به سوی هدفی مشخص را انکار می‌کند. اینجا نیز همان خطای مورد ارتکاب در مورد هیئت بطلیموس تکرار شده است. اصلی که تنها یک حدس برگرفته از شواهدی تجربی است و از قطعیت و استحکام لازوال برخوردار نیست به عنوان اصلی حتمی و غیرقابل خدشه تلقی شده و تلاش می‌گردد در همه حوزه‌های معرفتی تطبیق داده شود. همه الهیون و از جمله ملا صدرا به هدفمند بودن طبیعت و نظام آفرینش اعتقاد دارند. این جهانی است که خداوند متعال خلق کرده و هزاران اسرار نهفته در آن قرار داده است. انسان به قدر طاقت بشری خود می‌تواند تنها از گوشه‌ای از این اسرار و حقایق پرده‌برداری کند.پنجمین و آخرین مبنای نظریه انقلاب‌های علمی این است که هستی علم را تنها در یک پدیده اجتماعی- روان‌شناختی خلاصه کرده و واقعیتی فراتر از آن برای رشته‌های علمی قائل نیست. ملاصدرا چنین هستی محدودی را برای علم نمی‌پذیرد و البته قبل از بررسی موضوع باید به تمایز اساسی بین مفهوم علم در نظر کوهن با مفهوم علم و معرفت در نظر صدرا توجه کرد. منظور کوهن از علم، دیسیپلینیا رشته علمی همانند فیزیک، شیمی و غیره است. در مقابل، مراد صدرا از علم، مفهوم عام آن یعنی معرفت‌های کسب شده توسط انسان است. بنابراین باید به گونه‌ای بحث را پیش ببریم که این دو معنا با هم پیوند خورده و در نقاط مشترک مورد مقایسه قرار گیرند.تامس کوهن به جنبه‌های جدیدی از دنیای علم توجه نموده و تلاش کرد نشان دهد که برخلاف تصوّر اثبات‌گرایان، تحصیل علم و نظریات علمی یک مسیر خودکار و عاری از القائات انسانی ندارد. وی با برشمردن مثال‌های تاریخی فراوان، تاثیرگذاری عوامل فردی، اجتماعی و معرفتی در تولید علم را به خوبی نشان داد. او در ادامه و بر اساس این تاثیرگذاری‌ها، علم را پدیده‌ای صرفاً اجتماعی لحاظ کرد و از این بعد به بررسی آن پرداخت. بنابراین ماهیت علم در نگاه او امری اجتماعی- تاریخی است که در بستر زمان شکل می‌گیرد و مسیر خود را بدون آنکه هدفی از پیش تعیین شده داشته باشد، ادامه می‌دهد. وقتی علم به عنوان نهادی اجتماعی تلقی می‌شود، به طور قهری نحوه مطالعه آن نیز به شکل خاصی رقم می‌خورد. در این نوع مطالعات باید به زمینه‌های پیدایش، جامعه متخصصان آن علم، محیط‌های علمی قبل از آن، نیازها و پرسش‌های جامعه از آن علم و اموری از این دست پرداخت. در مقابل، ملاصدرا اصل دانش‌های بشری را از سنخ وجود می‌داند، بنابراین معرفت امری اعتباری و قرادادی نیست. علم حقیقتی ناب و مجرد است که انسان می‌تواند با طی مسیر مشخص شده و با اجتناب از راهزنان طریق به آن گوهر نورانی دست پیدا کند. چنانچه وحی رابطه‌ای است قدسی و الهی است، اما وقتی به جامعه انسانی وارد می شود، رنگی اجتماعی به خود می‌گیرد. علم نیز در همان معنای عام خود یعنی معرفت‌های انسانی اندک اندک در ذهن دانشمندان شکل گرفته و به صورت مدوّن و منظم به دیگران ارائه می‌گردد. بنابراین رشته‌های علمی همان معرفت انسانی است که در قالب‌های مرسوم اجتماعی عرضه می‌گردد.ملاصدرا همچون حکیمان مسلمان برای این رشته‌های علمی واقعی برتر قائل می‌باشد. اینجاست که تفاوت اساسی ماهیت علم در نظر کوهن و صدرا روشن می‌گردد. صدرا رشته‌های علمی را مرتبه‌ای نازله از حقیقتی برتر می‌داند که البته ممکن است خطاها و غرض‌ورزی‌هایی در آن رخ داده باشد، در مقابل کوهن برای تنها همین رشته‌ها را دیده و چیزی بیش از واقعیتی اجتماعی برای آنها را نمی‌پذیرد.تبیین‌هایی که کوهن از عوامل موثر در نظر دانشمندان ارائه می‌دهد، برای ملاصدرا امری تازه نیست. قرآن کریم و سنت اسلامی مملو است از عواملی که درک صحیح بشری را دچار خدشه می‌کنند. آنچه متفاوت است، چگونگی تفسیر این عوامل می‌باشد. از نظر صدرا، این عوامل فردی، اجتماعی و معرفتی قاطعان طریقی هستند که می‌توانند راه رسیدن به حقیقت را سد کنند. این دوگانگی در تفسیر نتیجه‌ای منطقی از سخن قبل است. وقتی کوهن هیچ پشت‌پرده‌ای برای علم قائل نیست، طبیعتاً به آنچه تحقق می‌یابد اصالت داده و همان را علم می‌داند، اما اگر رشته‌های علمی را تنها تجلی و ظهوریافته حقیقتی دیگر دانستیم، تفسیر ما از این عوامل متفاوت خواهد بود. اینها عواملی هستند که مانع تجلی و ظهور صحیح و کامل حقیقت می‌شوند.کوهن در سخنان خود چنین می‌گوید: «پارادایم جدید یا سرنخی کافی برای بسط و تفصیل آتی یک پارادایم، دفعتاً و بعضاً در نیمه دل شب، در ذهن دانشمندی که عمیقاً غرق در بحران استظهور می‌کند». این کلام به وجهی ماورایی از علم اشاره دارد که گویا نظریه‌های جدید علمی همچون وحی از عالم بالا به ذهن دانشمند القا می‌شود. شهید مطهری این توان بشر را «حسّ الهام‌گیری» می‌نامد. اودر ادامه می‌گوید: «چیزى که این حس را رشد مى‏دهد تقوا و طهارت و مجاهدت اخلاقى و مبارزه با هواهاى نفسانى است. از نظر منطق دین، این خود امرى است غیرقابل انکار». این بیان که خود کوهن نیز بدان معترف است، بیان کننده همان حقیقت والای علم است که البته با غفلت از آن، علم تنها ماهیتی اجتماعی پیدا خواهد کرد.
یقین و یقینیات در منطق و فلسفه اسلامی
نویسنده:
عبدالحمید شهیدزاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
یقین و یقینیات در منطق و فلسفه اسلامی عنوان و موضوع این نوشته است. پژوهش حاضر در محور ماهیت یقین منقطقی که خود از مبانی، بلکه مهم‌ترین مبنای استدلال، حجت و برهان است و هم چنین در بردارنده بحث از انواع و اقسام یقین، تعداد یقینیات و بدیهیات، نقل آراء صاحب نظران و نخبگان در این مورد و بالاخره تبیین نظریه مختار و مورد قبول، سامان دهی شده و مورد تحقیق و ارزیابی قرار گرفته است. برای این منظور مطالب این رساله در حقیقت در دو بخش تنظیم شده؛ بخش اول آن مربوط است به مباحث شناخت و معرفت و در یک کلام جنبه معرفت شناسانه دارد، که ماهیت یقین را به تفصیل مورد بررسی و دقت قرار می‌دهد و بخش دوم حاوی مباحث منطقی موضوع است. بخش اول تنها یک فصل دارد به عنوان ماهیت یقین که شامل مباحث لغوی و اصطلاحی، تعاریف، امکان یقین، بررسی عقاید شک گرایان، حسیون و سوفیسط‌ها، بیان تفاوت یقین از جزم، ظن و شک، علم مقلد و جهل مرکب و سفسطه می‌شود. و بخش دوم سه فصل دارد: به این ترتیب که فصل اول از بخش دوم مربوط به انواع یقین است و هم چنین مباحث امتیاز یقین از سایر باورها، نسبیت یقین و ذاتیت یقین را مورد بحث و بررسی قرار داده است. در فصل دوم از این بخش به تفصیل به بیان دیدگاه‌ها و نظریات پرداخته شده و حتی المقدور سعی شده نظریات عمده از فلاسفه و منطق دانان اسلامی مطرح و بررسی شود. و بالاخره در فصل سوم از بخش دوم بررسی کوتاه و مختصر این دیدگاه‌ها و نظریات و بیان تفاوت‌های آنان و احیاناً نقد این نظریات پرداخته شده است.
ترجمه الالهیات
نویسنده:
ارسلان باشاران
نوع منبع :
رساله تحصیلی , ترجمه اثر
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
این نوشتار، ترجمه کتاب الالهیات تألیف آیت الله جعفر سبحانی به زبان آذری است، که در آن تمام مباحث مربوط به توحید و خداشناسی، یعنی دو باب از هفت باب کتاب مذکور ترجمه شده است. باب اوّل به بحث درباره توحید در ذات می‌پردازد. این باب، سه فصل را در بر می‌گیرد. فصل اوّل به بررسی ضرورت بحث از وجود خداوند اختصاص دارد و ادلّه ای مبنی بر ضرورت توحید، عَرضه و اثبات می‌گردد. نگارنده نخست دلیل های عقلی و سپس نَقلی توحید در ذات را ارایه می‌کند. فصل دوم به ادلّه وجود باری‌تعالی پرداخته و سه دلیل مهم با عناوین برهان نظم، امکان و وجوب و حدوث در همین زمینه را به طور تفصیلی ذکر می‌کند. نویسنده با بیان نظم موجود در عالَم، حرکت ستارگان و سیارات، گردش منظّم شب و روز، حیات گسترده موجود در عالَم طبیعت، اثبات حدوث عالَم و قدیم نبودن آن به شرح مباحث مربوط به توحید واثبات وجود حق تعالی می‌پردازد. وی در فصل سوم با بررسی مراتب توحید، اقسام توحید در ذات، صفات، خالقیت، ربوبیت و عبادت را با توجّه به مصادیق قرآنی آن ها شرح می‌دهد. باب دوم به بحث درباره اسما و صفات خداوند متعال اختصاص دارد، که این باب نیز در شش فصل به مباحث مربوط می‌پردازد. در فصل اوّل با اشاره به شناسایی چگونگی اسما و صفات الهی، به این موضوع پرداخته شده که: آیا اسما و صفات الهی توقیفی است یا تحقیقی؟ و نویسنده، توقیفی بودن آن را اثبات می‌کند. در فصل دوم تقسیمات رایج در اسما و صفات الهی را مطرح و در فصل سوم صفات ثبوتی خداوند متعال، مثلِ علم، قدرت، حیات و اراده الهی تبیین می‌کند. وی در فصل چهارم صفات ثبوتیه خدا و صفات ثبوتیه فعلیه‌ای، مانندِ تکلّم صدق و حکمت الهی را شرح می‌دهد. در فصل پنجم از صفات خبریه خداوند متعال سخن می‌گوید و آرای برخی مذاهب و فِرَق اسلامی که برای خداوند دست و صورت و پا و... قایلند و همچنین گروهی که خدا را از جسم و جسمانیات مبّرا می‌دانند، تجزیه و تحلیل کلامی می‌کند. در فصل ششم نیز صفات سلبیه، همچون: عدم رویت الهی، قرار گرفتن خداوند در مکان و منزّه بودن او از هر عیب و نقص تفسیر می‌شود.
ظرافتهای ساختاری و معنایی آیات در بردارنده حصر در جزء های 29 و 30 قرآن کریم
نویسنده:
مهرنوش عبداللهی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در کلام الهی که از لحاظ بلاغت بی همتاست، کاربرد هر واژه و ساختار در هر یک از آیات بر اساس حکمت و بیانگر لطائف و دقائقی است که بدون علم به ظرائف واژگان و نکات بسیار دقیق ساختارها، دستیابی به معنای والای این کلام متعالی ممکن نیست. حصر که یکی از مباحث دانش معانی در علم بلاغت استو به مفهوم اختصاص دادن چیزی به چیز دیگر به شیوه ای خاص می باشد، شامل اقسام و شیوهای متفاوتی است که هر یک ساختار خاص خود را داشته و کاربرد هر قسم و هر شیوه از آن در هر یک از آیات، هدف ویژه ای در بر دارد.موضوع این رساله بررسی ظرافتهای ساختاری و معنایی آیات در بردارنده حصر در جزء 29 و 30 قرآن کریم است.فصل اول این رساله به کلیات تحقیق از قبیل چکیده، بیان مسئله، اهداف، سوالات، پیشینه، فرضیه تحقیق وروش تحقیق پرداخته است.در فصل دوم مشخصات کلی حصر از جمله مفهوم لغوی و اصطلاحی و اهداف کاربرد آن بیان شده و اقسامحصر از جمله حصر حقیقی و غیر حقیقی، تحقیقی و مبالغه ای، موصوف در صفت، صفت در موصوف، افراد، قلب و تعیین و همچنین شیوه های مختلف حصر از قبیل عطف به لا، لکن و بل، نفی و استثناء، إنما، تقدیم ما حقه التأخیر، ضمیر فصل، تعریف مسند و مسندالیه و شیوه های غیر معمول حصر، به همراه نمونه آیات الهی و با استناد به تفاسیر و کتب بلاغی تبیین گردیده است و برخی نظرات جمهوربلاغیون و مفسرین از جمله اختصاص اقسام افراد، قلب و تعیین به حصر اضافی نقد گردیده است زیرا بررسی برخی آیات دربردارنده حصر حقیقی نشان می دهد که حصر حقیقی نیز در برخی موارد قابل تقسیم به اقسام افراد، قلب و تعیین می باشد. فصل سوم به بررسی آیات دربردارنده حصر در جزء 29 و 30 قرآن کریم پرداخته و ظرافتهای ساختاری و معنایی حصر در این آیات را بیان داشته است.فصل چهارم به بیان نتایج تحقیق از جمله تأثیر کاربرد حصر در تعالی مفاهیم آیات و تفاوت برداشت تفاسیر ادبی و بلاغی از این آیات و همچنین تأثیر کاربرد شیوه های متفاوت حصر در ایجاد سبک بلاغی متفاوت در جزء 29 و 30 قرآن کریم پرداخته است.
بررسی اصولی مطلق و مقید و کاربرد آن
نویسنده:
محمد کمیلی موحد
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
اهمیت کاربرد علم اصول فقه در موطن اصلی خود ، یعنی حوزه استنباط احکام شرعی بر کسی پوشیده نیست . بخش زیادی از قوانین جاری کشور برگرفته از فقه اسلامیواصول فقه نیز زیربنا و شالوده مواد قانونی است . در میان ادله اربعه، کتاب و سنت که هر دو دلیل لفظی هستند و به صورت الفاظ عنوان شده اند، به دلیل آنکه نشان دهنده اراده شارعند از اهمیت زیادی برخوردار می باشند . مطلق و مقید از مباحثی است که در ضمن مباحث الفاظ مطرح می شوند. مطلق در لغت به معنای " رها و بدون قید " و مقید به معنای " گرفتار، دربند شده و همراه قید " است. در اصطلاح اصول مطلق به لفظی می گویند که بدون لحاظ وصف، حالت یا قید خاصی بیان میشود و مقید به لفظی گفته می شود که به همراه وصف یا قید خاصی باشد .اگر در کلام لفظی مطلق به کار رفته باشد و قرینه قطعی و قید مسلمی در کلام نباشد اما شنونده احتمال دهد که گوینده لفظ مطلق را مقید ساخته، در این صورت به استناد اصاله الاطلاق باید به اطلاق رجوع کرد و احتمال تقیید را نادیده گرفت و لفظ را بر معنای مطلق حمل کرد . علمای حقوق تقسیمات حقوقی را بر اساس مبانی مختلفی انجام داده اند . یکی از این تقسیمات بر اساس وجود یا عدم وجود عنصر نتیجه است که منتج به تقسیم جرایم به دو بخش جرم مقید و جرم مطلق شده است. همچنین در قرارداد تشکیل بیع، تعهدات و قراردادهای منعکس در قولنامه و وضعیت حقوقی این قراردادها نظیر تعهدات و قراردادهای مربوط به بیع مال غیرمنقول که بدون تنظیم سند رسمی است دیگر نمی تواند عنوان " قولنامه " داشته باشد، بلکه موضوع بحث باید ماهیتهای حقوقی مطلق یا مقید ثبت نشده مندرج در سند عادی باشد .
نقش اعتقاد به معاد در زندگی بشر
نویسنده:
حسین مرتضی انباروی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
رساله حاضر موضوعش نقش اعتماد به معاد در زندگی بشر می باشد در راستای تبیین آثار و نقش اساسی اعتقاد به معاد در زندگی بشر است. برای فراهم آوردن بستر تحقیق گزارشی از دیدگاههای فلسفه و کلام عرفان اسلامی اراوه شده است و نیز از منظر قرآن و حدیث عقیده معاد مورد توجه قرار گرفته است. نکات مهم رساله صرف احتمال معاد در زمینه های مختلف زندگی تاثیر فراوان دارد. اعتقاد به معاد، دید انسان را نسبت به مرگ متغیر می سازد و انسان مرگ را همچون معبری و پلی می بیند که برای رسیدن به زندگی خیر و جاودان از آن عبور کند. و نگاه معتقد به معاد به مرگ یک نگاه مثبت است که به ملاقات پروردگار می انجامد. شناخت هویت و حصول کمال حقیقی بدون اعتقاد به معاد غیرممکن است هویت انسان و حقیقت او در این هیکل بدنی او خلاصه نمی شود بلکه حقیقت او روح او است که از آن به من و تو حکایت می شود. در حوزه اخلاق، اعتقاد به معاد است که به زندگی معنا می دهد و از پوچی و بی معنایی نجات می دهد اعتقاد معاد تنها عامل برای یافتن ملاک ارزشهای اخلاقی می باشد پروش فضایل اخلاقی در سایه اعتقاد به معاد انجام می پذیرد اعتقاد به معاد بهترین عامل رفع اضطرابهای روحی و روانی از زندگی انسان بوده و آرامشی عمیق و ماندگار را موجب است. در حوزه اجتماعی صحیح ترین و ریشه ای ترین راه حل مسائل اقتصادی اعتقاد به معاد است عقیده معاد نظام اقتصادی را از ظلم و نابرابریها و چپاولگری پاک می کند مشکل نظامهای اقتصادی جهان بی اعتقادی به معاد است اعتقاد به معاد سازندگی واقعی را تعریف و سیر به سوی آن را با نشاط و پرطراوت می سازد و بدان شتاب می بخشد سازندگی کسانیکه بهرمنده از این باورند نسبت به آنان که فاقد این اعتقاد اند سالم تر و با کیفیت تر است اعتقاد به معاد در همه عرصه های حیاب روحیه ایثار و مجاهدت را در انسان می پروراند و موجب می شود که وی در همه میدانها آماده باشد تا آنجا که برای آزمانهای حقیقی و اسلامی جان خود را فدا کند. بهترین ضامن اجرای قوانین اعم از مدنی و مذهبی اعتقاد به معاداست چراکه اعتقاد به معاد در جلوت و خلوت و حتی در نیت بیش از هر عامل بازدارنده ای انسان را کنترل می کند و با یادآوری عدالت الهی که ظرف ظهور آن آخرت است انسان را از انحراف و ظلم باز می دارد. علت اصلی انکار معاد بی بند و باری است شبهات منکرین معاد یا صرفا استبعاد است و یا راجع به برخی مباحث بنیادی چون وجود خدا و چیستی هویت انسان است. لذا انکار معاد انکار خداوند نبوت و دیگر معارف دینی است و سرچشمه همه بدیها انکار معاد است. اعتقاد به معاد بدون التزام عملی به آن از لحاظ تاثیر و نقش با انکار معاد تفاوتی ندارد و قهرا برای بهره مندی این آثار اولا باید نظام بینشها گرایشها و کنشها را براساس اعتقاد به معاد بازسازی نمود. ثانیا موانع التزام عملی به آن را مرتفع نمود.
عرفان و عارف حقیقی از دیدگاه ملاصدرا
نویسنده:
داریوش پاک نیت
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ملاصدرا با نو آوری بزرگ خودچهارجریان مختلف فکری از قبیل فلسفه مشإ ، فلسفه اشراق ،عرفانو کلام را که قبل از وی چندان با هم سازگار نبودند را در یک جریان قرار داد وبا استمداداز شهودات عرفانی در حل مسائل فلسفی ونیزبا برهانی نمودن مشهودات عرفانی و تطبیق آن ها با شــروع مقدس و توجیه وتاییدِ وحیانیهر دو(مباحث برهانی و عرفانی) به ایجاد تعامل بین وحی وعقلوتهذیبنفس همت گماشت وبنای حکمت متعالیه ی خود رابر این اساس پایه گذاری نـمود.،لذا از آن جا که یکی از پایه های اساسی مکتب وی عرفان بود وی درصدد برآمد تا با زدودن ابهاماتی که درروزگار خودبه واسطه ی انـحرافات فکری و عملی عده ای عارف نما عارض بر چهره ی عرفان شده،چهره ی حقیقی عرفان و عارفان حقیقی را بیان نماید و بدین منظورپس ازمشاهده ی این وضعیت به قصد زدودن غباراز چهره ی عرفان حقیقی، با عارف نمایان روزگار خودبه مبارزه ی علمـی برخاست وبا بیــان ویژگی هایی همچون علم گریزی ،دنیا دوستی، لذت گرایی ،میل به ریاست،خود بزرگ بینی،تقلید کورکورانه،مسئولیت گریزی از انجام تکالیف شرعی ،و غفلت از ذکر حقیقی و دامن زدن به شطحیات و فرقه گرایی به عنوان مشخصه های عارف نمایان وعرفان های کاذب ، شأن و منزلت عارفان حقیقی را بسیار بالاتر از آن دانست که به مسائل فوق دامن زنند ؛ لذا وی با بیان راههای رسیدن به کمال ،معرفت را کلید سعادت و عرفان حقیقی را تلاش برای رسیدن معرفه الله دانسته ومقدمه ی این معرفت را نیز معرفت نفس می داند و ویژگی هایی از قبیل تاکید بر علم ومعرفت برهانی به حقایق و پیروی از دستورات شریعت،مقید بودن به انجام تکالیف شرعی تا آخر عمر و زهدِ در دنیا، به دل داشتنِ ترس ومحبت الهی و دوری جستن از شهرت و خودنمایی و فرقه گرایی را از ویژگی های عرفان وعارفان حقیقی می داندوهیچ تشابهی بین عرفان حقیقی و غیر حقیقی قائل نیست وضمن حمایت وستایش عرفان وعارفان حقیقیمردم را از افتادن به دام عارف نمایان برحذر می دارد .
اندیشه و عملکرد سیاسی شیخ عبدالکریم زنجانی
نویسنده:
یوسف خان محمدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پژوهش حاضر در مورد مبانی فکری اندیشه و عملکرد سیاسی شیخ عبدالکریم زنجانی یکی از فیلسوفان و مراجع تقلید ناشناخته جهان اسلام می باشد که بیش از 70 جلد اثر در موضوعات فلسفهاسلامی، فقه سیاسی، کلام و اعتقادات ، اخلاق و سایر موضوعات اسلامی بر جای گذاشته است. زنجانی در زمره اندیشمندان اصلاح طلب در جهان اسلام به حساب می آید که خصومتهای مذهبی تحجد، تحجر و شیوع افکار انحرافی را مهمترین عوامل عقب ماندگی جهان اسلام می دانست. با توجه به معضلات اجتماعی جهان اسلام تولید علم بکنند. به نظر ایشان تشکیل حکومت اسلامی از ضروریترین نیازهای جهان اسلام است. حکومت بر اساس شایسته سالاری، عدالت محوری و حضور و مشارکت مردم در حکومت اسلامی بر مبنای مشورت و شوری و نظارت مردم بر عملکرد حاکمان اسلامی از شاخصه های حکومت اسلامی مد نظر وی می باشد.
  • تعداد رکورد ها : 5307