جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1252
دامنه موضوع مکی و مدنی در دو تفسیر المیزان و مجمع البیان
نویسنده:
طاهره طاهری نیا
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
علوم قرآنی به مثابه ی دانش های مقدماتی قرآن محسوب شده که در خدمت فهم بهتر قرآن است. از دیرباز در خصوص مصادیق علوم قرآنی مباحث و نظریاتی توسط قرآن پژوهان مطرح شده است. ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، مطلق و مقید، حقیقت و مجاز، اسباب النزول، مکی و مدنی و ... از زمره این مصادیق اند که در خلال تفاسیر قرآن و یا به صورت تک نگاری، موضوع پژوهش مفسران و عالمان عرصه قرآن شناسی قرار گرفته است. از این میان، دانش مکی و مدنی و دامنه و گستره آن، به عنوان معرفتی تأثیرگذار در تفسیر قرآن، موضوع پژوهش این پایان نامه است. این تحقیق، موضوع مذکور را در دو تفسیر گرانسنگ شیعی یعنی مجمع البیان و تفسیر المیزان مورد بررسی قرار داده است. از نظر طبرسی، مباحث مربوط به مکی و مدنی بودن آیات، ذیل مباحث روایی تفسیر، مورد توجه قرار گرفته و با عنایت به چنین روایاتی، هم خود مکی و مدنی تعریف شد، و هم نقش آن در فهم تفسیر آیات در محورهای ناسخ و منسوخ داشتن آیات، نقش آن در شناخت سیره ی پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) و به طور کلی تفسیر آیات قرآن مورد تأکید قرار گرفته است. از دیدگاه علامه طباطبایی، دامنه مکی و مدنی هم در تعریف و ملاک آن و هم در بخش های ناسخ و منسوخ، نقش آن در شناخت سیره پیامبر و در حوزه فهم آیات قرآن، با توجه به سیاق و محتوا و مضمون آیات قرآن مورد تصریح و تأکید است. البته این به معنای نادیده گرفتن نقش روایات در بخش مکی و مدنی نیست بلکه اهمیت یافتن نقش مضمون و سیاق آیات قرآنی را در قیاس با روایات در بخش مکی و مدنی خاطر نشان می کند
مطالعه تطبیقی مبانی معرفت‌شناسی آراء تربیتی ژان پیاژه و متیو لیپمن با تأکید بر برنامه آموزش فلسفه به کودکان
نویسنده:
اکرم شوشتری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
اصلاح و تقویت نیروی فکر همواره جزو اهداف اولیه آموزش و پرورش رسمی و به عنوان هدف بنیادی تدریس و یادگیری در همه رشته های علمی بوده است. در دنیا در چند دهه اخیر فلسفه و آموزش فلسفه به عنوان روشی برای پرورش قوه تفکر مورد توجه قرار گرفته است. اما آنچه مهم است این است که انتخاب سنینی که آموزش فلسفه و تفکر فلسفی می تواند در آنها صورت گیرد، بر دیدگاه های معرفت شناسی متفاوتی مبتنی است، لذا در این پژوهش، دیدگاه دو نظریه پرداز بزرگ یعنی ژان پیاژه و متیو لیپمن که آراء تربیتی آنها تأثیر بسیاری بر نحوه آموزش دارد و دارای دیدگاههای متفاوتی در باب معرفت شناسی می باشند، به شکل تطبیقی مورد مطالعه قرار گرفته است. پیش فرض اساسی دیدگاه پیاژه آن است که استدلال و تعقل کودکان به صورت طبیعی و همانطور که آنها بزرگتر می شوند، پرورش خواهد یافت و تلاش جهت تسریع این فرایند اتلاف وقت خواهد بود. رشد کودکان از طریق مراحل مرتبط با سن، در هر صورت رخ خواهد داد. بر اساس این نظریه هر دوره دارای ویژگی هایی است که بر اساس آن ویژگی ها برنامه درسی باید تنظیم شود. پیاژه مدعی بود که افراد پس از رسیدن به دوره عملیات صوری- تقریباً 12 سالگی- است که می توانند به مسائل انتزاعی بیاندیشند. اما لیپمن این نظریه را مطرح کرد که بهترین زمان برای شکل گیری مهارت های تفکر، در کودکی و از طریق روش های تأمل محور است. به اعتقاد او چنانچه ذهن کودک را درگیر مباحث فلسفی کنیم می توانیم نحوه تفکر او را رشد دهیم. وی معتقد بود که اگر کنجکاوی طبیعی کودکان و میل آنان به دانستن درباره ی جهان را با فلسفه مرتبط کنیم می توانیم کودکان را به متفکرینی تبدیل کنیم که بیش از پیش نقاد، انعطاف پذیر و موثر باشند.در این پژوهش، پس از بررسی این دو نظریه، مشابهات و تفاوت هایی میان پیش فرض ها و مبانی معرفت شناختی دیدگاه های این دو نظریه پرداز بزرگ تشخیص داده شددر نهایت به زمینه های ضرورت استفاده از این دو دیدگاه در نظام تعلیم و تربیت ایران پرداخته شد.
بررسی تطبیقی روایات تفسیری شیعه و اهل سنت در تفسیر سور‌ۀ یوسف با تأكید برتفسيرهای جامع البیان، الدرالمنثور، الصافی و البرهان و عهد عتیق
نویسنده:
محمد سلامی راوندی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مدخل آثار(دانشنامه آثار) , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در قرآن کریم از راههای متعددی برای هدایت بشر استفاده شده که داستانهای قرآنی یکی از آن روشهاست. می‌توان گفت حجم قصص در قرآن بیش از1500 آیه یعنی تقریباً یک ‌چهارم کل آیات قرآن است که با مباحث اعتقادی قرآن به خصوص بحث آخرت (که حدوداً 1500 آیه‌ مربوط به معاد وجود دارد) برابری می‌کند. این مطلب بیانگر اهمیت موضوع قصص در قرآن کریم است.در میان قصص قرآن، داستانهای انبیاء از جلوه‌ای ویژه برخوردار است. هدف غایی قرآن از بیان سرگذشت انبیاء معرفی یک الگو و روش مناسب برای زندگانی تمام انسانها و طالبان رستگاری است تا با کمک این مشعل‌های هدایت، راه را از چاه بازشناسند. لذا هدف داستانهای انبیاء نه یک امر تفننی و سرگرم‌کننده و نه یک گزارش تاریخی محض است بلکه عبرت از پیشینیان است که قرآن در آیه 111 سوره یوسف آنرا بیان نموده است:(لَقَدْ کانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَهٌ لِّأُوْلِی الْأَلْبَابِ). سوره یوسف، أحسن القصص است که از دیرینه ایام همواره مورد توجه محققان قرار گرفته است. روایاتی که در اهم منابع شیعی و اهل تسنن پیرامون تفسیر این سوره آمده است، برخی از آنها آمیخته با اسرائیلیات است که سیمای عصمت این پیامبر الهی را خدشه‌دار کرده است و بویژه با مبانی اعتقادی امامیه در تعارض است. آبشخور بیشتر روایات تفسیر طبری و الدر المنثور سیوطی، در این قبیل مباحث برگرفته از تورات است. آنچه در روایات شیعی نیز آمده است برخی توأم با تذکار این قبیل روایات است و برخی دیگر نیز بدون هیچ‌گونه توضیحی تکرار روایات اهل تسنن است. در این پایان‌نامه به خصوص در شرح حال یوسف صدیق، روایات منافی عصمت وی به بوته نقد درآمده تا هم نادرستی این اقوال بی‌پایه ثابت گردد و هم عصمت ایشان تثبیت شود و هم سیمای واقعی آن حضرت بر اساس مبانی و نصوص قرآنی و روایات صحیح و نه تورات محرف ترسیم شود.
بررسی تطبیقی انسان کامل از دیدگاه ابن‌عربی و عزیزالدین نسفی در دو کتاب فصوص الحکم و الانسان الکامل
نویسنده:
عباس نیکبخت
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مدخل آثار(دانشنامه آثار) , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مباحث عرفان اسلامی عمدتا بر ارکان اساسی و بنیادین استوار است؛ خدا ، انسان و طبیعت. بدین معنا که همه ی موجودات و از جمله انسان ، محل تجلی و ظهور آن حقیقت واحد، یعنی ذات باری تعالی هستند و در نتیجه به لحاظ واقیعت ، در هستی چیزی جز ذات واحد ایزد منان نیست. باید توجه داشت که این ذات واحد خود دارای مظاهر بی شماری است، به نحوی که همه ی عالم ، محل ظهور صفات و تجلی گاه او محسوب می شود. آفرینش عالم و ظهور آن حقیقت متعالی نیز در عرصه ی موجودات ، به علت شناخته شدن آن ذات واحد است ، چرا که رابطه معرفتی عالم با آن ذات گسسته است و هیچ راهی به آن وجود ندارد.انسان کامل در عرفان ، به مانند آیینه ای است که دارای دو چهره است؛ در یک چهره آن اسماء و صفات الهی تجلی می کند و حق سبحانه خود را در آن آیینه مشاهده می کند ، و در چهره دیگر آن، عالم هستی را با تمام اوصاف و کمالات وجودی نشان می دهد.چنین انسانی در عالم عرفان، خود عالمی است(عالم صغیر) و مجموع جهان، انسان کبیر است و میان این دو ، هماهنگی و تقارن مثال زدنی وجود دارد.از دیدگاه ابن عربی و عزیز الدین نسفی، خلقت انسان کامل، علت غایی آفرینش است و همو سبب ایجاد و بقای عالم ، اسم جامع الهی ، واسطه میان حق و خلق، راهنمای خلایق در شریعت و طریقت و نیز دارای هویتی الهی است.محی الدین عربی که بنیانگذار عرفان نظری است و نیز مبدع و مبتکر بسیاری از مسایل عرفانی محسوب می شود ، در قرن هفتم هجری اصطلاح " انسان کامل " را در میان حلقه درس عرفا مطرح ساخت و این اصطلاح از آن روزگار تاکنون به عنوان یک اصل پذیرفته شده در محفل عرفا مورد پذیرش قرار گرفته و ایشان به تشریح و تحلیل و اظهار نظر در رابطه با انسان کامل پرداخته اند.عزیزالدین نسفی نیز یکی از عرفایی است که حدودا همزمان با ابن عربی، به دفاع از این نظریه پرداخت و برای نخستین بار مساله انسان کامل را تحت عنوان یک کتاب مستقل به رشته تحریر در آورد و در میان عرفا به نشر و گسترش آنپرداخت . هر چند اندیشه و نظرات نسفی در مورد انسان کامل در مقایسه با ابن عربی از استحکام و دقت نظر کمتری برخوردار است ، اما درعین حال می توان آراء و اندیشه های او را به عنوان مرجع و کمک کننده سالکان و صوفیان متاخر بکار برد.ما در این رساله درصددیم با استفاده از محوریت مباحث مطرح شده در باب انسان کامل، در اندیشه شیخ اکبر و نیز عارف نستوه عزیزالدین نسفی به تشریح و تبیین افکار و عقاید این دو عارف والا مقام و بزرگوار پرداخته و دورنمایی از تفکرات ایشان در خصوص انسان کامل ، وظایف او نسبت به خودش، تعهدات او در مورد هدایت سایر انسانها ، جایگاه او در نظام آفرینش ، ویژگی ها و ... پرداخته و این مسائل را با دقت و حوصله مورد کنکاش و بررسی قرار دهیم.
بررسی تطبیقی سیمای فرشتگان و اوصاف آن‌ها در مقایسه با مقام انسان در مثنوی مولانا و دیوان حافظ
نویسنده:
فهیمه نصیرایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
انسان و انسان‌شناسی یکی از بنیادی‌ترین مباحث عرفان است که عرفا را در یافتن راه سعادت آدمی و سلوک سریع‌تر او به قرب الهی یاری می‌کند. در این میان عرفا به فرشته‌شناسی و ذکر مسائلی مانند رابطه فرشته و انسان نیز عنایت داشته‌اند. در این پژوهش اوصاف فرشتگان و رابطة فرشته و انسان در مثنوی مولانا و دیوان حافظ مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است تا دیدگاه این دو شاعر عارف دربارة انسان‏ روشن‌تر شود. تحقیق حاضر نشان می‌دهد اگرچه هر دو شاعر با اتکا به منابع دینی و عرفانی پیش از خود تعابیر و مفاهیم مرتبط با فرشتگان را به‌کار برده‏اند و به ارزش‌‌گذاری در این زمینه پرداخته‏اند اما تفاوت‏هایی در خصوص نسبت فرشته با انسان و ضرورت کمال انسانی با یکدیگر داشته‌اند از جمله این‌که علی‌رغم آن‌که هر دو به اعتبار و جایگاه انسان در پیشگاه الهی به برتری مقام انسانی اذعان می‌کنند، حافظ انسان عادی و نه انسان آرمانی و کامل را فراتر از فرشته می‌داند و مولانا او را کمتر از فرشته می‌شمارد.
بررسی تطبیقی ترجمه قرآن کریم سوره‌های توبه، یونس، هود، یوسف و رعد ترجمه طبری، امامی و الهی قمشه‌ای
نویسنده:
مدینه شمسی گوشکی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
قرآن کریم، یگانه معجزه جاوید اسلام و چراغ پرفروغ هدایت مسلمانان است. زبان قرآن، عربی است و برای فارسی زبانان، ترجمه آن به زبان مادری، ضروری به نظر می‌آید. زیرا گسترش مفاهیم قرآنی در جامعه، وابسته به ارائه ترجمه‌های سلیس و روان از قرآن است، لذا نقد و آسیب شناسی این ترجمه‌ها امری ضروری به نظر می‌رسد. از آنجایی که هر مترجم براساس برداشت و فهم خود از آیات قرآن کریم ، ترجمه‌ای ارائه می‌دهد که با دیگری در اختلاف است؛ بنابراین وجود برخی اشکالات و معایب در این ترجمه‌ها امری پذیرفتنی است. اشتباهات صرفی و نحوی، عدم یکسان‌سازی در ترجمه آیات، عبارات و ترکیبات مشابه قرآنی، حذف و اضافه‌های فراوان، عدم رعایت دستور زبان فارسی و معادل‌یابی ‌اشتباه از جمله اشکالات این ترجمه‌هاست .پژوهش حاضر به بررسی و مقایسه تطبیقی ترجمه سه تن از مترجمان مشهور قرآن (ترجمه تفسیر طبری، الهی قمشه‌ای و ابوالقاسم امامی) پرداخته که در سه فصل مورد بررسی قرار گرفته است. فصل اول به کلیاتی پیرامون ترجمه می‌پردازد، درفصل دوم، شرایط، شیوه‌ها و پیش‌نیازهای ترجمه قرآن کریم بیان می‌شود و فصل سوم به بررسی تطبیقی ترجمه‌های مورد نظر می‌پردازد.
مبانی انسان شناختی اخلاق عرفانی و بررسی تطبیقی آن با متون دینی
نویسنده:
شهناز قهرمانی ده نویی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
اخلاق عرفانی به عنوان یکی از رویکردهای اخلاق اسلامی، از شاخههای تخصصی عرفان اسلامی میباشد. این اخلاق دارای مبانی خاص انسان شناختی است که ریشه در عرفان نظری و عرفان عملی دارد. مهمترین مبانی انسان شناختی این اخلاق عبارتند از 1- قلب گوهر اصلی وجود انسان است. 2- این گوهر دارای لایههای طولی و اطوار باطنی است که به لطائف و بطون سبعه تعبیر میشود. 3-سعادت و کمال لایق آدمی، وصول الی الله است. سایر مبانی انسان شناختی اخلاق عرفانی، از فروعات این سه مبنا بوده و ذیل آنها مورد بررسی قرار میگیرند.اهل معرفت حقیقت انسان را قلب دانسته و عقل، حس و دیگر قوای باطنی و ظاهری را از شئون آن میشمارند. قلب دارای کارکردهای متنوعی است که مهمترین آنها، ادراک شهودی حقایق و معارف است و انواع احساسات و احوالات و اعمالی چون نیت، توبه و اخلاص از جمله کارکردهای عملی قلباند. با ظهور اسماء و صفات الهی در قلب، آدمی از صفات بشری فانی گشته و تمام رفتارها و ملکات او صبغهی الهی میگیرند و تخلق به اخلاق الهی حاصل میشود. توجه به ساختار وجودی قلب که دارای لایههای طولی و اطوار وجودی میباشد، مبنای مهم دیگری است که معرفت دقیقتر و عمیقتری از نفس را موجب میشود. از این منظر قلب بالقوه، دارای مراتب باطنی و طولیای است که حرکت درونی و صیرورت وجودی، تأمین کننده فعلیت آنها میباشد. اشتداد وجودی قلب در گرو خرق حجابهای ظلمانی و نورانی و شکوفایی لایههای قلب یعنی طبع، نفس، قلب، روح، سرّ، خفی و اخفی میباشد و با شکوفایی اطوار وجودی قلب، مقاماتی مانند اسلام، ایمان و احسان به منصه ظهور میرسند. براساس این مبنا همهی فضایل اخلاقی به شکل طولی قابلیت ارتقا دارند و عمق و ظرافت ملکات اخلاقی گستردهتر میشود. اما مبنای سوم یاد شده این است که سعادت انسان در وصول الی الله است که با سیر و سلوک معنوی و توفیق جذبههای الهی حاصل میشود. بر اساس این مبنا اخلاق عرفانی، در جانب فضایل حکم میکند بر ضرورت دو امر: حسن فعلی و فاعلی با رعایت اخلاص و در جانب رذایل حکمش وجوب تقبیح و ترک موجبات دوری از کمال و هجران از جمال، است. بررسی و تحقیق متون دینی و مصادر قرآنی روایی آن مفید این حقیقت است که مبانی انسان شناختی اخلاقی عرفانی، با متون دینی هم افق بوده و موافقت و مطابقت دارد. از منظر شریعت نیز قلب، اصل انسان معرفی شده که با اطوار و کارکردهای گوناگون معرفتی، احساسی و عملی مانند ایمان، اطمینان، شرک و نفاق سعادت و شقاوت آدمی را رقم میزند. متون دینی نیز انسان را موجودی میداند که دارای مراتب طولی و باطنی مانند روح، قلب و نفس، میباشد. در باب مبنای سوم باید گفت متون دینی بر آن است که کمال آدمی به بندگی تام و دارا بودن قلب سلیم است و سعادت را رسیدن به مقام محو و کمال انقطاع میداند.
علم الهی و بررسی تطبیقی علم بلامعلوم با علم اجمالی در عین کشف تفصیلی ملاصدرا
نویسنده:
نعیمه معین‌الدینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بارزترین صفت الهی، «علم» است. انسان از هر طریق پی به وجود خدا ببرد و از هر راه که با او آشنا شود، از او به عنوان حقیقتی یاد می‌کند که از همه چیز آگاه است؛ زیرا علم کمالی است که آدمی -گرچه به نحو محدود- در خود می یابد، ولی برایش ارزشی نا‌محدود قایل است. به همین دلیل یکی از موضوعات پر‌دامنه‌ای که در فلسفه‌و‌کلام اسلامی حائز اهمیت می باشد، بحث علم الهی، به‌خصوص علم قبل‌از‌ایجاد خداوند است. در‌تبیین این موضوع، چند مسئله نقش مهمی دارند، اول، جایگاه علم، در تقسیم بندی صفات است. در فلسفه‌ی اسلامی، صفات الهی به دو قسم، ثبوتی و سلبی تقسیم می شوند که علم، در حیطه‌ی صفات حقیقی ذات‌الاضافه قرار دارد. دوم، نسبت صفات با ذات، که اکثریت قائل به عینیت مصداقی صفات با یکدیگر و با ذات الهی در عین مغایرت مفهومی صفات هستند. سوم، اینکه فلاسفه بر اساس اصل سنخیت، با شناخت صفات انسانی و رفع نواقصشان، همان صفات را در جهت کمال به خداوند نسبت می دهند. همانگونه که علم، در انسان صفتی اضافی و نیازمند معلوم است، در خداوند هم به همین نحو با رفع جهات نقص می باشد. در مقابل آیات و روایات، صفتیت و موصوفیت را، از نشانه های مخلوقیت دانسته؛ و هر دو را مخلوق معرفی‌کرده‌اند. بر‌این-اساس، موصوف واقع شدن به معنای نیازمندی به خالق است. علاوه‌بر‌این، تبیین صفات، بر‌پایه‌ی اصل تباین است؛ پس، نه تنها شناخت ذات الهی، که شناخت حقیقت صفات الهی نیز غیر‌ممکن می باشد. ‌نظریه‌ی نهایی فلسفه‌ی اسلامی در علم‌الهی قبل‌از‌ایجاد، نظریه‌ی ملاصدرا می‌باشد. وی علم را در حیطه‌ی صفات حقیقی ذات‌الاضافه دانسته‌است و بر اساس اصل سنخیت، با شناخت صفت علم درانسان و رفع نواقصش، همان را در جهت کمال به خداوند نسبت می دهد. همانگونه که علم، در انسان صفتی اضافی و نیازمند معلوم است، در خداوند هم به همین نحو با رفع جهات نقص می باشد. این نظریه مشهور به«علم اجمالی در عین کشف تفصیلی» می‌باشد که بر مبنای قواعد «اتحاد عاقل ومعقول» و «بسیط‌الحقیقه کل‌الاشیاء» تبیین می‌شود و اشکالات ذیل بر آن مترتب است:اضافی بودن علم، عدم تبیین علم خداوند به معدومات، ممتنعات و نحوه‌ی تعلق علم الهی بر جزئیات قبل از ایجاد تفصیلی اشیاء، قبول اتحاد عالم و معلوم در خداوند براساس علم حضوری، کل‌الأشیاء بودن حق‌تعالی و ذومراتب دانستن ذات‌الهی به دو مرتبه‌ی اجمال و تفصیل.در حالیکه، روایات در تبیین علم قبل‌از‌ایجاد، آن را «علم بلا‌معلوم» معرفی کرده اند. جهات رجحان این نظریه، در بیان قید «بلا‌معلوم» بوده که نافی اضافی بودن صفت علم است، و نتیجه ی مهمی که در پس آن نهفته است، عدم تقیید و تحدید علم الهی به معلوم می باشد که کاشفیت اتم این علم را در پی دارد.
بررسی تطبیقی جایگاه عقل نزد اهل حدیث و اخباری ها تا قرن 12
نویسنده:
محمدحسین بلاغی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در این نوشته با روش توصیفی به مقایسه تطبیقی دو گروه نقل‌گرا از شیعه و سنی پرداختیم و با بررسی نظرات ایشان و تقسیم کارکرد عقل در امور دینی به سه حوزه توانایی هستی شناسانه، معرفت‌شناسانه و سنجشگرانه عقل، به این نتیجه رسیدیم که با توجه به عدم ارزش معرفتی عقل نزد آن دو، در اغلب موارد، عمل به عقل را با دوری از دینِ حق، مساوی می‌پنداشتند. از جهت توانایی هستی شناسانه عقل، هر دو مانند عقل‌گرایان قائل به عدم توانایی عقل در جعل حکم شرعی بودند. اما در بعد معرفت‌شناختی شاید تنها جایی که بتوان قاطعانه تفاوتی بین آن دو قائل شد بحث تجسیم باشد که اهل حدیث به آن قائل می‌شدند و اخباریان تاویل می‌بردند؛ اگرچه شاید در برخی نتایجِ حُسن و قبح عقلی در کلام و مباحث مبنایی شرع مثل اثبات صانع بتوان گفت اخباریان کمی به عقل توجه می‌نمودند اما آنجا نیز در واقع مثل اهل حدیث حکم عقلیِ مورد تایید شرع را می‌پذیرفتند و تفاوت اصلی، در نقل‌های طرفین بود؛ نه در توجه یا عدم توجه به عقل. همچنین هیچیک لوازم عقلی حکم شرع را، شرعی نمی‌دانستند و اگرچه برخی از اهل حدیث در مواردی، و اخباریان همگی حسن و قبح را عقلی می‌دانستند اما هیچکدام اینرا برای کشف حکمی شرعی کافی نمی‌دانستند. همچنین با این وجود که هردو عملا چینش منطقی صغری و کبری را قبول داشتند، با علوم عقلی مثل منطق، فلسفه و کلام به شدت مخالفت می‌ورزیدند. در بعد سنجشگری و تعارض عقل و نقل نیز نقل را مقدم می‌ساختند. در آخر پیشنهادهایی مطرح شد که اکثرا ریشه در ارتباط عملکرد متحجرانه، با تفکرات نقل‌گرایی داشت. یادآور می‌شویم که در جمع آوری اطلاعات، روش کتابخانه‌ای را پیموده ایم.
بررسی تطبیقی مسأله شر در بودیسم و مسیحیت (با تأکید بر الاهیات پویشی)
نویسنده:
الهام قربانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پژوهش حاضر تلاشی است در جهت شناخت مسأله شر در بودیسم ومسیحیت (با تأکید بر الاهیات پویشی)و رویکردهایی در جهت حل این مسئله. از آن جا که بین عناصر تشکیل دهنده این دو دین همبستگی وجود دارد، در ابتدا مختصری به زندگی بنیان گذار این دو دین و تجربه و تأثیر آن ها در دینشان می پردازیم و سپس مواردی چون:تعریف شر، انواع شر، منشأ و مصادیق شر، جهان شناسی، خداشناسی، انسان شناسی، نجات شناسی، حل مسأله شر، و نماد شر مورد بررسی قرار می گیرد. با توجه به اینکه بودیسم دینی عمل گرا و انسان محور است و خدا منشأ شر تلقی نمی‌شود، تبیین شر از طریق حقایق چهارگانه برین، مبتنی بر راههشتگانه شریف صورت می گیرد . آموزه کرمهنیز در جهت حل نظری مسأله شر مورد توجه است و در بودیسم تبیین کننده رنج بشری تلقی می شود. در مسیحیت با توجه به اینکه خدا از صفات متمایزی برخوردار است مسئله شر اعتقادات دینی آن ها را مورد مناقشه قرار می دهد. از این رو از دیرباز نظریه های عدل الهی مختلفی برای توجیه شر مطرح بوده است. در میان همه نظریه های عدل الهی عنصر مشترک مسئله اختیار انسان است. نظریه عدل الهی پویشی تبیینی جدید از مسئله شر در اختیار قرار می دهد. در این رویکرد خداوند قادر مطلق نیست و نمی تواند شر را به نحو یکجانبه از میان بردارد. از این رو خداوند مسبب شر نیست و مانند مسیحیت سنتی صفت قدرت مطلق او مورد مناقشه قرار نمی گیرد.
  • تعداد رکورد ها : 1252