جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 274
رابطه باورهای معرفت‌شناختی و سبکهای یادگیری با انگیزش پیشرفت دانشجویان
نویسنده:
طیبه غفوری آثار
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
هدف از انجام پژوهش حاضر، تعیین رابطه ی باورهای معرفت شناختی و سبکهای یادگیری باانگیزش پیشرفت بود. جامعه ی آماری عبارت بود از کلیه ی دانشجویان دختر دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزدر مجتمع ولی عصر که در نیمسال تحصیلی 90-91 مشغول تحصیل بودند. در این پژوهش بااستفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده ،150 دانشجواز بین جامعه مورد نظر انتخاب ومورد بررسی قرار گرفت . ابزارهای پژوهش عبارت بودند از پرسشنامه سبک یادگیری کلب (1985) ،پرسشنامه انگیزش پیشرفت هرمنس(1982) وپرسشنامه باورهای معرفت شناختی شومر (1990). از بین باورهای معرفت شناختی تنها باور به توانایی ذاتی و باور به یادگیری سریع با انگیزش پیشرفت رابطه معنی‌داری داشته‌اند . نتایج نشان داد که افراد دارای سبک یادگیری انطباق یابنده از افراد دارای سبک یادگیری جذب کننده به ثبات دانش بیشتری باور دارند و همچنین افراد واگرا نیز نسبت به افراد همگرا باور بیشتری به ثبات دانش دارند . افراد دارای سبک یادگیری جذب کننده از افراد دارای سبک‌های یادگیری همگرا، انطباق یابنده و واگرا انگیزش پیشرفت بیشتری دارند. در نهایت جهت پیش بینی انگیزش پیشرفت بر اساس ابعاد باورهای معرفت شناختی، دو متغیر در مدل رگرسیون وارد شد که تنها یادگیری سریع در تحلیل رگرسیون گام به گام باقی ماند و سایر باورها به خاطر عدم تأثیر معنی‌دار بر انگیزش پیشرفت از مدل رگرسیون کنار گذاشته شدند و مشخص شد، 17 درصد از تغییرات انگیزش پیشرفت دانشجویان، ناشی از باور به یادگیری سریع آن‌ها و 83 درصد ناشی از عوامل دیگر است.
شاخصه های جامعه اخلاقی اسلام و مسیحیت
نویسنده:
حسن تلکابادی آرانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
موضوع تحقیق پیرامونشاخصه های جامعه اخلاقی در اسلام و مسیحیت است ؛ که در آن، ارزش های اخلاقی در حوزه رابطه انسان با انسان های دیگر ارزیابی می شود. شاخصه هایی که وجود یا عدم آنها در هر جامعه ای ، اخلاق آن جامعه را، به سوی تعالی یا سقوط اخلاقی سوق می دهد. تلاش این نوشتار ، تطبیق اخلاق متن با اخلاق جامعه مطلوب، و استحصال مهمترین شاخصه های چنین جامعه ای است.ساختار بحث، بر دو محورمبانی اخلاق و شاخصه های جامعه اخلاقی، در دو دین اسلام و مسیحیت می پردازد. محور اول به تشریحعلل و عوامل ارزشهای اخلاقی و لایه های اخلاقی و راهکارهای اخلاقی مشترک، در قرآن و کتاب مقدس می پردازد. عوامل مشترک ارزشهای اخلاقی ؛ به معرفت و محبت و ایمان ، و در بخش لایه های اخلاقی ؛ به اخلاق بندگی، اخلاق فردی، اخلاق اجتماعی و اخلاق زیستی و در بخش راهکارهای اخلاقی؛ به التفات به حضور و نظارت خدا ، باطن گرایی، آخرت گرایی، و پرهیز از عوامل انحطاط و سقوط اخلاقی اشاره خواهیم کرد.با تکیه و توجه به این مبانی ، در فصل بعد وارد محور اصلی تحقیق می شویم ، که شامل شاخصه های جامعه اخلاقی در متن قرآن و کتاب مقدس است. مانند خدامحوری، امربه معروف ونهی از منکر ، رعایت حقوق ،مدارا ، اخوت ، عفت عمومی، عدالت اجتماعی، آداب اجتماعیمی باشد. و با تحلیل و مقایسه محتوایی و تطبیقی و کمی و کیفی هر شاخص به این نتیجه رسیدیم که ؛ دین اسلام و مسیحیت، شاخصه های اخلاقی همسووهمگرادر این زمینه ها دارند. و این خود ، برای رسیدن به یک اجماع و گفتمان اخلاقی واحد در جامعه اخلاقی ادیان ابراهیمی کافی خواهد بود. روش تحقیق در این پژوهش ، تحلیل محتوایی و تبیینی بوده است که به صورت دقیق و موشکافانه آیه به آیهقرآن و متون عهدین، با تدبر و تامل در معانی آن به صورت مستقیم و غیر مستقیم به مشترکاتی در حوزه ی ارزشهای اجتماعی ادیان می پردازد . و در تحلیل محتوایی از تفسیر مدرن استفاده نشده است؛ و ملاک تفسیر سنتی از محتوی بوده است. پیشنهاد تحقیق می توان این باشد که بهترین گزینه برای گفتگوی ادیانابراهیمی ، تکیه به شاخصه های مشترک اخلاقی در متون مقدس می باشد.
ارزیابی الگوی تحلیلی میشل فوکو در مطالعات دینی
نویسنده:
الهام نصیری پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
امروزه یکی از حوزه های مورد توجه محققان و پژوهشگران اجتماعی حوزه ی اندیشه ها است؛ که با توجه به اهمیت این حوزه بر دانشمندان اجتماعی است تا به بررسی انتقادی اندیشه های ورودی و داخلی متأثر از آنها بپردازند. در میان اندیشه های معاصر ورودی، اندیشه ی متفکر شالوده شکن معاصر فرانسوی، میشل فوکو، به دلیل بداعت در روش و فتح باب نگاهی جدید و واژگونه به مسائل اجتماعی، با استقبال چشمگیری در میان متفکران علوم انسانی ایران روبه رو شده است؛ به طوری که آنان را به مطالعه ی مسائل اجتماعی- سیاسی دینی از این دریچه واداشته است. اما نکته ی حائز اهمیت در این تأثیرپذیری، عدم توجه به اقتضائات فکری و فرهنگی ایران اسلامی است. این دیدگاه به طور مفرطی در نسبی گرایی معرفت شناسی و تاریخی گرایی غوطه ور است. در توجه به این مسائل نگارنده بر خود فرض دانست تا به بررسی این مسأله بپردازد که آیا امکان انطباق یا تلفیق دو مبانی اندیشه ای دین و میشل فوکو وجود دارد؟ اگر مطالعه ای متأثر از این دیدگاه صورت گرفته است، در چه سطحی مبادرت به تلفیق یا انطباق نموده است؟ در این پژوهش به بررسی توصیفی - تحلیلی اندیشه ی میشل فوکو، و متفکرین علوم انسانی وامدار او، با تو جه به دو پیش فرض پرداختیم . آن چه با انجام این پژوهش به آن دست یافتیم آن است که انطباق یا تلفیق آراء میشل فوکو به دلیل آن مبانی نسبی گرایانه و رد معنا و حقیقت ثابت، با مبانی اندیشه ای دین سازگار نیست اما از آ ن جهت که ما را متوجه یک امر بیرونی می نماید مطلوب است ومی تواند مورد توجه ما باشد. این همان توجه به زمینه است که در روش رئالیسم نیز مورد توجه است. اما باید توجه داشت که اسیر این زمینه ها نشد.
بررسی حکم زیباشناسی کانت در نقد سوم و ارزیابی هگل از آن
نویسنده:
بابک زرین‌کوب
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
ایمانوئل کانت بنیانگذار فلسفه نقدی در سومین کتاب از سه گانه نقادانه خود-نقد قوه حکم - به پیوند دو نقد قبلی خود کوشد. در این راه او قدم در وادی احساس می نهد که بخشی از نتایج آن به درک زیبایی و حکم زیبا شناسانه منجر میشود. زیبا شناسی کانت همچون معرفت شناسی وی پایه ای برای این موضوع در فلسفه مدرن میگردد چنانچه بعدها در فلسفه پسامدرن رنگ و روی دیگری به خود میگیرد. کانت حکم زبیاشناسی را نتیجه مشارکت متخلیه و فاهمه در وضعیتی میداند که فاهمه به قصد مفهوم سازی در آن مداخله ننماید و تنها وظیفه ای تنظیمی بر عهده گیرد چه همین نوع وظیفه است که سبب میگردد از سوی آدمی به لذتی از تأمل دست یابد و از سوی دیگر توان و قابلیت انتقال این نوع درک از یک عین را که درک زیبایی آن به دست آورد. در این راه کانت اصل بسیار پر اهمیت را پیش زمینه صدور احکام زیبا شناسانه قرار میدهد که هم استعلایی است و مدعی کلیت و ضرورت و هم کارکرد تجربی و زمینی دارد آنچنانچه اساسأ پیشرفت علم مدیون این اصل میگردد ووی آن را اصل استعلایی غایتمندی طبیعت نام میدهد. در این رساله سعی بر آن بوده است که ضمن تحلیل عقاید کانت در این زمینه دانسته شود که حکم زیباشناسانه کانتی در تفکر هگل چگونه نمود یافته است و آیا اساسأ حرکت هگل در مسیر پیش ساخته کانت بود و یا او با توجه به نوع ویژه فلسفه خود مجبور به انتقاد و نهایتأ کنار نهادن نظرات کانت شده است.
مطالعه و مقایسه آرای تربیتی کانت و فارابی
نویسنده:
شهلا حق‌وردی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
تعلیم‌ و تربیت فعالیّتی است که ریشه در تاریخ آفرینش بشر دارد. مسأله‌ی تربیت به عنوان فرایندی هدفمند که پیشرفت نسل بشر را عهده‌دار است مستلزم نظریه‌ای است که بتواند بر اساس آن آرمانها، اصول و روشهای خود را به خوبی تبیین و تربیت را در عمل هدایت نماید. در تحقیق حاضر با توجّه به احساس خلأ چنین نظریه‌ای در تربیت تلاش گردیده با استفاده از روش مقایسه‌ای - تحلیلی از روش بردی و مطالعه مبانی فلسفی- تربیتی دو فیلسوف بزرگ؛ کانت و فارابی، به پاسخ سوالات تحقیق که عبارتند از: الف- سوال اصلی: کانت و فارابی در نظریات تربیتی چه وجه ‌اشتراک و افتراقی دارند؟ ب- سوالات ویژه: 1- اصول، روشها و اهداف تربیت از نظر کانت و فارابی چیست؟ 2- دیدگاه کانت و فارابی در مورد مفاهیم اساسی تربیت چیست؟ 3- آیا دو متفکّر بزرگ غرب و شرق (کانت و فارابی) دو برداشت متفاوتی از تربیت دارند؟ از روی آثار به جا مانده از این دو فیلسوف و آثار غیرمستقیم که توسط محققین داخل و خارج کشور در این زمینه نگاشته شده، استخراج شود. در بررسی آرای تربیتی این دو فیلسوف به این نتیجه رسیدیم که هر کدام بنابر دانش و بینش و جهان‌بینی و تفکرات فلسفی خود اصول و اهدافی و روشهایی را برای تعلیم و تربیت در نظر گرفته‌اند و اندیشه‌های معیّنی درباره‌ی تعلیم و تربیت بیان کرده‌اند.نگاه کانت به تربیت در تمام جوانب، نگاهی حاکی از سیطره دید انسانی و طبیعی به دور از هرگونه تصور متعالی و توجّه الهی است. بنابراین تربیت نه تنها در روشها بلکه در اهداف و برنامه‌های خود نیز محتاج به دین و توجّه متعالی نیست. ولی فارابی به دنبال آن است که ‌از راه تعلیم و تربیت، انسان را به خدا برساند و در این راه ‌از تمام علوم و معارف بشری استفاده می‌کند. وجه ممتاز اندیشه فارابی نسبت به کانت این است که آراء ایشان رنگ دینی دارد و دین سازنده تفکرات و مبنای اصلی تعلیم و تربیت اوست. این مبنای اصلی به عنوان چتری بر اصول، اهداف، برنامه، روش و ... تعلیم و تربیت او سایه ‌افکنده ‌است و آنها را هدایت و راهنمایی می‌کند.اگر چه این دو فیلسوف بزرگ، در دو سوی خط فکری فلسفی قرار دارند؛ کانت نه تنها تعقّل را اصل می‌داند، بلکه غیر آن را جز در مواردی اندک، فاقد اعتبار می‌داند ولی فارابی، بهرهوری از کلیه منابع معرفت همچون حس، عقل و شهود را لازم می‌داند. با این حال با نگاهی به فلسفه‌ی این دو فیلسوف بزرگ، موضوعات مشترکی (به ویژه در اساسی‌ترین مسأله فلسفی؛ هستی‌‌شناسی) را می‌توان بین این دو فضای متفاوت یافت و مقایسه کرد.
بررسی و نقد نظریه "قبض و بسط تئوریک شریعت" و نظریه‌های رقیب
نویسنده:
ساره صحراییان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
معرفت شناسی دینی، شاخه ای از معرفت شناسی است که با نگاهی پسینی وتاریخ مند معارف دینی را به عنوان یک واقعیت بشری، مورد بررسی و پژوهش قرار می دهد. بشر در مواجهه بادین، درک و فهمی از آن کسب می کند و می تواند آن را مانند سایر نظام های معرفتی اش، موضوع معرفت پردازی نظام مند قرار دهد. نظریه "قبض وبسط تئوریک شریعت"، با نگرشی معرفت شناسانه نسبت به معرفت دینی بشر در طول تاریخ، به مباحثی پیرامون تحول وتکامل معرفت دینی و نسبت آن با معارف غیر دینی می پردازد. بر اساس این نظریه،فهم انسان از شریعت همواره مسبوق به معارف برون دینی است و چون معارف برون دینی همواره در حال تغییر و تحول اند، این تغییر و تحولات به واسطه ارتباط تنگاتنگی که میان معارف بشری وجود دارد به معارف دینی سرایت می کند و آن ها را نیز متحول می سازد. ما دراین رساله می کوشیم تا با تحلیل و بررسی اصول، ارکان و ادله نظریه فوق، نقا ط ضعف و قوت آن را آشکارکنیم و معتقدیم که هر چند میان معارف بشری ارتباط برقرار است، اما این ارتباط به شکل عام و همه جانبه نیست، یعنی این گونه نیست که تحول در یک معرفت بتواند همه معارف دیگر انسان را متحول کند، بلکه تحول معارف به شکل محدود و نسبت به برخی از آن ها و تنها از کانال های خاصی قابل انتقال است.
بررسی رابطه عقل و ایمان از دیدکاه سویین برن
نویسنده:
فاطمه اکبرپور روشن
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
رابطه عقل و ایمان همواره به عنوان جدالی جدی و اساسی در تاریخ اندیشه رخ نموده است. این نزاع از عصر روشنگری به بعد با جدیت و محوریت بیشتری روبرو شد و تا عصر حاضر، اهمیت خود را حفظ کرده است. پاسخ‌های متفاوتی به این مسئله داده شده است؛ از جمله‌ی آن‌ها می‌توان به پاسخ عقل‌گرایان اشاره کرد. به زعم آن‌ها برای توجیهنظام اعتقادات دینی، باید بتوان صدق آن را تا حدی که اغلب عقلا قانع شوند، اثبات کرد. از میان این عقل‌گرایان، عده‌ای موافق با دین و برخی نیز مخالف با دین هستند.فیلسوف معاصر، ریچارد سویین‌برن یکی از نظریه‌پردازان مطرحاین عرصه و از چهره‌های سرشناس معرفت‌شناسی و فلسفه دین معاصر است. او باوری را عقلانی می‌داند که فاعل با معیارهای استقرایی و به همراه بررسی‌های پیشینِ کافی، آن را مورد تأیید قرار دادهو باور نیزبه وسیله همان معیارها محتمل شده باشد. به نظر سویین‌برن باور به هر گزاره، وابسته به میزان احتمال آن، در برابر میزان احتمال‌ بدیل‌های دیگر آن گزاره است. وی هم‌چنین با پاسخ‌گویی به ادلّه محدودیت عقل که از سوی اندیشمندان بنام مطرح شده، نشان می‌دهد که حجیت قلمرو عقل در سرتاسر آموزه‌های دینی گسترده است؛ به همین جهت می‌توان او را در ردیف فیلسوفانی قرار داد که موسوم به عقل‌گرا می-باشند. او از طرفی با بهره گرفتن از روش استقرایی،درصدد توجیه عقلانی ایمان بر می‌آید. و از سوی دیگر جهت عقلانی نشان دادن باورهای دینی، بهتوجیه عقلی مسائلی اشاره می‌کند که در طول تاریخ همواره از آن‌ها برای نقض عقلانیت باور دینی استفاده شدهاست. علی‌رغم اینکه نظریه او یکی از بهترین تلاش‌های مدرن برای دفاع از عقلانیت دینی محسوب می‌شود، نقدهایی نیز به آن وارد است؛ مانند اینکهاگرچهاستقرا نقش فزاینده‌ای در علوم و زندگی روزمره انسان‌ها دارد، ولی حاصل آن در نهایت چیزی جز یقین روانشناختی نیست و ?نچه مطلوب نظریات معرفت‌شناسی است -یعنی یقین منطقی- را تأمین نمی‌کند.
دلالت‌هاي تربيتي از ديدگاه شهيد مطهري مطالعه موردي: آثار و افكار
نویسنده:
حمید رضایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
اين مطالعه در صدد است كه به تعليم و تربيت اسلامي از منظر مطهري بنگردو دلالتهاي تربيتي را در قالب عناصر اهداف، محتوا و روش از ديدگاه متفكر شهيد تبیین نمايد. برای این منظور چهار سوال پژوهشی طراحیو تدوین شد: سوال اول پژوهشي: شهید مطهری، ماهیت انسان را از دیدگاه خود چگونه تبیین نموده است؟سوال دوم پژوهشي: شهید مطهری، هدف تعلیم و تربیت را از دیدگاه خود چگونه تبیین نموده است؟سوال سوم پژوهشي: شهید مطهری، محتوای تعلیم و تربیت را از دیدگاه خود چگونه تبیین نموده است؟سوال چهارم پژوهشي: شهید مطهری، روش تعلیم و تربیت را از دیدگاه خود چگونه تبیین نموده است؟نتایج این مطالعه نشان داد که شهید مطهری ماهیت انسان را دو بعدی شامل جسم وروح می داند؛ و هدف تعلیم و تربیت را آمادگی انسان ها برای زندگی در آینده می داندو محتواهایی که این مهارتهای زندگی را تقویت می نمایدرا پیشنهاد نموده است؛ نتایج تجزیه و تحلیل سوال سوم پژوهشي مبنی بر محتوای تعلیم و تربیت از دیدگاهشهید مطهری نشان داد که نظر اسلام منحصراً علوم دینی نیست ، اگر مقصود علم خاص می بود، پیغمبر به همان علم تصریح می کرد، مقصود هر علم مفید و سودمندی است که بکار می خورد. شهید مرتضی مطهری محتوای تربیتی زیر برای تعیین محتوا پیشنهادنموده است: تقویت اراده،نیایش و پرستش، مراقبه و محاسبه، تفکر، هم‏نشینی با صالحان، ازدواج، جهاد،کار. نتایج تجزیه و تحلیل سوال چهارم پژوهشي مبتنی بر روش تعلیم و تربیت از دیدگاه شهید مطهری نشان می دهد که رويكرد اساسي در تعليم و تربيت شهید مطهری خدايي شدن، با خدابودن، روبه سوي او داشتن است، رويكردي كه بر عشق و دل متكي و مبتني بر پرورش و تقويت احساس حضور الهي و براساس هدايت الهي است.
تبیین جایگاه زن از منظر ابن‌عربی و جلال‌الدّین محمّد مولوی (با تکیه بر مثنوی)
نویسنده:
زهرا گنجی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
نگاه به زن در جوامع اسلامی، علیرغم بن مایه‌های غنی فرهنگی در سنت اسلامی در این خصوص، همچنان نگاه جنس دومی باقی مانده است. پژوهش حاضر با طرح مساله جایگاه زن نزد دو تن از عارفان بزرگ جهان اسلام در پی یافتن این پاسخ است که محی‌الدین‌عربی و مولوی چه نگاهی به زن داشته و به لحاظ وجودی و معرفتی او را چگونه ارزیابی نموده اند؟ دستاوردهای پژوهش نشان می‌دهد که این دو شخصیت بزرگ عرفانی، با وجود تفاوت‌هایی در نگرش نسبت به زنان، آنان را واجد فضایل وجودی نظیر ظهور جلوه جمال حق در ایشان، مقام پذیرنگی جهت آفرینش انسان(خلیفه الله) و پاکدامنی ذاتی و مقامات معرفتی نظیر شایستگی کسب مقامات معنوی و خلافت الهی و کاملترین مظهر حب خداوندی دانسته، در ارائه تصویر خداگونه از ایشان اتفاق نظر دارند و با بهره‌گیری از اشارات ظریف و الهامات ربانی، طالبان و سالکان طریق حقیقت را به شناخت مقام الهی زنان و نیز رعایت حدود و حقوق آنان، که نماد جمالیت حق متعال معرفی شده‌اند، دعوت می‌نمایند.
  • تعداد رکورد ها : 274