جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 201
ماهنگی فضیلت و طبیعت از دیدگاه ارسطو و رواقیان
نویسنده:
الهام صفائی حائری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در این پایان نامه به بررسی جایگاه فضیلت در فلسفۀ اخلاق ارسطو و رواقیان پرداخته‌ شده است. به این منظور ابتدا اشاره‌ای به مفهوم طبیعت و فضیلت در فیلسوفان متقدمِ قبل از ارسطو و رواقیان داشته‌ایم و سپس به شرح کلی جایگاه طبیعت و فضیلت در فلسفۀ اخلاق ارسطو پرداخته‌ایم. در ادامه نظریات رواقیان به طور کلی و بعد دو فیلسوف رواقی متأخر، اپیکتتوس و مارکوس اورلیوس دربارۀ طبیعت و فضیلت مورد بررسی قرار گرفته است. از آنجا که هدف از این تحقیق مقایسه‌ای نظام مند بین نظریات ارسطو و رواقیان در باب فضیلت و طبیعت به دلیل اهمیت نظریات آنان در این قلمرو می‌باشد، لذا در فصل آخرِ این تحقیق شباهت و تفاوتِ دیدگاه‌های آنها در رابطه با طبیعت و فضیلت در فلسفۀ اخلاق آنها تحلیل و تبیین شده است.
جایگاه دوستی در فلسفه اخلاق ارسطو
نویسنده:
معصومه بیاتی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
دوستی که در کتابهای هشتم و نهم اخلاق نیکوماخوس مورد بررسی قرار می گیرد،مقوله ای است فردی و اجتماعی که نه فرد و نه دولت هیچ یک نمی توانند بدون آن به زندگی ادامه دهند. دوستی در مرتبه ای حتی بالاتر از عدالت قرار می گیرد . وقتی که مردم با هم دوست باشند ،نیازی به عدالت نیست ،در حالی که اگر آنها اکتفا به عدالت نکنند ، باز هم احتیاج به دوستی دارند . امور دوست داشتنی یعنی آنچه خوب ، مطبوع یا مفید، است موجب پیدایش دوستی می شود . بر این اساس ، سه نوع دوستی از هم متمایز می شوند : دوستی مبتنی بر فایده ، دوستی مبتنی بر لذت و دوستی مبتنی بر فضیلت ( دوستی کامل ) . دو نوع اول گسستنی و ناپایدار و نوع آخر پایدار و با دوام است . خود خواهی ذاتاً با دیگرخواهی اختلاف ندارد . تا زمانی که خود را دوست نداشته باشیم ، نمی توانیم دیگری را دوست داشته باشیم . ارسطو آن نوع خود خواهی را که افراد به وسیله ی آن برای به دست آوردن ثروت و افتخارات و لذات جسمانی تلاش می کنند تا سهم مفرطی از این امتیازات را به دست آورند ، قبیح می شمارد ، بلکه خود خواهی مورد نظراو ، خود خواهی آدم نیک است که همیشه همتش در اعمال مطابق با عدالت و اعتدال یا هر فضیلت دیگری صرف می شود و فقط آنچه شریف است را برای خود می خواهد . از این رو انسان با فضیلت وظیفه دارد خود را دوست بدارد زیرا با عمل خیر، خود را متمتع خواهد ساخت و در عین حال دیگران نیز منتفع می شوند ، در حالی که آدم بی فضیلت نباید خود را دوست داشته باشد زیرا با پیروی از شهوات پلید ، مسبب خطا و نقص برای خود و نزدیکانش می شود . ارسطو از دوست به عنوان « من دوم » یا د می کند و از این رو انسان نیک هر آنچه از خوبی ها برای خود می خواهد ، برای دوست خود نیز خواستار است . به نظر می آید خیر خواهی سرآغاز محبت و دوستی است ، با گذشت زمان وقتی که خیرخواهی به آستانه نوعی صمیمیت رسید ، تبدیل به محبت (محبت حقیقی ) می شود . در زمینه ی گسیختگی پیوند دوستی ارسطو می گوید آنجا که علت دوستی تحصیل نفع یا لذت باشد و دوستی ، دیگر این چیزها را تأمین نکند ، قطع می شود . اگر دوست چنان بد شده باشد که نتوان اصلاحش کرد ، باید دوستی را فوراً قطع کرد ، ولی اگر هنوز اصلاح پذیر باشد ، باید به او برای تهذیب اخلاقش یاری کنیم. و در مورد تعداد حقیقی دوستان ، به محدودیت تعداد دوستان تأکید می کند .
نفس و رابطه آن با بدن از نظر ارسطو و اخوان الصفا
نویسنده:
زینب حیدری آرانچی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در این پژوهش مسائل مربوط به نفس شناسی مانند تعریف نفس، تجردنفس، قوای نفس، حدوث و بقاء نفس، تناسخ و نحوه ارتباط نفس و بدن از دیدگاه ارسطو و اخوان الصفا مورد بررسی قرار گرفته است. ارسطو نفس را به کمال اول برای جسم طبیعی آلی تعریف کرده است. مطابق نظر ارسطو جسم زنده، جسمی است که دارای قوای معینی است، قوایی که موجود زنده را از سایر موجودات متمایز می‌کند. طبق تعریف ارسطو هم گیاه، هم حیوان و هم انسان دارای نفس هستند. او نفس را به صورت سلسله مراتب بیان می کند و معتقد است که این مراتب رفته رفته از نظر قوا کامل می‌شوند و مرتبه آخر نفس یعنی نفس انسانی کاملترین قوا را دارد. اخوان الصفا نفس را جوهری روحانی، آسمانی، نورانی، زنده به ذات خود، دانای بالقوه، فعال بالطبع، قابل تعلیم، فعال در اجسام و به کار گیرنده آنها می دانند. آنها نیز مثل ارسطو برای نفس سه مرتبه قائل هستند و معتقدند مراتب نفس رفته رفته کاملتر می‌شود. نسبت به مسئله تجرد نفس باید گفت که ارسطو نفس را صورت و بدن را مادی می‌داند و قائل به اتحاد بسیار نزدیکی میان نفس و بدن است. پس نفس در این صورت مادی است اما ارسطو به تجرد مرتبه عقلانی نفس معتقد است. اخوان الصفا تحت تأثیر افلاطون نفس را جوهری مجرد و روحانی و متمایز از بدن می-دانند. ارسطو نفس را حادث می‌داند و معتقد است که این دو (نفس و بدن) هیچگاه از همدیگر جدا نمی‌شوند. اخوان الصفا نیز نفس را حادث می دانند اما به بقاء نفس پس از مفارقت از بدن قائل هستند. ارسطو با تناسخ نفس و این دیدگاه که هر نفسی می‌تواند در هر بدنی جای گیرد، مخالف است. اما اخوان الصفا به تناسخ نفوس جاهل اعتقاد دارند. کیفیت ارتباط نفس مجرد با بدن مادی مهمترین مسأله از مسائل نفس شناسی است. ارسطو و اخوان الصفا بدن را دارای ابزار و آلت برای انجام کار و ظهور فعالیتهای نفس می‌دانند. ارسطو رابطه نفس و بدن را از نوع ارتباط ماده و صورت می‌داند و از نظر او ترکیب نفس و بدن ترکیبی اتحادی است. او هیچگونه دوگانگی و ثنویت را بین نفس و بدن مطرح نمی‌کند و معتقد است نفس و بدن جدایی ناپذیرند. اما اخوان الصفا نفس و بدن را دو جوهر متمایز دانسته، نفس را مجرد و بدن را مادی می دانند. و در دیدگاه آنها با دوگانگی و ثنویت بین نفس و بدن مواجه هستیم.
بررسی نحوه تبیین حدوث نفس در آراء ارسطو و ابن‌سینا و رابطه آن با جاودانگی
نویسنده:
اعظم جانجان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مسأل? نفس از جمله مباحث برجسته در آثار ارسطو و ابن سینا است. نگاه کلی به فلسف? ارسطو نشانمی دهد که او برای هم? موجودات قائل به نفس است و این نفس را حادث به حدوث بدن می داند. اومعتقد است این نفس در نهایت با نابودی بدن نابود میشود و بقائی برای آن در نظر نمیگیرد. اما بادقیق شدن در آراء او و بررسی آثار مختلف او به مباحثی میرسیم که با این نظر کلی کاملاً متفاوتاست. ابنسینا در ابتدای امر ظاهراً تابع ارسطو است و حتی شاید چنین به نظر برسد که در عقیده بهحدوث مقلد صرف ارسطو میباشد اما با دقیق شدن در آراء و آثار او مشخص میشود که در بسیاریاز جزئیات و اصول مهم از ارسطو فاصله میگیرد به گونه ای که اگرچه قائل به حدوث نفس است امابر خلاف ارسطو سرنوشتی متفاوت برای نفس در نظر دارد و در نهایت قائل به جاودانگی آن می شود.با این همه در آراء ابنسینا نیز به مباحثی میرسیم که مبهماند و باید راهی برای توجیه آنها جستجوکرد.کلید واژه ها نفس، حدوث نفس، جاودانگی، عقل، ارسطو، ابنسینا
جایگاه فضیلت در نظام اخلاقی ارسطو
نویسنده:
حمید نصیری کاشانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
نظام اخلاقی ارسطو تأثیر چشمگیری بر اندیشه‌ی اخلاقی در طول قرن‌های متوالی داشته و دارد. آخرین نمود این تأثیر را می‌توان در نظریه‌ی اخلاقی موسوم به «اخلاق فضیلت مدار» که در فلسفه‌ی اخلاق جدید رواج دارد، یافت. فضیلت در نظر ارسطو عبارت است از «ملکه‌ی انتخاب حد وسط مطابق با موازین عقلی». اما این حد وسط چیست؟ از نظر وی، حد وسط، امری نسبی است؛ یعنی با توجه به شرایط تعیین می‌شود. پس تشخیص آن بیش‌تر به ذوق سلیم فرد بر می‌گردد. غیر از حد وسط، هر چیزی رذیلت است. هم افراط و هم تفریط، خارج شدن از محدوده‌ی فضیلت و ورود به محدوده‌ی رذیلت است. ارسطو در پاسخ به این پرسش که چگونه می‌توانیم فضیلتمند شویم، ابراز می‌دارد که با انجام اعمال فضیلتمندانه. ما با انجام کارهای فضیلت‌آمیز به انجام آن‌ها عادت می‌کنیم و این عادت که همان ملکه‌ی فضیلت است به نوبه‌ی خود سبب انجام اعمال فضیلت‌آمیز می‌شود. پس فضیلت هم معلول است هم علت. از دیدگاه ارسطو عمل فضیلت‌آمیز لذت‌بخش است و مقدمه‌ی رسیدن به نیکبختی. هر عملی که مطابق فضایل (حد وسط) انجام گیرد، فرح‌بخش و لذت‌آفرین است و اعمال رذیلت‌آمیز هرگز لذت به بار نمی‌آورند مگر برای کسی که به واسطه‌ی اعمال رذیلتمندانه، داوری درست خود را از دست داده باشد. خیرات بیرونی انواع مختلف دارد و بهترین آنان، دوستی است که از میان دوستی‌ها هم بهترین آن‌ها دوستی افراد فضیلتمند با یک‌دیگر است؛ زیرا این افراد یک‌دیگر را به خاطر فضیلت دیگری می‌خواهند نه از سر سودپرستی یا لذت‌خواهی. یکی از مهم‌ترین فضایل عقلی در نظر ارسطو حکمت عملی است. حکمت عملی عبارت است از حالت استعداد عمل کردن پیوسته با تفکر درست در حوزه‌ی اموری که برای انسان خوب یا بدند. بدین ترتیب، حکمت عملی قاعده‌ی درست را برای عمل کردن منطبق بر فضیلت در اختیار آدمی می‌نهد. ارسطو نیکبختی را اصل اول اخلاق می‌داند و نیکبختی کامل را در فعالیت عقلانی، یعنی تأمل و نظر، می‌یابد. وی همچنین از نیکبختی انسانی نیز نام می‌برد که عبارت از تطابق اعمال با فضایل اخلاقی است.
مقایسه تفسیر یوحنای نحوی و ابن‌رشد از عقل در ارسطو
نویسنده:
بیان کریمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
سه مسئلة محوری جهان، خدا و انسان در طول تاریخ فلسفه همواره مورد التفات فیلسوفان بوده است و هر کدام آرا و نظریات خود را به نحوی در این‌باره مطرح ساخته‌اند. در میان این سه مسئله با گذر زمان توجه فزاینده به انسان مشهود است. یکی از مباحث مطرح دربارة انسان مسئلة «نفس» می‌باشد. اگرچه هر فیلسوفی از آغاز تاریخ فلسفه به مباحث مربوط به نفس توجه داشته است، ارسطو نخستین فیلسوفی است که در این باب رسالة مستقلی تألیف کرده است. این رساله از سه دفتر تشکیل شده است. ارسطو در دفتر اول بعد از نکاتی مقدماتی، تاریخچه‌‌ای دربارة نفس ارائه می‌کند و مورد ارزیابی قرار می‌دهد. ودر دفتر دوم به تعریف نفس و معرفی برخی قوای آن می‌پردازد. در دفتر سوم بحث قوا را پی می‌گیرد. در میان مباحث مطرح در این اثر ارسطو مبحث عقل را، که بیشتر از سایر مباحث و به طور خاص به ساحت انسانی مربوط می‌شود، در فصل‌های 8-4 دفتر سوم مطرح کرده است. دربارة این قسمت از کتاب نفس ارسطو از همان روزگار خود او تا امروز تفسیرهای متعددی ارائه شده است.در این پایان‌نامه دو تفسیر مربوط به فصل‌های ویژة عقل، یکی از آن یوحنای نحوی، مفسرِ مسیحی و دیگری از آن ابن‌رشد به عنوان مفسری مسلمان، را جهت مقایسه برگزیده‌ایم. برای این منظور، پس از بیان کلیاتی از فلسفة ارسطو و محورهای بحث او دربارة نفس، دیدگاه‌های ویژة او در باب عقل، یعنی در خصوص موضوعاتی چون عقل منفعل، عقل فعال و عقل عملی، را بر پایة رسالةنفس و بر اساس دو تفسیر فوق گزارش کرده‌ایم. تطبیق میان این دو تفسیر در ضمنِ گزارش و به دنبالِ آن در فصلی جداگانه، صورت گرفته است.
مسأله هستی از دیدگاه هایدگر و ارسطو
نویسنده:
فاتح سعیدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مسأله‌ای که هایدگر پژوهش خود را در کتاب هستی و زمان با آن آغاز می‌کند بی‌شباهت با آغاز کتاب گامای متافیزیک نیست. ارسطو در آن‌جا می‌گوید «دانشی هست که به هستی چونان هستی و اعراضِ ذاتی آن، به خودی خود، نگرش دارد» (1003 الف 23 – 22). ارسطو برای هستی چهار معنی قایل است: هستی بالعرض، هستی به معنای صادق بودن، هستی بالقوه و بالفعل و هم‌چنین هستی بر حسب اشکال مقولات. ارسطو سپس می‌گوید که پرسشِ هستی چیست؟، در حقیقت این پرسش است که جوهر چیست؟ و به این ترتیب هستی را با جوهر یکی می‌داند. هایدگر از همان آغاز این پرسش برایش مطرح بود که چه مفهومی این معناهای چندگانه را وحدت می‌بخشد و هستی چونان هستی (نه صرفاً هستنده چونان هستنده) تعین خود را از کجا کسب می‌کند؟ هایدگر کتاب هستی و زمانرا با بحث از ضرورتِ به روشنی بازگفتنِ پرسش از هستی آغاز می‌کند. هایدگر معتقد است پرسش از هستی که فلسفه‌ی افلاطون و هایدگر را در جوش و خروش نگه داشته بود و از فرط ابهام و مستوری برای یونانیان مایه‌ی تشویش خاطر بود، در این زمانه در بداهت و خودپیدایی از روز روشن‌تر فرض می‌شود و به همین دلیل است که پرسش از هستی امروز فراموش شده است. فیلسوفان به جای پرداختن به هستی، هستنده‌ها را موضوع پژوهش خود قرار داده‌اند. هایدگر با روش پدیدارشناسی و هم‌چنین با تخریب فرادهش متافیزیکی تلاش می‌کند که این هستی را آشکار ‌کند. اما برای این کار از هستنده‌ای که دازاین نام دارد آغاز می‌کند زیرا تنها دازاین است که از هستی خود پرسش می‌کند. از نظر هایدگر بنیاد آغازین دازاین هستی ـ در ـ جهاناست که دازاین را چون اگزیستانس ظاهر می‌کند. اگزیستانس به ارتباط دازاین با هستی و نه با هستنده‌ها مربوط می‌شود، و از این‌رو مهیای غلبه بر متافیزیک می‌گردد. هایدگر در هستی و زمان تلاش می‌کند که نشان دهد هستنده‌ی دیگری وجود دارد که نه فقط هست، بلکه با خویش و با سایر هستنده‌ها نسبتی دارد.هایدگر که خود در کتاب هستی و زمان برای فهم هستی تقریباً به همان راه سنت متافیزیکی رفته بود، یعنی به جای این‌که پژوهش خود را از هستی آغاز کند هستنده‌ای به نام دازاین را برای فهم هستی بررسی کرد. وی در کتاب درآمدی بر متافیزیک تلاش می‌کند با نشان دادن کاربردهای مختلف کلمه‌ی هستی در گفتار روزانه و از طریق افقی معین، از هستنده‌ها دور شود و به خود هستی بپردازد، اما در این‌جا نیز نمی‌تواند خود هستی را بدون هیچ‌گونه دلالت و ارجاعی فهم کند. زیرا در درآمدی به متافیزیک نیز، هستی را از طریق تعینات و حالاتی که خود هستی موجب ظهورشان می‌شود، می‌شناسد.
مفهوم وجود از دیدگاه فارابی (در نسبت با آراء هستی‌شناسی ارسطو)
نویسنده:
زهرا توفیقی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
ارسطو و فارابی به عنوان دو فیلسوف واقع‌گرا، به بحث درباره «هستی» و «علت موجودیت اشیاء» پرداخته‌اند. هستی از نظر ارسطو همان «هستنده» است که از طریق مکان، وضع، مقدار و اندازه‌ای که خود را در جهان بیرونی نشان می‌دهد، می‌توان آن را توصیف کرد. اما فارابی با تحلیل معرفت‌شناختی و زبانی از مفهوم «موجود» و نیز بر مبنای نگرش تنزیهی و توحیدی خود نسبت به واجب‌الوجود و رابطه‌اش با ممکنات، کوشید تا مفهوم «وجود» را معرفی کند و با دوری جستن از «هستنده» به واقعیت «هستی» و اصالت آن بپردازد. تأثیرپذیری فارابی از متافیزیک ارسطو امری غیرقابل انکار است؛ اما جهان‌بینی متفاوت فارابی، او را به نتایج جدیدی نسبت به مفهوم «وجود» سوق می‌دهد که یکی از آن نتایج مهم، بحث «اصالت وجود» است. از این رو، فارابی تنها یک شارح ارسطویی نیست بلکه به سبب نوآوری‌های فلسفی‌اش، عاملی برای گسست فلسفه اسلامی از سنت ارسطویی به شمار می‌رود.
بررسی تطبیقی مغالطات از دیدگاه ارسطو و ابن‌سینا
نویسنده:
زهرا آبخیز
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
طرح بحث جدی مغالطه یا سفسطه در طول تاریخ، از یک سو با نام و شخصیت سوفسطاییان یا سوفیست‌ها آغاز می‌شود که به بروز شکاکیت دامن زدند. و از سوی دیگر از آن‌جا که انسان موجودی متفکر است و به لحاظ تاریخی خرد‌ورزی همزاد آدمی است، ذهن در جریان تلاش فکری خود برای کشف واقعیت راه‌های متعددی را برمی‌گزیند که برخی درست و برخی نادرست است و برای کشف واقعیت خواسته یا نا‌خواسته دچار خطا می‌شود. این واقعیت یعنی خطاپذیری ذهن به لحاظ تاریخی و در کنار آن دلیل نخست انگیزه اصلی برای تدوین منطق بوده است، در نتیجه مبارزه با این آفت ذهنی یعنی خطا پذیری ذهن و مبارزه با سوفیست‌ها از رسالت‌های اصلی علم منطق است که از تعریف « علم منطق » نیز می-توان به این واقعیت دست یافت، چنانکه در تعریف آن می‌گویند: ابزاری است از سنخ قانون که فکر را از افتادن در خطا و اشتباه مصون می‌دارد و آن‌را به سمت استدلال‌هایی کاملاً پایدار رهنمون می‌سازد. و در میان همه مباحث این علم، مغالطه بیش از هر بحث دیگری عهده‌دار چنین مسئولیتی است. بر‌ این اساس منطقدانان از همان ابتدا سعی کردند برای کشف اشتباهات به مغالطه بپردازند. به این دلیل که اگر وظیفه منطق حفظ و صیانت ذهن از خطای اندیشه است این وظیفه خطیر بدون شناختن جایگاه‌های خطا و راه‌حل آن‌ها به انجام نمی‌رسد
عقل در فلسفه ارسطو به روایت اسکندر و فارابی
نویسنده:
طاهره کمالی زاده
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه تهران,
چکیده :
عقل از مسائل بنیادی در فلسفه مشاء است. رویکرد فارابی به عنوان حکیم مسلمان ایرانی با اندیشه شرقی، و اسکندر افرودیسی به عنوان حکیم یونانی و غربی، به آن نیز از مسائل مهمی است که می تواند از وجوه تمایز و افتراق فلسفه مشائی ارسطویی و حکمت اسلامی محسوب شود. این پژوهش بر طبق سنت روش شناسی مطالعات تطبیقی به تحلیل و تطبیق رساله عقل این دو حکیم می پردازد. بر اساس نظر اسکندر، عقل (در رساله نفس ارسطو) سه نوع است: عقل هیولانی، عقل بالملکه، و عقل فعال، که مورد اخیر خالق و مدبر عقل هیولانی است. اما این عقل بر طبق نظر فارابی واجد سه مرتبه است: هیولانی، بالفعل، و مستفاد. عقل فعال که نورش را بر جمیع افاضه می کند، عقل فلکی و مفارق است. به نظر می رسد که این تقسیم نخستین بار توسط فارابی ارائه شده است. از سویی دیگر فارابی با توجه به معتقدات اسلامی و تمایلات عرفانی، عقل فعال را با جبرئیل و اتصال به عقل فعال را با نبوت منطبق ساخته و سعی در تحصیل این اتصال را سلوک خاص عقلی و عرفانی دانسته و دوام این اتصال را بعد از فنای بدن با سعادت اخروی مترادف شمرده است.
صفحات :
از صفحه 141 تا 164
  • تعداد رکورد ها : 201