جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1495
في الثورة
عنوان :
نویسنده:
حنة آرندت، عطا عبدالوهاب
نوع منبع :
کتاب , ترجمه اثر
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
عائلة المقدسة أو نقد النقد النقدي
نویسنده:
كارل ماركس و فريديريك أنجلز
نوع منبع :
کتاب
منابع دیجیتالی :
موجز رأس المال
نویسنده:
فريدريك انجلز، فالح الجبار
نوع منبع :
کتاب
منابع دیجیتالی :
كارل ماركس أو فكر العالم
نویسنده:
جاك أتالي، محمد صبح
نوع منبع :
کتاب
منابع دیجیتالی :
نينديشيدن: بزرگ‌ترين جنايت
نویسنده:
آرش آبائي
نوع منبع :
مقاله , مقالات روزنامه‌ای
منابع دیجیتالی :
درسگفتار مارکس چه رویایی در سر دارد؟
مدرس:
حسام سلامت
نوع منبع :
سخنرانی , درس گفتار،جزوه وتقریرات
درسگفتار مفهوم عمل در نظریه هانا آرنت
مدرس:
مصطفی مهرآیین
نوع منبع :
درس گفتار،جزوه وتقریرات
منابع دیجیتالی :
چکیده :
یکی از مهمترین مفاهیمی که در نظریه پدیدارشناسی و اگزیستانسیالیسم مورد توجه قرار گرفته، این است که تاکید اصلی این فلسفه ها بر «انسان» قرار دارد. اصولا این نوع فلسفه ها از برهان های وجودی خود انسان شروع می شوند. حال اینکه بگوییم تاکید این نظریه ها بر روی آدمی است به این معنی نیست که اینها اومانیستی هستند. بلکه به این معنا هستند که در این نظریه تصور بر آن است که کلید فهم عالم در دست آدمی است و به همین دلیل نخستین پرسش فلسفی که یک متفکر باید از خود بپرسد این است که آدمی چیست؟ اگر بخواهیم به این پرسش پاسخ دهیم باید در مقام انسان همچون یک شخص تمام بیندیشیم. در علم ما معمولا تبدیل به یک ناظر بی گوشت و خون و بی دیدگاه و بی ارزشی که فقط در پی دستیابی به علم هستیم، می شویم و همین موضوع مستلزم این است که اراده و عواطف خود را به هیچ عنوان در پژوهش هایمان دخالت ندهیم. اصولا علم به معنای انکار عواطف و به معنای انکار اراده انسانی است. آن چیزی که مبنای پژوهش های علمی و فلسفی ما است، عقلانیت یا رویکرد پوزیتیویستی و یا تجربی است. اما در رویکردهای پدیدار شناسی و یا اگزیستانسیالیستی می گوییم، اندیشیدن توسط انسانی که یک موجود تمام است، رخ می دهد. فوئر باخ توصیه می کرد که فیلسوفان بجای اینکه به مثابه فیلسوف بیندیشند باید به مثابه آدمی بیندیشند، یعنی شهودی، غریزی وعاطفی؛ نه صرفا عقلانی. یک زمانی پاسکال می گفت که قلب ادله ای دارد که عقل از آن بی خبر است. این دعوای قلب و عقل در عرفان هم زیاد است. پس انسانی که به مثابه یک شخص تمام می اندیشد، در واقع به مثابه یک عامل اندیشه می کند، نه به مثابه یک ناظر صرف بی طرف. در بحث آرنت خواهم گفت که عمل چقدر در پیوند با عاملیت ما است. به همین دلیل اگر شما به عنوان عامل بیندیشید و صرفا با عقل نیندیشید بلکه شهودی و غریزی و حسی و عاطفی اندیشه کنید، به خوبی می توانید در باب مسائل انسان بیندیشید. آن موقع است که این سوال کلیدی در مقابل شما مطرح می شود که، اصولا در چه شرایطی انسان به صورت مساله ای برای خود درآمده است. اگر انسان تبدیل به مساله شود، طبعا تحقیقات ما از تجربیات وجودی انسان شروع می شود. این است که می بینیم آرنت از وضع بشر حرف می زند. مارسل از جهان در هم شکسته حرف می زند. لویناس از حضور دیگری حرف می زند. سارتر از وجود حرف می زد. هایدگر از هستی حرف می زند. پس اصولا آغازگاه این نوع فلسفه و اندیشه و جامعه شناسی، مساله گون شدن خود انسان است. مدرنیته یعنی از بین رفتن جهان اگر در این نظریه ها، مدرنیته به معنای بستر زندگی مدرن، مساله اصلی بوده به این دلیل است که پیامدهای مدرنیته برای وجود انسان مهم است. اولین تعریف هانا آرنت در باب مدرنیته این است: «دریافت من از مدرنیته یعنی از دست رفتن جهان.» جهان به معنی همان جهانیت انسانی. در عمل است که جهان سازی و روایت و کنش سیاسی ممکن می شود. آرنت دقیقا می گوید که مدرنیته یعنی از دست رفتن جهان. حال چرا؟ چون مدرنیته دقیقا سیاست را منتفی کرده است. عمل را منتفی کرده است. روایت گری را منتفی کرده است. نکته دیگری که در این نوع اندیشه ها مورد توجه واقع می شود این است که این نوع تفکر و اندیشه نوعی از سیر و سلوک است. فعالیت فکری در این نوع بینش نسبت به جامعه، یک سیر و سلوک است. اندیشه یک فرآیند ساخته و پرداخته نیست. این است که می گوییم اگر سیر و سلوک است، صرف ژانرهای علمی قادر به ثبت این نوع کنش علمی نیست. به همین دلیل هم است که فلسفه پدیدار شناختی یا فلسفه وجودی و اگزیستانسیالیستی، در پیوند جدی با رمان و نمایشنامه و یادداشت و مقاله و گزارش نویسی و قطعه نویسی و خاطره نویسی است و باید بفهمید که مبنای این تحقیقات فکری چیست و چرا ما به سمت تحلیل این نوع داده ها می رویم؟ چون قرار نیست علم به عنوان یک محصول فراورده بیرونی کشف شود. این نوع فرایندها یک نوع سیر و سلوک است که به همین دلیل تجلی آن در جاهای مختلف ممکن است و ما به آن می گوییم «اجتماعات یاد و خاطره»، یعنی جایی که انسان در آن ثبت شده است نه فقط جهان و طبیعت. جایی که انسان در آن ثبت شده کجاست؟ در ادبیات است و در نمایشنامه و شعر و یادداشت و … اینها چون جای ثبت انسان هستند بنابراین داده های کیفی و متن ادبیات از این منظر مهم هستند. چیزی که در این علوم مهم است اجتماعات «یاد» است. اهمیت کنش سیاسی هم بخاطر آن است که باعث می شود ما بتوانیم خودمان را ماندگار کنیم. بنابراین انسان در زحمت و کار ماندگار نمی شود. انسان در روایتگری و عمل سیاسی است که ماندگار می شود. اما برخی پدیدها برای ثبت انسانها خیلی بی واسطه تر تجربه شده است. نه فقط در قالب خاطره و یاد و داستان و رمان بلکه در اینجا مفهوم تجربه زیسته مهم است. تجربه زیسته در کنار زبان و روایت یکی دیگر از جاهایی است که ثبت انسان در آن اتفاق افتاده است. توسط انسانهایی که دقیقا آن پدیده را تجربه کرده اند. اگر بگوییم شیوه شناخت پدیده اجتماعی چیست؟ مبتنی بر منطق ریاضی، می گوییم که عدد است. مبتنی بر منطق زبان نیز این پدیده تبدیل به کتاب و متن می شود. اما ما منطق دیگری هم داریم که منطق زندگی است. در این منطق پدیده اجتماعی تبدیل به تجربه زیسته می شود. مثل طلاق که فرزندان طلاق، همسران طلاق و زنان بیوه، آن را تجربه کرده اند. پس در اینجا فهم تجربه زیسته به سوال تبدیل می شود. سوالمان هم این است که آدمهایی که این پدیده را تجربه کردند چگونه در ذهن و ادراک شان آن را پدید آورده اند. پس در اینجا سه سطح واقعیت اجتماعی وجود دارد. این واقعیات یا عدد است یا قصه و روایت و یا تجربه زیسته. ما یا توصیف می کنیم (چه هست) و یا تبیین می کنیم (چرا چنین است.) ترکیب آن سه منطق با این دو نوع سوال می شود شش نوع تحقیق .یا سوال توصیفی داریم و می گوییم نرخ طلاق چقدر است یا می گوییم روایت سیاستمداران از طلاق چیست، یا می گوییم تجربه زیسته بیوه ها از طلاق چیست و یا سوال تبیینی داریم و می گوییم چرا این اتفاق افتاده است؟ یک زمانی می گوییم چرا چنین روایتی از طلاق نزد سیاسیون است؟ و آخر از همه اینکه می گوییم چرا این آدمها این تجربه را دارند. چه چیزی در این جامعه به لحاظ فرهنگی و ذهنی و اجتماعی وجود دارد که این نوع تجربه را ممکن کرده است. رابطه من و جهان تحقیقات پدیدار شناختی را دقیقا از انسان آغاز می کنند. آدمی هم در این ماجرا، روایت گو است. پس در این نوع تحقیقات زندگی اجتماعی را یک محصول و فرآورده بیرونی که وجود دارد، نمی بینیم. رابطه ما با زندگی اجتماعی رابطه من و آن نیست بلکه رابطه من و تو است. در علوم پوزیتیویستی رابطه من با جهان رابطه من و آن به معنی اشیا است. اما در اگزیستانسیالیستم رابطه من و جهان رابطه من و تو است. در واقع زندگی انسانی از جنس حضور و گفت و گو است. من در محضر جهان و جامعه هستم و جهان و جامعه هم در محضر من. ما دایم در حال گفت و گو با جامعه و جهانیم. در این نوع تحقیقات طبعا ارزش های انسانی ما دخیل است. ما انسانهای بی طرف نیستیم. ما انسانهای دارای ارزش و دیدگاه و دانش هستیم. برای همین است که ما با اراده و شعور و احساس خود تحقیق می کنیم. نه اینکه فقط پای عقل را به میان بیاوریم. اینجا پر از ارزش و گفت و گو است. پر از مبادله کردن های دنیاهای انسانی با یکدیگر است.
نسبت سنجیِ خشونت و سیاست در اندیشه سیاسی فارابی بر اساس چارچوب نظری هانا آرنت
نویسنده:
ایرج رنجبر , محمد جواد صادقی متین
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
فهم دلالت­ها و تضمنات سیاسی اندیشه فارابی با تکیه بر معیار تصمیمات مبتنی بر «گفتگو» و استوار کردن مفروضات سیاسی بر روابط میان انسان­های آزاد و برابر در «حوزه عمومی»، مسئله مقاله حاضر را تشکیل می­ دهد. نگارندگان با تحقیق در منظومه اصلی فلسفه سیاسی فارابی، بر این ادعا هستند که این فیلسوف مسلمان، با فضل تقدم «رئیس» بر «جامعه» و قائم نمودن شهرِ فاضله بر رئیس فاضل و قرار دادن وی در جایگاه فرد هنجارگزار و مجرای تشخیص خیر برین و سعادت نهایی، مصلحت عمومی و به­تعبیری متأخر، «عرصه عمومی» را نادیده می­گیرد. بدین­سان، مقوله شهروندی، به همان معنای کلاسیک و ارسطویی آن، یعنی موجودیتی «مشارکت»جو، در اندیشه فارابی ممتنع می­شود. در این پژوهش، نگارندگان نسبت اندیشه و سیاست را از منظری خاص و با اتکا به منطق علمی و چارچوب نظری هانا آرنت تبیین می­کنند. از نظر آرنت، سیاست صرفاً محصول روابط انسان­های آزاد و برابر در حوزه عمومی است؛ از این رو، انسداد حوزه عمومی و حاکم کردن مداری سلسله ­مراتبی بر جامعه، نتیجه­ای جز «خشونت» نخواهد داشت. لذا، این مقاله برای اثبات ادعای خود، با کاربست روش کیفی، به گردآوری دلایل و اطلاعات لازم پرداخته و به این نتیجه رسیده است که فارابی با وابسته کردن جامعه به رئیس اول، نوع خاصی از سیاست ­ورزی را در افق اندیشه اسلامی رواج می ­دهد که خشونت به معنای آرنتی کلمه را توجیه می­ کند و راه گفتگو و ظهور شهروند آزاد و مشارکت­ جو را می ­بندد.
تبیین جایگاه حوزه‌ی عمومی و امر سیاسی در اندیشه‌ی سیاسی هانا آرنت
نویسنده:
رحیم حاجی آقا , محبوبه پاک‌نیا
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مفهوم حوزه‌ی عمومی از اصطلاحات مهم و ایده‌ساز در حوزه‌ی نظری سیاست و نیز مشوقی برای پیش­بُرد دمکراسی‌های مشورتی یا انجمنی به شمار می­‌رود، اما سیالیت و اغتشاش صورت‌بندی این مفهوم در نزد نظریه‌‌پردازان فلسفه‌ی سیاسی، بازترسیم خطوط اصلی آن و نیز پیوند آن با مفاهیم مهمی مانند امر سیاسی و آزادی را ناگزیر می‌سازد. از این‌رو، نگارنده با اتخاذ رویکرد تاریخ­نگاری ایده‌ها که مبتنی بر قرائت متنی است، درصدد برآمده تا با پرسش از چیستی ایده‌های حوزه‌ی عمومی، امر سیاسی و آزادی در اندیشه‌ی هانا آرنت، استدلال کند که مفهوم حوزه‌ی عمومی تحت تأثیر مدرنیته و ظهور ایدئولوژی‌های تمامیت‌طلب و جامعه‌ی توده‌ای که عرصه را بر عمل سیاسی تنگ‌تر می­کند، دچار تغییر شده و در نهایت با از میان رفتن چنین حوزه‌ای، امر سیاسی در قالب ایدئولوژی یا باوری متصلب به انحلال امر سیاسی منجر می‌شود. با درک چنین امری، زمینه‌ برای تقویت مفهوم حوزه‌ی عمومی به‌عنوان پیش‌ زمینه‌ای برای بازتعریف امر سیاسی در چارچوب مفهومی انسانی و مبتنی بر دوستی و سرانجام امکان بیشتر برای دسترسی به دمکراسی گشوده می‌شود.
  • تعداد رکورد ها : 1495