جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1
حکمت شرقی و اندیشه غربی: بررسی تطبیقی ​​در فلسفه دین مدرن [کتاب انگلیسی]
نویسنده:
P. J. Saher; Jean Gebser
نوع منبع :
کتاب , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
Allen & Unwin ,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی: این کتاب با عنوان فرعی «مطالعه تطبیقی ​​در فلسفه مدرن دین»، توصیف دقیقی از هدف کتاب است. «حکمت» توسط نویسنده به عنوان «هسته سخت ایده‌های بنیادی» که زیربنای آموزه‌های غرب باستان است، «علیرغم همه انواع گوناگون آن‌ها» تعریف شده است. در حالی که بین ظواهر این گونه ها در ادیان جهان تفاوت وجود دارد، این حکمت یک زیربنای مشترک است. فلسفه شرق و غرب چیزهای زیادی برای یادگیری از یکدیگر دارند، زیرا، اگرچه فلسفه غرب اغلب با چیزهای بی اهمیت سروکار دارد، اما در بالاترین سطح خود، تنها هدف آن روشنگری است. این روشن‌بینی تنها دستاوردی است که می‌تواند رضایت دائمی را در دنیایی با ارزش‌های در حال تغییر به ارمغان آورد و بدون آن فرد ناقص می‌ماند. در واقع، «تنها دلیلی که انسان روی زمین به دنیا می‌آید، یافتن نفس روحانی... درونی‌اش است». بخش دوم کتاب به بررسی «فلسفه ادیان» راداکریشنان اختصاص دارد که «یکی از پایدارترین پایه‌ها را برای دوستی بین مذهبی به ما ارائه می‌دهد». "تمام دین برای Radhakrishnan vibbhajjavada است، یعنی عقل به اضافه مراقبه. منطق می تواند به ما کمک کند که چیز اضافی، چیز جدیدی را بشناسیم، تنها زمانی که مقدمات آن ریشه در شهود داشته باشد." شهود منطقی نیست، بلکه فوق منطقی است. این دانش یکپارچه، یک "دانستن صمیمی و کامل" است. در حالی که عنوان قسمت دوم "شرق غرب را کاوش می کند" است، قسمت سوم با عنوان "غرب در غرب به کاوش می پردازد" می پردازد و به فلسفه آلدوس هاکسلی می پردازد که به گفته نویسنده، "متفکری بسیار عمیق تر از آن چیزی است که به او اعتبار داده می شود." او تصویر خود را در انظار عمومی با حملات گاه به گاه تحریف کرد. اما هسته اصلی فلسفه او جن گیری روح لاک است. معنای زمان، و پادزهری برای آسیب های پوزیتیویسم منطقی و ماتریالیسم. با این حال، دکتر ساهر هشدار می دهد که ودانتا نباید به عنوان "غربی" یا "غربی" شناخته شود، و نه می توان آن را به عنوان یک دین جداگانه در نظر گرفت زیرا "با هسته درونی اسرار می پردازد که در هر دینی که ارزش نامش را دارد یافت می شود. ". در اظهار نظر در مورد "پیشرفت" نکته قابل توجهی وجود دارد. یکی برانگیخته می شود که بپرسد "چه نوع پیشرفتی؟ زیرا ممکن است یک نوع نسبت معکوس به دیگری داشته باشد. برای مثال، پیشرفت فناوری شامل حرکت دور از طبیعت طبیعی به طبیعت طبیعی است. در حالی که پیشرفت معنوی معمولاً با چشم پوشی از طبیعت طبیعی به نفع طبیعت طبیعی». فصل مربوط به مسکالین و LSD و "مشکل سنت سنتتیک" بسیار مناسب است. «بهشتی که می‌توان بدون کار به آن دست یافت، وسوسه‌ای خطرناک است که می‌توان برای توده‌ها دراز کرد، زیرا انسان ذاتاً به تنبلی تمایل دارد... اراده، تحت مسکالین، دچار تغییری عمیق به سوی بدتر می‌شود... این به تنهایی باید باشد. دلیل کافی برای محکوم کردن این دارو». هاکسلی و زینهر به دلیل عذرخواهی آنها برای مسکالین مورد انتقاد قرار می گیرند. آنچه نادیده گرفته می شود این است که "داروهای روانگردان به دلیل تأثیراتشان بر روان فردی که آنها را مصرف می کند بستگی دارد". در حالی که ممکن است در روان درمانی کاربرد داشته باشند، درمان جنون «به منزله رسیدن به مقام عرفان نیست... عرفان از طریق مسکالین شبیه پول کاغذی در زمان تورم است؛ معتبر بود، اما اعتبار آن برای آن شوخی بود. بدون ارزش بود... عارف در پی پرورش فروتنی است، که تنها ماده شیمیایی است که نفس را حل می کند، این نفس است که مانع اصلی روشنگری است، صرف تغییر در شیمی بدن آن را از بین نمی برد یا تعالی نمی بخشد. . بخش پایانی، سنتز جدید، جالب توجه است. خاطرنشان می شود که فلسفه اکنون برج عاج خود را ترک کرده است و دولت های مدرن به فلسفه تطبیقی ​​علاقه دارند. نویسنده در عبارتی مناسب از «امپراتوری‌های ایدئولوژیک» می‌گوید: «جنگ‌سازان عصر ما آنقدر علاقه‌مند به تصاحب قلمرو نیستند که به تصاحب ذهن مردم». یک پاورقی گویا مثالی از اینکه چگونه فلسفه در خدمت هدف سیاست در این «امپراتوری‌ها» است، نشان می‌دهد - «زبان چینی هیچ واژه‌ای معادل دموکراسی، جمع‌گرایی و غیره نداشت. کل واژگان اصطلاحات کمونیستی با پیوستن چند کلمه ساخته شد. با توجه به مبنای فلسفی و نه فلسفی مساعد یا نامطلوب آنها یکی شوند. تفاوت بین رویکرد شرقی و غربی به زندگی در این است که "حکمت شرقی به مراتب بیشتر به اسم علاقه مند است؛ در حالی که به نظر می رسد فلسفه غرب به این پدیده بسیار علاقه مند است... این بدان معنا نیست که مطالعه پدیده ها به خودی خود انجام می شود. بیهوده یا بیهوده، یک دنیا تفاوت بستگی به این دارد که قبل از آشنایی با الهی مطالعه شود یا بعد از آن». در حالی که فلسفه غرب فرض می کند که هوش صرف تنها چیزی است که لازم است، حکمت شرقی ایجاب می کند که دانش آموز باید کنترل خود و بدن فیزیکی اش، احساسات و واکنش هایش را به دست آورده باشد، قبل از اینکه خرد رازهای او را فاش کند. حکمت بر «یک فرد ناخالص اخلاقی صرفاً به این دلیل که در منطق و معرفت شناسی باهوش است» آشکار نمی شود. مهلک ترین دشمن خرد «ماتریالیسم است، چه کمونیسم مارکسیستی و چه اومانیسم غربی».
  • تعداد رکورد ها : 1