جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
مقایسه و بررسی دیدگاه علامه طباطبایی و فخر رازی پیرامون افاضه و استفاضه
نویسنده:
پدیدآور: آرزو احمدی استاد راهنما: فروغ السادات رحیم پور استاد مشاور: مهدی گنجور
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بحث پیرامون مسئله فیض و افاضه و استفاضه از جمله مباحث مهم در فلسفه و کلام اسلامی است. نظریه فیض از باسابقه ترین مباحث فلسفی است و مقصود از آن این است که از آن جا که هستی حقیقی تنها منحصر در خداوند است و خارج از گستره ی هستی اش هیچ هستی متصور نیست بنابراین افعال خداوند معلل به اغراض نبوده، هدفی جز ذات متعالیش ندارد و از آن روی که ذات هستی بخش خداوند پیوسته و جاودان است فاعلیت او بر سبیل دوام خواهد بود (رحیمیان،1381:ص226). مطابق این نظریه فیض نوعی ایجاد است که طی آن فیاض با وجود صدور معلول از آن همچنان در کمالات خود باقی است، هیچ موجودی جدای از او نیست اما در عین حال خود او هم نیست (همان:ص 71-40). علامه طباطبایی و فخر رازی از جمله اندیشمندان مسلمانی هستند که در باب نظریه فیض به بحث و نظر پرداختند. فخر رازی مخالف نظریه فیض حکما است و با توجه به توحید افعالی صدور همه موجودات را بدون واسطه از جانب خداوند می داند (رازی،1986،ج:ص257). او معتقد است وسایط فیض علل ایجادی نیستند بلکه علیت آن ها بر سبیل اعداد است (رازی،1370،جلد1:ص508). اما علامه طباطبایی معتقد است صدور بی واسطه موجودات از خداوند به مقتضای قاعده الواحد محال و غیر ممکن است (طباطبایی،1393،جلد2:ص82). با توجه به آن چه گفته شد یکی از ارکان اصلی مسئله فیض تبیین وساطت در خلقت و کیفیت صدور کثرت از وحدت است که در این زمینه مطالعات مناسبی به انجام رسیده است اما این مسئله در پژوهش حاضر محوریت ندارد و به میزانی که برای ورود به بحث افاضه و استفاضه مورد نیاز است به صورت اجمال به آن پرداخته می شود بنابراین نگارنده در این پژوهش درصدد است تا به ابعاد دیگر این مسئله از جمله به شرایط و عوامل موثر در افاضه و نسبت افاضه با عدل الهی و همچنین شرایط و صفات موثر در بهره مندی از فیض از دید علامه طباطبایی و فخر رازی بپردازد. بررسی وجوه افتراق و اشتراک این دو اندیشمند که نمایندگانی از مکتب کلامی شیعه و اشاعره هستند می تواند ما را در جهت فهم دقیق تر مسئله و در اتخاذ دیدگاهی صحیح تر نسبت به خداوند و انسان و جهان رهنمون سازد. شناخت افاضه کننده ها در جهان هستی و بررسی اوصاف و ویژگی های موثر در افاضه از جمله اهداف این پژوهش است. میان دو متفکر مورد نظر رساله در این که خداوند فیاض علی الاطلاق است اختلافی وجود ندارد اما شناخت سایر واسطه های فیض باید بررسی شود. به عنوان نمونه فخر رازی معتقد است ارواح عده ای از انسان ها به دلیل عدم توجه به علایق جسمانی و شوق فراوان برای اتصال به عالم روحانیات پس از مرگ به آن عالم انتقال می یابند و به دلیل برخورداری از این صفات بعید نیست با واسطه گری خود موجودات عالم ماده را از فیض بهره مند سازند (رازی،1420،جلد31:صص31-29). در این بخش همچنین به بررسی صفاتی پرداخته می شود که در صورت فقدان آن ها افاضه از جانب خداوند یا واسطه های فیض ممتنع می گردد. به عنوان نمونه یکی از صفاتی که علامه طباطبایی در این مبحث به آن اشاره کرده ربوبیت است. ایشان معتقد است اگر ربوبیت تنها منحصر به خداوند نباشد و رب های متعددی در عرض خداوند و به صورت مستقل در رساندن فیض به مخلوقات موثر باشند موجب بطلان فیض و از بین رفتن فیاضیت می شود (طباطبایی،1374،جلد10:ص74). اوصافی نظیردائم الوجود بودن، دوام صدور فعل و بی نیازی از دریافت عوض نیز در همین مجموعه اوصاف قرار می گیرد. بررسی عوامل موثر در استفاضه و بهره مندی از فیض بخش دیگری از این پژوهش است. در این بخش درصدد هستیم تا پاسخ برخی سوالات این حوزه را مشخص کنیم مانند این سوال که تفاوت متعلَقات فیض در دریافت آن به چه صورت است؟ و یا این که امور اکتسابی و ارادی نقشی در بهره مندی از افاضه دارند یا خیر؟ علامه طباطبایی و فخر رازی در این باب دیدگاه های متفاوتی ابراز داشته اند. علامه طباطبایی معتقد است اگر چه انسان ها به صورت گوناگون از فیض برخوردار هستند اما این امر ریشه در اعمال اکتسابی خودشان دارد (طباطبایی،1374،جلد8:ص200). در مقابل مطابق دیدگاه فخر رازی اکتساب انسان و سایر عوامل و شرایط در کم و کیف استفاضه بی اثرند و این امر صرفا بر طبق اراده و خواست الهی رقم می خورد (رازی،1420،جلد14:صص292-291). افاضه و نسبت آن با عدل الهی بخش دیگری از این پژوهش است. در این بخش درصدد پاسخ گویی به این مسئله هستیم که در صورت تفاوت در افاضه، جایگاه عدل به عنوان یکی از صفات خداوند چگونه قابل تبیین است. در هر بخش تلاش بر آن است تا نقش تفاوت های مبنایی علامه طباطبایی و فخر رازی در افاضه و استفاضه که ناشی از اختلاف مذاهب کلامی آن هاست مد نظر قرار گیرد.
دیدگاه ابن سینا پیرامون نقش عوامل مادی در شکل گیری صفات اخلاقی
نویسنده:
فروغ السادات رحیم پور
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
صفات اخلاقی تحت تأثیر عوامل مختلف شکل می‌ گیرند. با جستجو در آثار ابن‌ سینا مجموع این عوامل را می‌توان در دو گروه مادی و معنوی قرارداد. عوامل مادی شامل عوامل بدنی و غیر بدنی است که این پژوهش با هدف بررسی آنها تنظیم شده است. در میان این عوامل بدن محوریت دارد چرا که مطابق رأی ابن‌ سینا: 1.صفات اخلاقی اگر چه کیفیات نفسانیند اما منشاء آنها بدن است 2. افعال با اعضاء و قوای بدنی انجام می‌ شود 3. مزاج بدن، شکل دهنده بسیار مهم اخلاق است 4. عوامل غیر بدنی تأثیر خود را از طریق منفعل کردن بدن ظاهر می‌ کنند. مبانی انسان شناسانه سینوی از جمله تأثیرپذیری نفس ‌مجرد از بدن مادی، تربیت پذیری انسان، امکان تغییر اخلاق و... زیربنای مباحث مقاله است. توجه به مبادی ایجاد خلق، نحوه شکل گیری، تغییر و تثبیت اخلاق بواسطه هر مبدأ، اهمیت ویژه دارد و در مقام عمل پرکار برد است. باید توجه داشت که از نگاه ابن سینا مسأله اوصاف اخلاقی از جمله مسایل مشترک میان فلسفه و طب است و او دانش طبی خود را نیز در این جهت به کار می گیرد. به همین سبب، از خلال مباحث مطرح شده از سوی او، میتوان علاوه بر معرفت نظری، راهکارهای عملی اصلاح اخلاق را به دست آورد و از آنها در جهت اتصاف به فضایل استفاده کرد.
صفحات :
از صفحه 23 تا 48
دیدگاه ابن‌سینا در باب پیوستگی میان سعادت ناشی از ادراکات با احوال مغز انسان
نویسنده:
آیسودا هاشم پور ،فروغ السادات رحیم پور ، عبدالعلی شکر
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ابن‌سینا در ایراد مباحث مربوط به سعادت ناشی از ادراک انسان بر نقش محوری «ادراک» تأکید دارد. از نظر او ادراکات انسان اعم از حسی، خیالی و عقلی، سعادت متناسب با خود را به دنبال دارد. از آنجا که وضعیت مغزی تأثیر مستقیمی بر نحوه ادراک انسان دارد، سعادت مذکور با واسطه به وضعیت مغزی نیز مرتبط می‌شود. در نوشتار حاضر با روش توصیفی- تحلیلی، تأثیر سلامت مغز بر ادراک و به تبع، تأثیرپذیری سعادت از آن مورد بررسی و تحلیل قرار می گیرد. مطابق یافته‌های این جستار وضعیت‌های نابهنجار مغزی در سه مورد اختلالات سرشتی، سوء مزاج و بیماری‌های مغزی، موجب اختلال در فرآیند طبیعی ادراک می‌شود. این اختلال باعث می‌شود کمال قوای مختلف و در نتیجه سعادت حاصل از آن ناحیه، از جمله سعادت حاصل از ناحیه قوه عاقله- که برترین نوع سعادت به شمار می‌رود- مختل گردد. با ملاحظه رابطه میان وضعیت مغزی که غالباً خارج از حیطه اراده و اختیار فرد است و تلاش نوع انسان برای رسیدن به سعادت ناشی از ادراکات، این پرسش مطرح می‌شود که سعادت افرادی که دچار نابهنجاری‌های مغزی هستند، چگونه تحقق می‌یابد؟ با تأمل در آثار ابن‌سینا می‌توان دو پاسخ به این پرسش ارائه داد که پاسخ اول، پاسخی تجربی و ناظر به امکان تعدیل مغز در حیات دنیوی است و پاسخ دوم، پاسخی فلسفی است که با توجه به نظریه اکتساب نوعی کمال نفس پس از مرگ، کیفیت رسیدن این افراد به سعادت ادراکی تبیین می‌گردد.
صفحات :
از صفحه 85 تا 106
«هویت فردی» و مبانی انسان‌شناختی آن در اندیشه ابن‌سینا
نویسنده:
آیسودا هاشم پور ، فروغ السادات رحیم پور
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
امروزه «هویت فردی» یکی از مهم­ترین و چالش برانگیزترین مسائل در حوزه علوم انسانی به‌شمار می­رود. در میان فلاسفه­ای که به این مسئله پرداخته­اند، بررسی دیدگاه ابن­سینا از اهمیت والایی برخوردار است؛ چرا که با اهتمام ویژه به «نفس» و «بدن» و عدم غفلت از یکی به نفع دیگری، ساختار وجودی انسان را هم به لحاظ بالینی و هم به لحاظ مباحث نظری مطالعه کرده است. در پژوهش حاضر از زاویه­ای بدیع مبانی انسان­شناختی ابن­سینا از جمله «ترکیب ساحت وجودی انسان از نفس و بدن»، «حدوث نفس»، «دوگانگی نفس و بدن» و «ارتباط متقابل نفس و بدن» در جهت استنباط مباحث پیرامون هویت فردی بازخوانی می­گردد. یافته­های این پژوهش حاکی از آن است که مبانی انسان­شناختی مذکور، ظرفیت مناسبی برای تبیین مباحثی چون «مفهوم­شناسی هویت فردی»، «مباحث مربوط به "خود" و تفاوت آن با هویت فردی»، «ویژگی­های ایجابی و سلبی هویت فردی»، «شرح هویت منسجم»، «مؤلفه­های سازنده هویت فردی» و «فرآیند شکل­گیری آن» را دارد و می­تواند مباحث مذکور را به شیوه عقلانی ، تفهیم نماید.
صفحات :
از صفحه 215 تا 236
دیدگاه صدرالمتألهین دربارۀ تجرد انسان در قوس نزول و آثار آن بر حیات دنیوی
نویسنده:
نجیمه منصوری ، فروغ‌السادات رحیم‌پور
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
وجود عوالمی قبل از دنیا و حضور انسان و کیفیت حیات وی در آنجا، محل اختلاف فیلسوفان است. در این مقاله با بررسی نظر ملاصدرا که از معتقدان به حضور انسان در چنین عوالمی است، نحوۀ وجود و تجرد نفس انسان در حیات پیشین و تأثیرات این حضور بر زندگی دنیایی او تبیین می­شود. ملاصدرا با استناد به اصل تناظر قوس نزول و صعود و همچنین نظر به آیات و روایات، دو نوع وجود و تجرد برای انسان در قوس نزول بیان می­کند که یکی، به‌صورت جمعی عقلی در عالم عقول و علم الهی، و دیگری جزئی مثالی است. حضور در عوالم پیشین، آثاری بر حیات دنیوی انسان دارد؛ از جمله اینکه فطرت توحیدی پدیدآمده در عالم عقلی به‌واسطۀ تجرد تام و حضور برتر معلول در علت فاعلی، سرمایه­ای برای وصول به سعادت است. همچنین پیمان اخذشده در حیات پیشین، برای عامۀ مردم از یک‌سو و برای خواص از سوی دیگر، لوازمی دارد که در صورت پایبندی به پیمان، بسترساز هدایت الهی خواهد شد. تفاوت انسان­ها در حیات پیشین که از تفاوت طینت­ها و جایگاه آنها به وجود آمده است، می­تواند به‌عنوان یکی از عوامل تعیین رفتار و اهداف افراد در کنار سایر عوامل محیطی و ارادی مؤثر باشد.
صفحات :
از صفحه 169 تا 187
 آثار حرکت جوهر و تشکیک وجود در بحث نفس و معاد انسان و مقایسه آن با دیدگاههای ابن سینا
نویسنده:
فروغ رحیم پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
پایگاه اطلاع رسانی حوزه: ,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ملاصدرا بر خلاف ابن سینا، با اثبات حرکت اشتدادی در جوهر و به کار گرفتن آن در توضیح تحول وجود نفس از مادّی به مجّرد، همچنین با مطرح کردن تشکیک در حقیقت وجود و ذومراتب دانستن نفس، دیدگاههای نوینی ارائه نمود و مسیر اندیشه فلسفی را دگرگون ساخت. این دو اصل وی را قادر ساخت که یا نظریه های تازه ای مطرح کند، یا برای تبیین مسایل، راههای کاملتری ارائه نماید و یا بر تعداد پاسخهای مقبول بیفزاید. تلاش رساله حاضر بر آن است که معلوم کند اولاً در حوزه نفس و معاد چه موضوع هایی تحت تأثیر این اصول قرار گرفته اند و ثانیاً این تأثیر به چه شکل بوده است. مقایسه آراء ابن سینا و ملاصدرا روشن می کند که اصول منتخب صدرا در مباحثی نظیر: حقیقت نفس، وجود نفس قبل از حیات دنیوی، حدوث نفس، رابطه نفس و بدن، رابطه نفس و قوا، اتحاد نفس یا عقل فعّال و اتّحاد با صور معقول، اثبات تجرد خیالی، عالم نیمه مجرد، معاد جسمانی و بدن اخروی، افقهای جدیدی در تبیین مسایل و حل مشکلات ، پیش روی گسترانیده؛ و در تبیین مباحث دیگری نظیر: ترکیب نفس و بدن، فانی نشدن نفس با فنای بدن، ابدّیت نفس و نفی تناسخ ، به ارائه راههایی کامل تر از راههای پیشین پرداخته و به پاسخهای موجّه افزوده است. مطابق مبانی صدرا، نفس وجود واحد دارای مراتبی است که در ابتدای حدوث، جسمانی و حالّ در ماده است نه مجرّد الذات، و با قرار گرفتن در مسیر تحولات جوهری به مقام تجرّد می رسد، لذا اشکالاتی نظیر تعلق گرفتن موجود مجرّد به امر مادی، انفعال مجرّد تام از مادی محض، برابری همه انسانها در ذات و کمالات ذاتی، و جمع شدن تجرّد و حدوث و ابدیّت که ناشی از مجرد دانستن نفس از بدو حدوث است رفع می شود. با پذیرفتن حرکت جوهری و تشکیک وجود، باید پذیرفت که نازل ترین عمل حیاتی و برترین فعل انسانی، به طور یکسان مستند به نفس هستند؛ و وجود جسمانی ترین قوه همانند وجود مجردترین قوا، با وجود نفس متحّد است، و قوا در واقع مظاهر نفسند نه اجزاء آن. همچنین نفس با صور اداراکی خود از جمله صور معقول متحد است و صور اداراکی به همراه صور ناشی از اعمال و اخلاق، در وجود نفس باقی می مانند و حقیقت باطنی و صورت اخروی انسان را شکل می دهند. در پرتو این دو اصل، منحصر بودن تجرّد به تجرّد عقلانی نفی می شود و با اثبات تجرّد قوه خیال و اثبات عالم نیمه مجرّد ، مسایل مربوط به حیات برزخی و محشور شدن همه، حتی افرادی که عقل بالفعل ندارند و عذاب قبر و ثواب و عقاب جسمانی تبیین می گردد؛ همچنین از رابطه نفس و بدن تفسیر جدیدی ارائه می شود که مطابق آن، نفس با بدن رابطه ذاتی و وجودی دارد و این رابطه، توضیح مسایلی مانند تأثیر متقابل نفس و بدن و اتّحادی بودن ترکیب آن دو و نفی تناسخ را تسهیل می نماید. استدلال کردن بر معاد جسمانی و عینیت بدن دنیوی و اخروی با استفاده از مجموعه ای از اصول اختصاصی و در رأس آنها حرکت جوهری و تشکیک وجود، در کنار تفسیر جدید از حقیقت مرگ و مستدل نمودن خلود، از دست آوردهای اساسی حکمت متعالیه در حوزه معاد است. این همه در حالی است که در برخی مباحث حوزه نفس و معاد، تفاوت چشم گیری میان دو فیلسوف دیده نمی شود و صدرالمتألهین مقبولات شیخ الرئیس را حتی گاه با عبارات خود او، مورد تأیید قرار می دهد. در این میان، تمیز دادن آراء استثنایی و نظریه های اختصاصی ابن سینا از آرائی که به طور عام در مقام تقریر نظیر مشائین و موافقت با ایشان بیان کرده، برای ارزیابی صحیح و قضاوت دقیق در مورد میزان تحولات ناشی از مبانی خاص حکمت متعالیه ضروری است.
بررسی تطبیقی رابطه علّی نفس و بدن از نگاه ملاصدرا و فاستر
نویسنده:
حمید رضا عبدلی مهرجردی ، فروغ السادات رحیم پور
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تبیین چگونگی ارتباط نفس و بدن از بحث‌هایی است که پس از پذیرش دوگانگی آن دو مطرح می‌شود. یکی از انواع ارتباط بین نفس و بدن، پذیرش علیت بین آن دو و تاثیر و تاثر بین آنهاست. ملاصدرا بدن را علت مادی نفس می‌داند و پس از آن به اثرگذاری متقابل نفس و بدن اشاره می‌کند؛ در حالیکه فاستر فقط به جهت دوم می‌‌پردازد. فاستر، از حامیان دوگانه‌انگاری دکارتی، راهکاری برای مشکل اختصاص علّی ارائه می‌کند و وحدت ذهن و بدن را تبیین می‌نماید. مشکل اختصاص علی یک نفس خاص به بدن خاص، در فلسفه ملاصدرا با مبانی جسمانیه الحدوث و وحدت نفس و بدن، منتفی می‌شود و این وجه کارآمدی دیدگاه صدرایی است. از نگاه ملاصدرا، نفس و بدن دو روی یک وجود واحدند؛ اما فاستر آرایش‌های نفسانی را ضامن اتحاد آنها می‌داند. نحوه این ارتباط در فلسفه ملاصدرا به نوعی یگانگی می‌رسد که بهتر می‌تواند تاثیر و تاثر متقابل آن دو را توضیح دهد؛ اما این مسئله همچنان برای فاستر، بی‌پاسخ خواهد ماند. ملاصدرا مسئله را وجودشناسانه می‌کاود و فاستر به تبیین معرفت‌شناختی اکتفا می‌کند. از اهداف مقاله، بررسی میزان کارآمدی راهکارهای ارائه شده از سوی این دو فیلسوف است.
صفحات :
از صفحه 201 تا 222
مقایسه تحلیلی و تطبیقی «نفس شناسی» ملاصدرا و «فلسفه ذهن» بر اساس آرای جان فاستر (با محوریت مباحث ماهیت و حقیقت نفس، اثبات تجرد نفس و رابطه نفس با بدن)
نویسنده:
پدیدآور: حمیدرضا عبدلی مهرجردی ؛ استاد راهنما: فروغ السادات رحیم پور ؛ استاد مشاور: امیراحسان کرباسی زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
برخی از فلاسفه، انسان را موجودی صرفاً مادی و جسمانی می‌دانند و نفس و ذهن نیز از دیدگاه ایشان ماهیتی مادی دارد. در مقابل، دسته‌ای دیگر، به جوهری غیرمادی که در تعامل با بدن است باور دارند. تبیین چگونگی ارتباط نفس و بدن از بحث‌هایی است که پس از پذیرش دوگانگی آن دو مطرح می‌شود. یکی از انواع ارتباط بین نفس و بدن، پذیرش علیت بین آن دو و تاثیر و تاثر بین آنهاست. این جستار که به هدف مقایسه دیدگاه‌ها و ادله فلسفی صدرالمتألهین فیلسوف حکمت متعالیه و جان فاستر، فیلسوف ذهن معاصر بریتانیایی، سامان یافته است، می‌کوشد تا به بررسی، مقایسه و نقد براهین این دو فیلسوف در مباحث ماهیت و حقیقت نفس، اثبات تجرد نفس و رابطه نفس و بدن بپردازد. از مهمترین مبانی ملاصدرا در مباحث نفس‌شناختی، حدوث جسمانی نفس و حرکت جوهری است. فاستر نیز معتقد از هر یک از قلمرو ذهنی و فیزیکی وجود دارند و هر دو بنیادین هستند. همچنین این دو قلمرو وجودا از یک دیگر متمایزند. ملاصدرا نفس را امری مجرد می‌داند که اگر چه در بدو حدوثش جسمانی است؛ اما در پرتو حرکت اشتدادی جوهری به تکامل دست یافته و جنبه تجردی‌اش بیشتر و بیشتر شده تا در نهایت به صورت یک امر مجرد باقی خواهد ماند. هویت نفس در مسیر این تطورات ثابت می‌ماند. جان فاستر نیز اگرچه از تعبیر قلمرو ذهنی در مقابل قلمرو فیزیکی استفاده می‌کند؛ اما حکم به تجرد قلمرو ذهنی کرده و استمرار هویت انسانی را به بحث و بررسی می‌گذارد. ملاصدرا و فاستر هر دو با تکیه بر دلایلی، به اثبات تجرد نفس پرداخته‌اند. براهین فاستر عموماً در ضمن نقد دیدگاه‌های فیزیکالیستی معاصر مطرح شده که برای حیطه ذهنی، تجردی قایل نیستند و حتی برخی ذهن را این-همان با بدن مادی می‌دانند. فاستر برای اثبات تجرد نفس، عموماً از براهین درون‌نگرانه بهره می‌برد و ملاصدرا بیشتر از مقایسه نفس با بدن مادی کمک می‌گیرد. بررسی و تحلیل روش‌شناختی رابطه نفس و بدن از نگاه ملاصدرا و فاستر از جمله اهداف دیگر رساله است. با توجه به اینکه نفس، امری مجرد دانسته شده که با بدن مادی تعامل دارد، یک فیلسوف باید بتواند نحوه این تعامل را توضیح دهد و از پس اشکالات مهمی که در این راستا مطرح شده بر آید. سه اشکال اساسی به چگونگی این تعامل وارد شده است: لزوم تماس مکانی، اختصاص علّی و کامل بودن فیزیک. کسی که نفس را مجرد از ماده و اوصاف آن می‌داند، باید بتواند نحوه ارتباط آن با امر مادی را توضیح دهد؛ چرا که مثلا تماس مکانی، فقط در عالم ماده رخ می‌دهد و نمی‌توان برای امر مجرد، مکان خاصی در نظر گرفت یا آن را به بدن خاصی محدود کرد. فاستر این سه اشکال مهم را به نحو مستقل مطرح ساخته و کوشیده است با توجه به مبانی خود و با انتقادات علمی که دارد، گره این معما را باز کند. تامل در مبانی نفس‌شناختی ملاصدرا نشان می‌دهد که هر سه این مسائل که ظاهرا از مباحث جدید قلمداد شده‌اند؛ محل دقت فلسفی ملاصدرا نیز بوده‌اند. او اگر چه از این اصطلاحات بهره نبرده ولی برای هر سه مشکل، راه‌حل-های مناسبی دارد. برخی راه‌حل‌ها مستقیما محل بحث ملاصدرا بوده‌اند و برخی را باید از مبانی فلسفی و انسان‌شناختی او استخراج کرد و از لوازم آن مبانی بهره جست.
بررسی تطبیقی براهین درون نگرانه ملاصدرا و جان فاستر بر تجرد نفس
نویسنده:
حمید رضا عبدلی مهرجردی ، فروغ السادات رحیم پور ، امیر احسان کرباسی زاده
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
برخی از فلاسفه، انسان را موجودی صرفاً مادی و جسمانی می­دانند و نفس و ذهن نیز از دیدگاه ایشان ماهیتی مادی دارد. در مقابل، دسته­ای دیگر، به جوهری غیرمادی که در تعامل با بدن است باور دارند. ملاصدرا فیلسوف حکمت متعالیه و جان فاستر فیلسوف ذهن معاصر بریتانیایی در دسته اخیر قرار دارند و با تکیه بر دلایلی، به اثبات تجرد نفس پرداخته­اند. در این مقاله به آن دسته از استدلال­های تجرد نفس می­پردازیم که جنبه درون­نگرانه دارند؛ یعنی برهان­هایی که در آنها بر توجه مستقیم انسان به نفس خود یا بر خودآگاهی درونی و غیرمادی او تاکید می­شود. روش این دو فیلسوف در ارائه براهین، متفاوت است؛ بدین معنا که فاستر مستقیماً به آگاهی درونی انسان از حالات ذهنی­اش تمرکز کرده و ملاصدرا، استدلال­ها را بر مقایسه ویژگی­های نفس با بدن استوار نموده است. براهین درون­نگرانه از این جهت کارآمد هستند که می­توانند در عین سادگی، بدون نیاز به مقدمات پیچیده، هر انسانی را به درون خویش ارجاع دهند؛ البته ملاصدرا و فاستر، به اشکالات وارد بر درون­نگری توجهی نکرده­اند. پیش از اقامه این سنخ براهین باید خطاناپذیری دسترسی به حالات ذهنی و صحت شهودهای اولیه اثبات شود. همچنین باید به دستآوردهای تجربی نافی صحت درون­نگری، پاسخ داد.
صفحات :
از صفحه 103 تا 119
نقش عوامل غیر اکتسابی در شکل‌گیری هویّت فردی از دیدگاه ابن سینا
نویسنده:
آیسودا هاشم پور ، فروغ‌السادات رحیم‌پور
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
< p dir="RTL">در حیات انسان عوامل بسیاری در شکل­‌گیری هویّت فردی او دخالت مستقیم یا غیر مستقیم دارد که در مجموع، موجب تمایز فرد از دیگران می­‌شود. در نظام فکری ابن سینا برخی از عوامل هویّت‌ساز مانند ویژگی‌­های فیزیولوژیکی، مستقیماً با بدن و برخی دیگر مانند روحیات و خلقیات، مستقیماً با نفس در ارتباط‌اند؛ اما با توجه به رابطۀ تنگاتنگ و دوسویه­‌ای که میان نفس و بدن برقرار است، این عوامل نیز همواره از حالات و ویژگی‌های یکدیگر متأثرند و در کنار هم در شکل­گیری هویّت فرد نقش ایفا می‌کنند. هدف نوشتار حاضر این است که با روش توصیفی- تحلیلی دیدگاه ابن­سینا دربارۀ چگونگی تأثیر عوامل غیر اکتسابی بر شکل‌گیری هویّت فردی انسان را در پنج مقطع مهم حیات، یعنی «دوران جنینی»، «زمان تولد تا دوسالگی»، «دو تا پنج‌سالگی»، «شش‌سالگی تا ابتدای نوجوانی» و «دوران نوجوانی و جوانی» واکاوی کند. از میان این عوامل، برخی مانند «ماده اولیۀ بدن»، «جنسیت» و «محیط خانواده»، می‌توانند متأثر از دخالت انسان‌های دیگر باشند؛ ولی برخی دیگر مانند «محیط زیست» و «فصول مختلف سال»، عوامل کاملاً طبیعی هستند که اساس تغییر در آن‌ها خارج از حیطۀ انسان است. این عوامل که تأثیرات بلندمدت یا کوتاه‌مدتی در جنبه­‌های فیزیولوژیکی، اخلاقی و رفتاری انسان دارند، در مجموع سازندۀ فردیّت او هستند.
صفحات :
از صفحه 239 تا 260