جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 29
مساله اتصاف ماهیت به وجود در حکمت متعالیه
نویسنده:
پدیدآور: سیداحمد حسینی ؛ استاد راهنما: محمد سعیدی مهر ؛ استاد مشاور: رضا اکبریان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
در نظرگاه مشهور, ثبوت وجود برای ماهیت مصداق قاعده فرعیه است. لازمه جریان قاعده فرعیه در موارد حمل وجود بر ماهیت، ثبوت ماهیت به عنوان موضوع است. ثبوت ماهیت در رتبه سابق بر وجود, منجر به یکی از دو مشکل تسلسل یا تقدم شیء علی نفسه می گردد. فارغ از خاستگاه و چرایی طرح این مساله در سنت فلسفی ـ کلامی مان, ملاصدرا پاره ای از پاسخ های ارائه شده به این مشکل توسط پیشینیان را, در برابر اصالت وجود می انگارد. برخی از پیشینیان او, هلیات بسیطه را از ذیل قاعده فرعیه خارج نموده اند. از منظر آنان, قاعده فرعیه محدود به قضایایی است که در صدد بیان ثبوت واقعیتی برای واقعیت دیگر بوده باشند. آنان در هلیات بسیطه, وجود را اعتباری انگاشته و هلیات بسیطه را مصداق ثبوت شیء می دانند. ملاصدرا در خروج تخصصی هلیات بسیطه از ذیل قاعده فرعیه, با پیشینیان خود همدل است. خروج تخصصی هلیات بسیطه از قاعده فرعیه الزاماً با درست ساخت بودن «انسان موجود است» در تنافی نمی باشد اما با باز تعبیر عکس الحملی آن ـ یعنی «این وجود انسان است»ـ هم قابل جمع است. از منظر ملاصدرا نمی توان ثبوت الماهیه را منهای وجود تبیین کرد و حال آن که او از عهده تبیین ثبوت الوجود منهای ماهیت بر می آید. ملاصدرا در مواضع متعددی بر اساس جریان قاعده فرعیه در هلیات بسیطه, بر اصالت وجود استدلال می کند. این امر خروج تخصصی هلیات بسیطه از قاعده فرعیه را بر نمی تابد بلکه تنها با توسعه ای در قاعده فرعیه قابل توجیه خواهد بود. بر اساس این توسعه, قاعده فرعیه علاوه بر ثبوت خارجی, ثبوت به اعتبار منشا انتزاع را هم شامل می شود؛ توجیهی که در متون صدرا شواهد عبارتی فراوانی دارد. ملاصدرا افزونه ای بر قاعده فرعیه روا می دارد که فخر رازی و دوانی به شدت از آن پرهیز داشتند. بر این اساس ثبوت شیئی برای شیء دیگر, علاوه بر ثبوت مثبت له, ثبوت ثابت را هم لازم دارد. بر این اساس حتی در بازسازی عکس الحملی هلیات بسیطه, با مشکل مواجه می شویم؛ چرا که ماهیت در کسوت محمول قرار گرفته و لازم است از ثبوت برخوردار باشد. به ظاهر ملاصدرا برای برون رفت از این اشکال راهکاری ارائه نمی کند. علامه طباطبایی عکس الحمل را معادل خروج تخصصی هلیات بسیطه از قاعده فرعیه می انگارد. به نظر می رسد که در فلسفه علامه باید از دو عکس الحمل سراغ گرفت؛ یکبار عکس الحملی که در مدخل نهایه الحکمه مطرح شده و با حد وسط واقعیت شکل می گیرد و دیگر بار عکس الحملی که در فصل تخصص بدایه الحکمه مطرح می شود و مقتضای اصالت وجود انگاشته شده است. می توان پاسخ سومی را به علامه نسبت داد که علامه بر اساس آن، ماهیتِ در کسوت محمول را هم انکار می کند. به نظر می آید که علامه تلقی واپسین ملاصدرا از قاعده فرعیه را همسو با قرائت خویش می خواند. در فرجام بخشی این مساله در وهله اول لازم است متونی که ملاصدرا ناظر به دشتکی, دوانی و میرداماد نگاشته، مشخص گردد. با برآوردن این امر، هم می توان در هندسه فکری ملاصدرا, منابع اندیشه او را بدست داد و هم خوانش ملاصدرا از پیشینیان را مورد ارزیابی قرار داد. از دیگر سو, پراکندگی بحث اتصاف در مجموع آثار ملاصدرا لازم می آورد به جمع آوری گفتار او در مواضع مختلف مبادرت ورزیم تا ارائه خوانشی منسجم و جامع از او فراهم شود. آثار علامه طباطبایی اگر چه مبتلی به این پراکندگی نمی باشند؛ اما به نظر می آید برخی از مبانی او قابل بکار گیری جهت پاسخ به این مشکل می باشند و استمرار این مبانی و تفطن به لوازم متافیزیکی آن بر عهده این رساله است.
مقایسه‌ی علم حضوری از دیدگاه ابن‌سینا و سهروردی
نویسنده:
پدیدآور: ایرج اصغری ؛ استاد راهنما: سهراب حقیقت ؛ استاد مشاور: سیداحمد حسینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در این پژوهش برآنیم که ملاک علم، مصادیق علم حضوری و جایگاه علم حضوری را از دیدگاه دو فیلسوف بزرگ اسلامی یعنی ابن‌سینا و سهروردی بررسی نمائیم. از آن جا که مبحث علم یکی از مسائل مهم و مورد توجه فیلسوفان و متکلمان می‌باشد، تقسیمات متعددی از علم ارائه داده‌اند که یکی از مهم‌ترین تقسیمات، تقسیم علم به علم حضوری و علم حصولی می‌باشد. علم حضوری آگاهی از چیزهاست بدون واسطه صورت حکایتگر، اما علم حصولی شناخت اشیاء است به واسطه صورت حکایتگر. هر دو فیلسوف با توجه به مبانی فکری خود قائل به علم حضوری می‌باشد. ملاک علم در دیدگاه ابن‌سینا بر پایه‌ی تجّرد از ماده می‌باشد، در حالی که ملاک علم در دیدگاه سهروردی با توجه به نظام فلسفی خود بر پایه‌ی نور، ظهور و مشاهده می‌باشد، ضمن این که دیدگاه ابن‌سینا را در باب ملاک علم و ادراک نقد می‌کند. در بحث مصادیق علم حضوری می‌توان گفت، نظر به این که ملاک علم در نزد ابن‌سینا تجرّد می‌باشد از این حرف لازم می‌آید که مصادیق علم حضوری هم از دیدگاه وی منحصر در مجرّدات باشد، یعنی هر آن چه که مجرد باشد به ذات خود عالم می‌باشد. در حالی که سهروردی را می‌توان مبدع گسترش مصادیق علم حضوری در تاریخ فلسفه اسلامی دانست، وی علاوه بر این که علم حضوری را در زمینه علم ذات به ذات مطرح نمود، هم چنین علم به ماسوی و غیر و قوای ادراکی را نیز علم حضوری می‌داند. در آخر می‌توان گفت که علم حضوری در نظام فلسفی هر دو فیلسوف یک نقش مهم و اساسی را ایفا می‌کند، تا جایی که می‌توان ادعا نمود علم حضوری بنیان و اساس نظام معرفتی هر دو فیلسوف را تشکیل می‌دهد.
حرکت در عرفان و نقش آن در ظهور تعینات نظام هستی
نویسنده:
سیداحمد حسینی ، ابوالفضل کیاشمشکی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
به نظر حکما «موجود مادی» و به عقیده عرفا «هر موجود صاحب حیات» در حرکت است. خالق هستی که حی حقیقی است، به حرکت حبی، ظهوری، جلائی و استجلائی تجلی می‌یابد. او به‌واسطه حرکت حبی، عالم را عینیت می‌بخشد تا کمال وجود را آشکار نماید. در حرکت جلائی و استجلائی نیز نمایان شدن ذات حق برای ذات و تعینات تصور می‌شود که کمال تام خود را در مقام علمی در حقیقت محمدیه و سپس در مقام عینی و خارجی شهود نماید تا زمینه فطرت تام انسانى و مظهر ذات حق را فراهم سازد. همچنین به‌واسطه حرکت ظهوری، ذات حق می‌طلبد خود را از هویت غیبی و کنز مخفی آشکار نماید تا در همه موجودات با تجلی خاصی ظهور پیدا ‌کند. او در صدد است هر روز با اعطای صورت‌های مختلف و جدید به مخلوقات، خودش را معرفی نماید که در همه‌جا و همه‌چیز جز تجلی او امکان تصور نداشته باشد و انسان حضور حق را در عالم هستی احساس کرده و به این باور برسد که علت بقای هستی تجلی اوست که هر روز به عالم غیبی و عینی حیات می‌بخشد
صفحات :
از صفحه 141 تا 162
فضل زیارة الحسین علیه السلام
نویسنده:
محمد بن علی بن الحسن العلوی الشجری؛ اعداد السید احمد الحسینی؛ باهتمام السید محمود المرعشی
نوع منبع :
کتاب , مدخل اعلام(دانشنامه اعلام) , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: مکتبه آیه الله المرعشی النجفی (ره),
چکیده :
فضل زيارة الحسين(ع)، تألیف محمد بن علی بن حسن علوی شجری (متوفی 445ق)، اثری است حدیثی که نویسنده در آن به بیان موضوع فضیلت زیارت امام حسین(ع) و اقامه عزای آن حضرت و گریه بر مصائب ایشان می‎پردازد. این اثر توسط سید احمد حسینی مورد تحقیق قرار گرفته و منتشر شده است.
 سیر تطور مفهوم «اصول دین» در میان فِرق شیعی زیدیه و اسماعیلیه
نویسنده:
ناصر فروهی،سید احمد حسینی،زهره فصل بهار
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
امروزه مبحث «اصول دین» یکی از مهم‌ترین مباحث کلام اسلامی را تشکیل می‌‌دهد. پرسشی که در این باب وجود دارد آن است که آیا مفهوم «اصول دین» از ابتدا به همین صورت وجود داشته و یا در دورۀ خاصی پدیدار شده و تاریخ خاصی را طی کرده است؟ برای پاسخ به این پرسش باید تاریخ تطور اصول دین، مورد مطالعه قرار گیرد. اندیشه‌‌های کلامی شیعۀ زیدی و اسماعیلی از اندیشه‌‌های متقدم کلام شیعی به حساب می‌‌آیند. به همین دلیل در مقالۀ حاضر، سیر تطور مفهوم اصول دین در کلام شیعۀ زیدی و اسماعیلی مورد بررسی قرار می‌‌گیرد تا علاوه بر آن‌که ریشه‌‌های شکل‌‌گیری این مفهوم در سنت شیعی روشن شود، مبانی تاریخی تطور این مفهوم در کلام شیعۀ امامیه نیز پی‌‌ریزی گردد. آن دسته از آثار زیدیه که به مفهوم اصول دین پرداخته‌‌اند، معمولاً شش مورد را برای این اصول نام می‌‌برند: توحید، عدل، نبوت، امامت، منزلت بین المنزلتین، وعد و وعید. شیعیانِ اسماعیلی هفت مورد را به عنوان اصول دین خود شمرده‌‌اند که عبارتند از: ولایت، طهارت، نماز، زکات، روزه، حج و جهاد. در میان این هفت مورد، مواردی مانند نماز و زکات و حج و جهاد وجود دارد که توسط دیگر فرقه‌‌ها ـ مانند شیعۀ اثنی‌عشری ـ به عنوان فروع دین شناخته می‌‌شود. البته هر یک از این موارد، تاریخ تطور خاص خود را طی کرده است.
صفحات :
از صفحه 1 تا 16
قواعد المرام فی علم الکلام
نویسنده:
کمال الدین ابن میثم البحرانی؛ تحقیق: احمد الحسینی؛ اهتمام: محمود المرعشی
نوع منبع :
کتاب
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی,
چکیده :
قَواعِدُ المَرام فی عِلمِ الکَلام کتابی کلامی و به زبان عربی نوشته ابن میثم بحرانی. مؤلف تلاش می‌کند تا مکاتب متکلمان و فلاسفه را با یکدیگر مقایسه و دیدگاه هر یک را نقد کرده و توضیح دهد. مؤلف کتاب را به ۸ قاعده تقسیم و هر قاعده را به چند رکن و ارکان را به چند بحث دسته‌بندی کرده است. قواعد هشت‌گانه: قاعده اول: مقدمات/ قاعده دوم: احکام کلی معلومات/ قاعده سوم: حدوث عالم/ قاعده چهارم: اثبات خدا و صفات وی/ قاعده پنجم: افعال و اقسام و احکام آن‌ها/ قاعده ششم: نبوت/ قاعده هفتم: معاد/ قاعده هشتم: امامت.
ابطال پذیری پوپرمبنای نظری هوش مصنوعی
نویسنده:
احمد حسینی، مهدی هاشم زاده
نوع منبع :
مقاله
چکیده :
امروزه ابطال­پذیری یکی از معیار­های علمی بودن گزاره­ها محسوب می­شود که کارل پوپر فیلسوف قرن بیستم برای اولین بار آن را در مقابل روش استقراء مطرح ساخت. ابطال­پذیری دارای روش و فرآیند خاصی است که براساس آن گزاره­ای علمی است که قابل ابطال باشد و نظریات جدید با ابطال نظریات قبلی جایگزین آن­ها می­شوند. هوش مصنوعی و ماشین­های یادگیرنده نیز براساس همان فرآیند ابطال­پذیری، اعمال خاص خودش را انجام می­دهد، این امر با تشریح راهبردی که در هوش مصنوعی به کار می­رود روشن می­شود. این نوشتار، ضمن روشن کردن مفاهیم ابطال­پذیری و هوش مصنوعی، و همچنین با بررسی چند نمونه کاربردی از ماشین­های هوشمند، نشان می­دهد که چگونه نظریه ابطال­پذیری پوپر مبنای نظری هوش مصنوعی است.
صفحات :
از صفحه 133 تا 158
جایگاه علم‌النفس از منظر ارسطو و ابن سینا
نویسنده:
احمد حسینی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بر اساس تصور رایج از نفس­شناسی ارسطویی، جایگاه علم­النفس در طبیعیات است. نظریه دیگری نیز می­گوید نفس­شناسی ارسطویی دارای دو بخش عمده است به طوری که بخشی باید در طبیعیات و بخش دیگر در الهیات مطالعه گردد. در این مقاله با چند دلیل نشان داده خواهد شد که بر اساس مبانی علم شناختی خود ارسطو، علم الهی جایگاه مناسبتری برای علم­النفس ارسطویی است. این دلایل می­گویند که از نظر ارسطو، علم الهی علم به جوهر، علت­شناسی و شناخت موجودات مجرد است. از طرفی نفس هم جوهر صوری و به خودی خود مجرد است. به علاوه عباراتی از ارسطو هم موید همین نظریه است. در فلسفه ابن­سینا هم با وجود آنکه خود ابن­سینا مباحث مربوط به نفس را ضمن طبیعیات آورده است نشان داده خواهد شد که از نظر او جایگاه مناسب بحث از علم­النفس در طبیعیات نیست و علم دیگری باید متکفل بحث از نفس باشد.
صفحات :
از صفحه 29 تا 43
علم‌النفس از منظر ابن‌سينا و ابن‌مسكويه
نویسنده:
احمد حسينی، مريم گماری
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مهمترين مبناي فلسفه اخلاق ابن‌مسکويه را نفس‌شناسي او تشکيل ميدهد. ابن‌مسکويه در بحثهاي خود در ارتباط با اخلاق، درصدد شناساندن ويژگي منحصر بفرد انسان است. او اثبات ميکند که در انسان چيزي وجود دارد برتر از بدن جسماني و آن نفس است. انسان بکمک نفس ناطقة خود ميتواند به حيات متعالي آنگونه که شايسته مقام انسانيت است دستيابي انسان به سعادت، نخست نفس مجرد انساني را اثبات ميکند و سپس به بيان ويژگيهاي منحصر بفرد نفس انساني ميپردازد. اما از آنجا که تطبيق و مقايسه به شناخت بهتر نظريات فلسفي کمک ميکند، براي شناخت هرچه بهتر نظريات ابن‌مسکويه، انديشه‌هاي او را در مقايسه با نفس‌شناسي ابن‌سينا قرار داده‌ايم. در نوشتار حاضر نفس از نظر ابن‌مسکويه و ابن‌‌سينا بررسي ميشود و در ذيل آن به چيستي نفس، وجود، حدوث، ارتباط آن با بدن، قواي نفس و بقاي آن اشاره ميگردد.
صفحات :
از صفحه 87 تا 114
جوهر از دیدگاه ارسطو و ابن‌سینا
نویسنده:
احمد حسینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
این رساله در پی آن است تا با مطالعه جوهر – که یک از مهمترین مسایل فلسفه مشایی است – در فلسفه های ارسطو و ابن سینا، جنبه های اساسی تفاوت مابعدالطبیعه های این دو فیلسوف را نشان دهد. ارسطو هم مانند افلاطون، موجود حقیقی را اوسیا می نامد؛ اما آنچه او از اوسیا در ذهن دارد با مثال افلاطونی متفاوت است. از نظر ارسطو، اوسیا، موجودی عینی، یک "این" و قابل اشاره است. جوهر واقعی در نظر ارسطو، موجودی است که در هویت خود مستقل است؛ یعنی چه در وجود و چه در تعریف به موجود دیگری وابسته نیست. هستی واقعی، واقعیت فردی انضمامی است که بالفعل موضوع واقع می شود و خود در هیچ موضوعی نخواهد بود. ارسطو، موجود بودن را همان فعلیت داشتن می داند و برای موجود بودن، اجتماع اجزای ماهیت را شرط لازم و کافی قلمداد می کند. اما از نظر ابن سینا، برای تحقق یک شیء، صرفاً اجتماع اجزای ماهیت آن کافی نیست بلکه اشیا در لایه ای عمیق تر از حقیقتشان که همانا لایه باطنی و وجودی آنهاست، به علت خود وابسته اند. این دقیقاً همان نوآوری فلسفی بود که فلاسفه مسلمان با طرح مساله تمایز مابعدالطبیعی وجود و ماهیت و عروض وجود بر ماهیت ارائه کردند. از نظر ایشان، وجود، واقعاً از ماهیت متمایز است و بر آن عارض می شود. در سنت تفکر فلسفی بعد از فارابی و ابن سینا، گفتمان وجود، جای گفتمان جوهر را می گیرد؛ چرا که در فلسفه ارسطو، موجود، به جوهر و عرض تقسیم می شود و نیز موجود به معنای اولی و نخستین، بر جوهر حمل می شود و به معنای ثانوی بر اعراض. اما در فلسفه ابن سینا، موجود به واجب و ممکن تقسیم می شود و تنها موجودات ممکن دارای دو جنبه واقعی ماهیت و وجودند و این ماهیت ممکنات است که اگر در موضوعی وجود داشته باشد، عرض است و اگر در موضوعی وجود نیابد، جوهر.
  • تعداد رکورد ها : 29