جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 27
تفسیر و حقیقت ... قرائت تفسیری در فرهنگ عرب [کتاب عربی]
نویسنده:
علي حرب
نوع منبع :
کتاب
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
بیروت: دار التنویر,
سخن و سکوت؛ قطعات، مونولوگ ها، دیوان [کتاب عربی]
نویسنده:
محمد بن عبدالجبار نفری؛ تحقیق و تقدیم: قاسم محمد عباس
نوع منبع :
کتاب
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ازمنه للنشر و التوزیع,
التفسير المنير لمعالم التنزيل المسفر عن وجوه محاسن التاويل: مراح لبيد لكشف معنى القرآن المجيد - المجلد 2 (مریم - الناس)
نویسنده:
محمد بن عمر نووي
نوع منبع :
کتاب , آثار مخطوط(خطی) و طبع قدیم , آثار مرجع , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
المطبعة العثمانیة,
چکیده :
اين تفسير كه نام كامل آن« مراح لبيد لكشف معنى القرآن المجيد» است از تفاسير صوفيه به شمار مى‌آيد كه مؤلف در نگارش آن بسيار از فتوحات مكيه محيى الدين بن عربى متأثر بوده است. . به رغم ديگر آثار صوفيه، با رويكرد اشاره‌اى نگارش نيافته است، بلكه مؤلف در سراسر تفسير خود كه شامل تمامى سوره‌هاى قرآن است، به معناى ظاهرى مفردات و عبارات قرآنى پايبند است. موجز و در دو جلد، به زبان عربى نگارش يافته است. اين تفسير با مقدمه‌اى مختصر در بيان اهداف و انگيزه تأليف اثر، آغاز شده و مباحث معمول علوم قرآنى را متعرض نگشته است، مصادر خود و كتب مورد استفاده را بيان مى‌دارد. روش كلى نووى در اين اثر به اين شكل است كه، پس از ذكر نام سوره اطلاعات كلى درباره آن از قبيل، مكى، مدنى بودن، شماره آيات و تعداد كلمات، ارائه مى‌نمايد. آنگاه به شرح و بيان تك واژگان مى‌پردازد. سبك نگارش مؤلف آسان، قابل فهم و موجز است، وى در تطبيق آيات با مصاديق گاه به افراط مى‌گرايد و روايات و شأن نزولهاى غير متقن، بسيار در تفسيرش ديده مى‌شود. در نقل روايات، سند آنها را ذكر نكرده، اشاره‌اى به منبع آنها نيز ندارد، بين صحيح و ضعيف آنها تمييز قائل نمى‌شود، بدين جهت از نقل اسرائيليات و قصه‌هاى جعلى يهود اجتناب نمى‌ورزد. از آن جمله نقل قصه شرك همسر سليمان( ع) و جهل حضرت به آن و عدم تدبر ايشان در اداره حكومت، ذيل آيه 102 سوره بقره. مصنف در مواردى به مسائل حرفى كلمات قرآنى و اعراب و تركيب آنها در جملات مى‌پردازد مانند ذيل آيه 40 سوره اعراف بحث صرفى درباره كلمه« غواش». در قرائت به وجوه مختلف آن و مرويات از تابعين و غير آنها، مى‌پردازد و بدون ترجيح قرائتى معين، بحث را بسط مى‌دهد. و گاه وجوه قرائت را متذكر مى‌شود. درباره رسم الخط برخى كلمات نيز اشارتى دارد مانند ذيل آيه 9 سوره بقره كلمه« يخادعون». مباحث فقهى بر اساس مذهب مشخص مؤلف( شافعى) در ذيل آيات احكام قرآن بدون استدلال و بسط آنها و گاهى با نقل ديدگاه ديگر مذاهب اسلامى، بيان شده است، گاهى نيز به ذكر حكمت احكام مبادرت مى‌ورزد، مانند ذيل آيه 3 سوره مائده درباره حرمت گوشت خنزير. در مسائل اعتقادى و كلامى ديدگاه ايشان، ديدگاه اهل سنت و جماعت است مباحثى نظير، رؤيت خداوند، عرش، گناهان كبيره، جبر و اختيار و- بر اساس آن ديدگاه بيان شده است. با اينكه تفسير نووى، موجز مى‌باشد ولى نقل داستانهاى تاريخ در آن نمايان است مانند ذيل آيه 30 سوره توبه. مفسر، ذيل آيه 61 سوره آل عمران( آيه مباهله) به نقل داستان مباهله پيامبر صلى الله عليه و آله با مسيحيان نجران پرداخته و نام مبارك پنج تن پيامبر( ص)، امام على( ع)، فاطمه( س) و حسنين( ع) را به عنوان شركت كنندگان در مباهله را ذكر مى‌نمايد. ذيل آيه 33 سوره احزاب نيز در نام مبارك حضرت على( ع) و فاطمه( س) و حسنين( ع) را به عنوان مصداق اهل بيت، بيان مى‌دارد. به طور خلاصه بايد گفت كه اين تفسير از تفاسير موجز و مختصرى بوده كه اهتمام مؤلف آن به اين بوده كه از سياق لفظ و بيان مدلول آيه و تفسير آن، ذكر قرائتها و فضل تلاوت آيات و نقل آثار و روايات وارده در معانى آيات و اسباب نزول آنها، خارج نگردد. نووى به سال 1305 ق. از نوشتن اين تفسير فراغت يافت.
تفسیر مهایمی - تبصیر الرحمن و تیسیر المنان ببعض ما یشیر الی اعجاز القرآن
نویسنده:
علی المهایمی
نوع منبع :
کتاب , آثار مرجع
منابع دیجیتالی :
چکیده :
تفسير القرآن المسمى تبصير الرحمن و تيسير المنان، اثر على بن احمد مهائمى، تفسيرى است كه در آن، به نظم قرآن و روابط ميان آيات و سوره‌ها با يكديگر، پرداخته شده است. اين كتاب، به «تفسير رحمانى» يا «تفسير مهائمى» معروف است..[۱] كتاب به زبان عربى و در قرن نهم هجرى نوشته شده است. علماى بزرگى از اين تفسير تجليل كرده‌اند؛ از جمله شيخ عبدالحق محدث دهلوى مى‌نويسد: «تفسير رحمانى به هفت ايجاز و تدقيق موصوف است و تفسير را به قرآن امتزاج داده است». مولانا عبدالحى نيز در اين باره مى‌نويسد: «اين تفسير بر ساير تفاسير، برجستگى دارد. ويژگى اين تفسير آن است كه آيات را چنان به همديگر ارتباط داده است كه انسان بدون خستگى، تمام مجلدات تفسير را مى‌خواند و لذت مى‌برد».
التأويلات النجمية في التفسير الإشاري الصوفي ویلیه عین الحیاة
نویسنده:
شيخ احمد بن عمر بن محمد نجم‌الدين كبرى, علاءالدوله احمد بن محمد سمنانى؛ تحقیق: احمد فريد المريدى
نوع منبع :
کتابشناسی(نمایه کتاب) , کتابخانه عمومی
چکیده :
التأويلات النجمية في التفسير الإشاري الصوفي، اثر شيخ احمد بن عمر بن محمد نجم‌الدين كبرى، همراه با تتمه آن با عنوان «عين الحياة»، اثر علاءالدوله احمد بن محمد سمنانى، با تحقيق شيخ احمد فريد المريدى، تفسير عرفانى قرآن كريم، همراه با اشارات و رموز صوفيانه مى‌باشد كه به زبان عربى و در قرن هفتم هجرى نوشته شده است. صاحب «كشف الظنون» نام اين تفسير را «بحر الحقائق و المعاني في تفسير السبع المثاني» خوانده و ذهبى نام «التأويلات النجمية» را بر آن نهاده است؛ لذا دقيقا و به‌طور مشخص معلوم نيست كه آيا «بحر الحقائق» كتابى جدا از تأويلات است و يا همان مى‌باشد. كتاب با مقدمه‌اى مفصل از محقق آغاز و مطالب در شش جلد تنظيم شده است. نجم‌الدين تا آيه 17 و 18 سوره مبارکه «والذاريات» را كه تفسير و شرح كرد، درگذشت و كتاب او ناتمام ماند. بعد از آن علاءالدوله سمنانى دنباله آن را گرفت، (علاءالدوله سوره «والذاريات» را تكميل نكرد) و تفسير را، از ابتداى سوره «والطور» تا آخر قرآن، در تكميل تفسير نجم‌الدين نوشت. وى همچنين تأويل سوره «الفاتحة» را با آنكه در اصل تفسير نجم‌الدين آمده است، بر آن افزود. تفاوت زيادى بين روش‌هاى اين دو مؤلف در اين تفسير ديده مى‌شود؛ بدين معنى كه آنچه نجم‌الدين نوشته است گاهى تفسير ظاهر است و آنچه هم جنبه تأويلى و اشارى دارد، بسيار آسان و قابل فهم است و حال‌آنكه آنچه علاءالدوله سمنانى نوشته است، به تفسير ظاهر هيچ مربوط نيست و صرفا مبتنى بر قواعد فلسفى صوفيه است و كسى كه در اصطلاحات ايشان وارد نباشد، چيزى از تفسير او نمى‌فهمد. در اين تفسير، نقل و شرح احاديث نبوى يا تمسك و استشهاد بدان‌ها قابل توجه مى‌باشد. اين نكته مسلم است كه احاديث، همچون آيات قرآن، در خدمت تأويلات نویسنده و يا تأييد اصول نظرى وى به كار گرفته شده است؛ گرچه مى‌توان برای تعدادى از احاديثى كه در اين تفسير آمده است مستنداتى حداقل در سطح كتاب‌هایى مانند صحيح بخارى و يا مسلم و يا ساير مسانيد و صحاح اهل سنت يافت، اما بدون شك بخش مهمى از اين احاديث، روايات صوفيه است. همچون برخى تفاسير عرفانى ديگر، در اين تفسير نيز گاهى به كلام بزرگان صوفيه اشاره و از آن‌ها اقوالى ذكر شده است.
سنن التاریخیة فی القرآن
نویسنده:
محمدباقر صدر؛ محقق: محمدجعفر شمس الدين؛ مقدمه نويس: حسن عاصی
نوع منبع :
کتاب
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
دار التعارف للمطبوعات,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
«السنن التاریخیة فی القرآن» تالیف سید محمد باقر صدر و به زبان عربی است. شهید صدر در کتاب «السنن التاریخیة فی القرآن» با روش تفسیر موضوعی به بررسی سنت‌ های تاریخی در قرآن می‌ پردازد. در این کتاب عناصر اجتماعی از منظر قرآن تحلیل و نقش انسان در حرکت تاریخ از دیدگاه قرآن، قرآن و روابط اجتماعی و نیز رابطه دیدگاه قرآنی با تشریع و قانونگذاری اسلامی یا رابطه نظریه قرآنی با قوانین ثابت و متغیر اسلام بررسی می‌ شود. در مقدمه کتاب که به قلم دکتر حسن عاصی نگاشته شده به بررسی روش شهید صدر در تفسیر قرآن پرداخته شده و انواع تفسیر از آغاز پیدایش اسلام نظیر تفسیر ماثور، تفسیر به رای، تفسیر فقهی، تفسیر صوفی و تفسیر فلسفی معرفی شده است. پس از آن به بررسی مفهوم تفسیر و تقسیم آن به دو گونه تفسیر تجزیه‌ ای و تفسیر موضوعی از دیدگاه شهید صدر و ارزش، هدف و شرایط هر یک از این دو روش تفسیری پرداخته شده است.
نگاهی به حقائق التفسیر و زیادات حقائق التفسیر و بررسی پاره ای از آرای محققان در این باب
نویسنده:
اکبر ثبوت
نوع منبع :
مقاله , مدخل آثار(دانشنامه آثار) , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
حقائق التفسیر تألیف ابوعبدالرحمن سُلَمی (330-412 ه.ق) یکی از کهن ترین و مهم ترین تفاسیر عرفانی قرآن کریم است. سلمی در تفسیر اشاری خود، روش تأویل به شیوه ی صوفیان را به کار گرفته و معانیی از آیات قرآن عرضه کرده که با آنچه از ظاهر آنها بر می آید متفاوت است. شیوه ی او در تفسیر و نیز محتویات کتابش مورد اعتراض بسیاری از علمای اهل سنّت قرار گرفته، و برخی از آنها نیز تفسیر او را ارج نهاده اند. بیشترین اقوال نقل شده در حقائق التفسیر متعلق یا منسوب به امام صادق (علیه السلام)، ابن عطاء، حلّاج و ابوالحسن نوری است. سلمی پس از تألیف حقائق التفسیر، منقولات دیگری از امامان و مشایخ طریقت را فراهم آورد و آن را کتاب زیادات حقائق التفسیر نام نهاد. انتشار مجموعه ی تفسیری حقائق التفسیر با استخراج اقوال منسوب به حلّاج از آن در مجموعه ای جداگانه، به اهتمام لویی ماسینیون، در سال 1954 م در پاریس آغاز شده، سپس با همّت پل نویا ادامه یافت. پژوهشهایی نیز از این دو محقّق درباره ی روایات تفسیری مزبور صورت گرفته که به ترتیب در پاریس (1954م) و بیروت (1973م) چاپ شده است. در مقاله ی حاضر، پس از ذکر نکاتی درباره ی حقائق التفسیر، به بررسی و نقد نظریات لوئی ماسینیون و بولس نویا درباره ی روایات تفسیری منسوب به امام صادق (علیه السلام) پرداخته شده، چاپهای مختلف مجموعه ی تفسیری مزبور ذکر گردیده، و در پایان، تحریفات، تصحیف و اغلاط حقایق التفسیر چاپ سیّد عمران شمرده شده و نکته هایی درباره ی زیادات حقائق التفسیر آمده است.
زيادات حقائق التفسير
نویسنده:
ابو عبد الرحمن محمد بن الحسین السلمی؛ حققها وقدم لها: جیرهارد بورینغ
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
بیروت - لبنان: دارالمشرق,
چکیده :
این کتاب بر اساس نسخه خطی منحصر بفردی چاپ گردیده است که در گنجینه کتابخانه غازی خسروبیگ واقع در شهر سارایوو در کشور بوسنی هرزگوین نگهداری می شود. و کتاب تفسیر اصغر سلمی است که درپی تفسیر اکبر یعنی حقائق التفسیر تالیف کرده بود. این کتاب تعداد زیادی از مصادر اصلی گمنام را دربر دارد که بجز در این کتاب یافت نمی شود، و برای شناخت اوائل تصوف بسیار اهمیت دارد. سلمی پس از آنکه تألیف حقایق التفسیر را به پایان برد، به منقولات دیگری از اقوال امامان و مشایخ طریقت برخورد که استفاده از آنها را برای تفسیر عرفانی آیات قرآن مناسب شمرد و آنها را به جای اینکه در لابه لای سطور حقایق التفسیر جای دهد، در کتابی جداگانه آنها را به ترتیب سوره ها و آیات قرآنی فراهم آورد و آن را زیادات حقایق التفسیر نام نهاد. در این کتاب نیز بیشترین اقوالی که در تفسیر آیات قرآن نقل شده متعلّق یا منسوب به امام صادق (علیه السلام) و سهل بن عبدالله تستری و ابن عطاء آدمی است و از اقوال منسوب به امام رضا (علیه السلام) نیز به روایت از پدرش امام کاظم (علیه السلام) بسیار نقل شده و از اقوال امام علی (علیه السلام) و امام باقر (علیه السلام) نیز نمونه هایی در آن می توان یافت. طریق روایت سلمی به امام رضا (علیه السلام) نیز چنین است: احمد بن نصر از عبدالله بن احمد بن عامر و او از پدرش احمد و او از امام رضا. از جمله منقولات وی از امام رضا (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) چهار روایت است که ذیل عبارت قرآنی (شراباً طهوراً) آمده و مضمون آن نزدیک است به روایتی که در پاره ای از منابع عرفانی متأخّر شیعه نقل شده است. زیادات حقایق التفسیر با تحقیق و مقدّمه انگلیسی جیرهارد بوورینگ برای دوّمین بار در سال 1997م. در بیروت چاپ شده است و مصحح در حواشی خود بر این کتاب، در بسیاری از موارد به عرائس البیان تألیف شیخ روزبهان ارجاع داده که این امر نشان دهنده ی استفاده گسترده ی مؤلّف عرائس از تفسیر سلمی است.
تفسير السلمي: حقائق  التفسير - تفسير القرآن العزيز
نویسنده:
أبو عبد الرحمن محمد بن الحسين بن موسى الأزدي السلمي؛ تحقيق: سيد عمران
نوع منبع :
کتاب , آثار مرجع , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
بیروت - لبنان: دارالکتب العلمیة,
چکیده :
دومین تفسیری که بر مشرب اهل تصوف و عرفان نوشته شده، تفسیر ابو عبدالرحمان محمد بن حسین بن موسی ازدی سُلَمی (متوفای 412) است. سلمی از مشایخ و سران صوفیه خراسان بود. در تصوف ید طولایی داشت و در عرفان و علم حقایق موفق و شهره آفاق بود. در حدیث و تفسیر نیز سرآمد بود. حاکم نیشابوری (متوفای 405) در حدیث و ابوالقاسم قشیری (متوفای 465) در تفسیر، از او بهره گرفته اند؛ ابو نعیم اصفهانی (متوفای 430) نیز در سفری که به نیشابور کرد از محضر او بهره برد. این تفسیر از مهمترین تفاسیر اهل تأویل به شمار می رود و سرشارترین منبع برای تفسیرنگاران پس از وی بر مشرب اهل عرفان است. در حقیقت، تفسیر سلمی ادامه کاری است که به دست سهل تستری آغاز شد و ادامه راهی است که پیشینیان اهل تصوف پیموده بودند. سلمی در این تفسیر، از گفته های تفسیری ابن عطا و روایات منقول از امام صادق (علیه السلام) بهره گرفته و در کنار آن، به اقوال مشایخ بزرگ صوفیه و اهل عرفان نیز پرداخته است. در مقدمه - پس از حمد الهی و درود بر محمد و آل او - می گوید: چون دیدم آراستگان به علوم ظاهری، در انواع فوائد قرآنی، همچون قرائات، تفاسیر، مشکلات، احکام، اعراب، لغت، مجمل و مفسر، ناسخ و منسوخ و جز آن پرداخته اند و هیچیک به گردآوری لحن الخطاب آن از نظر اهل حقیقت نپرداخته است، مگر در مواردی پراکنده و بدون ترتیب که منتسب به ابوالعباس بن عطا و مواردی از امام جعفر بن محمد الصادق (علیه السلام) بود؛ خوشم آمد طرفه هایی را نیز که از اهل حقیقت شنیده و پسندیده بودم، کنار آنها بگذارم و اقوال مشایخ اهل طریقت را بر آن بیفزایم و به ترتیب سوره ها در آورم؛ تا جایی که کوشش و تواناییم راه دهد؛ و از خدا خواستم تا در این راه و در همه احوال مرا یاری دهد که او بهترین یاری دهندگان است. وی در این تفسیر، به معانی باطنی (تأویل) پیش از معانی ظاهری (تفسیر) پرداخته و بدین جهت راه نکوهش را به سوی خود گشوده است. از معاصران او و نیز پس از وی کسانی از در معارضه با وی در آمده اند و او را به انواع برچسبها و تهمتها از قبیل بدعت گذاری در دین، تحریف معانی قرآن، جعل حدیث به نفع صوفیان و بالاخره میل به برخی از مذاهب منحرف مانند قرامطه متهم ساخته اند. وقتی از ابو عمرو عثمان بن عبدالرحمان شهرزوری معروف به ابن الصلاح موصلی از تبار کرد (643 - 577) که مقام شیخ الاسلامی دیار خود را داشت، درباره تفاسیر صوفیان سوال شد، گفت: ابو عبدالرحمان سلمی تفسیری دارد که اگر عقیده داشته که تفسیر قرآن است هر آینه کافر شده است... نوشته هایی که ظاهرا کسانی مورد اطمینان از اینان، پیرامون آیات قرآن آورده اند، به عنوان تفسیر یا تبیین معانی قرآن نبوده است، بلکه اینان صرفا به عنوان تنظیر و تمثیل از قرآن بهره گرفته اند؛ مثلا آیه کریمه قاتلوا الذین یلونکم من الکفار را برای جهاد با نفس شاهد گرفته اند؛ ای کاش در این کار تساهل نمی ورزیدند تا مایه التباس نگردد. خطیب بغدادی (متوفای 463) که در زمانی نزدیک به روزگار وی می زیست، از محمد بن یوسف قطان نیشابوری نقل می کند که سلمی، ثقه نیست. خطیب می گوید: وی (سلمی) به نفع صوفیان جعل حدیث می کرد. ابن جوزی (متوفای 597) در کتاب تلبیس ابلیس او را متهم کرده که چیزهایی شگفت آور از داستانهای صوفیان بی آنکه اساسی داشته باشد در تفسیرش نقل کرده است. ابن تیمیه (متوفای 728) او را به جعل و بدعت متهم ساخته، می گوید: آنچه در تفسیرش از امام جعفر بن محمد الصادق روایت کرده است، همگی کذب و افترا بر وی است؛ همان گونه که دیگران بر وی افترا بسته اند. شمس الدین ذهبی (متوفای 748) در تذکرة الحفاظ، (ج 3، ص 1046) می گوید: سلمی تفسیری دارد که فجایع و تأویلات صوفیه را در برگرفته است و در سیر اعلام النبلاء (ج 17، ص 252) می گوید: در نوشته هایش گفته ها و داستانهای جعلی یافت می شود و در تفسیر حقائق التفسیر نیز چیزهایی آورده که هرگز روا نیست. برخی از پیشوایان دین او را از زنادقه باطنیه (اسماعلیه) شمرده اند. ولی برخی آن را عارف حقیقی دانسته اند. از این رو جلال الدین سیوطی (متوفای 911) در کتاب طبقات المفسرین تفسیر سلمی را در ضمن تفاسیر اهل بدعت آورده و گفته است: چون وی بخوبی شناخته نبود، (او را جزو این دسته آوردم). اینها حملاتی است که به این تفسیر و مفسر آن کرده اند. اکنون ببینیم در این تفسیر چه هست که این اندازه مورد هجوم قرار گرفته است؟ گزارشی از تفسیر سلمی؛ این تفسیر، همان گونه که نویسنده در مقدمه آن، یادآور شده، تنها به تأویل آیه های قرآن پرداخته و تا آنجا که توانسته از اقوال اهل عرفان در این زمینه بهره گرفته است. روایات منسوب به امام صادق (علیه السلام) را که در تفسیر باطنی قرآن و تأویل از ایشان نقل شده نیز آورده است که بر حسب شمارش، سیصد و اند (324) مورد است و با عنوان قال جعفر، آنها را یاد می کند. و گاه از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیز روایت می کند. عمده آنکه نسبت دادن این گونه مطالب ناهمگون - که با فهم متعارف سازگاری ندارد - به بزرگان دین و پیشوایان معصوم، هر چند به صورت روی یا قیل باشد، روا نیست. مثلا در تبیین بسم الله می گوید: روی عن النبی صلی الله علیه و آله و سلم: أن الباء بهاء الله و السین سناء الله و المیم مجد الله و از امام علی بن موسی الرضا، از پدرش، از امام صادق (علیهم السلام) نقل می کند که فرمود: الباء بقاؤه و السین أسماؤه و المیم ملکه. فایمان المومن ذکره بأسمائه و العارف فناه عن المملکة بالمالک لها؛ و قال أیضا: بسم، ثلاثة أحرف: باء و سین و میم. فالباء باب النبوه و السین سر النبوة التی أسر النبی صلی الله علیه و آله و سلم به الی خواص أمته و المیم مملکة الدین الذی یعم الابیض و الاسود. و در لفظ جلاله (الله) نیز از طریق علی بن موسی الرضا از پدرش از امام صادق (علیهم السلام) روایت می کند که الله، اسم تام است؛ زیرا از چهار حرف، تشکیل شده است: الف، عمود و ستون توحید است؛ لام اول، لوح فهم است، لام دوم، لوح نبوت است و هاء، نهایت در اشاره است. ملاحظه می شود که چه مطالب بی پایه ای به مقام عصمت نسبت داده شده که نه فقط افترا و کذب است، بلکه مقام والای علمی و بینش سرشار امام معصوم از احتمال صدور چنین گفته های تهی بری است. اساسا از بی مایگی است که باء حرف جر و اسم را، یک ماده پنداشته اند! و همچنین الف و لام لفظ جلاله را که از ریشه اله جداست، را مندمج و به هم پیوسته گمان کنند! صدور این گونه گفته های حساب نشده از سران صوفیه مانند شبلی و جنید و ابن عطا و واسطی و دیگران که از آنان نیز نقل کرده، دور نیست و با شیوه آنان در ابهام گویی یا نامفهوم گویی سازگار است؛ ولی نسبت دادن آن به معصومین (علیهم السلام) کاملا جفاست. شاهد مدعا آنکه نزدیکترین افراد به ابو عبدالرحمان سلمی، دست پرورده و شاگرد وی ابوالقاسم قشیری نیشابوری، در تفسیرش لطائف الاشارات - که بر مشرب اهل عرفان نوشته و از محضر درس همین استاد بهره گرفته است - هیچیک از این گزافه ها را نیاورده، چه رسد به اینکه به امام معصوم نسبت داده باشد؛ بلکه به گونه ای معقول گفته است: برخی اهل حال، از شنیدن باء بر و عنایت حق را درباره اولیایش به یاد می آورند؛ و از سین، سر او با برگزیدگانش؛ و از میم منت او بر اهل ولایت و مقربان درگاهش؛ و از بر او به سر او پی می برند؛ و از منت او حرمت دستور او را نگاه می دارند؛ و به وسیله او، قدر او را می دانند و برخی هنگام شنیدن بسم الله، از باء برائت ساحت قدس الهی را از هر زشتی دریافت می کنند؛ و از سین سلامت او را از هر عیب و نقص؛ و از میم مجد و عظمت او را و دیگران، از باء بهای او را؛ و از سین سنای (پرتو نور) او را؛ و از میم ملک و ملکوت او را به یاد می آورند. ببینید چگونه هوشمندانه، چیزی را بر قرآن تحمیل نمی کند و در عین حال، گفتار عارفان را با عنوان یادآور می آورد نه به عنوان تفسیر و تأویل آیات و این، شایسته ترین راه است که برگزیده است و بدین جهت تفسیر عرفانی او از برگزیده ترین و سالمترین تفسیر اهل عرفان به شمار می رود. این تفسیر، مجموعه ای است از گفته های تفسیری ابوالعباس ابن عطای آدمی (از سران و اقطاب اهل تصوف و عرفان در عصر خویش) که عمده تفسیر او را تشکیل می دهد و سراسر قرآن را به گونه ای پراکنده و گسسته فرا گرفته است. او، مختصری از گفته های ابوالحسین نوری و از آن بیشتر، گفته های منصور حلاج را با عنوان قال الحسین یاد می کند؛ علاوه بر روایات منقول از امام جعفر بن محمد صادق (علیه السلام) و برخی گفته های دیگر. این تفسیر، آمیخته ای از گفته های هنجار و نابهنجار افراد گوناگون است که گرد آورنده هیچگونه تعهدی به درستی و نادرستی آن از خود نشان نمی دهد؛ مثلا ذیل آیه انی جاعل فی الارض خلیفة از ابن عطا نقل می کند که فرشتگان، دعاوی خویش را وسیله ای در پیشگاه پروردگار قرار دادند ولی خداوند به آتش دستور داد آنان را بسوزد؛ آتش در یک لحظه هزاران نفر از آنان را سوخت؛ سپس از در عجز در آمدند و گفتند: سبحانک لا علم لنا در ذیل آیه و لا تقربا هذه الشجرة نیز از وی نقل می کند که: آدم، از جنس آن درخت منع گردید، ولی آدم گمان بد که تنها از آن درخت مورد اشاره، منع شده است؛ لذا از درختی دیگر از همان جنس خورد و فراموش کرد که سرپیچی کرده و فرمان را نگاه نداشته است؛ ولی تعمد بر مخالفت نداشت؛ لذا خداوند درباره اش فرمود: فنسی ولم نجد له عزما. ملاحظه می شود که سخن اول، رجماً بالغیب بوده و کاملا بی اساس و بی اعتبار است ولی سخن دوم، صحیح و معقول به نظر می آید؛ و نوعا مطالبی را که از ابن عطا نقل می کند از قسم دوم است و غالبا نامعقول به نظر نمی رسد؛ لذا نقل این آثار، کم و بیش بی فایده نیست. همچنین از سیصد و اند موردی که از امام جعفر بن محمد الصادق (علیه السلام) نقل کرده، جز چند مورد، بقیه سودمند و گاه کاملا ناب است؛ مثلا ذیل ألحمد لله نقل می کند که فرمود: هر کس خدا را آن گونه که خود وصف کرده ستایش کند، سپاس گزارده است؛ زیرا حمد، حاء است و میم و دال. حاء، از وحدانیت حکایت دارد؛ میم از ملک و دال از دیمومیت؛ پس هر که او را به وحدانیت و دیمومیت و ملک شناخت، درست شناخته است. نیز نقل می کند که از وی درباره ألحمد لله رب العالمین سوال شد، فرمود: معنای آن سپاسگزاری از خداست. اوست که نعمتهای خود را بر همه خلایق ارزانی داشته و در امور آنان حسن تدبیر و با آنان مدارا کرده است. الف الحمد از آلاء سرچشمه گرفته است؛ لام از لطف اوست که حلاوت عطوفت خود را به آنان چشاند و جام بر خود را به آنان نوشاند؛ حاء از حمدست؛ که خود در ازل خویشتن را ستایش کرد؛ میم از مجد و عظمت اوست که خلایق را به نور قدس خود آراست؛ دال از دین اسلام است که خود سلام و دارالاسلام است و درود و تحیت آنان در آن، برای مسلمانان که در این خانه سلامت و آرامش هستند، آسایش و سلامت می آورد،. این گونه مطالب ناهمگون و نامفهوم را سرهم کردن و نسبت دادن به مقام عصمت، تأسف آور است. همچنین در ذیل آیه و اذ جعلنا البیت مثابة للناس و أمنا از آن حضرت چنین نقل می کند: بیت در اینجا، محمد است که هر که به او ایمان آورد و نبوت او را بپذیرد، در وادی امن گام نهاده است. در ذیل آیه ان الصفا و المروة من شعائر الله نیز می گوید: صفا، روح انسانی است که از هرگونه آلایش، پاک و صافی شده؛ و مروه، نفس آدمی است که در خدمت مولا مروت و نرمش یافته است و نیز از او نقل می کند که: صفا، صفای عرفان است و مروه، مروه عارفان. در ذیل آیه فانبحست منه اثنتا عشرة عینا از آن حضرت چنین نقل می کند: از مقام معرفت، دوازده چشمه جوشیدن گرفت: چشمه توحید، چشمه عبودیت و سرور، چشمه اخلاص، چشمه صدق، چشمه تواضع، چشمه رضا و تسلیم، چشمه آرامش و وقار، چشمه سخاوت و اطمینان به خدا، چشمه یقین، چشمه عقل، چشمه محبت و چشمه انس و خلوت. روشن است که این گونه مطالب، بیشتر به بافته های صوفیان می ماند تا گفته امام معصوم! عجیبتر آنکه ذیل آیه ألیوم أکملت لکم دینکم می گوید: امام فرمود: الیوم، اشاره است به روز بعثت پیامبر برای رسالت به سوی خلق این سخن، عکس مقصود آیه را می رساند؛ چگونه روز اکمال با روز آغاز، اشتباه گرفته شده است؟! پس این گفته، جز افترایی بر امام (علیه السلام) نیست. از این مطالب نپذیرفتنی، در این کتاب، فراوان دیده می شود. اما مطالبی نیز که به امام نسبت داده و تا حدودی می توان آنها را پذیرفت کم نیست. در ذیل آیه قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی از امام نقل می کند که: سر و نهان راستان را به متابعت و پیروی از محمد صلی الله علیه و آله و سلم مُقَیَّد کرده است تا بدانند هر اندازه که بر مدارج عرفان بالا روند و به مراتب معرفت آراسته گردند، هرگز نمی توانند از او (محمد صلی الله علیه و آله و سلم) پیشی گیرند؛ بلکه نمی توانند به گرد پای او برسند؛ یعنی ناگزیرند از وی پیروی کنند و سر تسلیم بر درگاه شریعت او نهاده به دنبال او حرکت کنند. در ذیل آیه یأمرون بالمعروف می گوید: آن حضرت فرموده است: المعروف هو موافقة الکتاب و السنة و در ذیل آیه من یطع الرسول فقد أطاع الله نقل می کند که فرموده است: من عرفک بالرسالة و النبوة فقد عرفنی بالربوبیة و الالهیة؛ و در ذیل آیه یغفر لمن یشاء و یعذب من یشاء می گوید: چنین فرموده است: یغفر لمن یشاء فضلا و یعذب من یشاء عدلا؛ و در ذیل آیه و أیده بجنود لم تروها از آن حضرت چنین نقل می کند: ذلک جنود الیقین والثقة بالله و التوکل علی الله؛ و در ذیل آیه و الله یدعو الی دارالسلام و یهدی من یشاء الی صراط مستقیم می گوید: چنین فرموده است: الدعوة عامة و الهدایة خاصة؛ که سخنی کاملا راست و مطابق با ظاهر آیه است؛ زیرا خداوند دو گونه هدایت دارد: عام و خاص؛ مانند رحمت که سرمنشأ هدایت است و دو گونه است: رحمت فراگیر و رحمت ویژه: و رحمتی وسعت کل شی ء فسأکتبها للذین یتقون؛ لذا خداوند دو صفت دارد: رحمان (مهر گستر) و رحیم (مهرورز.) خلاصه اینکه، رطب و یابس در این تفسیر زیاده دیده می شود و خواننده آن باید آگاه، بینا و دقیق باشد. ضمنا پوشیده نباشد که مفسر محترم، مشرب کلامی جبری گری خویش را در کنار صوفی گری از یاد نبرده، گاه و بی گاه از آن دم می زند. (البته، عمده عارفان اهل سنت، جبرگرا هستند.) در ذیل آیه یرید الله أن لا یجعل لهم حظا فی الاخرة می گوید: شغلهم فیما فیه هلاکهم، من تدبیر أنفسهم و طلب معاشهم؛ و قد سبق القضاء فیهم فلا تغییر و لا تبدیل: آنان را به آنچه هلاکتشان در آن است مشغول داشته است: آنان را به پرداختن به خویش و کوشش در زندگی وا داشته است تا از اندیشیدن درباره زندگی جاوید بازشان دارد؛ زیرا قضای الهی - که در آن، تغییر و تبدیلی نیست - در ازل چنین تقدیر کرده است: جف القلم بما هو کائن! از این گونه شطحیات (لغزشهای گفتاری) در این تفسیر - همانند دیگر تفاسیر صوفیان تندرو - بسیار یافت می شود.
  • تعداد رکورد ها : 27