جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 27
نقد و بررسی دیدگاه تامس نیگل درباره معنای زندگی
نویسنده:
ناظم صفری گنهرانی ، محمد رعایت جهرمی ، محمدحسن حیدری ، علینقی باقرشاهی
نوع منبع :
مقاله , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات)
منابع دیجیتالی :
چکیده :
از نظر نیگل، زندگی از یک دیدگاه ذهنی(درونی)، به­طوراجتناب­ناپذیری غیرقابل­شک و جدی است و از یک دیدگاه عینی(بیرونی)، قابل­شک­وتردید، غیرقابل­توجیه، دلبخواهانه، تصادفی و غیرجدی است. عبث­بودن زندگی به این معنا نیست که زندگی هیچ ارزش و اهمیتی ندارد، هیچ­ نقش و کارکردی برای آن متصور نیست، یا فاقد هرگونه هدف و غایت است، بلکه به این معنا است که اتفاقا از منظر ذهنی، زندگی ارزش­مندترین و مهم­ترین چیزی است که وجود دارد، اما مسئله اصلی این است که هرگونه معنایی که برای زندگی کشف یا جعل کنیم، آن معنا، از منظری ابدی، دلبخواهانه است. بنابراین زندگی عبث است نه به دلیل اینکه، از منظر آینده­ای دور، بی­اهمیت است یا در مقایسه با کیهان ذره­ای و دمی بیش نیست و با مرگ نیست و نابود می­شود و جاوید نیست. بلکه حتی اگر انسان، کل فضا و زمان را پر کند باز مساله، حل­نشده باقی می­ماند. نوشتار حاضر بر آن است تا مولفه­های کلیدی نظرگاه نیگل یعنی اجتناب­ناپذیری شک­وتردید، غیرقابل­توجیه­بودن زندگی و ابطال­ناپذیربودن استدلال فوق و ترجیح دیدگاه عینی بر دیدگاه ذهنی را مورد نقد و بررسی قرار دهد.
صفحات :
از صفحه 213 تا 231
نظریه‌های مختلف شیء و تاثیر آن‌ها در تبیین آگاهی
نویسنده:
مجتبی جعفری ، محمد رعایت جهرمی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در پدیدارشناسیِ هوسرل بیش از آنکه از جهتِ موضوعیّت داشتن در آگاهی به سوژه نگریسته شود، به آن به صورت یک اصلِ مسلّم یا شهود نگریسته شده، و این نکته مغفول مانده است که سوژه خودش به عنوانِ محتوای شناختِ ما چه جایگاهی دارد؛ آیا ما خود را صاحبِ سوژه می‌دانیم؟ یا خودمان را سوژه‌ای می‌دانیم که مقابل نهادِ ابژه است؟ این دو ایده‌هایی گمراه‌کننده­‌اند! ما نه سوژه‌ایم و نه صاحب آن؛ ما یک عنصرِ میانِ مفاهیم را برگزیده‌ایم و بر آن نامِ سوژه نهاده‌ایم، این امری تصادفی نیست بلکه تنها جدا کردنِ یک «مجموعه‌ی ارجاع» از دیگر «ارجاع» ها است که ما آن را به درونِ خویش می‌کشیم؛ دال‌هایِ محض بی آنکه «چیزی» یا «حتی» مفهومی، مدلول آن‌ها باشند و به لحاظِ محتوا به تنهایی التفاتِ تهی‌اند، صرفِ حساسیتِ ما را به کار می‌اندازد بی‌آنکه چیزی ارائه کنند. در این مقاله ما جهت نگرش‌مان را تغییر می‌دهیم، یعنی از اولویت سوژه، به سوی عاملیت شیء در آگاهی به مثابه حوزۀ مالکیت، میان ما و دیگر اشیاء و یا دیگر اذهان تغییر جهت می‌دهیم.
صفحات :
از صفحه 161 تا 183
تحلیل و بررسی تحول مفهوم Subjectivity به Inter-Subjectivity و جهان به زیست جهان در نظریه‌های صدق
نویسنده:
زهرا یاوری عادل ، محمد رعایت جهرمی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
تمرکز بر مقولات معیار صدق و کذب و چیستی آن به­عنوان یکی از کلیدی‌ترین مباحث در حوزۀ معرفت­شناسی، همواره مطرح بوده و است. تطابق (Correspondence)، انسجام (Coherence)، عمل‌گرایی (Pragmatism)، نسبیت (Relativism) و نظریۀ حشو اظهاری (Assertively Redundancy)، اصلی‌ترین نظریه‌های صدق در تاریخ تفکراند. در تلقی تطابقی، معناداری در گرو تطابق با واقع است. فراروی از انسجام منطقی و تمرکز بر انسجام سازمانی و دستگاهی، محور رویکرد دوم است. عمل‌گرایان نیز فایده‌انگارانه، کارکرد را معیار ارزیابی گزاره‌ها می‌انگارند. تنوعِ تلقی نسبی‌انگاران نیز مولود تمرکز بر تفاوت ساختارهای ادراکی در انفعال از متعلق بیرونی است. در نهایت، نظریۀ حشو اظهاری برای صدق، استقلالی قائل نیست. ریشۀ تنوع و تفاوت نظریات مذکور را باید در کیفیت تبیینِ نسبت میان فاعل و متعلق شناخت جست. نوشتار حاضر بر آن است تا با تمرکز بر برخی جریان­ها و اندیشمندان تاثیرگذارِ دو جریان قاره‌ای و تحلیلی، به تحلیل و بررسی مفاهیم و شاخصه‌هایی بپردازد که در تطور نظریات صدق تاثیرگذار بوده و بیشترین نقش را در تحول مفاهیم Subjectivity و جهان به Inter-subjectivity و زیست­جهان داشته‌اند و این­که چگونه نسبت میان فاعل و متعلق شناخت از رابطه به ترابط دگرگون شده است.
صفحات :
از صفحه 475 تا 504
پدیدارشناسیِ ساختارِ صوری سوژه در نظام‌های ساختار باور
نویسنده:
مجتبی جعفری ، محمد رعایت جهرمی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ساختار صوری سوژه در سطح گسترده‌ای قابل بحث است، چرا که اساس سوژه در تمایز من/ جهان شکل گرفته و چگونه ساختار صوری می‌تواند بدون جدایی افکندن میان این و آن و افزودن امور انضمامیِ متکثر پایدار بماند؟ سوژه در ابتدای امر تنها فضایی خالی است که به غیر، مجالِ ورود می‌دهد، نمی‌توان مشخص کرد که این نفوذ سوژه است یا نفوذ شیء اما به هر صورت ساختاری است که پای غیر را به امر نفسانی باز می‌کند و مرحله‌ی بیگانگی را رقم می‌زند مرحله ای که برای ظهورِ صوریِ سوژه ضروری است. سوژه تداومِ تحلیلیِ این تصور است که مبنای آگاهی از هیچ بستری برنخواسته و گاه آغازی کاملا تهی دارد، ما این را پذیرفتیم، چرا که سوژه هرچند در مقام خیال، اما نقشی بسیار پررنگ دارد و از طرف دیگر اگر برای ظهورِ سوژه عقیده به بستری داشته‌باشیم، امکانِ دریافت طبیعیِ آگاهی را به صورتی که سوژه آن را تنها با پدید آمدن و ناپدید شدن ایجاد می‌کند، از دست می‌دهیم (نقشِ کاتالیزوریِ سوژه). پس سوژه نه تاریخی است و نه زبانی، زیرا اساسِ پیوند طبیعی و ارجاع‌های طبیعی ربطی به تاریخ و زبان ندارد اما نکته‌ی مهم اینجاست که سوژه جهان را به ورطه‌ی ساحتِ نمادین و قابل ادراک می‌کشد و این یعنی نشانه‌ها را به صورتِ گسترده واردِ سطح آگاهی می‌کند و آنجا که چیزی نمادین نشود ناخودآگاه باقی می‌ماند.
صفحات :
از صفحه 87 تا 108
تحلیل فلسفی رومانتیسیسم آلمانی در آیینه فلسفه قاره‌ای معاصر
نویسنده:
بهنام قومنجانی ، محمد رعایت جهرمی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
طرح اساسی نوشتارِ حاضر بر مبنای مسأله چگونگی نسبت رومانتیسیسم فلسفی با فلسفه روشنگری و ضد روشنگری از یک سو و نحوه تاثیرگذاری کلیدواژگان و تعابیر اندیشه‌ای این جنبش بر فلسفه قاره‌ای معاصر، پی‌ریزی شده است. فرض بر این است که رومانتیسیسم فلسفی کوشش می‌کند تا با ایجاد سنتزی میان فلسفه روشنگری و جنبش‌های ضدِ روشنگری به تعادلی میان اومانیسم و خردگرایی مدرن با ارزش‌های سنتی و ضد مدرن دست یابد. این در حالی است که کلیدِ مهم این سنتز رومانتیک را باید در نگرشِ خاصِ رومانتیسیسم به فلسفه زیبایی‌ شناسی و هنر جستجو کرد. در پیگیری مقصودِ مذکور، ضمن بررسی تبارشناسانه و تاریخی، نسبتِ تعابیِر کلیدی و مهّمِ سنّتِ رومانتیسیسم آلمانی با فلسفه قاره‌ای معاصر، مورد واکاوی قرار خواهد گرفت: علم گرایی پوزیتیویستی افراطی و مشیِ ضدِ فلسفی آن که برآمده از عقلانیت ابزاری است؛ همچنین رویکردهای شبه فلسفی و شبه علمی پست‌ مدرنیسم در نسبت با احساسی‌گری رُمانتیک.
صفحات :
از صفحه 215 تا 240
تأملی در فلسفة تحلیلی و قاره‌ای؛ نهیلیسم، میراثی از عصر روشنگری
نویسنده:
حامد موانیه ای ، محمد رعایت جهرمی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در این نوشتار تلاش بر آن داریم تا با تأکید بر زمینه و زمانه‌ای که منجر به پیدایش دو نحلة تحلیلی و قاره‌ای گردید به بررسی خاستگاه‌های اصلی و بنیادیِ پیدایش آن‌ها در فلسفة کانت و چالش‌ها و نقاط ضعف و قوت آن‌ها نزدیک شویم تا هم به وجوه ایجابی و سازنده و هم به وجوه سلبی میراث فلسفی کانت بپردازیم. در راه نیل به این مقصود ابتدا از شرح اجمالی برخی ویژگی‌ها و افتراقات این دو نحلة فلسفی آغازیده و سپس با پرداختن به برخی مقدمات لازم، سراغ کلیت فلسفة کانت رفته تا از مدخل عمارت مستحکم فلسفی او به دو خروجی کلانِ تحلیلی و قاره‌ای برسیم. بدین سیاق از نزاع حکمت و شناخت در تعریف «فلسفه» تا دوالیسم «نومن-فنومن» کانت پیش خواهیم رفت و به میراث ناخواندة فلسفة او یعنی «نهیلیسم» نزدیک می‌شویم تا مواجهة دو نحلة بزرگ تحلیلی و قاره‌ای را به بوتة بررسی و آزمون بگذاریم. در پایان نیز تلاش می‌کنیم گمانه‌هایی چند را در خصوص ضرورت همراهی و هم‌یاری دستاوردهای هر دو نحله، مطرح سازیم.
صفحات :
از صفحه 717 تا 735
تأثیر فلسفه‌ی نقّادیِ کانت بر صورت‌بنیادی (فُرمالیسم) در موسیقی
نویسنده:
سید شهاب الدین طالقانی اصفهانی ، سید محمد حکاک ، محمدحسن حیدری ، محمد رعایت جهرمی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ادوارد هانسلیک، نخستین متفکر صورت‌بنیاد یا فُرمالیست در حوزۀ موسیقی، بر آن بود که موسیقی صورت‌ها یا فُرم‌های متحرک طنین‌ها یا نُت‌هاست. وی این گزاره را مبنا قرار می‌دهد و چنین استدلال می‌کند که موسیقی چیزی جز فرم نیست و محتوا یا درون‌مایه‌ای بیرون از فرم یا صورت خود ندارد. ازاین‌رو، موسیقی نمی‌تواند احساسی را که از بیرون بر آن وارد می‌شود بیان کند، بلکه اگر احساسی نیز وجود دارد، برآیند خود صورت‌ها و ساختار موسیقی است. تفاوت موسیقی با دیگر هنرها در همین است که نمی‌تواند بازنمایندۀ واقعیت باشد. بنابراین، قضاوت زیباشناختی دربارۀ موسیقی باید اندیشه‌ورزانه و مبتنی بر تأمّل باشد و نه احساس. درون‌مایۀ موسیقی نیز نمی‌تواند مفهومی باشد و ،ازاین‌رو، زیبایی موسیقی غایتمند نیست و امری خودمختار و خودبسنده است. ردّپای تمام این اندیشه‌های هانسلیک را می‌توان در نقد سوم ایمانوئل کانت با عنوان سنجش داوری زیباشناختی یافت. کانت بر آن بود که زیبایی در صورت پدیده‌هاست و هرگونه داوری زیباشناختی باید صرفاً برمبنای صورت انجام پذیرد. همچنین کانت اعتقاد دارد که قضاوت زیباشناسانه نباید برمبنای غرض و علاقۀ شخصی و یا غایتی خاص باشد، بلکه باید کلیت و عمومیت داشته باشد تا بتواند به‌مثابۀ حکمی کلی عرضه گردد، یعنی احساسات فردی و شخصی نباید در قضاوت دخیل گردد. رویکرد هانسلیک به نقد موسیقی نیز بر همین مبناست.
صفحات :
از صفحه 167 تا 180
امکان‌سنجی تأثیرکاتارسیس بر مخاطب تراژدی در نسبت با نظریه حرکت جوهری ملاصدرا
نویسنده:
محمدمهدی بهرامی ، محمد رعایت جهرمی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
هر اثر نمایشی با عناصر ویژه‌ای که در بر دارد در صدد آن است که بهترین نوع ارتباط را با مخاطب خویش برقرار نموده و وجوه مختلف انسانی او را درگستره‌ای از تار و پود فهم و تجربه در حوزه تماشا به چالش بکشد! پرسش اینجاست که این نوع مواجهه چگونه می‌تواند این‌گونه بر روح و جان آدمی مؤثر واقع گردیده و لااقل فراتر از آنچه در آغاز، درام تصور می‌شده عمل نماید؟ کاتارسیس مفهومی است که برای اولین بار به صورت امری انضمامی توسط ارسطو در تراژدی ‌و به تبع آن درآثار دراماتیک، به‌ صورت‌ جدی‌ مطرح‌ شده، وارد مفاهیم‌کلان فلسفه غرب شده و متفکرین، ازگذشته تا به امروز مباحث و رویکردهای مختلفی را برای تبیین آن ارائه داده‌اند. بر همین اساس یکی از رویکردهایی‌که می‌تواند در این زمینه مورد بحث و توجه قرارگیرد، اصل حرکت جوهری ملاصدرا است. از نظر او حدوث تدریجی حقیقتِ جوهر است و این امر به صورت حرکت تدریجی شیء از قوه به فعل صورت می‌پذیرد. او حرکت ‌جوهری را فرایندی مبتنی بر وحدت اتصالی می‌داند؛ به این معنا که از نظر ملاصدرا جهان با تمام اجزایش، در سیلان و جریان دائمی به سر می‌برد. موضوع محوری نوشتار حاضر از این قرار است که آیا کاتارسیس می‌تواند با تأثیر بر جوهر آدمی، باعث حرکت او به سوی تعالی شده و شأن وجودی‌اش را در سیری تطوری که در مدار زمان و مکان در صیرورت است ارتقاء بخشد؟
صفحات :
از صفحه 107 تا 122
نسبت اروس، تخنه و فلسفه در دو محاورة¬ مهمانی و فدروس افلاطون (با تأکید بر نقد آراء ولاستوس و نوسباوم)
نویسنده:
جاويدكاظمي ، سیدمحمدحکاک ، علي‌نقي باقرشاهي ، محمد رعايت جهرمي
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
«اروس» بعنوان خدای عشق یونانی، علاوه بر معاني مختلفی که در تاریخ اساطیری و فلسفی پیش از سقراط داشته، در فلسفة افلاطون نیز با تعابیر گوناگوني آمده است. این تنوع معانی سبب شده كه مفسران وی در تفسیر آن مرتكب خطا شوند؛ از جمله در ترجمة اروس به عشق. ¬¬¬¬در مقالة حاضر به بررسی معناي اروس در دو محاورة مهمانی و فدروس افلاطون، و ارتباط آن با «فلسفه» و «تخنه» پرداخته شده است. اروس در محاورة مهمانی، پس از بیان چند معنای مختلف، سرانجام بمعناي اشتیاق و آرزو به مشاهدة زیبایی مطلق بکار رفته که در حقیقت همان فلسفه است، چراکه در انديشة افلاطون، تفاوت میان ايدة خیر (که فلسفه انگيزه‌يي برای مشاهدة آن است) و ايدة زیبایی، تفاوتی اعتباری است؛ بدین معنا که ايدة خیر و زیبایی مطلق یک حقیقتند که از دو دریچه به آن نگریسته شده است. حال از آنجا‌که دیالکتیک ـ یعنی فعالیتی که در آن جزئیات کثیر از واحد، و واحد از جزئیات کثیر شناخته ميشود ـ در محاورة فدروس بعنوان ابزار تخنه (Technites) معرفی شده، ميتوان چنین نتیجه گرفت که عاشق افلاطونی ـ بمعنایی كه در این مقاله مطرح شده ـ و فیلسوف جز از طریق تخنه به درک ايدة زیبا (یا خیر) نائل نخواهند شد. تحلیل مباحث مقاله، با تکیه بر نقد آراء دو مفسر افلاطون، پروفسور گرگوری ولاستوس و مارتا نوسباوم، انجام خواهد شد.
صفحات :
از صفحه 67 تا 92
«معماری بهمثابۀ فلسفه» معماری سالینگاروس در آیینۀ زیباییشناسی کانت
نویسنده:
جاوید کاظمی ، محمد رعایت جهرمی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
نسبت میان مبانی ریاضی و خلّاقیت در طراحی معماری اهمیت فراوانی دارد. براساس دیدگاه معمارانی چون سالینگاروس صرفاً با رجوع به ریاضیات، می‌توان طرحی را ارائه و حتی شهری را بنا کرد؛ اما کانت در کتاب نقد قوۀ حکم، بر آن است که در خلق یک شیء، که بتواند ابژۀ زیبایی‌شناختی باشد، نیازمند یک نابغه هستیم؛ یعنی کسی که براساس ایده‌های نو و نه صرفاً قوانین ازپیش‌موجود، مانند قواعد ریاضی به خلق شیء اقدام می‌کند. در غیر این صورت، سازۀ مذکور نه‌تنها اثر هنری نیست، بلکه ابژۀ زیبایی‌شناختی نیز نیست. به‌این‌معنا که ما نمی‌توانیم حکم خود را دارایِ چنان کلیتی بدانیم که دیگران را نیز دربرگیرد. یعنی نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که دیگران نیز آن لذت را دریافته باشند؛ بنابراین، این سازه‌ها به‌عنوان اموری مطبوع در نظر گرفته خواهند شد؛ نه اموری زیبا. پژوهش حاضر، در پی ارزش‌گذاری میان سبک‌های مختلف معماری نیست و صرفاً خوانشی کانتی از دیدگاهِ سالینگاروس و امثالِ وی در حوزۀ معماری ارائه می‌دهد.
صفحات :
از صفحه 121 تا 136
  • تعداد رکورد ها : 27