جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 21
مواجهه قرآن با سنن اجتماعی جاهلی با تاکید بر اندیشه‏ های علامه طباطبایی (ره)
نویسنده:
محمد سلطانیه، محمد قائمی نیک
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
سنت اجتماعی همان طریقهٔ معمول و رایج است که عادتاً بین مردم جاری است. این سنت‌ها غالباً تداوم دارند و تکرارپذیرند و بیانگر قوانین حاکم بر پدیده‌ها و زنـدگی اجتماعی و روابط میان افراد و گروه‌ها هستند. این مقاله با رویکرد تحلیلی و نظری و با هدف استخراج سبک قرآن در تغییر دادن سنت‌های اجتماعیِ ناسازگار با آموزه‌های قرآن و با تمرکز بر آرای علامه طباطبایی نگاشته شده است. قرآن با ارائۀ روش‌هایی مثل ایجاد انگیزه براساس دو عامل انتخاب و آگاهی، پذیرش عمومی را مبنای تغییر در جامعه قرار داده است و با تغییر نگرش‌ها، خطوط فکری و تمایلات علمی و عملی، انسان را مطابق با ارزش‌های الهی جامعه‌پذیر کرده است. این مقاله با روش توصیفی‌تحلیلی به موضوع سبک قرآن در تغییر آداب و سنت‌های جاهلی پرداخته است. یافته‌های این مقاله بیانگر آن است که روش قرآن کریم برای تغییر آداب و سنت‌های اجتماعی از بین بردن عقاید نادرست در جامعه، تغییر زیرساخت‌های فکری مردم براساس آموزه توحید و یکتاپرستی، معاد، واقع‌نگری و اعتدال، رفع تبعیض و بسط عدالت اجتماعی و بسط مکارم اخلاق است. نتیجۀ روش قرآن، اصلاح بینش و تحول بنیادین جامعۀ صدر اسلام بود و نشان می‌دهد که این نوع تغییر، در همۀ جوامع امکان پیاده‌سازی دارد.
صفحات :
از صفحه 137 تا 164
تحلیل ارتباطات انسانی در سوره انفال مبتنی بر نظریه استخلاف
نویسنده:
محمد سلطانیه، محمدرضا قائمی نیک، محمد رفیق
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
قرآن از قوانین الزامآوری سخن گفته است که از آنها به سُنن تعبیر کرده که در علوم اجتماعی به آن سنتهای اجتماعی گفته میشود. بر اساس دیدگاه اجتماعی شهید صدر، سه عنصر طبیعت، انسان و رابطه آنها، جامعه را تشکیل میدهند که از این رابطه بر اساس مبانی قرآنی شهید صدر، به استخلاف تعبیر شده است. مسئله این پژوهش فهم چگونگی نوع رابطه انسان با دیگر انسانها بر اساس نظریه استخلاف در آیات مرتبط در سوره انفال است که با روش توصیفی-تحلیلی و با هدف کشف نوع ارتباط انسان با دیگر انسانها بر اساس آیات سوره انفال بوده است تا مدل ارتباطات انسانی در جامعه انسانی و بر اساس نظریه استخلاف شناسایی شود. این مسئله با توجه با آیات سوره انفال، قابلتقسیم به ارتباطات در سطح جامعه خرد (نظام خانواده) و سطح کلان میشود. درمجموع یافته های این مقاله نوع ارتباط با فرزند و اصلاح ذات البین بهعنوان مصداق اتم ارتباطات خانوادگی را در سطح خرد و انفاق به مردم، تألیف قلوب و صلح در سطح کلان موردبررسی قرار داده است. ارتباط انسان با دیگر انسانها در سطح خرد یا ارتباطات درون خانوادگی بهعنوان کوچکترین واحد اجتماعی، باید با توجه به این نکته باشد که فرزند و همسر انسان، ممکن است وسیله آزمایش او باشد و رابطه انسان با آنها، باید بر مبنای استخلاف )شایستگی زن و فرزند برای پذیرفتن مقام خلافت الهی( بهصورت بالفعل باشد. کمک و دستگیری از دیگران، تألیف قلوب و صلح ازجمله موارد برای افزایش سطح همبستگی اجتماعی برای ارتباطات انسان با انسان های دیگر در سطح کلان است. ارتباطاتی که همگی باید بر مبنای نظریه استخلاف و بر پایه محبت به همه انسان ها برای ایجاد آمادگی در آن ها برای رسیدن به مقصود خلقت یعنی دستیابی به مقام خلافت و جایگزینی خداوند متعال در زمین ایجاد گردد.
صفحات :
از صفحه 56 تا 78
واکاوی انتقادی تبارشناسی میشل فوکو نسبت به «مدیریت بدن» از منظر تفکر اسلامی با تأکید بر زنان و مسئلۀ جنسیت
نویسنده:
محمد رضا قائمی نیک ، سیده جمیله هاشم نیا ، محسن نوغانی دخت بهمنی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
«مدیریت بدن» یکی ‌از مفاهیم رایج در جامعه‌شناسی‌غربی است که به ‌بررسی نظارت و دست‌کاری افراط‌گونۀ ویژگی‌های ظاهری بدن به‌ویژه در زنان پرداخته و عاملش را در اجتماع می‌یابد. میشل فوکو با تأکید بر رویکرد پساساختارگرایی، کوشیده ‌است تا نشان‌ دهد باتوجه به ارتباط بدن‌مندی و معرفت، هرگونه مدیریت بدن، به‌معنای نفی امکان شناخت ساحاتی از معرفت و حقیقت است. فوکو به ‌تأثیر روابط قدرت بر بدن و به‌ این‌ واسطه بر معرفت و حقیقت اشاره ‌می‌کند. مسئله‌ اصلی این ‌پژوهش، چیستی تفاوت بنیادین نظریه فوکو با دیدگاه اسلامی در عدم پذیرش مدیریت بدن در زنان و راهکارهای اسلام در مواجهه با آن است. «پژوهش حاضر با مراجعه به نظریات فوکو در موضوعات مرتبط با مدیریت بدن و نیز رجوع به آیات و روایات مربوط به این موضوع با روش تحلیلی-توصیفی به نقد دیدگاه فوکو در این زمینه پرداخته و نشان می‌دهد برخلاف دیدگاه وی که براساس آن، جنسیت محدودساز و سرنوشت‌ساز هویت انسانی است، در دیدگاه اسلامی هویت انسانی به روح او وابسته و ابعاد جسمانی زن یا مرد، فرع بر هویت اصیل اوست و نیز با تلقی خاصی که از رابطۀ بدن، نفس و جامعه در حکمت اسلامی ارائه می‌شود»؛ اولاً، مدیریت بدن به ‌مفهومی ‌که نزد جامعه‌شناسان ‌غربی شناخته شده‌ است پذیرفته نمی‌شود و ثانیاً، مدیریت بدن به‌ معنای تقیّد به‌ حدود شرعی و تأمین سلامت و امنیت آن نه ‌تنها نافی دست‌یابی به معرفت و حقیقت نیست؛ بلکه سبب نیل به ‌آن نیز خواهد بود. نتایج این ‌مقایسه ناظر به راهکار سه‌‌وجهی مدیریت بدن در حوزۀ‌ زنان، مشتمل بر «حفظ سلامت بدن»، «حفظ بدن از نگاه نامحرم» و «تبرج مدیریت شده» است.
صفحات :
از صفحه 153 تا 183
بررسی بنیادهای فلسفی-نظری رابطۀ علم و قدرت در «تبارشناسی» و «روش‌شناسی بنیادین»
نویسنده:
محمدرضا قائمی نیک ، احمد کاتب
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مقدمه: تبارشناسی و روش‌های تحقیق منبعث از آن مانند تحلیل گفتمان، امروزه کاربرد زیادی یافته‌اند و موضوعات و پدیده‌های اجتماعی بسیاری با این روش مورد پژوهش قرار می‌دهند. از سوی دیگر این روش متناسب با سنت اسلامی نیست و منجر به نسبیت‌گرایی روش‌شناختی خواهد شد. در این مقاله قصد داریم با بهره‌گیری از روش تطبیقی، از نگاه سنت اسلامی و با تکیه بر روش‌شناسی بنیادین حمید پارسانیا، روش تبارشناسی فوکویی را بررسی و نقد کنیم. تبارشناسی میشل فوکو: فوکو پس از روش دیرینه‌شناسی و تحت تأثیر نیچه، تبارشناسی را مطرح کرد. او در روش تبارشناسی بر اساس دو مؤلفۀ «تاریخیت» و «قدرت»، شکل‌گیری پدیده‌های فیزیکی، اجتماعی و نظام‌های علمی را در طول تاریخ توضیح می‌دهد. تاریخیت در نظر فوکو، به‌معنای فقدان غایت و تلقی کلی و آینده‌ای مشخص از تاریخ است و بنابراین روایت فوکو از تاریخ، معطوف به مسئلۀ زمان حال است؛ او ناظر به مسئلۀ اکنون، به تاریخ گذشته مراجعه می‌کند و چون لحظۀ اکنون در نظر او، مقید به هیچ ضرورتی ازلی نیست، تاریخ گذشته نیز فاقد پیوستگی ازلی و ناظر به گسست‌های تاریخی است. در این تلقی، شناخت و تکوین تاریخ و نظام‌های علمی در طول تاریخ، محصول تصادف و «تفاوت» بوده است، در حالی‌که در سنت اسلامی، اعتبار نظریه‌های علمی وابسته به ایدۀ «اینهمانی» و وحدت کلی تاریخ است. همچنین در نظر فوکو، قدرت، هم برساختۀ تاریخ و هم برسازندۀ آن است و از این‌جهت اشیاء اساساً در تاروپود روابط قدرت تکوین می‌یابند. در این نگاه، قدرت کالا یا حقیقتی نیست که در اختیار و تملک کسی قرار بگیرد، بلکه قدرت امری سیّال و منتشر و حتی فاقد جوهر و ذات است. قدرت همان عاملی است که سازندۀ تفاوت اشیاء است و تمایز و تشخص هر شیء یا هر گفتمانی از شیء و گفتمان دیگر، ناشی از روابط قدرت است. تاریخ، عرصۀ عملکرد مراسم قدرت است و در نتیجه بشر از یک نوع سلطه به نوعی دیگر می‌رسد. یکی از مؤلفه‌های اساسی قدرت در روش تبارشناسی، پیوند وثیق آن با علم و نظام‌های دانشی است؛ بر این اساس علم، دیگر حقیقی برخوردار از ضرورت ازلی و خارجی و محصولی فارغ از اقتضائات تاریخی نیست. در این نگاه علم محصول قرارگرفتن در درون شبکه‌ای از روابط قدرت، در قالب گفتمان‌ها است. ما با رژیم‌های حقیقتی روبه‌رو هستیم که محصول روابط قدرت در هر دوره‌اند. مطابق رابطۀ قدرت و دانش در تبارشناسی فوکو، قدرت، بدون دانش اِعمال نمی‌شود و قدرت، نیز منشأ دانش است. روش تبارشناسی در استمرار نظریات و چشم‌اندازهای جامعه‌شناسی معرفت، هیچ نقشی برای مابعدالطبیعۀ سنتی در تکوین نظریات علمی قائل نیست و علم و معرفت را امری صرفاً تاریخی و اجتماعی و محصول روابط قدرت می‌داند. روش‌شناسی بنیادین حمید پارسانیا: روش‌شناسی بنیادینِ پارسانیا که از مبانی فلسفۀ اسلامی استنباط شده، روش‌شناسی است که قصد دارد تعاملات میان اصول ثابت و ازلی یک نظریۀ علمی از یکسو و متغیر و تاریخی آن‌را از سوی دیگر توضیح دهد. در این روش‌شناسی، در کنار توجه به اقتضائات متغیر تاریخی، به هستۀ مرکزی و ثابت و اتصالِ هر نظریه با حقیقت نفس‌الأمری سازگار با خودش نیز توجه می‌شود. روش‌شناسی بنیادین با تکیه بر مجموعه مبانی و اصول موضوعه‌ای که نظریۀ علمی بر اساس آن شکل می‌گیرد، چارچوب و مسیری را برای تکوین علم پدید می‌آورد. در این روش از سه جهان بحث می‌شود: جهان اول، مقام نفس‌الأمر یک نظریه است که فراتاریخی و مابعدالطبیعی است و با تغییر افراد و جامعه و همچنین در طول تاریخ تغییر نمی‌یابد. جهان دوم، نظریه را در ظرف آگاهی و معرفت عالِم بررسی می‌کند و در واقع همان، جهان ذهنی عالِم است که حقایق نفس‌الأمری را دریافت می‌کند و سرانجام، جهان سوم، جهان اثبات نظریۀ علمی در جهان اجتماعی و تاریخی است. به‌طور خلاصه جهان اول جهان منطقی و معرفتی، جهان دوم، بُعد وجودی عالِم و جهان سوم، جهانِ جامعه و تاریخ و فرهنگ است. مقایسۀ تطبیقی دو روش: با توجه به مفهوم تاریخیت، جهان سوم در روش‌شناسی بنیادین، جهانی است که با روش تبارشناسی مرتبط می‌شود و به بحث از چگونگیِ تغییر اپیستمه‌ها می‌پردازد؛ اما نقطۀ ‌تمایز اساسی و مهم آن با روش تبارشناسی فوکو آن است که در عین توجه به تکثر تاریخی، به مابعدالطبیعه مقید مانده است. پارسانیا با تلقی انسان به‌مثابۀ نوع متوسط، معتقد است که در ذیل نوع متوسط، انواع اخیر متعدد و متکثری می‌توانند جهان‌های اجتماعی و تاریخ‌های مختلفی را رقم بزنند. بنابراین امکان اشکال مختلفی از جهان اجتماعی و تاریخی در ذیل ضرورتِ مابعدالطبیعیِ انسان فراهم می‌گردد. به‌علاوه پارسانیا با بهره‌گیری از نظریۀ اعتباریات علامه محمدحسین طباطبایی، اعتباریات علم اجتماعی را مقید به مبانی مابعدالطبیعی می‌داند و به‌همین جهت، تکثر جهان‌های اجتماعی را با توجه به وحدت وجود مشکک توضیح می‌دهد. در انتهای این مقاله، با توجه به تعریف قدرت نزد فیلسوفان مسلمان، مخصوصاً صدرالمتالهین شیرازی و تمایز آن با تعریف متکلمان مسلمان از قدرت، نشان می‌دهیم که چگونه مفهوم قدرت در حکمت متعالیه، می‌تواند قدرت مابعدالطبیعی خداوند و قدرت انسان را توضیح دهد. مطابق تعریف حکمای مسلمان، قدرت، «کون‌ الفاعل بحیث إن شاء فعل و ان لم‌یشأ لم یفعل» است. در این تعریف، قدرت به‌مثابه صفت الهی، با نظر به نظام احسن تعریف می‌شود و بنابراین منافاتی با علم الهی ندارد. از سوی دیگر، چون در این تعریف، قدرت به‌صورت قضیۀ شرطیه تعریف شده است، عدم تحقق فعل ناشی از قدرت انسانی، به معنای نفی ضرورتِ فعل و قدرت الهی نیست. در قضایای شرطیه، صدق قضیه وابسته به صدق مقدم یا صدق تالی نیست، بلکه مبتنی بر استلزام مقدم و تالی است. با توجه به تعریف انسان در حکمت متعالیه به‌مثابه وجود ربطی، قدرت انسانی نیز همواره وابسته و مبتنی بر علم خواهد بود. در این دیدگاه، قدرت انسانی، می‌تواند تحقق نیابد، اما ضرورت ازلی قدرت الهی نفی نمی‌شود و قدرت می‌تواند قابلیت مطابقت یا عدم مطابقت با قدرت الهی را داشته باشد و در عین‌حال، نقصانی بر قدرت الهی ایجاد نشود؛ در حالی‌که در تلقی فوکویی و روش تبارشناسی او، قدرتِ انسانی، با توجه به وابستگی آن به شرایطِ صرفاً انسانی، نمی‌تواند با حقایق نفس‌الامری مطابقت داشته باشد. بنابراین با نفی تحقق قدرت انسانی، تاریخ دچار گسست می‌شود. به همین دلیل فوکو ناگزیر قائل به گسست گفتمان‌های تاریخی می‌شود و نمی‌تواند معیاری ازلی و ثابت را برای تغییرات تاریخی مدنظر قرار دهد. نتیجه‌گیری: در تبارشناسی فوکو، به دلیل نفی نگاه مابعدالطبیعی و سیالیت تاریخی قدرت، دیگر هیچ مرجع نفس‌الامری برای تعریف علم بر اساس ایدۀ مطابقت و این‌همانی باقی نمانده است بلکه ایدۀ «تفاوتِ» گفتمان‌ها، هستیِ امور را مشخص ساخته و به تبع، از حیث معرفت‌شناختی، مهمترین وجه تشخص و تمایز یک نظریۀ علمی از نظریۀ علمی دیگر خواهد بود. در مقابل، روش‌شناسی بنیادین پارسانیا سعی دارد تا در عین توجه به نقش مقومِ مابعدالطبیعه (و نه تنظیم‌کنندۀ آن) در شکل‌گیری یک نظریۀ علمی، به نقش و تاثیر زمینه‌های اجتماعی و تاریخی (جهان دوم و سوم) در فرایند تکوین علم نیز توجه کند. با توجه به تعریف این دو مولفه (تاریخیت و قدرت) در روش‌شناسی بنیادین، می‌توان نوعی از تبارشناسی مطابق با حکمت اسلامی را بازتعریف کرد و در تحقیقات اجتماعی به‌کار گرفت. این مقاله به تایید نویسندۀ اول و مسئول مقاله، محمدرضا قائمی‌نیک و نویسندۀ دوم، احمد کاتب رسیده است و تعارض منافعی فیمابین نویسندگان نیست.
صفحات :
از صفحه 39 تا 56
روش‌شناسی بنیادین اندیشه اجتماعی شیخ مفید
نویسنده:
حمید پارسانیا ، محمدرضا قائمی نیک
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
براساس طبقه بندی علوم ابونصر فارابی، علم مدنی (اجتماعی) مسلمین شامل دو علم کلام و فقه است و می توان مدعی شد که اندیشه مدنی (اجتماعی)، عمدتاً توسط فقها ـ متکلمین رقم خورده است. در این دوره تاریخی حداقل سه کلان مسئله غیبت کبرای امام دوازدهم شیعیان، ترجمه علوم یونانی و تأثیرات آن در محیط بغداد و حکومت سیاسی آل بویه سهم مهمی در تحولات آن دارند. شیخ مفید، به عنوان فقیه ـ متکلم بزرگ شیعی و بنیانگذار مکتب کلامی ـ فقهی بغداد، نقش مهمی در تحولات مدنی و اجتماعی شیعیان در این دوره حساس تاریخ تشیع داشته است. در این مقاله کوشیده ایم با اتکا بر این مقدمه و با بهره گیری از روش شناسی بنیادین، مبادی معرفتی و غیرمعرفتی مؤثر بر شکل گیری اندیشه اجتماعی (مدنی) شیخ مفید احصا و صورت بندی شود. در این صورت بندی، به تأثیرات مکتب قم (شیخ صدوق و شیخ کلینی) به عنوان مبادی معرفتی شیخ مفید و صورت بندی جدید شیخ مفید از این مبادی معرفتی با نظر به شرایط تاریخی ـ اجتماعی خاص خود اشاره شده است. در پایان به ضرورت تحقیق درباره اندیشه اجتماعی دیگر فقها ـ متکلمان شیعی قبل و بعد از شیخ مفید نیز اشاره کرده ایم.
صفحات :
از صفحه 25 تا 46
تأملی هستی‌شناختی درباره بی‌حجابی مجازی به‌مثابه آسیب اجتماعی
نویسنده:
محمدرضا قائمی نیک
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
جامعه شناسان معاصرِ غربی به آسیب های اجتماعی، نظیر خودکشی، فقر، نابرابری، بیکاری، حاشیه نشینی، اعتیاد به مواد مخدر و امثال آن پرداخته اند؛ اما در این میان، برخلاف آنچه در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آمده، بی حجابی زنان (یا مردان) مطمح نظر آنان قرار نگرفته است. در تاریخ معاصر ایران نیز محققان در جریان سیاست های کشف حجاب رضاخان پهلوی، بی حجابی را عمدتاً به مثابه یک آسیب اجتماعی، اغلب در میدان فیزیکی شهرها و دیگر محافل عمومی فیزیکی مدنظر قرار داده اند. این مقاله کوشیده با بهره گیری از آراء مارتین هایدگر، ژاک دریدا و مکتب فرانکفورت به تمایز هستی شناختی بی حجابی در فضاهای سایبری ـ مجازی (اعم از عکس، فیلم و مانند آن) نسبت به فضای فیزیکی ـ اجتماعی اشاره کند. نتیجه توجه به این تفاوت آن است که اولا،ً بی حجابی مجازی از طریق فرایند اعمال سلطه ناخودآگاه بر مخاطب، نوعی آسیب اجتماعی در جامعه اسلامی و ایرانی تلقی می شود؛ زیرا با هویت تاریخی و مبانی آن سازگار نیست. ثانیاً، باید به سبب ماهیت مجازی آن، نه تنها از منظر اسلامی، بلکه از منظر عامِ جامعه انسانی نیز آسیب اجتماعی محسوب شود.
صفحات :
از صفحه 67 تا 82
از مدینه فاضلۀ اسلامی تا کلان شهر مدرن؛ مطالعۀ مقایسه‌ای اندیشۀ فارابی و زیمل و دلالت های آن در فرهنگ و حیات شهری معاصر
نویسنده:
حسین مهربانی‌فر ، محمدرضا قائمی نیک
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
شهر به‌عنوان یکی از کانون‌های اصلی تکوین دنیای مدرنِ غربی، مورد توجه متفکرین غربی همچون ماکس وبر، کارل مارکس و گئورگ زیمل قرار گرفته است. در مقابل در سنت اسلامی-ایرانی، درکی از شهر در ذیل مدینۀ فاضله وجود داشته است که باعث شده در مواجهۀ مسلمین با جهانِ غربی، تاملات الاهیاتی دربارۀ شهر تبدیل به حوزه‌ای گسترده شود. هدفِ این مقاله، آن است تا با بهره‌گیری از روش مطالعۀ تطبیقی-تاریخی، الگوی مواجهۀ حکمای مسلمان نظیر ابونصر فارابی، در مواجهه با پولیس یونانی را نشان دهد و از آن در مواجهۀ امروز با نظریات شهری مدرن بهره گیرد. برای این هدف، ابتدا مواجهۀ انتقادی فارابی با پولیس یونانی را بررسی کرده‌ایم و پس از آن، به مقایسۀ ایدۀ فارابی با دیدگاه گئورگ زیمل پرداخته‌ایم. زیمل با توصیفی انتقادی، به تشریح ویژگی‌های فرهنگ و حیات شهری مدرن می‌پردازد و مولفه‌های آن نظیر محوریتِ اقتصاد پولی، فردیتِ فزاینده و از خودبیگانی و نظایر آنها را تشریح می‌کند. در نتیجه‌گیری، با نظر به بصیرت‌های این مطالعۀ تطبیقی، به موضوعات قابل پژوهش دیگری در این حوزه با نظر به وضعیتِ شهرهای اسلامی-ایرانی در مواجهه با شهرهای مدرن اشاره شده است.
صفحات :
از صفحه 1 تا 19
جایگاه زبان در علم مدنی فارابی
نویسنده:
محمدرضا قائمی‌نیک
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
پس از تحول زبان‌شناسی فلسفی در قرن بیستم و پیدایش و تکامل مکاتب فلسفه تحلیل زبانی، نظریات علوم اجتماعی نیز در ارتباط با «زبان» مطرح شده و با نظر به وجه نمادین معانی زبانی، به عنوان نظریۀ فرهنگی نیز شناخته می‌شوند. با این حال، ابونصر فارابی از یکسو علم مدنی را به مثابه یک نظریۀ اجتماعی که دربارۀ مُدن و اُمَم است، تعریف کرده و از سوی دیگر در بخش علم‌اللسان کتاب احصاء العلوم و با تفصیل بیشتری در کتاب الحروف، مخصوصاً در فصل دوم، امَم و مُدن را در پیوند با زبان و تکامل صناعات زبانی توضیح می‌دهد. مسئله تحقیق پیش رو، تحلیل نسبت زبان، امت و مدینه در فلسفه فارابی است. در این مقاله، نخست توضیح فارابی دربارۀ علم مدنی و ویژگی مدن و امم از نظر او بیان گردیده و سپس به تحلیل نسبت میان زبان، امم و مدن در نظر فارابی پرداخته شده است. ماحصل تحقیق آن است که فارابی، تکامل امم را با تکامل صناعات زبانی پیوند زده و در مرحله‌ای از تکامل صناعات زبانی، بر رابطۀ فلسفه و دین تأکید می‌کند. به تبع این تفسیر، او از لفظ ملت به جای امت بهره می‌گیرد. نکته دیگر اینکه فارابی علی‌رغم پذیرش رابطۀ زبان و امت، به جهت تکیه بر ارتباط ملت و فلسفه، در نظام فکری خود گرفتار نسبی‌گرایی زبان‌شناختی نشده است.
صفحات :
از صفحه 119 تا 144
جایگاه خیال متصل و منفصل در ارتباطات زیارت در تفکر شیعی [همایش بین‌المللی الهیات زیارت]
سخنران:
محمدرضا قائمی نیک
نوع منبع :
سخنرانی , فیلم
منابع دیجیتالی :
چکیده :
دکتر قائمی مباحث خود را با این پرسش آغاز کردند که آیا می‌توان به زیارت به عنوان یکی از انواع ارتباطات نگاه کرد یا خیر؟ سپس ادامه دادند که مقوله گفت‌وگو –دیالوگ- امروزه در علوم ارتباطات بسیار مورد توجه است. فعل زیارت خصوصا زمانی که به صورت گروهی انجام شود نوعی از ارتباطات را شکل می‌دهد. مطابق آنچه اشاره شد اگر بپذیریم که زیارت یکی از انواع ارتباطات است، آنگاه زیارت با مقوله گفت‌وگو رابطه نزدیکی دارد. زیارت به معنای نوعی از ارتباط است که در تعاریف مختلف از کلمه زیارت به آن اشاره شده است و تفاوت این تعاریف در نوع ارتباط است. گفت‌وگو به معنای عام خود، یعنی هر گونه ارتباط اعم از تکلم و سخن گفتن که در مقوله زیارت به صورت ارتباط قلبی و حسی نمایان می‌شود. ازاین‌رو ما در مسئله زیارت با گفت‌وگو روبه‌رو خواهیم بود. در دوره روشنگری فهمی از سوژه شکل گرفت که به نحوه پیشینی سعی در توضیح علم و معرفت داشت. این نوع نگاه بعدها توسط چندین جریان (برای نمونه نوکانتی ها، هوسرل، و دیلتای) مورد نقد قرار گرفت و این جریان‌ها معتقد بودند که سوژه به نحوه خود بنیاد نمی‌تواند ما را به معرفت برساند. این مسیر توسط گادمر ادامه می‌یابد و گفت‌وگو میان افق‌های تاریخی به عنوان شرط شناخت و فهم قلمداد می‌شود. در واقع تلاش برای هم‌افقی چیزی جزء فهم نیست. بعد از اینکه مشخص گردید ارتباطات متضمن معنای گفت‌وگو است و گفت‌وگو نیز هم‌عنان با مسئله فهم است، مسئله بعدی که باید بررسی شود این است که فهم هرمونوتیکی زبان‌مند است. از منظر هایدگر، زبان به مثابه خانه وجود است که گادامر نیز بر این نکته تاکید می‌کند و از منظر این دو فیلسوف، هستی زبان‌مند است و کل وجود انسان در زبان فهم می‌شود. در ادامه دکتر قائمی نیک در مورد مسئله تخیل نکاتی را ذکر کردند. ایشان در باب رابطه زبان و تخیل و تاثیر آن در واقعیت به این نکته اشاره کردند که هایدگر در کتابی که در مورد متافیزیک کانت نوشته است تاکید دارد که از منظر کانت تخیل دو کارکرد دارد که یکی از این کارکردها، نقش بازسازندگی است. همچنین تخیل در شاکله سازی معقولات عقل نظری و فاهمه نیز مورد استفاده قرار می‌گیرد. از منظر هایدگر شاکله سازی معقولات در ظرف زبان صورت می‌گیرد و این تخیل زبانی است که امکان روایت‌های مختلف از واقعیت را برای ما ممکن می‌سازد. ارجاع مسئله به کانت از باب نسبت ‌سنجی تخیل مورد بحث در هرمنوتیک با حکمت اسلامی بود زیرا عمده مباحث حکمت اسلامی از دریچه عقل فهم می‌شود، ازاین‌رو مقایسه آن با نظریات کانت بحث را ملموس‌تر می کند. به نظر می‌رسد تقریر هایدگر از مقوله تخیل کانت، همان خیال متصل در حکمت اسلامی ‌باشد و دایره این تخیل از قلمرو سوژه انسانی فراتر نمی‌رود. در واقع این تخیل به قلمرو فراتر از دنیای مادی وارد نمی‌شود. تخیل در حکمت اسلامی، قلمروای است که به لحاظ هستی‌شناسی مابین عالم محسوس و عالم معقول قرار دارد و از منظر فارابی، فیلسوف کسی است که در اتصال با عقل فعال، صور کلی عقلی را از عقل فعال دریافت می‌کند و نبی نیز همین گونه است، با این تفاوت که در نبی علاوه بر اعطای صور معقول، حقایق به صورت تمثیل نیز بر قوه خیالش افاضه می‌شود. بنابراین قوه خیال در حکمت اسلامی صرفا قوه صورت‌بندی کننده صور محسوس نیست بلکه به دلیل جایگاهی که نسبت به عالم معقول دارد و ارتباطی که با عالم بالاتر از خودش برقرار می‌کند می‌توان گفت که صرفا در محدوده صور محسوس فعالیت ندارد. به نظر می‌رسد اگر به تعریف رایج زیارت به معنی حضور زائر عند المزور توجه داشته باشیم، کلمه حضور در این عبارت معنای خاصی در سنت حکمی ما دارد. به عنوان مثال علم حضوری در جایی است که عالَم برای انسان عینا حاضر می‌شود. به نظر می‌رسد در حضوری که نقطه اوج آن در عالم عقل قرار دارد و در اتصال عقل فعال با عقل مستفاد رغم می‌خورد، ما یک عالم واسطه‌ای داریم که در عین ارتباط با جهان محسوس، با عالم ماوراء نیز مرتبط است. در نتیجه عالم خیال در حکمت اسلامی عالمی است که انسان‌ها با درک آن می‌توانند نحوه‌ای از ارتباط غیر مادی را تجربه کنند که پیوندی با مفاهیم مادی دارد که در زیارت معصوم این نوع ارتباط حاصل می‌شود. در زیارتِ یک مرقد مقدس جسم امام معصوم در دسترس زائرین نیست و آن چیزی که ارتباط بین زائر و مزور را برقرار می‌کند چیزی است که فراتر از عالم محسوس است و در عین حال در عالم محسوس پیوندی دارد و زیارت در رویدادی اتفاق می‌افتد که قوه خیال زائر فعال شده و در آن لحظه خاص ارتباط شکل می‌گیرد. دکتر قائمی نیک در ادامه عنوان کردند که یکی از مفاهیم پرکاربرد در بحث توریسم اصطلاح – Imagination – می‌باشد. گره خوردن توریست با عکاسی و عکس گرفتن یکی از مفاهیم مهم در مسئله توریسم است به این معنا، تصویری که از زیارت برای زائر ایجاد می‌شود تفاوت جدی با Image های توریست دارد. Image های توریست محصول تخیل آزاد توریست از صورت‌های محسوسی است که در مکان توریستی می‌بیند، در حالی که در زیارت، تخیل وابسته به اموری است که در احکام و روایات و باورهای دینی شیعی آمده است. این باورها واقعی هستند و تخیل مورد بحث مقید به متون دینی است و قرار نیست به هر نحوی اتفاق بیافتد. ما می‌دانیم ارتباط معصوم با ما در قلمرو خیال یک ارتباط کاملا واقعی است، به بیان دقیق‌تر اگر به این مسئله از دید یک مسئله و نظریه ارتباطی بنگریم، تفاوتی جدی بین ارتباطات میان فرهنگی با معنای رایج خودش با زیارت به مثابه ارتباطات فرهنگی وجود خواهد داشت. چون ارتباطات میان فرهنگی در معنای رایج خود کاملا به تبع شرایط فرهنگی و اجتماعی امکان تغییر ماهوی دارد که مرز واقعیت و روایت در آن از بین می‌رود و گرفتار نوعی نسبی‌گرایی می شویم. اما در ارتباطات مربوط به زیارت علی‌رغم وجود عناصر تخیل این ارتباطات گرفتار نسبی‌گرایی نخواهد شد. پایان جلسه به پرسش و پاسخ گذشت و مهم‌ترین نکاتی که در بخش پرسش و پاسخ به آن اشاره شد از این قراراند: آنچه در مورد زیارت به عنوان یک نظریه ارتباطاتی بیان شد یک صورت بندی برای توصیف و مقایسه دو سنت در مسئله زیارت و تخیل بود نه یک بحث توصیه‌ای – Normative –. می‌توان با استفاده از هنر، خاطره‌های جمعی برای زائر در ارتباط با مزور ایجاد کرد که این خاطره‌ها در زندگی روزمره او تاثیرگذار باشد و ارتباط بین زائر و مزور تداوم پیدا کند. در این موارد بحث‌های توصیه‌ای-کاربردی است اما پژوهش حاضر ناظر به توصیف شکل گرفته است. بحث‌های هرمونوتیکی دارای چند متفکر محوری است که هایدگر یکی از متفکران اصلی بحث است که چهارچوب اصلی را بیان کرده است. ازاین‌رو تمرکز پژوهش در باب مقایسه نظریات هرمونوتیکی و مسئله خیال با حکمت اسلامی دائر مدار نظریات هایدگر صورت گرفته است. با این حال تلاش شد اشاره ای به برخی دیگر از نگاه های هرمنوتیکی نیز صورت گیرد. بین حکمای اسلامی در مورد قوه خیال بحث‌های متفاوتی صورت گرفته است و اختلاف نظرهای گسترده‌ای دیده می‌شود. بحث ما براساس حکمت متعالیه استوار است و لذا سایر دیدگاه های فیلسوفان مسلمان ذکر نشد، اما در تدقیق بحث توجه به این اختلافات حائز اهمیت است. (تهیه کننده: محمد پاینده)
اقتضائات معرفتی سیاست‌گذاری علم در سنت اسلامی-ایرانی
نویسنده:
محمدرضا قائمی نیک
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مروری بر آثار مربوط به سیاست‌گذاری علم، نشانگر طبقه‌بندی این رشتۀ علمی در ذیل علوم اجتماعی و به‌طور مشخص، مطالعات اجتماعی علم و جامعه‌شناسی علم است که خود در آرای متفکران کلاسیک جامعه‌شناسی مانند دورکیم و مارکس ریشه دارد. در این حوزه، بعضی از نظریات، مطالعات اجتماعی یا سیاست‌گذاری علم را ناظر بر منظرهای مختلف جهان مدرن بررسی می‌کنند و بعضی دیگر از آن‌ها به تمایز کلی همۀ منظرهای مدرن با جهان ماقبل مدرن، به‌‌ویژه قرون وسطای مسیحی اشاره دارند. در این مقاله، با تأکید بر منظرهای دستۀ دوم مانند دیدگاه میشل فوکو، توماس کوهن و برونو لاتور، تحولات مربوط به گسست علوم مدرن از جهان قرون وسطای مسیحی به‌لحاظ موضوع و مبانی بررسی شد. همچنین ارتباط تکوینی حوزۀ مطالعات اجتماعی و سیاست‌گذاری علم در قرن بیستم با دوره‌های قبلی علم مدرن تحلیل شدند و درنهایت با توجه به نگاه مابعدالطبیعی به علم در جهان اسلامی-ایرانی، به‌ویژه تا قبل از مواجهه با دنیای مدرن، براساس حکمت اسلامی اقتضائات معرفتی مطالعات اجتماعی و سیاست‌گذاری علم در سنت اسلامی-ایرانی مدنظر قرار گرفت.
صفحات :
از صفحه 33 تا 54
  • تعداد رکورد ها : 21