جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 12
طبیعت‌گرایی و خودشکنی‌هایش
نویسنده:
احمد عبادی ، محمد امدادی ماسوله
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
خودشکن‌بودن طبیعت‌گرایی انگاره‌ای تاریخی است. دو نوع از جدیدترین تقریرها از آن، متعلق به استدلال تعقلی و تکاملی است. این دو استدلال به‌ترتیب در پی مقابله با این دو انگارۀ اصلی طبیعت‌گرایی‌اند: بین حالت‌های ذهن ارتباط صرف علّی و معلولی حاکم است و قابلیت اطمینان‌بخشی قوای شناختی پایین است. استدلال تکاملی و تعقلی با تبیین خودشکن‌بودن طبیعت‌گرایی، به ‌درستی نقاط ضعف طبیعت‌گرایی را نشانه رفته‌اند: 1. توجیه ساده‌انگارانۀ پدیده‌های ذهنی در بافتی ماده‌گرایانه، بهترین و تنها توجیه عقلی ممکن نیست؛ 2. طبیعت‌گرایی بنا بر نظریۀ انتخاب طبیعی، اولویت را نه باورهای درست، بلکه بقا و تولید مثل می‌داند؛ 3. ادعای محصول تصادفی‌بودن قوای شناختی، هرگونه اعتماد نسبت به اطمینان‌بخشی این قوا را از بین می‌برد؛ 4. طبیعت‌گرایی روش‌شناختی به‌جای آنکه از طریق قدرت تبیینی‌اش در پی اقناع علمی باشد، تبدیل به یک پیش‌فرض علمی شده است. علی‌رغم داشتن نقاط قوت در ردّ طبیعت‌گرایی، این دو استدلال از محدودیت‌هایی هم برخوردارند. معتقدیم این نقاط ضعف، خاصِ استدلال تعقلی و تکاملی است و طبیعت‌گرایی را از خودشکن‌بودن رها نمی‌کند. این مقاله با روش تحلیلی-انتقادی دو هدف را دنبال می‌کند: نخست مطالعۀ تطبیقی استدلال تعقلی و تکاملی در بسط انگارۀ خودشکنی طبیعت‌گرایی و دوم بیان نقاط قوت و ضعف این دو استدلال با نگاهی تکمیلی و انتقادی در مواجهه با این انگاره.
صفحات :
از صفحه 142 تا 175
از قضیۀ بیز تا ردّ طبیعت‌گراییِ خداناباورانه
نویسنده:
احمد عبادی ، محمد امدادی ماسوله
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
بر مبنای طبیعت‌گرایی در بحث تکامل، قوای شناختیِ انسان از طریق انتخاب طبیعی، جهش ژنتیکی و دیگر مراحل کورِ جهش تصادفیِ ژن‌ها تولید شده‌اند و هدف نهایی این قوا، بقا و تولید مثل (سازگاری) است. از این‌رو، این قوا به‌دنبال تولید باورهای صادق و درست نیست، بلکه کار اصلیِ آنها تطبیق اندام جاندار با محیط پیرامون و در نتیجه زنده ماندن است. یکی از مهم‌ترین نقدها به طبیعت‌گرایی، استدلال تکاملیِ بیزمحور است. این استدلال برای ردّ دیدگاه تکامل طبیعت‌گرایانه، استدلالی مبتنی بر قابلیت اطمینان‌بخشیِ قوای شناختی ارائه می‌دهد و از طریق این استدلال، خودشکنیِ دیدگاه طبیعت‌گرایی را اثبات می‌کند. به‌رغم برخی نقاط قوتِ استدلال تکاملیِ بیزمحور در نقد طبیعت‌گرایی، این استدلال آنجا که به برخی الزاماتِ قضیۀ بیز توجه ندارد از چند جهت قابل تأمل و نیازمند تکمیل است: ۱. در این استدلال به تخصیص ارزشی مشخص توجه نشده است. ۲. قابلیت اطمینانِ قوایِ شناختی، گاه نیازمند تعلیق است. ۳. اعتبارپذیریِ باورها در انواع مختلفی طبقه‌بندی می‌شوند. ۴. استدلال بیزی، دیگر شواهد مرتبط با اطمینان‌پذیریِ قوای شناختی را نادیده می‌گیرد. ۵. نتیجۀ «احتمال قابلیت اطمینان قوای شناختی، ۱ است»، بنابر نظریۀ تأیید بیز، نتیجه‌ای نادرست است. ۶. شاید شواهد مستقل، طبیعت‌گرایی و تکامل را موقتاً از اِشکال خودشکن‌بودن نجات دهد، اما خودشکنیِ طبیعت‌گرایی از طریق دیگر استدلال‌ها قابل اثبات است و لذا اِشکال خودشکنی همچنان به قوت خود باقی است. این مقاله دو هدف را دنبال می‌کند: نخست، تحلیل استدلال تکاملیِ بیزمحور در رد طبیعت‌گرایی و دوم، ارائۀ افزوده‌ها و پیشنهادهایی برای تکمیل آن.
صفحات :
از صفحه 49 تا 69
خداباوری و الگوی استدلال موفق
نویسنده:
احمد عبادی ، محمد امدادی ماسوله
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
این پژوهش به پرسشِ «الگوی یک استدلال موفق در الهیات طبیعی چیست؟» پاسخ می‌دهد. سه معیارِ اقناع‌سازی، پذیرش مقدمات، و مورد انباشتی که به منظور توجیه/ ردّ خداباوری مطرح شده‌اند با روشی تحلیلی‌ـ انتقادی مورد بررسی قرار گرفتند. نتیجه آنکه هیچ‌یک از این سه معیار از آنجا که از محدودیت‌هایی برخوردارند به‌تنهایی معیاری مناسب برای استدلال موفق نیستند. انگارۀ اصلیِ مقاله آن است که باورهای دینی را نتیجۀ یک فرایندِ منطقی‌ـ معرفت‌شناختی ببینیم و برای موفقیت استدلال‌های دین‌پژوهانه به عوامل منطقی، معرفتی، هستی‌شناختی، محیطی، فرهنگی، تربیتی، تاریخی، و جغرافیایی توجه کنیم. بنابراین، به جای اعتقاد به یک معیار خاص، باید معیار را چنان «فرایند» در نظر بگیرید. این انگاره توجه ما را به چند نکتۀ مهم جلب می‌کند: 1. انتخاب معیاری واحد برای همۀ استدلال‌ها یا سنجش یا دسته‌بندی استدلال‌های مختلف بر اساس یک معیار مشترک چالشی پیچیده و سخت است؛ زیرا دربارۀ هدف، روش، منابع، و محدودۀ الهیات طبیعی اتفاق‌نظر وجود ندارد. 2. بهتر است روی مجموعِ مزیت‌ها، جنبه‌های مثبت، و نقاط قوت معیارها به صورت یک کل تمرکز کنیم. 3. معیار یک استدلال موفق را به شکل تک‌بُعدی و نقطه‌ای در نظر نگیریم! بلکه معیار را یک «فرایند» ببینیم؛ فرایندی که به هر معیار این امکان را می‌دهد که به‌رغم توجه به توانایی‌هایش روی مزیت معیارهای دیگر تمرکز کند. 4. اگر معیار را یک فرایند بدانیم ارتباط و تعامل این سه معیار بنا بر نوع و مراحل و زمینۀ استدلال امکان‌پذیر خواهد بود تا بتوان در الهیات طبیعی از هر سه معیار در کنار هم و نه جدا از هم سود بُرد.
صفحات :
از صفحه 103 تا 117
پاتنم؛ دوگانه‌ی واقعیت/ارزش و برساخت‌انگاری واقعیت
نویسنده:
احمد عبادی ، محمد امدادی ماسوله
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
هیلاری پاتنم یکی از فلسفه‌دانان معاصر است که به ردّ دوگانگی واقعیت/ارزش می‌پردازد. در اندیشه‌ی او این دو درهم‌تنیده‌اند و حتی به‌لحاظ مفهومی نیز از یکدیگر تفکیک‌ناپذیرند، دیدگاهی که او آن را آموزه‌ای پراگماتیستی می‌داند. وی موافقان این دوگانگی را متهم به جزم‌اندیشی می‌کند و معتقد است وقتی آن‌ها می‌گویند اخلاق از واقعیت‌ها جداست، از این اعتمادشان نشأت می‌گیرد که گمان می‌کنند دقیقاً «واقعیت» را می‌شناسند. پاتنم سه دلیلی که موجب روی‌آوردن به دوگانگی واقعیت/ارزش می‌شود را بیان می‌کند و با ردّ هر سه، زمینه را برای نقدهای خود بر این دوگانگی فراهم می‌کند. اِشکالات پاتنم بر این دوگانگی عبارت‌اند از: 1. تبدیل تمایز بی‌ضرر به یک دوگانگی متافیزیکیِ زیان‌بار 2. تأثیرپذیریِ علم از ارزش‌ها در فرآیند ایجاد علم 3. وجود اتفاق‌نظر درخصوص مسائل اخلاقی به‌مانند دیگر عرصه‌ها 4. نادرستیِ تجزیه‌ی احکام اخلاقی به دو مؤلفه‌ی توصیه‌ای و توصیفی 5. مفاهیم غلیظ اخلاقی دلیلی بر درهم‌تنیدگیِ واقعیت‌ها و ارزش‌ها. ضمن پذیرش نقاط قوت اندیشه‌های پاتنم در ردّ دوگانگی واقعیت/ارزش، معتقدیم آنجا که او از سرشتِ برساخت‌انگارانه‌ی «واقعیت‌ها» دفاع می‌کند، دیدگاهش دارای ایراداتی است: 1. نادرستیِ تغییر واقعیت‌ها به‌دلیل ردّ طرح مفهومی، 2. مشکل علّیت معکوس، 3. عدم‌کفایت مفهومی، 4. ناسازگاری و 5. مغالطه‌ی کاربردِ ارجاع. هدف این نوشتار، تحلیل و بررسی نقاط قوت و ضعف دیدگاه پاتنم درباره‌ی دوگانگی واقعیت/ارزش است.
صفحات :
از صفحه 123 تا 152
تحلیل، نقد و تکمیل گزارش رشر از سیر منطق دورۀ اسلامی
نویسنده:
احمد عبادی ، محمد امدادی ماسوله ، هانیه موسوی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
نیکولاس رشر در میان محققان غربی از پیشگامانی است که دربارۀ منطق دورۀ اسلامی اندیشیده و قلم زده است. او چهار محور اصلی را برای توصیف وضعیت منطق در دورۀ اسلامی برمی‌شمارد: 1. انتخاب عنوان منطق عربی برای نام‌گذاری منطق دورۀ اسلامی؛ 2. ایجاد دوگانۀ شرقی-‌غربی برای تفکیک منطق‌دانان پس از ابن‌سینا؛ 3. خاموشی منطق‌پژوهی پس از سدۀ دهم؛ 4. ذکر اسامی منطق‌دانان و آثارشان. در این نوشتار الگوی منطق‌پژوهی رشر در بررسی منطق دورۀ اسلامی ارزیابی شده است. مهم‌ترین نقدهای وارد بر گزارش رشر از این دوره به این قرار است: 1. دلایل رشر برای ترجیح عنوان منطق عربی به‌جای منطق دورۀ اسلامی موجه و مستدل نیست؛ 2. برخلاف رشر، منظور ابن‌سینا از منطق‌دانان غربی، اندیشمندان مکتب بغداد و پیروان آن‌ها نبوده، بلکه مراد وی از مغربیان، فلسفه‌دانان یونانی و پیروان صرف آموزه‌‌های آنان است. مبنای رشر برای دوگانۀ شرقی-‌غربیِ منطق‌دانان پس از ابن‌سینا نیز همخوانی اندیشه‌‌های فلسفی و منطقی این افراد است که سبب تقسیم‌بندیِ نادرست برخی منطق‌دانان شرقی در طیف غربی و به‌عکس شده است؛ 3. رشر به‌دلیل دسترسی‌نداشتن به منابع دست‌‌اول و نسخه‌‌های خطی و نیز ناآگاهی از منطق‌پژوهی در آثار غیرمنطقی چون فلسفه و علم اصول، به‌اشتباه گمان کرده است که منطق‌پژوهی پس از سدۀ دهم به فراموشی گراییده است؛ 4. گزارش رشر در معرفی اسامی و تعداد آثار منطق‌دانان نیز کمبود‌هایی دارد.
صفحات :
از صفحه 45 تا 65
بازخوانی انتقادی یک مناظره: نزاع آنسکوم و لوئیس در رد طبیعت‌گرایی خداناباورانه
نویسنده:
احمد عبادی ، محمد امدادی ماسوله
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
سال 1948، مناظره‌ای مشهور میان سی. اس. لوئیس و الیزابت آنسکوم در انجمن سقراطی آکسفورد صورت می‌پذیرد. لوئیس در این جلسه استدلال می‌کند که مادی‌انگاریِ صرفِ طبیعت‌گراییِ خداناباورانه باطل است. در مقابل، آنسکوم سه نقد اساسی بر استدلال لوئیس می‌آورد: 1. نبود تمایز میان علل ناعقلانی و غیرعقلانی باور؛ 2. تهدید شک‌گرایی؛ 3. نبود تفکیک میان انواع تبیین‌های «کامل». اندیشه‌های لوئیس و آنسکوم از چند جهت درخور تأمل و بررسی است: 1. به‌رغم انتقاد درست آنسکوم، نبود تمایز میان علل ناعقلانی و غیرعقلانی، مشکل طبیعت‌گرایی را که همان استنباط باوری از دیگر باورهاست، حل نمی‌کند؛ 2. آنسکوم این گزاره را که «اگر طبیعت‌گرایی درست باشد، هیچ استدلال انسانی‌ای معتبر نیست»، تهدیدی شکاکانه برای معرفت می‌داند، حال‌آنکه این اشکال، به اصل استدلال لوئیس خللی وارد نمی‌سازد؛ 3. برخلاف ادعای آنسکوم، رویکرد حذفی به دیگر تبیین‌ها، نه پیامد اندیشه‌ی لوئیس، بلکه انگاره‌ی اصلی خود طبیعت‌گرایی است؛ 4. اینکه لوئیس اتفاقی‌بودن حالات ذهنی را به‌درستی تحلیل نمی‌کند، به ‌دلیل آن است که او ریشه و خاستگاه این حالات را غیرمادی می‌داند؛ 5. لوئیس منظورش از «امکان ندارد فرایندهای تکاملی، از مخلوقات بدون درک و فهم، مخلوقاتی ایجاد کنند که درک و فهم داشته باشند» را به‌خوبی تبیین نکرده است. به‌رغم نقاط قوت اندیشه‌های لوئیس و آنسکوم، ما معتقدیم هر دو دیدگاه نقاط ضعفی دارند و نیازمند اصلاح و تکمیل‌اند. با نگاهی تحلیلی، تطبیقی و انتقادی می‌توان به حذف، اصلاح و بازسازی نقاط ضعف دیدگاه‌های آنسکوم و لوئیس پرداخت.
صفحات :
از صفحه 53 تا 76
کوهن و گذار از تمایز گردآوری/داوری
نویسنده:
احمد عبادی ، محمد امدادی ماسوله
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در این نوشتار با مرور مؤلفه‌های اصلی فلسفۀ تامس کوهن خواهیم دید که او منتقد تمایز میان مقام گردآوری/داوری در روش‌شناسیِ علم است. دلایل کوهن عبارتند از: 1. موافقان صرفاً به تبیین جایگاه تمایز گردآوری/داوری در بستر آموزشی آن پرداخته‌اند که بر اساس آن تنها شواهد در جهت داوری یک فرضیۀ مؤثر تلقی می‌شوند. و در دیگر زمینه‌های مهمِ داوری مورد غفلت قرار می‌گیرد. 2. تمایز دو مقام مبتنی بر نگاه ساده‌انگارانه به روند تولید علم است که صرفاً به بیان نقاط قوت و نه ضعف نظریه‌ها می‌پردازد. 3. هیچ‌گونه تعیین‌کنندگیِ تجربی در مقام داوری وجود ندارد. 4. در فرآیند تولید علم، جنبه‌های توصیفی و تجویزی فرضیه‌ها انفکاک‌ناپذیر و درهم‌تنیده‌اند. 5. برخلاف موافقان این تمایز، واژگان ساختاریافته در مقام داوری، دارای پیامدهای ثابت و قطعی نیست بلکه، تحت تأثیر اصول پیشینِ نسبیت‌شدۀ کانتی، همواره دچار تغییر، تعدیل و اصلاح قرار می‌گیرند. کوهن پس از بیان این اِشکالات، از سوی موافقان تمایز گردآوری/داوری از چند جهت مورد نقد قرار گرفت: 1. اخذ تعمدی سبک مبهم‌نویسی در آثارش. 2. کاربست رویکرد دُورگونه در ارائۀ فهرستی از معیارهای معرفتی-واقع‌گرایانه و بازگشت دوباره به معیارهای غیرمعرفتی. 3. خلط میان «مقام تصمیم» و «مقام داوری» و توجه به «علت» به‌جای «دلیل». او برای فرار از این نقدها به دو نکته اشاره می‌کند: نخست، فهم نادرست دیدگاه‌هایش توسط این موافقان. دوم، ارائۀ معیارهایی در جهت حفظ عینیت علم متفاوت با موافقان این تمایز. هدف این نوشتار، تحلیل، تکمیل و نقد اندیشه‌های کوهن درباره‌ی تمایز گردآوری/داوری است.
صفحات :
از صفحه 91 تا 118
بوم‌شناسی ژرف‌نگر: جنبشی علیه دوگانۀ انسان/طبیعت و نقد آن (روی‌آوردی الهیاتی)
نویسنده:
احمد عبادی ، محمد امدادی ماسوله
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
دوگانه‌انگاری انسان/طبیعت دیدگاهی است که با تبیین خاصی از ارتباط میان انسان و طبیعت نقشی تعیین‌کننده و سرنوشت‌ساز در اخلاق زیست‌محیطی یافته است. در این دیدگاه، انسان به عنوان وجه برتر این تقسیم‌بندی حق هر گونه استفاده و رفتار با طبیعت را دارد. در نظر جنبش بوم‌شناسی ژرف‌نگر، به دلیل درهم‌تنیدگیِ انسان و طبیعت نمی‌توان این دو را مجزا از یکدیگر دانست. این نگرش به دلیل نقد تفکر دوگانۀ انسان/طبیعت دارای نکات مفید و سودمندی در باب اخلاق زیست‌محیطی است، که از آن جمله است: خیزش علیه روحیۀ سلطه‌گر و انسان‌محورِ فرهنگی و تمدنی در مغرب‌زمین؛ خودشکوفاییِ اصیلِ انسانی از طریق فرارفتن از خود؛ توجه به احیای حقوق ازدست‌رفتۀ موجودات غیرانسانی. این جنبش، به رغم داشتنِ این نقاط قوت، ضعف‌هایی نیز دارد و ما معتقدیم با نگاهی دینی-الهیاتی و از طریق اصلاح و بازاندیشی آرای این جنبش می‌توان به رهیافتی درست در مورد ارتباط انسان/طبیعت دست یافت. این موارد از این قرارند: نداشتن یک فلسفۀ منسجم که نتیجۀ آن مبهم‌اندیشی و کلی‌گویی در خصوص مسائل محیط‌زیستی است؛ نبود برنامه‌ای جامع به منظور ایجاد بستری برای یک سلسله‌مراتب معین حیاتی؛ غفلت از مقام والای انسانی؛ عدم کارآمدی در کشورهای توسعه‌نیافته. هدف از این نوشتار نقد نظریۀ دوگانگی انسان/طبیعت در اخلاق زیست‌محیطی طبقِ هنجارهای بوم‌شناسی ژرف‌نگر و نیز اصلاح و تکمیل نقاط ضعف این جنبش با تکیه بر آموزه‌های الهیاتی در مسئلۀ حاضر است.
صفحات :
از صفحه 131 تا 154
رایشنباخ و گذار از تألیفیِ پیشین به پیشینِ نسبی‌شده
نویسنده:
احمد عبادی ، محمد امدادی ماسوله
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
هانس رایشنباخ در نظریۀ نسبیت و معرفت پیشین (1920) و پیدایش فلسفۀ علمی (1951) از احکام تألیفی پیشینِ کانت دو برداشت یا خوانش متضاد دارد. کتاب نخست، خواستار بازاندیشی تألیفی پیشین از طریق نظریۀ نسبیت، اما اثر دوم، به ‌دنبال ردّ این احکام است. رایشنباخ در 1920، با تفکیک میان اصول موضوعۀ ارتباط و اصول موضوعۀ هماهنگی، دو برداشت متفاوت از امر پیشین کانت ارائه نمود: 1. ضروری و غیرقابل تجدیدنظر، 2. سازندۀ متعلق شناخت. رایشنباخ با نپذیرفتنِ معنای نخست، معنای دوم را نگه می‌دارد و آن را آموزه‌ای اینشتینی می‌داند. او اثبات‌گرایی متقدم را به‌ دلیل عدم توجه به نقش اصول موضوعۀ هماهنگی در فلسفۀ علم سرزنش می‌کند. اندیشه‌های رایشنباخ در‌بارۀ پیشینِ نسبی‌شده از چند جهت قابل تأمل و بررسی است: 1. اتخاذ رویکرد مابین کانت و تجربه‌باوری متقدم در بازنگری تألیفی پیشین به پیشین نسبی‌شده، 2. دستیابی به یک ایده‌آل فلسفۀ علمیِ قطعی، علی‌رغم نقد به مطلق‌انگاری کانت، 3. بی‌توجهی به اختلاف در کارکرد مفهوم قرارداد نزد پوانکاره و اثبات‌گرایان منطقی، 4. غفلت از پیوند نظریۀ نسبیت اینشتین با احکام تألیفی پیشینِ کانت، 5. نداشتنِ الگویی مشخص جهت تفکیک اصول پیشین از اصول تجربی. هدف این نوشتار، بازسازی، تکمیل و توسعۀ نظریۀ پیشینِ نسبی‌شدۀ رایشنباخی در روش‌شناسی علم است.
صفحات :
از صفحه 147 تا 167
نقش تمایز گردآوری/داوری در تبیین وظایف چهارگانه‌ی فلسفه از نظر رایشنباخ
نویسنده:
احمد عبادی , محمد امدادی ماسوله
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
هانس رایشنباخ نخستین فلسفه‌دانی است که در فلسفه‌ی علم دوره‌ی معاصر به‌طور مدوّن به ارائه‌ی تمایز میان مقام گردآوری و مقام داوری پرداخته است. تفکیک فلسفه‌ی علم از دیگر حوزه‌های مطالعاتی و انکار هرگونه منطق برای مقام کشف دو هدف اصلی وی از بیان این تمایز بوده است. پاسخ به ادعاهای اتو نوراث و چپ‌گرایان حلقه وین، ساختار سیاسی آلمان در دهه‌ی 1930 و تأسیس فلسفه‌ی علمیِ مستقل؛ انگیزه‌هایی برای طرح تمایز از سوی رایشنباخ شد. پس از رایشنباخ، خوانش‌های متفاوتی نسبت به این تمایز مطرح گشت. برخی قرائت‌ها از این تمایز، با دیدگاه نخستین و اولیه‌ی رایشنباخ هم‌سویی ندارد. او برای توضیح تمایز دو مقام، به چهار وظیفه و تکلیف اشاره می‌کند که یک وظیفه، خاصِ حوزه‌ی «روان‌شناسی» و وظایف «توصیفی»، «انتقادی» و «مشاوره‌ای» متعلق به قلمرو معرفت‌شناسی است. از دیدگاه رایشنباخ، مقام گردآوری ذیلِ وظیفه‌ی روان‌شناسی و مقام داوری در وظایف انتقادی و بخش دوم مشاوره‌ای نقش ایفا می‌کند و وظایف توصیفی و بخش نخست مشاوره‌ای بیرون از گستره‌ی مقام داوری هستند. هدف این پژوهش، بررسی و تحلیل تمایز مقام گردآوری/داوری است که از سوی رایشنباخ مطرح شده تا تحلیلی درست از جایگاه نخستین این تمایز داشته و نیز از طریق این تمایز به تبیین و توصیف وظایف چهارگانه‌ی فلسفه بپردازیم.
صفحات :
از صفحه 141 تا 164
  • تعداد رکورد ها : 12