جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 21
تأثیر فلسفه‌ی نقّادیِ کانت بر صورت‌بنیادی (فُرمالیسم) در موسیقی
نویسنده:
سید شهاب الدین طالقانی اصفهانی ، سید محمد حکاک ، محمدحسن حیدری ، محمد رعایت جهرمی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ادوارد هانسلیک، نخستین متفکر صورت‌بنیاد یا فُرمالیست در حوزۀ موسیقی، بر آن بود که موسیقی صورت‌ها یا فُرم‌های متحرک طنین‌ها یا نُت‌هاست. وی این گزاره را مبنا قرار می‌دهد و چنین استدلال می‌کند که موسیقی چیزی جز فرم نیست و محتوا یا درون‌مایه‌ای بیرون از فرم یا صورت خود ندارد. ازاین‌رو، موسیقی نمی‌تواند احساسی را که از بیرون بر آن وارد می‌شود بیان کند، بلکه اگر احساسی نیز وجود دارد، برآیند خود صورت‌ها و ساختار موسیقی است. تفاوت موسیقی با دیگر هنرها در همین است که نمی‌تواند بازنمایندۀ واقعیت باشد. بنابراین، قضاوت زیباشناختی دربارۀ موسیقی باید اندیشه‌ورزانه و مبتنی بر تأمّل باشد و نه احساس. درون‌مایۀ موسیقی نیز نمی‌تواند مفهومی باشد و ،ازاین‌رو، زیبایی موسیقی غایتمند نیست و امری خودمختار و خودبسنده است. ردّپای تمام این اندیشه‌های هانسلیک را می‌توان در نقد سوم ایمانوئل کانت با عنوان سنجش داوری زیباشناختی یافت. کانت بر آن بود که زیبایی در صورت پدیده‌هاست و هرگونه داوری زیباشناختی باید صرفاً برمبنای صورت انجام پذیرد. همچنین کانت اعتقاد دارد که قضاوت زیباشناسانه نباید برمبنای غرض و علاقۀ شخصی و یا غایتی خاص باشد، بلکه باید کلیت و عمومیت داشته باشد تا بتواند به‌مثابۀ حکمی کلی عرضه گردد، یعنی احساسات فردی و شخصی نباید در قضاوت دخیل گردد. رویکرد هانسلیک به نقد موسیقی نیز بر همین مبناست.
صفحات :
از صفحه 167 تا 180
امکان‌سنجی تأثیرکاتارسیس بر مخاطب تراژدی در نسبت با نظریه حرکت جوهری ملاصدرا
نویسنده:
محمدمهدی بهرامی ، محمد رعایت جهرمی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
هر اثر نمایشی با عناصر ویژه‌ای که در بر دارد در صدد آن است که بهترین نوع ارتباط را با مخاطب خویش برقرار نموده و وجوه مختلف انسانی او را درگستره‌ای از تار و پود فهم و تجربه در حوزه تماشا به چالش بکشد! پرسش اینجاست که این نوع مواجهه چگونه می‌تواند این‌گونه بر روح و جان آدمی مؤثر واقع گردیده و لااقل فراتر از آنچه در آغاز، درام تصور می‌شده عمل نماید؟ کاتارسیس مفهومی است که برای اولین بار به صورت امری انضمامی توسط ارسطو در تراژدی ‌و به تبع آن درآثار دراماتیک، به‌ صورت‌ جدی‌ مطرح‌ شده، وارد مفاهیم‌کلان فلسفه غرب شده و متفکرین، ازگذشته تا به امروز مباحث و رویکردهای مختلفی را برای تبیین آن ارائه داده‌اند. بر همین اساس یکی از رویکردهایی‌که می‌تواند در این زمینه مورد بحث و توجه قرارگیرد، اصل حرکت جوهری ملاصدرا است. از نظر او حدوث تدریجی حقیقتِ جوهر است و این امر به صورت حرکت تدریجی شیء از قوه به فعل صورت می‌پذیرد. او حرکت ‌جوهری را فرایندی مبتنی بر وحدت اتصالی می‌داند؛ به این معنا که از نظر ملاصدرا جهان با تمام اجزایش، در سیلان و جریان دائمی به سر می‌برد. موضوع محوری نوشتار حاضر از این قرار است که آیا کاتارسیس می‌تواند با تأثیر بر جوهر آدمی، باعث حرکت او به سوی تعالی شده و شأن وجودی‌اش را در سیری تطوری که در مدار زمان و مکان در صیرورت است ارتقاء بخشد؟
صفحات :
از صفحه 107 تا 122
نسبت اروس، تخنه و فلسفه در دو محاورة¬ مهمانی و فدروس افلاطون (با تأکید بر نقد آراء ولاستوس و نوسباوم)
نویسنده:
جاويدكاظمي ، سیدمحمدحکاک ، علي‌نقي باقرشاهي ، محمد رعايت جهرمي
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
«اروس» بعنوان خدای عشق یونانی، علاوه بر معاني مختلفی که در تاریخ اساطیری و فلسفی پیش از سقراط داشته، در فلسفة افلاطون نیز با تعابیر گوناگوني آمده است. این تنوع معانی سبب شده كه مفسران وی در تفسیر آن مرتكب خطا شوند؛ از جمله در ترجمة اروس به عشق. ¬¬¬¬در مقالة حاضر به بررسی معناي اروس در دو محاورة مهمانی و فدروس افلاطون، و ارتباط آن با «فلسفه» و «تخنه» پرداخته شده است. اروس در محاورة مهمانی، پس از بیان چند معنای مختلف، سرانجام بمعناي اشتیاق و آرزو به مشاهدة زیبایی مطلق بکار رفته که در حقیقت همان فلسفه است، چراکه در انديشة افلاطون، تفاوت میان ايدة خیر (که فلسفه انگيزه‌يي برای مشاهدة آن است) و ايدة زیبایی، تفاوتی اعتباری است؛ بدین معنا که ايدة خیر و زیبایی مطلق یک حقیقتند که از دو دریچه به آن نگریسته شده است. حال از آنجا‌که دیالکتیک ـ یعنی فعالیتی که در آن جزئیات کثیر از واحد، و واحد از جزئیات کثیر شناخته ميشود ـ در محاورة فدروس بعنوان ابزار تخنه (Technites) معرفی شده، ميتوان چنین نتیجه گرفت که عاشق افلاطونی ـ بمعنایی كه در این مقاله مطرح شده ـ و فیلسوف جز از طریق تخنه به درک ايدة زیبا (یا خیر) نائل نخواهند شد. تحلیل مباحث مقاله، با تکیه بر نقد آراء دو مفسر افلاطون، پروفسور گرگوری ولاستوس و مارتا نوسباوم، انجام خواهد شد.
صفحات :
از صفحه 67 تا 92
«معماری بهمثابۀ فلسفه» معماری سالینگاروس در آیینۀ زیباییشناسی کانت
نویسنده:
جاوید کاظمی ، محمد رعایت جهرمی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
نسبت میان مبانی ریاضی و خلّاقیت در طراحی معماری اهمیت فراوانی دارد. براساس دیدگاه معمارانی چون سالینگاروس صرفاً با رجوع به ریاضیات، می‌توان طرحی را ارائه و حتی شهری را بنا کرد؛ اما کانت در کتاب نقد قوۀ حکم، بر آن است که در خلق یک شیء، که بتواند ابژۀ زیبایی‌شناختی باشد، نیازمند یک نابغه هستیم؛ یعنی کسی که براساس ایده‌های نو و نه صرفاً قوانین ازپیش‌موجود، مانند قواعد ریاضی به خلق شیء اقدام می‌کند. در غیر این صورت، سازۀ مذکور نه‌تنها اثر هنری نیست، بلکه ابژۀ زیبایی‌شناختی نیز نیست. به‌این‌معنا که ما نمی‌توانیم حکم خود را دارایِ چنان کلیتی بدانیم که دیگران را نیز دربرگیرد. یعنی نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که دیگران نیز آن لذت را دریافته باشند؛ بنابراین، این سازه‌ها به‌عنوان اموری مطبوع در نظر گرفته خواهند شد؛ نه اموری زیبا. پژوهش حاضر، در پی ارزش‌گذاری میان سبک‌های مختلف معماری نیست و صرفاً خوانشی کانتی از دیدگاهِ سالینگاروس و امثالِ وی در حوزۀ معماری ارائه می‌دهد.
صفحات :
از صفحه 121 تا 136
بررسی تلقی کانت از دین و اخلاق با تکیه بر رساله «دین در محدوده عقل تنها»
نویسنده:
مرضیه محمدپور ، محمد رعایت جهرمی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
کانت در کتاب دین در محدوده عقل تنها، بر مبنای زمینههای تربیتی پیتیستی و تاکید بر دوگانگی طبیعت انسان به لحاظ خیر و شر، در متن مسیحیت به تشریح تلقی خود از دین میپردازد. وی با استناد به ذات خیر انسان در آغاز خلقت، او را بر حسب استعدادش موجودی خیر و بر حسب ذات محسوس و ملموساش موجودی شرور معرفی میکند که پس از کشاکش میان دو اصل خیر و شر، نهایتاً به غلبه خیر و برقراری حکومت خداوند بر زمین منجر میشود. میتوان گفت که نظام دینی او در جهت اصلاح انسان و مکمل نظام اخلاقی اوست؛ چراکه معتقد است در نهایت، رود خروشان ارادههای نیک باید به هم بپیوندند و جامعه مشترک المنافع اخلاقی را شکل دهند و سرانجام، فضل الهی تضمین کننده این جامعه است. کانت تلاش میکند تا حقیقت کتاب مقدس را بر مبنای مضامینی که کاملاً جدا از سنت تاریخی لحاظ میکند، روشن نماید. وی در این جهت، از اخلاق، مسیحیت، کلیسا و کتاب مقدس بهعنوان یک نمونه و الگوی اولیه و وسیلهای برای آنچه دین اخلاقی ناب مینامد بهره میجوید تا از رهگذر دستیابی به آن در اقدامی ناموجه، دین تاریخی را حذف نماید. اما دیدگاه او تقلیلگرایانه مینماید چرا که ابعاد شریعتی، کلامی، مناسکی را در بعد اخلاقی محدود میکند و ما با نوعی فروکاهی دین به اخلاق از سوی او مواجهایم. اندیشه کانت را میتوان نمونهای از تاکید بر خودبنیادی انسان دانست که انتقادهای زیادی بر آن وارد است.
بررسی نقّادانة نظریة "وانمایی" دراندیشة بودریار با نگاهی به پراگماتیسم
نویسنده:
عبدالرئوف میرزامحمدی ، محمد رعایت جهرمی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
کانون این مقاله بررسی مساله تکنولوژی در عصر اطلاعات و در پی آن برآمدن امری به نام وانمایی در اندیشة ژان بودریار است. این مقاله با رویکرد تحلیل و بررسی، به مسائلِ ذیل اشاره دارد: رابطة اطلاعات و معنا چگونه است؟ اطلاعت چگونه امر واقع را فرو می‌بلعد؟ وانمایی چیست و تفاوت آن با بازنمایی و تظاهر در چیست و سرانجام جهان وانمایی چگونه جهانی است؟ به باور بودریار ما، با گذار از سامان بازنمایی، وارد عصری شده‌ایم که می‌توان آن را عصر وانمایی نامید و این عصر تفاوت شگرفی با عصرهای پیشین داشته و سراسر گفتمان‌های پیشین را می‌سترد و همچنین بازتعریفی از انسان پیش می‌نهد. این رویداد، یعنی برآمدن سامان وانمایی، پیامد سرریزی اطلاعات به زیست و تجربة انسانی است. در این راه ما نخست؛ پیش زمینه‌‌ها و خاستگاه‌های اندیشة بودریار را بررسی می‌کنیم و سپس به مساله اطلاعات و ارتباط آن با معنا و وانمایی می‌پردازیم و در بخشِ پایانیِ نوشتار تلاش میکنیم تا نقدی را از چشم-اندازِ رویکردِ پراگماتیستی، بر اندیشة بودریار پی‌افگنیم.
نقد هرمنوتیک فلسفی گادامر از منظر هرش
نویسنده:
پدیدآور: افشین مختاری ؛ استاد راهنما: محمد رعایت جهرمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
چکیده در این نوشتار سعی بر آن است که به تبیین دیدگاه های گادامر و هرش در باب هرمنوتیک پرداخته شده و سپس تطبیق و نقادی جنبه هایی که این دو فیلسوف با هم اتفاق و اختلاف نظر دارند، تبیین شود. گادامر یکی از آخرین حلقه های سنّت قاره ای است. هرمنوتیک فلسفی که با مارتین هایدگر، فیلسوف پرآوازه آلمانی، آغاز گردید از سوی شاگرد برجسته اش، گادامر، بسط و توسعه یافت. گادامر به شدت با هرمنوتیک شلایرماخر که متأثر از ایده‌آلیسم آلمانی و سنّت رمانتیک بود، مخالفت ورزید. هم چنان که با عقلانیت روشمند و تلقی پوزیتویستی از علوم طبیعی و انسانی به چالش پرداخت. وی، فهم را اساسی ترین فعل انسان دانسته و هدف خود را پدیدارشناسی و هستی شناسی فهم و توصیف آنچه که در هر فهمی روی می دهد، اعلام می کند. همچنین فهم را واقعه‌ای‌ می‌داند که‌ برای‌ مفسر اتفاق‌ می‌افتد و قابل‌ پیش‌ بینی‌ و کنترل‌ روشمند نیست. گادامر در گفت و گوی مفسّر با متن، نقش محوری و اساسی را به مفسّر می دهد. بعد از گادامر، اریک هرش با نقد نظریات هایدگر و گادامر سعی در احیای آموزه‌های هرمنوتیک کلاسیک دارد و می‌کوشد برای دغدغه‌های ذهنی شلایرماخر و دیلتای قاعده‌ای منسجم و اصولی تعریف کند: قاعده‌ای که «روش در فهم» را توجیه کند، به دریافت «فهم نهایی» از اثر نائل گردد و هم معیاری برای اعتبار تفسیرها ارائه دهد. از منظر هرش، گادامر بین معنای متن و دلالت آن در زمان های مختلف خلط کرده است. معنای متن همان چیزی است که در نزد مولف بوده است این در حالی است که خوانندگان هر دوره با دلالت های آن معنا برخورد می کنند. به نظر او، عدم تفکیک آنها در هرمنوتیک گادامر به نسبی گرایی و نبودن معیار ثابتی برای داوری میان فهم ها منتهی شده است.واژگان کلیدی:‌ روش، پیش داوری، فهم، تفسیر، نسبی گرایی، معنای لفظی، اعتبار.
بررسی انتقادی مبانی پروتستانی فمینیسم در غرب مدرن
نویسنده:
پدیدآور: شکوفه شکربیگی ؛ استاد راهنما: محمد رعایت جهرمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
نهضت اصلاح دینی آغازگر دوران جدیدی بود که اروپا را از قرون وسطی به دوره ی مدرن می رساند و به مثابهی حلقه ای ارتباطی میان دو دوره ی مهم و سرنوشت ساز در تحولات تاریخی اروپا عمل کرد. شاید مهمتریندلیل ظهور جنبش اصلاح دینی این بود که برای بسیاری از اروپاییانِ عصر رنسانس، ساختار کلیسا دیگر نمیتوانست خواسته های دینی آنان را برآورد و جزم گرایی مفرط آن و قرار دادن سازمانی این جهانی، و به قولیسکولار، به عنوان تنها راه نجات اخروی برای بسیاری از غربیان ارضا کننده نبود چرا که در شکل گیری اعتقاداتکاتولیکی دو عامل دخیل اند: «سنت مقدس یا وحی شفاهی و کتاب مقدس». یکی از عرصه های مهمی کهمدرنیسم در آن منشاء تحولات و جهت گیری های تازه ای بود، عرصه ی الهیات بود. بررسی دین در بستر مدرنیتهمنجر به تحولات و تغییرات اساسی در دیدگاه های دینی شده بود و مسائل دینی را متفاوت از دوران قرون وسطیجرح و تعدیل می کردند. سکولاریزاسیون، مفهومی بود که برای توصیف و تحلیل فرایند های دینی جوامع مدرنبه کار گرفته می شد. این فرایند در این جوامع به منظور تفکیک و تمایز ساحت های قدسی و عرفی از یکدیگر،تحدید حدود و تعیین مناسبات میان آنها به کار برده می شد. یکی از معانی عرفی شدن دین، ارائه تفسیر جدید واین دنیایی از دین است که توجه بسیاری از فمینیست ها را به طور عام و فمینیست های الهیاتی را به طور خاص، بهخود اختصاص داده تا به این وسیله با از بین بردن نقش فرانهادی دین، دین را با درخواست های فمینیسم سازگارکند. رساله حاضر بر آن است تا تاثیر پروتستانتیزم بر فمینیسمِ عصر مدرن را از جنبه های گوناگونِ سلبی و ایجابیواکاوی نماید.
سولیپسیسم نزد شوپنهاور و ویتگنشتاین متقدم
نویسنده:
مهران سینایی مقدم ، محمد رعایت جهرمی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
سولیپسیسم، به مفهوم اینکه از لحاظ هستی‌شناختی تنها من هستی دارم و هستیِ جهانِ خارج فقط به مثابه موضوع و مضمون ذهن من، هستی دارد و هر آنچه شناخته می‌شود فقط به واسطه ذهنمندی من همچون تنها شناسنده، نگریسته می‌شود، مساله‌ای است که از دوران مبنا قرار گرفتن سوژه اندیشنده توسط دکارت و همچنین توجه به ذهن شناسنده توسط فلاسفه‌ای همچون بارکلی و کانت و سپس در ایده‌آلیسم آلمانی، اهمیت فراوانی داشته است. در نتیجه سولیپسیسم مساله‌ای فرعی در فلسفه نیست بلکه به طور اساسی در همین چارچوب، من به عنوان هستنده‌ای خودآگاه و شناسنده، منطبق بر نحوه هستومندی و به خاطر قالب‌ها و صورت‌های آگاهی‌ام، جهان و آگاهی و ذهنمندی دیگران را به طور سولیپسیستی می‌شناسم. این مساله نزد برخی فیلسوفان معاصر، آنچنان که شایسته است مورد توجه قرار نگرفته است. شوپنهاور و ویتگنشتاین به این موضوع در قالب بحث پیرامون نحوه شناخت من متافیزیکی و نیز محدوده و مرزهای جهان پرداخته‌اند. شوپنهاور بر اساس ایده‌آلیسمِ مبتنی بر فلسفه استعلایی کانت، معتقد است که هستی جهان منوط به ذهنی شناسنده است که جهان در آن بازنمود یافته است. این ذهن، خودش در قالب زمان و مکان و علیت نمی-گنجد. خود، شناسنده جهان است ولی نمی‌تواند خودش را بشناسد. ویتگنشتاین متقدم نیز در تراکتاتوس، تحت تاثیر شوپنهاور، بر اساس کاربردها و نقش زبان، مرزهای جهان و شناختِ من متافیزیکی را در بحث سولیپسیسم مورد توجه قرار داده و آن را در تجربیات اول شخص مانند درد و تجربه‌ عواطف نسبت به شناخت آن در دیگران به بحث گذاشته است.
صفحات :
از صفحه 195 تا 212
فلسفه زبان قاره ای و فرهنگی: تأملی تطبیقی در آرای وینگنشتاین و گادامر در باب زبان
نویسنده:
محمد رعایت جهرمی
نوع منبع :
کتابشناسی(نمایه کتاب) , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
معرفی کتاب: کتاب حاضر را صرفاً باید در قالب طرح بحث برای کار بیشتر و جامع تر در آینده نگریست. فصول این کتاب برای نیل به غایت مفروض و تثبیت مستدل آن، یعنی هم گرایی ویتگنشتاین و گادامر در فلسفه زبان، صورت بندی شده اند؛ اما از آنجا که ویتگنشتاین و گادامر از برجسته ترین اندیشمندان سنن تحلیلی و قاره ای هستند، فصل نخست به معرفی شاخصه های این دو جریان اختصاص یافته است.فصل دوم به دو قسمت ویتگنشتاین اول و دوم، از تکرار و تطویل، اجتناب کرده و در صورتی اجمالی، خطوط اصلی اندیشه های وی، معرفی شده است. در فصل سوم نیز همین رویه در خصوص گادامر، مراعات شده است؛ منتها به دلیل آشنایی کمتر با گادامر، این فصل در قیاس با فصل پیشین، حاوی مطالب جامع تری است. اما اگر فصول اول تا سوم را تمهیدی بر بحث اصلی اثر حاضر بدانیم، فصول چهارم و پنجم، در قالب تشریج تفضیلی نقاط هم گرا و واگرای اندیشه ویتگنشتاین و گادامر، هسته اصلی و مرکزی اثر را تشکیل می دهند.ابتدا فصل چهارم ، در قالب خطوط و محورهایی ده گانه، به تبیین هم گرایی دو متفکر در حوزه فلسفه زبان پرداخته و سپس در فصل پنجم، نقاط واگرای اندیشه های این دو متفکر در هفت محور، مورد بحث و بررسی قرار گرفته اند. فصل ششم با عنوان نتیجه گیری و پیوست ، از سه قسمت تشکیل شده است.
  • تعداد رکورد ها : 21