جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 5
ارتباط سعادت و سیاست در نظام فلسفی فارابی و تاثیر آن بر ملاصدرا
نویسنده:
پدیدآور: فاطمه جاویدان ؛ استاد راهنما: علی حسینی ؛ استاد مشاور: علیرضا فاضلی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
پژوهش حاضر به روش توصیفی ـ تحلیلی، با هدف تبیین ارتباط سیاست و سعادت در نظام فلسفی فارابی و تأثیر آن بر ملاصدرا تدوین و تنظیم شده است. به این منظور که؛ دو مولفه‌ی سعادت و سیاست و ارتباط بین آن دو، از جمله مفاهیمی هستند که در طول تاریخ، همواره مورد توجه بشر و فیلسوفان قرار گرفته‌اند، سیاست که بستری مناسب برای وصول به سعادت و کمال، ارزیابی می شود، بیشتر مورد توجه فیلسوفان سیاسی بوده است تا فیلسوفان غیر سیاسی. سعادت و سیاست در نظام فلسفی فارابی و ملاصدرا ، مبتنی بر هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی و فلسفه‌ی سیاسی این دو فیلسوف بزرگ اسلامی، است، که راه را برای فهم بهتر حقیقت سعادت و سیاست در سرنوشت بشر، هموار خواهد کرد. فارابی نخستین فیلسوف اسلامی است که لقب فیلسوف سیاست را یافته است. بنیان فلسفه فارابی، به کارگرفتن راه‌های صحیح رسیدن به سعادت و برداشتن موانع وصول به آن بوده است. وی با طرح مدینه فاضله و جامعه آرمانی خود، سیاست را مهم‌ترین عامل برای تدبیر امور و نیل به کمالات مطلق می‌دانست زیرا؛ هدف از سیاست، درواقع، رسیدن به سعادت می‌باشد. در حوزه فلسفه‌ی فارابی، عوامل نیل به سعادت و ارکان اصلی سیاست ، تعقل، قوه ناطقه و عقل فعّال، است که به سعادت منتهی می‌شود. از این رو؛ فضایل اعم از نظری، فکری، اخلاقی و عملی، ابزار و وسیله‌ای برای نیل انسان به سعادت شمرده می‌شوند. فارابی دین ، فلسفه و سیاست را ماهیتاً یکی می داند؛ چراکه، منبع معرفت، فیض عقل فعّال، یعنی "فرشته‌ی وحی" و غایت، شناخت خداوند است. در ملاصدرا، معرفت عقلانی بر نظام سیاسی او سایه‌افکن بوده، و نقش محوری ایفا می‌کند و در پرتو عقل و وحی هدایت می‌شود. ملاصدرا سعادت را کمال واقعی بشر می‌دانست، که انسان به منظور رسیدن به آن آفریده شده است. وی جامعه‌ای را تکامل یافته می‌داند که در سایه‌ی احکام و شریعت الهی رشد کرده و به بالاترین درجه‌ی فضایل اخلاقی نایل شده باشد. ملاصدرا و فارابی، سعادت و سیاست، را کمال علی‌الاطلاق، ذات اقدس الهی می‌دانند و مهم‌ترین و اساسی‌ترین رکن اندیشه‌ی این دو فیلسوف، تفکر توحیدی آن‌هاست. زیرا؛ حاکمیت مطلق را از آن خداوند می‌دانند و هرگونه ولایتی چه تکوینی و چه تشریعی تنها به اذن او تحقق می‌یابد؛ بنابراین، آن‌ها یگانه قانون-گذار در عالم وجود را، خداوند می دانند و بر این باورند که در سایه‌ی رهبری انسان کامل و حاکمیت حکیمانه، نه‌ تنها امر معاش انسان‌ها سامان می‌یابد، و عدالت در حکومت برپا می‌شود بلکه، جامعه در پرتو رهبری معنوی از شرور و کثرت‌ها فاصله گرفته، و به سمت غایت و خیر حقیقی نزدیک‌تر می‌شود. خلاصه این-که، ملاصدرا بر نظریات فارابی در سعادت و سیاست، نکته جدیدی نیفزودند، بلکه، بیشتر به بسط و تفصیل مباحث مجمل فارابی همت گماشتند.
تأثیر پیش فرض ها بر فهم از نگاه گادامر و نقش ان در زندگی روزمره انسان
نویسنده:
پدیدآور: جهانبخش خرمی ؛ استاد راهنما: علی حسینی ؛ استاد مشاور: مصطفی موسوی اعظم
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
پیش فرض چیست؟ فهم چیست؟ رابطه پیش فرض و فهم از نگاه گادامر نقش و تأثیر پیش فرض ها و این رابطه بر زندگی روزمره انسان اهمیت و ضرورت این تحقیق( شفاف سازی، باور درست و درک منطقی از رفتار اشخاص ، تأخیر در قضاوت و قضاوت درست داشتن، موقعیت سنجی شکی نیست که خیلی از تعارضات و ناهنجاریهای بین انسانها وجوامع بشری به دلیل عدم درک و فهم و شناخت متقابل است. در لغت نامه ی دهخدا برای واژه فهم معانی ومترادفاتی مثل ادراک،استنباط،اندریافت،درک،دریافت،شعور،دریافت وهوش آمده است.هانس گئورک گادامر فیلسوف آلمانی قرن 20-21 میلادی احتمالا برای اولین بار در تاریخ فلسفه به تحلیل ماهیت فهم می پردازد.البته قبل از گادامر فیلسوفانی مثل شلایر ماخر و دیلتای به روشهای هرمنوتیک عام برای فهم متون پرداختند و پس از آنها هیدگر به طور خاص به روش رسیدن به فهم که همان هرمنوتیک فلسفی است می پردازد. در ادامه گادامر به پیروی از استاد خود هیدگر سیر هرمنوتیک فلسفی و فلسفیدن در فهم را ادامه میدهد و علاوه بر دو معنی فهم که در هرمنوتیک عام شلایر ماخر ودیلتای که یکی فهم به عنوان معرفت نظری ودیگری فهم به عنوان معرفت عملی بود،فهم به عنوان توافق را مطرح می کند و پیوند دهنده ی این سه را فهم کاربردی می داند . گادامر در کتاب حقیقت وروش خود فهم را یک واقعه و رخداد می نامد که محصول گفتگو بین دو سوژه بر سر یک موضوع مشترک (ابژه) پدید می آید . دغدغه اساسی گادامر در کتابش فهم و چگونگی حصول آنست وبه طور خلاصه فهم][فهم می باشد. ودر این میان یه سری فاکتور هایی را در فهم درست و فهم نادرست موثر می داند از جمله: تاریخمندی،زبان،پیش داوریها و گفتگوی با متن گادامر با الگو گرفتن از روش دیالکتیک (پرسش و پاسخ) سقراط برای نیل به حقیقت ، فهم را یک رخداد می داند که از روش خاصی پیروی نمی کند و اساسا ضد روش می باشد و در صورتی فهم متقابل حاصل شده که کاربردی شود. چون روش از پیش مراحل ان مشخص و معین می باشد ولی ر خداد به طور دقیق قابل پیش بینی نیست. و اصولا با توجه به رویارویی دو بینش و معرفت غیر مشابه فهم متقابل یه رخداد است که کاملا غیر روش مند وغیر پیش بینی هست. اما پیش فرض ها که در لغت نامه ها انگاره معنی می شود یه سری پیش دانسته ها و باورها یی است که شرایط محیطی و مذهبی ما به ما تحمیل می کند. که بعضی از این پیش فرض ها معتبر و بعضی از آنها نامعتبر است که بالطبع خروجی وفهم حاصل از آنها هم می تواند درست یا نادرست باشد.
تبیین و تحلیل مبانی معرفتی تلورانس دینی و اخلاقی در پروتستان مسیحی و ردپای آن در نظام فلسفی کانت
نویسنده:
پدیدآور: محسن نمازیان ؛ استاد راهنما: علی حسینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
تلورانس، پدیده ای است ذوابعاد و دارای معانی کثیر که در بدو امر، در اروپای دوران رنسانس در زمینه مسائل دینی پدید آمد که بعد ها به سایر حوزه های اخلاقی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و... سرایت کرد و عبارت بود از حق آزادی در انتخاب مذهب یا هر نوع آزادی در اظهار باور و عقیده. از آنجایی که نقطه عزیمت این پژوهش که روش آن از نوع روش کیفی با استفاده از مطالعه هرمنوتیکی شخصیت کانت و متون فلسفی آن و نحله پروتستان می باشد که برای فهم بهتر، نوشته های ایشان به طور مستقیم مورد بررسی قرار گرفته اند و آراء مفسران در این زمینه دخالت داده شده است. پاسخ به این سوال است که، چرا و چگونه می توان رد پای تلورانس دینی و اخلاقی پروتستانی را در کانت مشاهده کرد؟ و مبانی معرفتی تلورانس دینی و اخلاقی پروتستان مسیحی و ارتباط و عدم ارتباط آن دو با کانت به چه شکل بوده است؟ به تبع بیان معنای وسیعی که از تلورانس آورده شده است می توان گفت که، مذهب پروتستان مسیحی در زمره مذاهبی است که بر اساس تعالیم کتاب مقدس، تغییرات اساسی باورمند و تلورانس را نسبت به پیروان خود و ادیان دیگر در تمام حوزه های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، دینی، اخلاقی، علمی ، فلسفی و... ابراز نموده است و ایمانوئل کانت که یک فیلسوف مدرن و متأثر از این مذهب و فرقه باپیتسم است، به نسبت سنجی میانِ برداشتِ فلسفی خود از مقوله تلورانس به معنای آزادی، اراده، خود مختاری و وجدان که در بردارنده‌ ی جهت های فلسفی، دینی و اخلاقی بوده است؛ بهره برده است.
پدیدارشناسی هرمنوتیکی به مثابه یک روش در فلسفه‌ی مارتین هیدگر
نویسنده:
علی حسینی ، مهناز حسین پور
نوع منبع :
نمایه مقاله
چکیده :
موضوع اصلی فلسفه‌ی هیدگر وجود است. در نظر وی وجودشناسی بعد از افلاطون و ارسطو در مسیر فراموشی قرار گرفته و جای خود را به معرفت شناسی داده است. بی‌توجهی به معنای حقیقی وجود و پرداختن به موجود و ماهیت آن، احساس ناخشنودی را در هیدگر برانگیخته و باعث بنا نهادن محور فلسفه‌ی خود بر وجودشناسی و همچنین به کار گرفتن تلاش زیادی برای فراتر رفتن از مفهوم وجود و رسیدن به حقیقت عینی و انضمامی وجود شد. هایدگر برای رسیدن به این منظور به دنبال راهی برای شناسایی وجود است؛ به همین دلیل به انسان روی می‌آورد زیرا از منظر او انسان تنها موجودی است که توانایی پرسش از وجود را دارد و تنها پدیداری است که می‌تواند به همه‌ی پدیدارها معنا ببخشد. در این راستا هایدگر وجودشناسی خود را با تحلیل وجودی انسان یا تحلیل اگزیستانسیال آغاز می‌کند و توسط روش پدیدارشناسانه قصد دارد خصوصیات و احوالات وجودی انسان را به تصویر بکشد. بنابراین لازمه‌ی این نوع شناسایی وجود، تحلیل اگزیستانسی است که هدایت کننده به سمت هرمنوتیک می‌باشد. پدیدارشناسی نزد هایدگر روش بازگشت به سمت وجود است و هرمنوتیک را نیز وجه وجودی انسان و روشی برای مسأله‌ی هستی می‌داند؛ از آنجایی که وجودشناسی باید در پی یافتن معنای وجود از طریق پدیدارشناسی هرمنوتیکی وجود انسان باشد، به وابستگی وجود‌شناسی، پدیدارشناسی و هرمنوتیک در فلسفه هیدگر می‌رسیم.
نقد نظریه فخر رازی در مورد ماهیت‏ داشتن واجب‏ الوجود
نویسنده:
علی حسینی، محمود صیدی، هادی هاشمی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
از دیدگاه فخر رازی مسئله ماهیت‏داشتن خداوند مبتنی بر بحث اشتراک لفظی یا معنوی وجود است. بر این اساس او دیدگاه اشعری در مورد تفاوت ماهوی و وجودی واجب و ممکن را با براهین اشتراک معنوی وجود ابطال می‏کند؛ چراکه این دیدگاه مبتنی بر اشتراک لفظی وجود است. انتقادات فخر رازی به برهان ماهیت‏نداشتن خداوند و استدلال‏های او در اثبات ماهیت‏داشتن واجب‎الوجود، ناشی از مغالطه میان احکام ماهیت با وجود، ذهن با خارج، سرایت‏دادن حکم مفهوم به مصداق و غفلت از تمایز تشکیکی میان مراتب وجودی است. بدین لحاظ نظریه فخر رازی در این زمینه گرفتار مغالطات متعددی می‏باشد.
صفحات :
از صفحه 149 تا 166
  • تعداد رکورد ها : 5