جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
نقش باورهای کلامی در معنویت با تاکید بر آراء علامه محمدحسین طباطبایی
نویسنده:
پدیدآور: مهدی یارمحمدی استاد راهنما: عباس ایزدپناه استاد راهنما: سید احمدرضا شاهرخی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
هر دستگاه معنوی، بر مجموعه‌ای از نظام‌های توصیفی و تجویزی ازجمله باورهای کلامی مبتنی است. پژوهش حاضر با روش گردآوری کتابخانه‌ای و شیوه اندیشه‌ورزی توصیفی، تحلیلی و استنتاجی و رویکردی ایجابی در تلاش است تا باورهای کلامی معطوف به معنویت را استخراج و معنویت مطلوب مبتنی بر آنان را با تأکید بر اندیشه علامه طباطبایی تبیین کند. نتیجه پژوهش حکایت از آن دارد که معنویت نوعی وضعیتی وجودی در انسان و حاصل باور، توجه و ارتباط با بُعد فرامادی انسان و جهان است. در اندیشه علامه طباطبایی معنویت مطلوب فراورده‌ای مبتنی بر اصالت عالم معنا و مدارج باطنی انسان است که به‌مثابه کمالی انسانی و معطوف به قرب الهی، با حرکت جوهری وجود انسان را متعین می‌سازد. این پدیده هویتی متطور و مشکک، مبتنی بر دین، ملازم با عدالت، عقلانیت و اخلاق محور دارد. منبع معنا به‌مثابه بنیان معنویت، هویتی متشخص و شخص‌وار دارد که در عین فرا‌بودگی، درون‌بوده و واجد صفاتی نظیر طهارت و قدسیت، شایستگی عبادت و خیر محض است. تشخص و شخص‌وارگی در کنار شایستگی عبادت، بستر پرستش و ارتباطی از جنس من-تو را فراهم می‌کند. فرا‌‌بودگی، مانع زمینی شدن معنویت و درون‌بودگی، عامل نزدیکی و پیوند با سالک معنوی است و قدسیت منبع معنا، در کل دستگاه معنوی تسری می‌یابد. این پژوهش مدعی است که دین خصوصا در دستگاه فکری علامه طباطبایی برای وصول به معنویت، لازم، کافی و نیاز به آن همیشگی است. راهنمای معنوی واجد صفاتی نظیر جامعیت علمی، راهبری باطنی، عصمت، رأفت و مهربانی و در یک‌کلام انسان کامل است. معنویت مطلوب به‌مثابه امتداد سیر معنوی در قالب معاد و تجسم اعمال -و نه تناسخ- محقق می‌شود. باور به معاد، فصل ممیز معنویت دینی و مدرن است و ضمانت اجرایی لازم برای پایبندی به مناسک معنوی را فراهم می‌آورد.
پرتوی از مدیریت امام
نویسنده:
عباس ایزدپناه
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
بررسی مناسبات کلام امامیه و عرفان شیعی در قلمرو مبادی و مبانی
نویسنده:
زهره برقعی ، عباس ایزدپناه ، مرضیه دست مرد
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در مناسبات دو علم در قلمرو مبادی و مبانی، هر دو علم به یکدیگر وابسته هستند. موضوع علم کلام امامیه هم توحید و نبوت و امامت است که پایه برای موضوع عرفان شیعی است که توحید و ولایت است. روش تحقیق در علم عرفان نظری هم شهود و تحلیل و برهان است. غایت عرفان و کلام وصول الی¬الله است که به تعمیق نظر در غایت کلام هم می‌انجامد. مباحث معرفت شناسی و ضرورت شناخت حضرت حق از مبادی هر دو علم است. معرفت شهودی عرفانی مبنای معرفت غیبی اهل¬بیت (ع) و انبیای الهی و تزکیه نفس عرفانی مبنای عصمت انبیا و امامان است. دو علم کلام امامیه و عرفان شیعی، در حوزه مبادی و مبانی باید مورد سنجش مقایسه¬ای قرار گیرد تا نقاط اجتماع و افتراق تبیین شود، این امر تاکنون کمتر مورد توجه قرار گرفته بر همین اساس نگارنده در این اثر با روشی توصیفی ـ تحلیلی به دنبال بررسی مناسبات کلام امامیه و عرفان شیعی در قلمرو مبادی و مبانی است و در نهایت بدین نتیجه رسیده است که در حوزه قلمرو مبانی و مبادی، هر دو مبتنی بر آیات و روایات بوده، هر دو تکیه بر روح توحیدی دارند، رهیافت موضوعی این دو در امور بسیاری مشترک است و... هرچند تفاوت¬هایی نیز در این زمینه مشاهده می¬شود که شامل رویکردی شهودی و تجربی در عرفان برخلاف کلام است، رسالت این دو علم در هدایت¬گری متفاوت است.
صفحات :
از صفحه 31 تا 48
نسبت‌سنجی بین تشخص، شخص‌وارگی و فرابودگی منبع معنا با معنویت
نویسنده:
مهدی یارمحمدی ، عباس ایزدپناه ، سید احمدرضا شاهرخی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
معنویت به مثابه پدیده‌ای انسانی مبتنی بر پایه‌های مختلف فکری مخصوصا باورهای الهیاتی است. هر دستگاه‌ کلامی متناظر با کلان ایده‌های خاص خود معطوف به منبع معنا، گونه خاصی از معنویت را پیشنهاد می‌کند. در واقع چیستی و مرزهای معنویت به واسطه باورهای کلامی تعین می‌یابد. این نوشتار در تلاش است تا با واکاوی نوع نگاه مکاتب مختلف کلامی به سه ویژگی تشخص، شخص‌وارگی و فرابودگی در منبع معنا، معنویت خروجی را مورد ارزیابی قرار دهد. حاصل پژوهش که برآمده از داده‌های کتابخانه‌ای و روش تحلیلی استدلالی است، حکایت از آن دارد که زایش معنویت در اثر ارتباط با منبع معنا وابسته به تشخص آن است؛ چنانکه امکان دعا، مناجات، نیایش، ارتباط شخصی و دلدادگی به منبع معنا به شخص‌وارگی آن گره خورده است. افراط در فرابودگی هادم شخص‌وارگی و تفریط در آن عامل زمینی شدن منبع معنا خواهد شد؛ لذا معرفت اسماء و صفات الهی و تجلی مراتبی از آنان در دل انسان معنوی، در گرو ارائه تصویری فرابوده در عین درون‌بودگی از منبع معناست.
صفحات :
از صفحه 269 تا 297
بررسی نقش انسجام گرایی و نظریه تعامل‎ در الگوی تحصیل معرفت دینی
نویسنده:
امیر عبدالهی خلج ، عباس ایزدپناه
نوع منبع :
نمایه مقاله
چکیده :
این پژوهش با رویکرد مفهوم‎پردازی‌ با افزودن روش ترکیبی به بررسی دو مفهوم تعامل‎گرایی و انـسجام‎گرایی در مـقام مـفاهیمی مـوجود در بافت ساختارهای‌ معرفتی‌، در زمـینه فلسفه معرفت دینی می‎پردازد و می‎کوشد بـا ملاحظۀ محدودیت‎های معرفت دینی و با کاوش‌ در‌ ابرگرایش تعامل‎گرایی و سـاختار مـعرفتی‌ انسجام‎گرایی، پیشنهادی‌ را‌ برای توجیه گزاره ها و نوع ارتباط‌ آنها‌ در حوزه معرفت دینی ارائه دهـد. ضروری است پس از بازخوانی دو مفهوم تعامل‎گرایی و انـسجام‎گرایی در فلسفه معرفت دینی، مفاهیم متناظر با آنها با توجه بـه مـلاحظات ساختاری بافت جدید بیان‌ ‎شود‌. با در نظر‌ گرفتن ماهیت ساختارهای تعاملی و انسجام‎گرا و نیز با لحاظ کردن چیستی معرفت دینی و الزامات آن‌، می‎توان‌ الگوی سـاختار مـطلوب را معرفت دینی عقلانی اعتدالی منسجم تعامل‎گرا با حفظ و حوزة به کارگیری هر یک در نظر گرفت. سـاختار معرفت دینی عقلانی اعتدالی، برای تقویت توجیه‎پذیری و بـسط مـبانی از متن به خارج از آن و همچنین به منظور پایش روشمند انسجام ساختار، به صورت دائم از حـلقه‌هـای انسجامی و سازوارهای تعاملی بهره‌ می‎برد و در سطحی مماس بـا عمل نیز برای پاسـخ بـه‎هنگام به چالشها و پرسشهای نظری و عـملی، بـه صورت موقت، آنها را به کار می‎گیرد تا مجددا ساختار بازسازی شود.
ارزش فلسفۀ ‌اولی از منظر کانت و علامه‌ طباطبایی
نویسنده:
آرمین منصوری ، عباس ایزدپناه
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مقالة حاضر درصدد بررسی ارزش علمی فلسفة اولی از دریچة معرفت‌شناسی کانت و علامه طباطبایی است. کانت بعنوان فیلسوفی که جهتگیریهایش متأثر از علوم دیگر بوده و بسبب شرایط زمانه، تحت تأثیر دو مکتب تجربه‌گرایی و عقلگرایی قرار داشته است، سعي ميكند اختلاف میان این دو مکتب را حل كند و با تکیه بر قضایای ترکیبی‌ پیشینی به این اختلافات پاسخ میدهد و در نهایت با این مبنا که معرفت اولاً، از راه تجربة حسی حاصل میشود و ثانیاً، این معرفت فقط مختص پدیدارهاست، به این نتیجه میرسد که در عین اینکه متافیزیک نباید انکار شود، بلحاظ معرفت‌شناختی، امکان وجود گزاره‌های علمی فلسفة اولی وجود ندارد. اما علامه ‌طباطبایی با این مبنا که غیر از معرفت حسی، معرفت عقلی محض نیز قابل اثبات است و معرفت علاوه بر پدیدار شامل ذات هم میشود، فلسفة ‌اولی را چه بلحاظ روش برهانی آن و چه بلحاظ موضوع و مسائل آن، دارای ارزش معرفتی میداند و آن را در قلة تمام دانشهای بشری مینشاند و تمام گزاره‌ها و دستاوردهای آن را صددرصد یقینی و علمی قلمداد میکند.
صفحات :
از صفحه 121 تا 142
مبانی فلسفی تعلیم و تربیت از منظر خواجه نصیرالدین طوسی
نویسنده:
پدیدآور: حسین محسن زاده ؛ استاد راهنما: عباس ایزدپناه
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
دانش فلسفه مانند هردانش دیگری غریزه کنجکاوی انسان را در زمینه سواالت و پرسشهای مختلف ارضا می کند. با این تفاوت که سواالت و مساایلی که فلسفه درپی حل آنها است اساسی ترین و بنیادی ترین نوع مسایلی است که بشر با آنها سر و کار داشته و دارد. همه دانش ها دارای پیش فرض ها و مبانی فلسفی هستند که بدون این پیش فرض ها بی معنا و غیر ممکن می شوند؛ پیش فرض هایی مانند "اصال امتناع تناقض- اصل امکان شناخت- اصل علیت- اصل علی معلولی- امتناع دور- امتناع تسلسل و..." لذا فلسفه تنها علمی است که پیش فرض هاای سایر علوم را تدارک می کند و به همین دلیل است که فلسفه را نقطه اتکای سایر دانش ها و مادر همه علوم می دانند. در عالم اسالم نیز پس از ترجمه متون فلسفه یونانی به زبان عربی، فلسفه مورد اقبال مسلمانان واقع شد و عده ای در آن متبح ار شاده حتای تغییارات عمده ای در مباحث آن به وجود آوردند و در نهایت این علم در عالم اسالم رشد و تکامل یافت. برخی از دانشمندان مسلمانی که به عنوان فیلسوف مطرح بوده اند و آثار فلسفی تاثیرگذاری داشته اند در علاوم دیگار م ال طا ، ریاضایات، نجاوم، اخالق، تعلیم وتربیت و... نیز صاح نظر بوده و دارای آثار متعددی می باشند. لذا نظرات این دانشمندان در سایر علوم بر مبنای آراء و مبانی فلسافی و هستی شناسی آنها استوار است، به همین دلیل می توان گفت دانشی همچون تعلیم و تربیت م ل هر دانش دیگر دارای مبانی فلسفی می باشد. یکی از دانشمندان اسالمی که هم به عنوان حکیم و فیلسوف شناخته شده و آثار فاخر فلسفی دارد و هم در تعلیم و تربیت صااح نظار اسات جناا خواجه نصیرالدین طوسی می باشد، دانشمندی که او را به القا استاد بشر و عقل حادی عشر نیز خوانده اند. آثاری همچون شارح اشاارات و تنبیهااتِ ابن سینا و تجریداالعتقاد و تعداد زیادی رساله های کوتاه فلسفی از نوشته های مهم فلسفی خواجه می باشد. هرچند به طور کلی می توان گفت خواجه نصیر در حکمت پیرو حکمای مش اء و فلسفه اش در میان حکمای اسالمی تابع ابن سینا است اما برای اثباات استقالل فکری و نظری خواجه این بیان کافی است که وی در بعضی موارد آراء مشایین را تضعیف نموده و نظر متکلمین را اختیار کرده است و گااهی هم در برابر گفته ابن سینا مذه ابوالبرکات بغدادی و شیخ اشراق و دیگران را برگزیده و بر نظر ابن سینا ترجیح داده است. خواجه نصیر در تعلیم و تربیت نیز آثار مهمی م ل اخالق ناصری و آدا المتعل مین و اوصاف االشراف و... دارد که این آثار، کانون توجه دانشمندان این علم می باشند. از جمله بحث های فلسفی که فلسفه را از جنبه نظری صرف خارج می کند، بحث از فلسفه کاربردی است که ذیل آن می توان به ارتباط باین فلسافه و تعلیم و تربیت پرداخت، اینکه فلسفه و مبانی آن، چه تأثیری در آراء تعلیمی و تربیتی دارند.اهمیت چنین بح ای وقتای دو چنادان مای شاود کاه دیدگاه شخصی همچون خواجه نصیر بررسی شود که هم در فلسفه صاح نظر بوده و هم آثاری در دانش تعلیم و تربیت دارد. اما در مورد تعریف تعلیم و تعریف می توان چنین گفت که تعلیم و تربیت در کاربردی عام، به معنای فرآیند انتقال و تعمیق دانشها و بینشها، هادایت و تقویت گرایش ها و شکوفاسازی هماهنگ استعدادها و توانایی انسان در ابعاد روحی و بدنی برای رسیدن به کمال مطلاو اسات.)گروه نویساندگان زیر نظر آیت اهلل محمدتقی مصباح یزدی،1391،ص 30) این نکته قابل ذکر است که عنوان این پژوهش یک پیش فرض دارد و آن قید »اساالمی« باودن مباانی تعلایم و تربیات اسات چاون مباانی فلسافی اندیشمند مسلمان یعنی خواجه نصیرالدین طوسی را در این پایان نامه بررسی می کنیم. لذا طبق استقراء مباانی تعلایم و تربیات اساالمی باه شااخه های پنج گانه تقسیم می شود: 1 -معرفت شناسی، 2 -هستی شناسی )فلسفی(، 3 -الهیات )کالمی(، 4 -انسان شناسای و 5 -ارزش شناسای. )گاروه نویسندگان زیر نظر آیت اهلل محمدتقی مصباح یزدی، 1391 ،ص 87) بیان این نکته هم الزم است که منظور از مبانی که در عنوان پژوهش آورده ایم، آراء فلسفی خواجه می باشد نه اینکاه تنهاا پایش فهام هاای نظاری خواجه منظور باشد. حال با پیوند امور مذکور می خواهیم مبانی فلسفی خواجه نصیرالدین طوسی را بیان کرده و تأثیر هر کدام از مبانی فلسافی خواجاه بار آراء تعلایم و تربیتی ایشان را تبیین کنیم. بنابراین پایان نامه در این فصول چهارگانه به انجام خواهد رسید: فصل اول: کلیات )1 -علوم مطرح در تعلیم و تربیت، 2 -جایگاه علمی مسئله، 3 -تاریخچه فلسفه تعلایم و تربیات، 4 -مقاام خواجاه نصایر در علام فلسفه و دانش تعلیم و تربیت.( فصل دوم: هویت مبانی فلسفی خواجه نصیرالدین طوسی فصل سوم: هویت شناسی دانش تعلیم و تربیت فصل چهارم: چگونگی هویت تعلیم و تربیت بر اساس مبانی فلسفی خواجه نصیرالدین طوسی.
اهل حدیث و پیامدهای کلام ورزی (واکاوی پیامدهای معرفت شناختی و روش شناختی)
نویسنده:
ابراهیم نوئی ، عباس ایزدپناه ، شریعت آقاجری
نوع منبع :
نمایه مقاله
چکیده :
علم کلام از دانشهایی دینی است که سرگذشت یکنواختی نداشته است. اگر شماری به وجوب فراگیری و اشتغال به آن رأی داده اند، کسانی هم در تحریم پرداختن به آن از هیچ تلاشی دریغ نکردند. اهل حدیث علاوه بر تمسک به دلایل متعدد بر این تحریم، پیامدهایی را برای نادرستی اشتغال به این علم ذکر کرده اند، که درباره هر دانش دیگری هم مطرح شود، باید از پرداختن به آن خودداری کرد. پرسش نوشتار حاضر آن است که اهل حدیث با تمسک به چه پیامدها و لوازم معرفت شناختی و روش شناختی با اشتغال به علم کلام مخالفت کرده اند؟ تا چه مقدار می توان با لازمه بودن امور مزبور همراه شد و تمسک به این قبیل امور چگونه می تواند وجهی برای مخالفت با علم کلام فراهم آورد؟ دستاورد نوشتار حاضر آن است که تلاش مخالفان علم کلام در تمسک به این پیامدها متکلمان را متوجه هشدارهایی می سازد که اگر مسیر پرداختن به این علم را به درستی سپری نکنند، چه تهدیداتی در کمین آنها خواهد بود. البته این پیامدها نه متوجه ذات علم کلامند و نه هیچ اختصاصی به علم کلام دارند. اندیشمندان هر علمی اگر به این قبیل پیامدها التفات نداشته باشند و یا به شیوه درست اشتغال به یک علم ملتزم نباشند در معرض چنین پیامدهایی هستند.
مزاج و رابطه ی آن با نفس از دیدگاه ابن سینا
نویسنده:
پدیدآور: مجید علی‌زاده ؛ استاد راهنما: عباس ایزدپناه
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مزاج شناسی و توجه به تعادل آن نقش بسیار مهمی در رسیدن نفس به کمالات انسانی و الهی دارد؛به گونه ای که نفس و بدن و نوع تعامل آن ها همواره از دغدغه های متفکران اسلامی بوده و طبیب فیلسوف و فیلسوف طبیب از رهاورد این نوع تفکر بوده است. تبیین مبانی علمی این دو جنبه از حقیقت هستی انسان و چگونگی ارتباط این دو، جایگاهی رفیعی در دو علم طب و فلسفه دارد . طبیب در مداوا و معالجه ی بدن نمی تواند نسبت به بعد روحانی و نفسانی بیمار بی تفاوت باشد و فیلسوف هم در سیر تکاملی نفس و تبیین علمی آن هرگز از بدن غفلت نمی ورزد؛بلکه هر دوی آن ها به تاثیر هریک به دیگری واقف بوده ودر هندسه ی علمی و فکری خود جایگاه آن هارا تشریح و تبیین می کنند.طبیب مزاج شناسی را از امهات مسائلی می داند که سلامت بدن در گرو حفظ تعادل آن می باشد که در غیر این صورت بدن دچار عارضه ی بیماری می شود و سلامتی او با مخاطره مواجهه خواهد شد.فیلسوف هم ضمن توجه به این مبانی و تبیین عقلانی و هستی شناسانه ی آن ،تعلق نفس به بدن را بر اساس مزاج تعریف و برای پیوند بین بدن و نفس که دارای دو ماهیت جداگانه؛یکی مادی و دیگری دارای حقیقت تجردی است،یک امر واسطه ای به نام روح بخاری را مطرح و ماهیت آن را مشترک بین نفس و بدن می داند که برآمده از بخش لطیف اخلاط اربعه(دم،صفراء،بلغم،سوداء) می باشد.در حیات علمی و فکری فیلسوف الهی،ابوعلی سینا،ضمن توجه به این دو بعد وجودی انسان و تعامل در عین تمایز بدن و نفس،مبرهن کردن تعامل بین این دو از اهمیت خاصی برخوردار بوده است.ابن سینا مزاج و بدن را زمینه ساز هبوط نفس و نفس را مدبر بدن می داند که نوع مزاج در چگونگی تعلق نفس به بدن و تعیین رتبه ی وجودی موجودات سهم بسزایی دارد. هر چه تعادل مزاج بیشتر باشد،وجود تعلق گرفته ی نفس به بدن در مراتب هستی از حقیقت بیشتری برخوردار است و زندگی نباتی،حیوانی و انسانی مبتنی بر این تعادل مزاج شکل می گیرد. تعامل بین این دو؛ مزاج و نفس، در طول حیات دنیوی همواره وجود دارد تا اینکه انقطاع نفس از بدن سبب جدایی آن دو می شود و نفس منقطع شده از بدن به حیات برزخی خود ادامه می دهد
بررسی نقش فلسفه در قلمرو اجتهاد از دیدگاه امام خمینی(ره)
نویسنده:
پدیدآور: محمدامین کلانتری ؛ استاد راهنما: عباس ایزدپناه ؛ استاد راهنما: سید یوسف علوی وثوقی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
فلسفه دانشی است که بشر با کمک از آن و در حد توان خود، حقیقت و متافیزیک امور را با روش تحلیلی برهانی کشف می‌کند. اجتهاد نیز در علوم اسلامی ملکه‌ای است جهت دستیابی به حجت بر احکام شرعی و استنباط آن از کتاب، سنت، اجماع و عقل یا حصول بر وظیفه عملی در فقدان آن منابع. بنابر این اجتهاد مبتنی بر حقایق، علوم و مراحلی است که جایگاه ورود فلسفه است. خصوصا این که روش تحلیلی برهانی فلسفه در برخی مراحل اجتهاد به کار آید و یا خود فلسفه یکی از علوم مقدماتی اجتهاد شمرده شود. امام خمینی به عنوانی شخصیتی جامع مطرح است که هم در فلسفه و هم در اجتهاد از سرآمدان عصر خود می‌باشد برخلاف بعضی که بین علوم عقلی و نقلی جانب افراط و تفریط را در پی گرفتند. این که از دید امام خمینی فلسفه به عنوان یک کل یا با بخش‌ها و مسائل یا روش خود، چه مقدار با اجتهاد مرتبط بوده و چه نقشی در اجتهاد ایفا می‌کند سوالی است که در این رساله به دنبال پاسخ به آن هستیم. با توجه به مبانی و مبادی فلسفی و عقلی و اجتهادی امام خمینی می‌توان گفت که وی اجتهاد مصطلح و متداول را برای تحقق منویات خویش ناکافی می‌دید و با طرح نظریه زمان و مکان در تبدل موضوعات، تغییر در احکام متغیر را با گذشت زمان بر حسب حکم عقل و نظارت عقل ضروری می‌دانست. در نظر وی روی برتافتن از علوم عقلی خیانت محسوب می‌گردد هرچند به فراخور هر علم، حد خاصی از بهره‌مندی از آن صحیح است. مثلا در علم اصول نباید بین مباحث عرفی و عقلایی و مسائل فلسفی خلط نمود. او هر چند نامی از فلسفه زبان نیاورده اما در مباحث الفاظ علم اصول همچون وضع، استعمال مجازی، عدم تبعیت دلالت از اراده متکلم و ... مباحثی مشترک با این علم دارد. در حوزه فلسفه زبانی وی در فلسفه خود تکیه‌ای بر مباحث فلسفه زبانی و تحلیل آن‌ها نکرده و به تبع در اجتهاد از آن بهره نبرده و بر راه فلسفی حقیقت محور تأکید داشته است. در حوزه فلسفه تحلیلی از یکی از ارکان آن که تحلیل مفهومی باشد در آثار اجتهادی خود نسبتا به شکل زیاد استفاده کرده است. همچنین وی از برخی از قواعد و مسائل فلسفه مابعد الطبیعه در اجتهاد خویش بهره برده است ولی برخی قواعد همچون قاعده الواحد را طرد می‌کند. همینطور برخی مباحث مرتبط با فلسفه‌های مضاف در لابلای آثار اجتهادی ایشان یافت شد. در بحث از عقل نیز، ایشان قاعده ملازمه را علی الاطلاق قبول ندارد و نسبت به استفاده از عقل نظری و عملی در اجتهاد، عملا قائل به تفصیل است.