جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 38
درسگفتار ارسطو ، کانت و مسأله متافیزیک
مدرس:
مصطفی زالی
نوع منبع :
صوت , درس گفتار،جزوه وتقریرات
منابع دیجیتالی :
چکیده :
آنچه امروز به نام متافیزیک/مابعدالطبیعه میشناسیم، حاصل کنار هم نهادن مجموعه ای از آثار ارسطو، تحت این عنوان است. ارسطو این دانش را به دانش موجود بما هو موجود و نیز دانش الهی تعریف میکند؛ بنابراین از ابتدا مابعدالطبیعه در یک سرشت دوگانه قرار میگیرد: علم به احوال کلی موجود یا علم به مبدأ نخستین موجودات. از سوی دیگر کانت در نقد عقل محض مابعدالطبیعه را در شکل خاص انتقادی در معنای جستار از شرایط امکان تجربه ممکن میداند. اما در بخش دیالکتیک نقد عقل محض بار دیگر مسأله متافیزیک و پیوند آن با امر نامشروط به امر گریزناپذیر برآمده از سرشت عقل محض، مطرح میشود. در این درس از سرشت مابعدالطبیعه نزد ارسطو و کانت میپرسیم.
درسگفتار آشنایی با مفاهیم عصر جدید (متافیزیک عمومی)
مدرس:
مصطفی زالی
نوع منبع :
صوت , درس گفتار،جزوه وتقریرات
منابع دیجیتالی :
چکیده :
این درس به بازخوانی فلسفه نظری هگل اختصاص دارد؛ به این منظور به بازخوانی دو اثر مهم فلسفه نظری هگل یعنی پدیدارشناسی و علم منطق خواهیم پرداخت و در این مسیر و با توجه به تصریحات هگل، پدیدارشناسی را مقدمه فهم علم منطق قرار میدهیم. نخست میکوشیم پدیدارشناسی را ذیل پرسشی محوری بازسازی نماییم: پدیدارشناسی به دنبال پاسخ به چه پرسشی است؟ این اثر را در مسیر مسأله اساسی فلسفه عصر جدید (شکاکیت) بازخوانی کرده و بر مبنای آنکه مسأله اصلی پدیدارشناسی پاسخ به مسأله شکاکیت است، آن را به عنوان بدیلی در برابر روش نقادی کانت قرار خواهیم داد. بنابراین پرسش محوری از پدیدارشناسی به این شرح خواهد بود: چگونه هگل با طرح پدیدارشناسی، با تحول در روش نقادی و با دریافتی متمایز از مسأله شکاکیت، ابتنای یقین بر سوژه استعلایی را با امری دیگر جایگزین میکند و جایگزین هگل برای استنتاج استعالیی کانت در این اثر چیست؟ پس از پایان بحث پدیدارشناسی، با مبنا قرار دادن نتیجه این اثر، به بررسی برخی از مسائل مهم فلسفه هگل، ذیل علم منطق خواهیم پرداخت. بنابراین ادامه مسیر بحث را بر این مبنا پیش خواهیم برد: با نظر به آنکه نتیجه پدیدارشناسی، اثبات ابتنای یقین بر امر مطلق است، این یقین جهان را با چه کیفیت هستی شناختی خواهد شناخت؟ به این منظور با مرور گذرای بخش اول کتاب علم منطق (منطق وجود) بخشهای ذات و مفهوم از منطق هگل را بازخوانی خواهیم نمود. از آنجا که نتیجه پدیدارشناسی، استدلال بر وجود امر مطلق به عنوان شرط امکان معرفت است (برهان استعلایی بر امر مطلق)، در منطق این نتیجه را مبدأ عزیمت خود قرار داده و به ا ستنتاج دیالکتیکی امر مطلق در فلسفه هگل خواهیم پرداخت.
درسگفتار عدالت اجتماعی و منتقدان آن
مدرس:
مصطفی زالی
نوع منبع :
صوت , درس گفتار،جزوه وتقریرات
منابع دیجیتالی :
چکیده :
عدالت اجتماعی و منتقدان آن موضوع این درس بازخوانی سه دسته از مهمترین انتقادهای وارد شده به اثرگذارترین و بحث برانگیزترین مسأله فلسفه سیاسی معاصر است: نظریه عدالت رالز (عدالت به مثابه انصاف). رالز در مجموعه آثار خود می کوشد تا بر مبنایی کانتی (پذیرش آزادی و برابری به عنوان ارزش‌های پایه)، بر اصول عدالت ناظر به نهادهای اصلی اجتماعی و سیاسی استدلال نماید. در این درس، پس از مروری اجمالی بر چهارچوب نظریه عدالت رالز، بازخوانی سه انتقاد کالسیک وارد بر نظریه عدالت بر مبنای متون منتقدان او پیگیری میشود: انتقادات برآمده از سه جریان جامعه‌گرایی (مایکل سندل)، لیبرتاریانیسم (رابرت نوزیک) و لیبرالیسم چپ (جرالد کوهن).مایکل سندل در کتاب کلاسیک خود با عنوان "لیبرالیسم و محدویت‎‎‌های عدالت"، از نقطه نظر جامعه‌گرایانه چهارچوب لیبرال رالز را برای استننتاج اصول عدالت ناکافی می‌داند. جامعه‌گرایان مدرن، ملهم از ارسطو و هگل، پاره‌ای مفروضات نظریه عدالت رالز را به چالش می‌کشند. مفروضاتی که بر اساس آن ها، وظیفه اصلی دولت تضمین و توزیع منصفانه آزادی‌ها و منابع اقتصادی مورد نیاز افراد برای گزینش آزاد شیوه زندگی است. رابرت نوزیک در کتاب "دولت، بیدولتی و آرمانشهر" از زاویه‌ای دیگر به مسأله پرداخته و هرگونه مداخله دولت را برای کاهش نابرابری اقتصادی مستلزم دخالت در آزادی انسان‌ها و نامشروع تلقی می‌کند. نوزیک بر خالف رالز مدعی است که وضع هرگونه مداخله بر ما یملک افراد به منظور تحقق امری موسوم به خیر اجتماعی -حتی در دریافت‌هایی که خیر اجتماعی را به منابع اقتصادی منحصر می‌کنند- در نهایت نمی‌تواند ارزش انسان را به عنوان غایت فی نفسه به رسمیت شناخته و در تعارض با ارزش‌های کانتی قرار می‌گیرد. جرالد کوهن در کتاب خود با عنوان »نجات عدالت و برابری« مسأله را از زاویه‎‌ای دیگر مورد بحث قرار می‌دهد. او در بخش اول کتاب خود به نقد درونی عدالت به مثابه انصاف می‌پردازد و استدلال می‌کند که تبیین رالز از عدالت توزیعی از دو انگیزه رقیب تأثیر پذیرفته است: کارایی و برابری، و رالز در آشتی دادن این دو شکست خورده است. بخش دوم کتاب کوهن به رد این ادعای رالز اختصاص دارد که هر دریافتی از عدالت باید بر مبنای شرایط واقعی زندگی اجتماعی توجیه شود. در نگاه کوهن، کوشش برای اثبات پایداری جامعه ی به سامان (جامعه ای که اصول عدالت بر آن حاکم است) با سرشت ایدئال‎‌گرایانه فلسفه سیاسی در تعارض است (مشابه این انتقاد از جانب هابرماس نیز مطرح میشود که خارج از موضوع بحث ترم جاری است). در این درس و در ذیل عناوین فوق، پارهای از مهمترین مسائل فلسفه سیاسی مانند نسبت میان خیر و حق، توجیه مشروعیت دولت و محدوده دخالت آن، نابرابری و ایدئالیسم و رئالیسم در فلسفه سیاسی مورد بحث قرار خواهد گرفت.
درسگفتار متافیزیک غایت (ارسطو، کانت و هگل)
مدرس:
مصطفی زالی
نوع منبع :
صوت , درس گفتار،جزوه وتقریرات
منابع دیجیتالی :
چکیده :
موضوع این درس‌گفتارها ناظر به غایت‌شناسی (teleology) است. این مسأله در آثار سه فیلسوف مهم تاریخ فلسفه، ارسطو، کانت و هگل دنبال می‌شود. از دل واکاوی متون این فیلسوفان به دنبال پاسخ به پرسش‌هایی از این دست هستیم: چگونه مفهوم غایت، به مفهومی کلیدی و غیرقابل حذف در تبیین پدیده‌های عالم تبدیل می‌شود؟ آیا این مفهوم مستلزم قصدمندی است؟ جایگاه انسان در تبیین غایت‌شناختی کجاست؟ پیوند میان غایت‌شناسی طبیعی با الهیات (امر نامشروط) چیست؟
درسگفتار هگل و مسئله شکاکیت
مدرس:
مصطفی زالی
نوع منبع :
صوت , درس گفتار،جزوه وتقریرات
منابع دیجیتالی :
چکیده :
موضوع «درس‌گفتارهای هگل و مسئله شکاکیت» بازخوانی و ارائه‌ی تصویری است جامع از کلیت سنت ایدئالیسم آلمانی با محوریت فلسفه‌ی هگل. گفته می‌شود مفهوم محوری فلسفه‌ی هگل که در جای‌جای آثار او نیز به چشم می‌خورد، امر مطلق است. ولی به رغم پیشینه خاص کانتی فلسفه‌ی هگل و شکل‌گیری مسائل آن در بستر سنت ایدالیسم آلمانی، بسیاری، مفهوم مطلق را بر مبنای دلالتی الهیاتی تفسیر کرده‌اند. بنابراین این پرسش محوری به میان می‌آید که چگونه پس از نقادی‌های کانت به مابعدالطبیعه و دیالکتیک استعلایی در نقد اول که به امتناع موضوع قرار گرفتن امور نامشروط در متافیزیک می‌انجامد، بازگشت به امر مطلق ممکن شده است، به ویژه با نوعی دلالت الهیاتی یا به شکل اعم، دلالتی متافیزیکی. به همین دلیل برای تبیین دقیق دلالت امر مطلق در فلسفه‌ی هگل، لازم است نسبت او با فلسفه‌ی کانت روشن شود. از آن جا که کل سنت ایدئالیسم آلمانی را می‌توان پاسخی به مسأله شکاکیت (ناشناختنی ماندن شیء فی‌نفسه و نفی امکان شناخت امر نامشروط) قلمداد کرد، در این درس کوشش می‌شود کل پروژه‌ی فلسفه‌ی نظری هگل نیز به عنوان پاسخی به شکاکیت در نظر گرفته شود. بنابراین برای بیان پیوستگیِ نظام فلسفی هگل و سنت ایدئالیسم آلمانی، این درس بر مبنای پاسخ به یک پرسش فلسفی پیش خواهد رفت:‌ دریافت هگل از مسأله‌ی شکاکیت چیست و نیز چه پاسخی برای این پرسش دارد؟ هگل خود تصریح می‌کند که ناشناختنی‌ماندن شیء فی‌نفسه نزد کانت، مستلزم انکار امکان معرفت و در نتیجه شکاکیت است. اما درباره‌ی پاسخ هگل به پروژه‌ی نقادی کانت و نحوه‌ی بازبینی او در پروژه‌ی کانت اختلاف نظر جدی وجود دارد: اول، دریافتی متافیزیکی که بر آن است که هگل از امر مطلق به عنوان یک بنیاد نامشروط برای تمامیت تعینات انسانی و طبیعی سخن می‌گوید. دوم، تفسیر غیرمتافیزیکی که مسأله‌ی هگل را در نفی ناشناختنی ماندن شیء فی‌نفسه، بدون طرح امر نامشروط می‌دانند. در این بیان مقصود از امر مطلق، اطلاق خودآگاهی استعلایی و کفایت مفاهیم برای صورت‌بندی متعلقات تجربه است. تفاسیر غیرمتافیزیکی در بدو امر، نسبت روشنی با مسأله‌ی شکاکیت کانتی ندارند و حتی به نظر می‌رسد که از مسأله‌ی اساسی (نسبت میان کانت و هگل) غفلت کرده، بر نسبت میان اسپینوزا و هگل تأکید می‌کنند. با این حال هم‌چنان می‌توان از پروژه‌ی متافیزیکی هگل ذیل مسأله‌ی شکاکیت کانتی سخن گفت؛ بر این اساس مسأله‌ی هگل در نفی شکاکیت، نه نفیِ شیءِ فی‌نفسه ناشناختنی و بیرون نماندنِ فعلیتِ اشیاء از مفاهیمِ آگاهی، که اثبات تمامیت تبیین‌پذیری از طریق بازگشت مجدد به بنیان نامشروط است. برای ارزیابی نحوه‌ی خوانش هگل از فلسفه‌ی کانت و طرح امکان شناخت، نخست دریافت خاص هگل از پروژه‌ی نقادی کانت بر مبنای مقدمه‌ی کتاب پدیدارشناسی بازخوانی شده، تمایز رویکرد استعلایی از رویکرد دیالکتیکی هگل بیان می‌شود. بر مبنای این خوانش روشن می‌شود که چگونه نزد هگل، پروژه‌ی نقادی مستلزم از پیش مفروض گرفتن نوعی سوبژکتیویسم محکوم به شکاکیت بوده و رویکرد دیالکتیکی، پاسخی به این معضل است. از این رو، و به منظور دستیابی به دریافتی جامع از کلیت پروژه‌ی هگل فقراتی منتخب از کتاب پدیدارشناسی مورد بررسی قرار می‌گیرد. در ادامه بحث دریافت کانت از سرشت امر نامشروط و پیوند آن با غایت‌شناسی بر مبنای فقراتی منتخب از بخش دیالکتیک استعلایی کتاب نقد عقل محض و کتاب نقد قوه حکم مورد بحث قرار می‌گیرد. در انتها پاسخ هگل به مسائل مورد نظر و تعین امر مطلق نزد او، بر اساس بخش سوم علم منطق بازسازی می‌شود.
درسگفتار نظریه عدالت جان رالز
مدرس:
مصطفی زالی
نوع منبع :
صوت , درس گفتار،جزوه وتقریرات
منابع دیجیتالی :
چکیده :
جان رالز (۱۹۲۰-۲۰۰۲) را می‌توان یکی از مهم‌ترین و اثرگذارترین فیلسوفان سیاسی معاصر دانست. کوشش اصلی او متمرکز بر استخراج اصولی برای عدالت ناظر به نهادهای اصلی اجتماعی (ساختار بنیادین جامعه) است. او به این منظور چهارچوبی را مبتنی بر نظریه کلاسیک قرارداد اجتماعی طرح می‌کند که بر اساس آن اصول عدالت، حاصل توافق بی‌طرفانه اشخاص آزاد و برابر در موقعیتی برابر و منصفانه (موقعیت نخستین) است؛ اصول عدالت برآمده از این موقعیت منصفانه (اصل اول ‌(برابری در حقوق و آزادی‌های اساسی)، اصل دوم (مرکب از دو اصل برابری منصفانه فرصت‌ها و اصل تفاوت))، به عنوان عدالت به مثابه انصاف شناخته می‌شود. رالز در کتاب نظریه عدالت در سه بخش، شرح عناصر اساسی نظریه خود را به پیش می‌برد: در بخش نخست پس از توضیحی مقدمات پیرامون روش خاص خود در چهارچوب اصول عدالت و تمایز آن با بدیل‌های موجود (نفع‌گرایی و شهودگرایی)، به توصیف اصول عدالت پرداخته و سپس به روش استنتاج این اصول و اثبات برتری آن را نسبت به بدیل‌های موجود می‌پردازد. بخش دوم نظریه به نهادهای حاصل از عدالت به مثابه انصاف اختصاص دارد؛ رالز در این بخش توضیح می‌دهد که از میان نظامات سیاسی موجود دو نظام سوسیالسیم لیبرال و دموکراسی مالکیت‌محور، با الزامات دو اصل عدالت سازگار هستند؛ بخش سوم نظریه عدالت به اثبات پایداری جامعه بسامان (جامعه برآمده از عدالت به مثابه انصاف) اختصاص دارد. در این بخش رالز اثبات می‌کند که اولاً عدالت به مثابه انصاف با روانشناسی اخلاقی بشر سازگار است و ثانیاً اصول عدالت به مثابه انصاف بخشی ذاتی از خیر انسان است (استدلال مشهور به مساوقت). اما رالز در گردشی مشهور به لیبرالیسم سیاسی می‌کوشد برخی تناقضات نظریه عدالت را مرتفع ساخته و مشخصاً استدلال مساوقت را با اجماع همپوشان جایگزین سازد. هدف درس‌گفتارهای درس‌گفتارهای نظریه عدالت جان رالز با تدریس دکتر مصطفی زالی ، مواجهه‌ای مستقیم با عناصر اصلی نظریه عدالت جان رالز از طریق خوانش کتاب مختصر او، عدالت به مثابه انصاف: یک بازگویی است. این کتاب حاصل ویرایش جزوه درسی رالز برای تدریس نظریه عدالت در دانشگاه هاروارد است و می‌توان آن را بیانی موجز از مسائل اصل دو کتاب نظریه عدالت و لیبرالیسم سیاسی دانست. در ذیل خوانش این کتاب و در حاشیه شرح و بسط عناصر اصلی اندیشه او، به برخی از مفاهیم اساسی دیگر مانند مفهوم عقل عمومی اشاره شده و پاره‌ای از انتقادات وارد بر نظریه او و منازعات شکل‌گرفته ذیل نظریه همانند نظریه ایدال در برابر نظریه غیرایدال، ضرورت یا عدم ضرورت توجیه رئالیستی هنجارها و حدود مشروع مداخله دولت در اقتصاد به اجمال بیان می‌شود.
عدالت به مثابه انصاف و آزادی وسیع اقتصادی: تأملی انتقادی در امکان آشتی دو سنت لیبرالیسم کلاسیک و والا
نویسنده:
مصطفی زالی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
جان رالز در استدلال بر اصول عدالت خویش دو اصل عدالت را با تقدمی رتبی از موقعیت نخستین استنتاج می‌کند. بر مبنای اصل اول، شهروندان برابر و آزاد در یک جامعه حقی برابر نسبت به وسیع‌ترین طرح از حقوق پایه دارند. سپس فهرست حقوق پایه را بر مبنای لوازم پرورش و کاربست دو قوه اخلاقی تنظیم می‌کند. رویکردی متأخر تحت عنوان «دموکراسی بازار» مدعی است بر مبنای چارچوب توجیهی رالز باید آزادی‌های وسیع اقتصادی را نیز در فهرست حقوق پایه قرار داد. از این رو، عدالت به مثابه انصاف مستلزم پذیرش خوانش کلاسیک از لیبرالیسم، یعنی پذیرش آزادی‌های وسیع اقتصادی است. این مقاله با تأملی انتقادی در این رویکرد می‌کوشد تا با رجوع به مبانی اندیشه رالز، ناسازگاری درونی این ادعا را نشان داده، اثبات نماید که نمی‌توان با استناد به چارچوبی رالزی، آزادی‌های وسیع اقتصادی را ذیل اصل اول قرار داد. زیرا اولاً با لوازم پرورش دو قوه اخلاقی معارض است، ثانیاً با تحقق عزت نفس در تعارض است و موجب می‌شود اجرای اصلِ تفاوت تضمین نشود، و ثالثاً با دریافت رالز از مفهوم موقعیت نخستین و استناد نکردن به واقعیات خاص اجتماعی در استنتاج اصول عدالت ناسازگار است.
صفحات :
از صفحه 147 تا 165
انفعالِ نفس و تغییرِ ذاتِ مدرِک: مسأله‌ای ارسطویی، ردیه‌ای سینوی و دفاعیه‌ای صدرایی
نویسنده:
مصطفی زالی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
نفس در فلسفه‌ی ارسطویی به عنوان قوه‌ی مدرِک شناخته شده و از آنجا که ادراک نوعی استحاله به شمار می‌رود، مسأله‌ی تبیین تغییرِ نفس از جایگاهی خاص برخوردار است. ارسطو خود در فصل پنجم کتاب دوم درباره‌ی نفس از نوعی استحاله در نفس سخن می‌گوید که مستلزم تغییر در ذات مدرِک و در نتیجه متمایز از استحاله‌ی کیفی طبیعیات (استحاله‌ای که در آن دو امر متضاد جایگزین یکدیگر می‌شوند) است. این تعبیر مستلزم استکمال ذات نفس در فرآیند ادراک بدون پذیرش ماهیتی خاص، و در نتیجه قابل انطباق بر مفهوم مناقشه‌برانگیز اتحاد عاقل و معقول است. این نوشتار بر مبنای همین انطباق، نخست به شرح انفعال خاص نفس نزد ارسطو و سپس توضیح عدم امکان تبیین آن نزد ابن‌سینا و در نهایت چگونگی امکان تبیین آن نزد ملاصدرا می‌پردازد. به این منظور نخست ویژگی‌های انفعال خاص نفس نزد ارسطو و تمایز آن از استحاله‌های متعارف با کنار هم نهادن فقرات پراکنده‌ی ارسطو بیان می‌شود؛ سپس با تدقیق در استدلال‌های ابن‌سینا در رد اتحاد عاقل و معقول، مفروضات خاص سینوی، که به امتناع تبیین این استحاله نزد او می‌انجامد، توضیح داده می‌شود. بخش آخر این مقاله به شرح مفروضات صدرایی در امکان تبیین این استحاله اختصاص دارد؛ به گونه‌ای که در نهایت روشن می‌شود می‌توان ابن‌سینا و ملاصدرا را دو جریان متفاوت در تفسیر علم‌النفس ارسطو دانست.
صفحات :
از صفحه 349 تا 374
مشارکت در حیات الوهی:‌ بنیاد نهایی تبیین غایت‌شناختی نزد ارسطو
نویسنده:
مصطفی زالی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
وجه الوهی فلسفه ارسطو، و به طور خاص وجه الوهی غایت‌شناسی او، مسئله‌ای مناقشه‌برانگیز و حتی شدیداً مورد انکار است؛ چرا که تفسیرهای معاصر غایت‌شناسی، از یک سو غایت‌شناسی الهیاتی را تبیین جهان به عنوان فعل قصدمندانه خالقی حکیم تلقی کرده، و از سوی دیگر غایت‌شناسی ارسطو را صرفاً روشی برای تبیین کارکردهای جواهر طبیعی و افعال انسانی می‌دانند. در نتیجه غایت‌شناسی ارسطو فاقد هر گونه دلالت الهیاتی تلقی می‌شود. این نوشتار با نظر به اوصاف امر الهی در اندیشه ارسطو نشان می‌دهد که او در حوزه زیست‌شناسی و اخلاق، گرچه پای تبیین‌های غایت‌شناختی به معنای طراحی هوشمند را به میان نمی‌کشد، در عین حال، کارکرد نهایی انواع طبیعی زنده و نوع انسان را با ارجاع به عنصری الهی در آنها تبیین می‌کند. به بیان مشخص‌تر، در انواع طبیعی زنده فقط نوع است که از جهت سرمدیت‌اش در جایگاه غایت به معنای حقیقی قرار می‌گیرد، حال آن که در انسان، غایت نهایی با ارجاع به عنصر الوهی محقق در هر فرد یعنی عقل احراز می‌شود. پس خدا به عنوان نمونۀ ایدئال تحققِ حیاتِ سرمدیِ معقول لحاظ می‌شود و غایتمندی جهان طبیعی زنده و جهان انسانی چیزی نیست مگر تشبه به این حیات سرمدی. بنابراین غایت‌شناسی ارسطو واجد استلزامات صریح الهیاتی است و چهارچوبی هستی‌شناختی را برای تفسیر عقلانی مفهوم سعادت در فلسفه‌های دینی فراهم می‌سازد.
صفحات :
از صفحه 27 تا 48
  • تعداد رکورد ها : 38