جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 152
رابطه لذت و سعادت از دیدگاه اپیکور، ارسطو و ملاصدرا
نویسنده:
ولی غیبی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
لذت، از اساسی‌ترین انگیزه‌های رفتار در آدمی است و از طرفی سعادت، به عنوان غایت اخلاق تلقی می گردد. رابطه «لذت» با «سعادت» یکی از مباحث‌ بنیادین در فلسفه اخلاق است. این پژوهش به بررسی تطبیقی دیدگاههای سه متفکر با گرایشهای مختلف (ارسطو، سعادت‌گرا ، اپیکور، «لذت گرا» و ملاصدرا به عنوان نماینده فلسفه اسلامی) در این رابطه می پردازد. مشکل بنیادین، شناخت ماهیت سعادت است زیرا تا انسان حقیقت سعادت را نشناسد، راه تحصیل آن را نیابد. ارسطو سعادت را مفهومی می داند که شامل فضیلتهای مختلف عقلی واخلاقی است و نظریه «حدوسط» یا «اعتدال طلایی» را درتعریف فضیلت مطرح میسازد. اوبالاترین فضیلت را تفکرنظری درباب حقیقت معرفی میکند. ازنگاه ارسطو،لذت حالت خوش نفسانی است که در اثر دستیابی به مطلوب حاصل می گردد. خیر بودن، برترین خیر بودن ونیزبسندگی به خود، از ویژگیهای سعادت است. از نظر ارسطو سعادت، عین لذت نیست بلکه لذت، نتیجه حصول سعادت است. از دیدگاه اپیکور Epicuruse))، سعادت، عین لذت است؛ اما مراد وی از «لذت» تنها لذتهای حسی یا عیاشی نیست. مقصود وی ازلذت، «فقدان رنج» است، وراه وصول به سعادت را تعدیل امیال ودوری از لذتهای غیرضروری همچون تجمل پرستی و قدرت طلبی می دانست؛ زیرا از نگاه اپیکور این امیال و خواسته ها، بیشتر سرچشمه رنج اند تا منبع شادمانی. از نگاه ملاصدرا سعادت حقیقی انسان در تقرب به ذات اقدس الهی است که البته همراه بهره مندی ازعمیقترین ، و پایدارترین لذات است. لذت از دیدگاه ملاصدرا، ادراکِ ملائم است. وی برخلاف اپیکور انسان را یک موجود تک ساحتی نمی بیند بلکه علاوه بر جسم برای انسان روح و روان نیز قائل است که دارای لذاتی متناسب با خود است. راه رسیدن به سعادت نفس هم از نگاه وی در ایمان و بندگی است و جزئیات بندگی را باید از وحی آموخت. نتیجه حاصل از این پژوهش سه مطلب مهم است: نخست، عدم کفایت توان و دانش متعارف بشر در تشخیص سعادت حقیقی انسان، دوم این که سعادت حقیقی بر محور قرب الهی دور می زند و سوم این که سعادت حقیقیهمراه است با نائل شدن به اوج لذت.
بررسی تطبیقی نظریه عدالت ارسطو و خواجه نصیرالدین طوسی
نویسنده:
زرافشان عرب مختاری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
اخلاق ارسطويي، اخلاقي غايت گرايانه است؛ يعني ارسطو معتقد است در هر کاري که انجام مي‌دهيم، هدف و غايتي است و غايت زندگي رسيدن به سعادت است. زندگي سعادتمندانه از نظر ارسطو يعني زندگي مطابق با فضيلت و فضايل از نظر او به دو دسته فضايل اخلاقي و فضايل عقلاني تقسيم مي‌شوند. فضايل عقلاني از طريق آموزش به دست مي‌آيند و فضايل اخلاقي نتيجه عادت هستند. از جمله فضايل اخلاقي، عدالت است.ارسطو عدالت را به دو معناي عام و خاص به کار مي‌برد. عدالت عام، همان پيروي از قانون است. عدالت در معناي خاص، حدوسط افراط و تفريط است. عدالت خاص شاخه هايي دارد که عبارتند از: عدالت توزيعي، عدالت تصحيحي، عدالت بازرگاني.در ادامه نسبت عدل و انصاف بررسي مي‌شود و به شرايط عمل عادلانه هم اشاره خواهيم کرد. عدالت در فلسفه سياسي ارسطو کاربرد زيادي دارد که به آن اشاره مي کنيم. همچنين به کاربرد عقل عملي در مسأله عدالت خواهيم پرداخت.اخلاق خواجه نصيرالدين هم اخلاقي غايت گرايانه است؛ يعني او معتقد است هر کاري به دنبال هدف و غايتي است و غايت زندگي رسيدن به سعادت است. از نظر خواجه، سعادت مراتبي دارد و مرتبه نهايي آن زماني است که افعال انسان الهي محض شوند. براي رسيدن به اين مرحله بايد به فضايل متصف شد. عدالت از جمله اين فضايل است. خواجه عدالت را به دو معناي عام و خاص به کار مي‌برد. عدالت در معناي عام يعني تعادل قواي نفساني و پيروي کردن آن ها از قوه عقل تا از تعادل آن ها، فضيلت عدالت ايجاد شود. در عدالت خاص، ابتدا از کاربرد عدالت در رابطه انسان با خدا صحبت مي‌شود و در ادامه عدالت در رابطه انسان ها با يکديگر بيان خواهد شد. عدالت از نکات کليدي انديشه سياسي خواجه نصير است که به آن اشاره خواهيم کرد. در ادامه شرايط عمل عادلانه هم مطرح خواهد شد و در پايان برتري تفضل نسبت به عدل را شرح خواهيم داد.
رابطه نفس با قوای آن از نظر ارسطو و ابن مسکویه
نویسنده:
مریم گماری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیدهدر این پژوهش می‌کوشیم دیدگاه‌های ارسطو و ابن مسکویه را در باب چیستی نفس و رابط? آن با قوایش را بررسی کنیم. ارسطو ابتدا نفس را به عنوان کمال اول برای جسم طبیعی آلی تعریف می‌کند. بر این اساس نتیجه می‌گیرد که سه نفس نباتی، حیوانی و انسانی وجود دارد. ابن مسکویه برخلاف وی ابتدا وجود نفس را در انسان اثبات می‌کند؛ و سپس به بیان ویژگی‌های نفس می‌پردازد. از نظر او، نفس جوهری روحانی است. ارسطو برای نفس قو? غاذیه، شوقیه، محرکه، حساسه و ناطقه را نام می برد. قوای نفس از منظر ابن مسکویه، شهویه، غضبیه و ناطقه می‌باشد. در این بررسی روشن می‌شود که از نظر ارسطو قوا وجود جداگانه‌ای از نفس ندارند. بدین بیان ، قوای نفس، کارکردهای نفس می باشند. نفس در بدن‌های مختلف نسبت به همان بدن کارکردهای مخصوص به همان بدن را آشکار می‌کند و از این کارکردها تحت عنوان قوا برای نفس یاد می‌شود. هرچند ابن‌مسکویه نفس را جدا از بدن می‌داند، و برای نفس علاوه بر اعمالی که آمیخته با بدن است، اعمال دیگری را نیز برای خود نفس –جدا از بدن-لحاظ می‌کند، اما دربار? سایر اعمالی که آمیخته با بدن است، و از آن ها به عنوان قوا برای نفس یاد می شود، می‌توان گفت، آن‌ها نیز وجود جداگانه‌ای ندارند و همان کارکردهای مختلف نفس می‌باشند و ما از وجود این اعمال و کارکردها به وجود نفس آگاه می‌شویم. بنابراین از منظر هر دو فیلسوف –ارسطو و ابن مسکویه- قوای نفس امور جدا و از نفس نیستند و همان اعمال مختلف نفس می‌باشند.کلمات کلیدی: نفس، قوای نفس، ارسطو، ابن مسکویه
شرح احوال، آثار و افکار «پولس رسول»
نویسنده:
حوریه قربانزاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
یکی از راهکارهای بنیادین شناخت ادیان و به تبع آن حقیقت، علم به عقاید و افکار پیشوایان دینی و سیر تحولی حیات دینی است؛ در این راستا حتی زمینه‌های فرهنگی، اجتماعی و جغرافیایی آن پیشوایان که تداوم‌بخش (و یا احیاناً تحول‌بخش) سیر تاریخی و فکری آن دین‌اند، مطمح نظر است. نقش اساسی پولس به ویژه از بُعد ترویج مسیحیت و عالمگیر ساختن آن، بر صاحب‌نظران مسیحیت‌شناسی غیرقابل‌انکار است. عملکرد دیگر وی ایجاد الهیاتی نوین - سوای کیفیت و اصالت مفاهیم - در حیطه‌ی مسیحیت است که آموزه‌های مسیحیت امروزی ثمره‌ی آن است؛ بر این اساس شناخت او، زمینه‌ی اشراف بر عقاید مسیحی و حتی در برخی موارد، ریشه‌یابی دقیق آنها را فراهم می‌سازد. پژوهش حاضر، شرح حال و آثار پولس را به منظور فهم بهتری از تفکر و آموزه‌هایش(عقاید) در نظر دارد. از منابع دست اول شناخت پولس آثار وی است که متشکل از 13 رساله و در برگیرنده‌ی بخش قابل ملاحظه‌ای از عهد جدید می‌باشد. این رسائل جزء قدیمی‌ترین آثار کانن و از لحاظ اصالت دارای سلسله مراتب مختلفی هستند. پولس در برخی موارد از جمله اصل اعتقاد به خدای یگانه، معاد و دعوت به اسالیب اخلاقی مانند محبت، گذشت، اخوّت و ایمان، تداوم‌بخش عقاید عیسوی است، اما وی با عقایدی چون قائل شدن فرزند برای خدا، بخشیدن بُعد الوهی به عیسی مسیح (ع)، نفی لزوم شریعت و انکار اهمیت آن و سازش با حکومت‌های جور راه خود را از یهودیت و مسیحیت اولیه کاملاً جدا می‌کند و راه نجات را صرفاً ایمان در پرتو فیض الهی می‌داند؛ بر این اساس پولس رسول در برخی موارد حقیقت‌محور و در برخی موارد حقیقت‌گریز است که معیار ما در این قضاوت قول و فعل عیسوی است.
نقد و بررسی تجربه دینی از دیدگاه ویلیام جیمز
نویسنده:
محبوبه شمسی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
اندیشه « تجربه دینی»، فصل مهمی از مباحث فلسفی و دین شناختی است. از مفاهیم نسبتاً نوینی است که همزمان با پیشرفت الهیات جدید، در کانون مباحث فلسفه دین، پدیدارشناختی دین، روانشناسی دین، و دین پژوهی تطبیقی مطرح شد. اما عقل گرایی و توسل سنتی به استدلال و متافیزیک در توجیه عقیده و باور دینی، با انتقادات عده ای از متفکران از جمله دکارت،کانت، و هیوم، با چالش های جدی مواجه شد. تمایل به رها سازی عقیده و عمل دینی از قید عقاید متافیزیکی و نظام های کلیسایی و اتکاء به تجربه انسانی سبب شد که مفهوم تجربه دینی نمود یابد.مباحث متنوع بسیاری در قلمرو تجربه دینی مطرح شده است. از جمله، تعریف تجربه دینی، ماهیت و حقیقت آن، و حجیت معرفت شناختی تجربه دینی از مسائل مهمی است که در فلسفه دین مورد توجه واقع شدهو موجب شکل گیری نظریات مختلفی در این عرصه شده است. پس از تبیین بحث و زمینه های ظهور تجربه گرایی دینی، به بررسی نظریات مهم در باب سرشت تجربه دینی پرداختیم: 1.نظریه حسی بودن تجربه دینی 2. همانندی تجربه دینی با ادراک حسی 3. تبیین مافوق طبیعی تجربه دینی.به رغم تفاوت زمینه های تاریخی و شکل گیری اندیشه ها و مفاهیم مربوط به تجربه دینی در عالم غرب، آراء جیمز در این باب، به دلیل ابعاد و وجوه مختلف که مبتنی بر تعدد رهیافت های او بر این مسئله است، از سه منظر: تجربه گرایی اساسی، پراگماتیستی و خداگروانه قابل ارزیابی است. از منظر اول، دخالت دادن نظریات فلسفی مربوط به تجربه گرایی اساسی، معرف ویژگی خردگریزی تجربه دینی ناب در آراء اوست. از سوی دیگر با تأکید بر ویژگی پویایی و غایت مندی تجربه دینی، بیانگر رویکرد پراگماتیستی او به این مسئله است. و ایده های خداگروانه او با داوری معنوی در ارزیابی تجربه دینی و پویایی تجربه دینی مرتبط است. یکی از نقد های مهم که در نگاه پراگماتیستی اش به تجربه دینی محسوس است، رویکرد نسبی گرایی در ارزیابی امور دینی است که لازمه اش حقانیت همه ادیانی است که از تجربه تجربه دینی برخوردارند.
بررسی اندیشه‌های کلامی ملامهدی نراقی
نویسنده:
روح اله ساجدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مسئله اصلی این تحقیق این است که «از بررسی آثار و اندیشه‌های ملامحمدمهدی نراقی (ره) چه دیدگاه‌هایی درباره موضوعات کلامی به دست می‌آید؟» در این تحقیق با استفاده از روش تحلیلی – عقلی به بررسی این مسئله پرداخته شده است. بر اساس یافته‌های تحقیق، علاوه بر نظریات و شیوههای مشترک ایشان با متکلمین دیگر در اثبات مسائل اعتقادی، با دیدگاهها و روشهایی از این اندیشمند اسلامی در مباحث کلامی مواجه میشویم که برای اهل علم قابل توجه و تأمل میباشد؛ ازجمله: اثبات صانع بی نیاز از دلیل، استفاده از برهان معجزه و برهان اجماع و اتفاق عقلاء برای اثبات صانع، روش بکارگیری مثال و داستان برای تفهیم ادله و براهین و . . . . از سوی دیگر با توجه به بیان سادهی مسائل اعتقادی از طرف این متکلم اسلامی و استفاده از امثله و حکایات، نظریات ایشان میتواند مورد استفاده عامه مردم باشد و پایه های اعتقادی خود را استحکام بخشند. این رساله در پنج فصل تدوین شده است که در فصل اول به کلیات و مفاهیم پرداخته شده است. فصل دوم و سوم، مبحث خداشناسی و صفات الهی را مورد بررسی قرار میدهد. فصل چهارم، راهنما شناسی است؛ که از دو گفتار تشکیل یافته و به بحث درباره نبوت و امامتمیپردازد. قصل پنجم عهده دار مسئله معاد میباشد که محقق نراقی در این قسمت به شیوه خاصی معاد را اثبات میکند.
تأثیر آراءفلسفی و کلامی در آثار اصول فقهی محمدرضا مظفر و محمد باقر صدر
نویسنده:
فاطمه اکبری رنانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
اصولا هر دانشی دارای یک سلسله مبانی نظری است که مسائل و مباحث آن دانش بر آن مبانی، بنا می شود و آگاهانه یا ناآگاهانه تأثیر خود را بر کلیت و اجزاء آن دانش اعمال می کند.داتش اصول فقه، علم به اصول و قواعد استنباط حکم شرعی از منابع مربوط است که مبانی آن همچون سایر علوم، از برخی علوم دیگر تأثیر می پذیرد. فلسفه و کلام ، از علومی هستند که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم ، در صدور آراء اصولی از جانب فقیه ، نقش به سزایی را ایفا می کنند .در طول تاریخ اسلام ، فقهای بزرگی در عرصه علوم اسلامی تلاش کردند که در عین فقاهت، به عنوان یک فیلسوف یا متکلم نیز مشهور بوده و آثار ارزشمندی در این زمینه، از خود به یادگار گذاشتند که ازجمله آنها می توان به دو عالم بزرگ، که امروزه، کتب اصولی و فقهی و همچنین برخی کتب منطقی و فلسفی آنها در حوزه های علمیه و دانشگاهها تدریس می شود،یعنی شهید صدر (ره) و مرحوم مظفر (ره) ، اشاره کرد. با مطالعه دقیق آثار اصولی مرحوم مظفر (ره) و شهید صدر (ره)، تأثیر مستقیم برخی قواعد فلسفی وکلامیبر نحوه صدور رأی اصولی، مشهود است. حسن و قبح عقلی، حکمت شارع ، محال بودن انجام فعل قبیح از جانب خداوند، قاعده لطف ، عصمت و منصو بیت امام (ع) از جانب خداوند ،از جمله مباحث کلامی و همچنین محال بودن اجتماع نقیضین، تسلسل و دور، اراده و قدرت خدا، محال بودن تحصیل حاصل، واجب بودن مقدمه واجب، احتساب عدم المانع به عنوان یکی از اجزای علت، انواع وجود ( ذهنی و خارجی، مستقل و رابط )، از مباحث فلسفی مهمی هستند که مبنای برخی از آرای اصولی قرار گرفته اند.در این تحقیق سعی شده که مسائل فلسفی و کلامی تأثیر گذار بر دانش اصول، شناسایی و آنگاه نمونه هایی از مسائل متأثر از دیدگاههای فلسفی و کلامی، در آثارشهید صدر و مرحوم مظفر، به صورت مستند نشان داده شود.
مقایسه معنای زندگی ازدیدگاه مرحوم علامه محمدتقی جعفری و فردریش نیچه
نویسنده:
محمدرضا رحمانی اصل
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مهمترین سئوالی که هر انسانی در دوره ای از زندگی اش با آن مواجه می شود « پرسش از معنای زندگی » است. جدی بودن مسئله پرسش از معنای زندگی بدان جهت است که با تمام هویت انسان سر و کار دارد. لذا در این پژوهش بر آنیم تا مسئله معنای زندگی را از دیدگاه علامه محمد تقی جعفری و فردریش نیچه مورد بحث و بررسی قرار دهیم و در مقایسه آراء و اندیشه های این دو فیلسوف به نگاهی کلی و تبیینی شایسته از مباحث معنای زندگی دست یابیم. علامه محمد تقی جعفری یافتن معنای زندگی شخص را مستلزم یافتن معنای «خود» می داند و معتقد است تنها کسی می تواند طعم واقعی معنای زندگی را بچشد که خویشتن خویش را بشناسد و آن را از زنجیرهای زرینی که طبیعت بر سر راهش قرار داده برهاند و به خود حقیقی نائل شود . البته لازم است که سالک راه «خود حقیقی» راهنمای کامل خود را مذهب و عقل و فطرت آگاه قرار دهد تا بتواند از لغزش هایی که در این مسیر برایش پیشمی آید درامان باشد . او معنادار یافتن زندگی را فاصله گرفتن از حیات طبیعی و غوطه ور شدن در حیات معقول می داند . اما فردریش نیچه نیست انگاری را در چهار عرصه مهم زندگی انسان ها بیان می کند : 1- نیست انگاری در قلمرو حقیقت ؛2- نیست انگاری در قلمرو دین ؛ 3- نیست انگاری در قلمرو زندگی زاهدانه ؛4- نیست انگاری در قلمرو اخلاق متداول . او به جای مورد اول ، اراده معطوف به قدرت و به جای مورد سوم ، زندگی زمینی و سرشار از غرایز و تمایلات حیوانی را بر می گزیند و هنر تراژدی را بهترین ابزار برای تحقق آن می داند و به جای مورد چهارم ، اخلاق سروری را توصیه می کند ولی هیچگونه جایگزینی برای دین در نظرنمی گیرد . از این رو انسانی که با توجه به نظریه «اراده معطوف به قدرت» و بنابر توانمندی ها و استعدادهای درونیخود و بدون تبعیت از آرمان های از پیش طراحی شده رفتار کند را «فرا انسان» می داند.
نسبت شناسی تفرد و حضور در تفکر غرب و اندیشه اسلامی با مطالعه موردی تطبیق اندیشه تربیتی کانت با حضرت امام خمینی (ره)
نویسنده:
محسن بهارناز
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تفرد و حضور دو مفهوم پایه است که در یک بررسی فلسفی، افتراق و تمایز دو حوزه‌ی فلسفی غرب و اسلام را می‌نمایاند.اصالت فاعل شناسا، در تلقی سوبژکتیو غرب مدرن از بدو رنسانس، از دکارت با مفهوم «کوژیتو» تا امنویل کانت با مفهوم «من استعلایی» و تمییز میان «نومن و فنومن» به پدید آمدن بیش از پیش تلقی فلسفی «تفرد» انجامید. تفرد یا ایندیویژوآلیسم، ریشه‌ی «سوبژکتیویسم» دارد. سوبژکتیویسم، با دکارت و کانت، از حیث معرفت‌شناسی، کاملاً در اندیشه‌ی غرب پسارنسانس، نهادینه می‌شود.ادامه‌ی اصالت بخشی به سوژه یا سوبژکتیویسم، و لاجرم ایندیوژوآلیسم، به اصالت بشر یا امانیسم انجامید. اکنون دوره‌ی عبور از اصالت بشر به ماهو بشر، و نیل به اصالت خود یا «اگوئیسم» است.در تلقی امانیستی، حضور در نسبت با فردیت فرد انسان تعریف می‌شود: هنگامی که تلقی دکارتی – کانتی از اندیشیدن و حد دانستن اصالت یافت، حضور نیز مفهومی سوبژکتیویسم شد. در واقع حضور با فردیت و اصالت فرد تعریف شد.در اندیشه‌ی اسلامی، اصالت از آن خداست، یعنی یک تلقی «تئوئیستی». در این تلقی، فردیت انسان در نسبت با اصالت خدا تعریف می‌شود و تفرد انسان، در مولفه‌های «انسان مسئول»، «انسان مکلف»، «انسان محق» و «انسان پاسخگو» تبیین می‌گردد.در تلقی اسلامی از تفرد، فردیت انسان، در نسبت با وحدانیت خدا تبین می‌شود: توحید و وحدانیت برای انسان خداگرایی، مبین این است در عالم محضر یک خدای واحد است. فردیت هر یک از انسان‌ها در پیشگاه این خدا، فردیت مخلوق و بنده‌ی پاسخگوست.لذا، در خداگرایی، فردیت و تفرد، در محضر تعریف می‌شود؛ محضر خدا. اما در بشرگرایی و امانیسم، متاثر از سوبژکتیویسم، محضر در نسبت با تفرد سوژه تعریف می‌گردد. امام خمینی (ره)، این تقسیم‌بندی را در دو مفهوم «انانیت» و «الوهیت» می‌گنجاند. ایشان عالم را محضر خدا می‌دانتد و ادب حضور را که بخشی از راز نماز معرفی می‌کند، در «درک حضور»، سپس «حفظ حضور»، آنگاه «درک حدود»، و در نهایت «حفظ حدود» می‌شناسد.نسبت تفرد و حضور در اندیشه‌ی اسلامی، نسبتی کاملاً مفارق و مبتاین و متضاد است که هیچ همپوشانی یا انطباقی ندارد.
اسماء و صفات الهی از دیدگاه ملاصدرا و امام خمینی
نویسنده:
سمیرا محمدقلی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بحث اسماء و صفات الهی ابتدا در میان متکلمین مطرح شد و سپس به حوزه‌ی فلسفه و عرفان راه پیدا کرد تا جایی که بسیاری از فلاسفه و عرفا در این زمینه نظریه‌پردازی کرده و مباحث عمیق و دقیقی را مطرح کرده‌اند. ملاصدرا و امام خمینی نیز در زمینه یفلسفه و عرفان پژوهش های ارزشمندی دارند و در کتب خود به بحث اسماء و صفات الهی پرداخته اند. لذا در این رساله‌ به بررسی و مقایسه‌ی آراء این دو حکیم در این مورد پرداخته و شباهت‌ها و تفاوت‌های آراء آن دو را بیان می‌کنیم. ملاصدرا و امام خمینی هر دو در تعریف اسم و صفت اتفاق نظر داشته و اسم را، ذات به همراه تعین و تجلی خاص و صفت را خود تعین و تجلی می‌دانند البته امام خمینی این نکته را خاطر نشان می‌کند که مراد از ذات، ذات واجب در مرتبه‌ی احدیت است. هم چنین هر دو به صفات ثبوتی و سلبی قائل اند اما ملاصدرا همه‌ی صفات سلبی را به سلب امکان بازگشت می‌دهد، در حالی که امام خمینی این نظر را نمی‌پذیرد. از دیدگاه هر دو، صفات واجب عین ذات بسیط او هستند. در مباحث مربوط به اسماء الهی نیز هر دو اسم الله را اسم اعظم می‌دانند، اما امام خمینی مراتبی را نیز برای اسم اعظم بیان می‌کند که ملاصدرا به آن نپرداخته است. هم چنین هر دو اسم رحمان و رحیم را از توابع اسم اعظم الله می‌دانند، منتها امام خمینی اسم رحمان را بر اسم رحیم مقدم می‌داند. در نهایت هر دو معتقدند که انسان کامل مظهر همه‌ی اسماء و صفات الهی است.
  • تعداد رکورد ها : 152